مردگان این سال عاشق‌ترین زندگان بودند

سال که به‌روزهای آخرش نزدیک می‌شود، میان هیاهو و رفت‌وآمدهای آخر سال، جایی در پشت همه نگرانی‌های انجام کارهای آخر سال و خرید آجیل و میوه و شیرینی و برنامه‌ریزی برای تعطیلات، به سال بعد فکر می‌کنیم. دیگر عادت کرده‌ایم از لحظه تحویل سال، خودمان را برای همه‌چیز آماده می‌کنیم. در این روزهای پایانی بیش از هرزمانی به کسانی که در این سال ازدست‌داده‌ایم فکر می‌کنیم و دعا می‌کنیم، سال بعد را به سوگواری نگذرانیم. رسم همه ماست که پنجشنبه آخر سال بر سر مزار عزیزانی که از دست دادیم حاضر می‌شویم و شاید چند قطره اشک بریزیم، شاید با مرور خاطره‌هایمان لبخندی روی لبمان بیاید، اما در همه این مدت به این فکر می‌کنیم که سال بعد چه کسانی را از دست خواهیم داد. سال نودوپنج را سال سونامی مرگ می‌خواندند. هنرمندان بی‌بدیلی را از دست دادیم. عباس کیارستمی، دنیا فنی زاده، حسن جوهرچی و خیلی‌های دیگر، چه غریبانه ترکمان کردند و ما ماندیم دعای خیر برای سال بعد. حالا که سال نودوشش روزهای آخرش را می‌گذراند، نمی‌دانیم به این سال چه لقبی بدهیم. اگر سال نودوپنج سال سونامی مرگ بود، سال نودوشش چه بود؟ بنیتاها و آتناهایمان را به خاک سپردیم، معدن یورت بر سر معدنچیان خراب شد، اتوبوس دانش آموزان در دره آرام گرفت، زمین کرمانشاه و کرمان لرزید و جان‌عزیزانمان را بلعید. نفت‌کش سانچی روزها در آتش سوخت و دل مادران و همسران و فرزندان هم همراهش. در کوه‌های دنا، هواپیما مسافربری‌مان میان برف‌ها ناپدید شد و خانواده‌ها چشم‌انتظار پیکر عزیزانشان چشم به قله کوه دوخته‌اند. در سال خروس، آن‌قدر خروس بی‌محل خبر مرگ خواند و آن‌قدر غم دیدیم که دیگر حتی واژه تسلیت هم‌معنایش را برایمان ازدست‌داده است. امسال به هر طرف که نگریستیم، یا زمین لرزید یا ما از این همه غم آوارشده بر سرمان که انگار سر تمام شدن ندارد.
در این میان این‌همه فاجعه و مرگ، هنرمندانی را هم از دست دادیم و جامعه هنری هم به‌مانند بقیه مردم ایران یک سال دیگر را به سوگواری گذراند. در آخرین لحظات این سال، همان‌گونه که با عزیزانمان خداحافظی می‌کنیم و دعای خیر بدرقه‌شان می‌کنیم، بیایید با هنرمندانی هم که از دست دادیم وداع کنیم و بازهم آرزو کنیم سال آینده کمتر رخت عزا بر تن کنیم و محکم‌تر به‌ایستیم، کمتر به یکدیگر تسلیت بگوییم و کمتر از مصیبت‌هایی که حواله‌مان شده است، شگفت‌زده شویم.
عارف لرستانی (1350-1396)بازیگر محبوب مجموعه‌های طنز که بیشتر به‌واسطه درخشش در کارهای مهران مدیری شناخته می‌شد و نقش‌آفرینی‌اش در «قهوه تلخ» یکی از بهترین و ماندگارترین بازی‌هایش بود. لرستانی درحالی‌که در وضعیت جسمانی خوبی قرار داشت و بعد از همکاری‌های آخرش با مهران مدیری شناخته‌تر شده بود، براثر ایست قلبی در آخرین روزهای فروردین در خواب درگذشت تا مبادا فکر کنیم که امسال رسمش را تغییر داده است.
فریده صابری (1327-1396)یکی از فرهیخته‌ترین بازیگران عرصه تئاتر، تلویزیون و سینمای ایران بی‌شک بانو فریده صابری بود. وی در نزد مخاطبان با ایفای نقش در سریال‌های درام تلویزیون ازجمله سریال محبوب «در قلب من» و «دلنوازان» شناخته می‌شد. فریده صابری، بهمن‌ماه سال نودوشش بعد از دست‌وپنجه‌ای طولانی با سرطان درگذشت.
نقی سیف جمالی (1337-1396)بازیگر سینما و تلویزیون ایران که در آثاری چون «من ترانه پانزده سال دارم»، «مارمولک»، «خانوم» و «آااادت نمی‌کنیم» ایفای نقش کرد. این بازیگر پیشکسوت براثر حمله قلبی در اردیبهشت‌ماه درگذشت.
پرویز شفا (1317-1396)مدرس سینما، نویسنده، منتقد و مترجمی که با تسلط کم‌نظیرش به زبان انگلیسی مقالات و کتب زیادی را در مورد سینمای جهان، از شوروی تا آمریکا، به زبان فارسی ترجمه کرد و نقش مهمی در تربیت چندین نسل سینمایی در ایران بازی کرد. استاد پرویز شفا در هفتادونه‌سالگی در آمریکا درگذشت.
حبیب‌الله کاسه ساز (1341-1396)حبیب‌الله کاسه ساز، سینماگر اهل سیاستی که کارگردانی یک فیلم را هم در کارنامه دارد. کاسه ساز که از مهم‌ترین تهیه‌کنندگان ایرانی به شمار می‌رفت، در آثاری چون «مزرعه پدری»، «پروانه‌ای در مه» در نقش تهیه‌کننده ظاهر شد اما معروف‌ترین آثار سینمایی که وی تهیه‌کننده آن‌ها بوده است، دو قسمت اول از سه‌گانه «اخراجی‌ها» بوده است. کاسه ساز، همچنین در مقام کارگردان فیلم «کارناوال مرگ» را ساخت. وی پس از چندین ماه مبارزه با سرطان درنهایت در تیرماه سال 96 دار فانی را وداع گفت.
همایون شهنواز (1317-1396)همایون شهنواز که بیشتر به خاطر کارگردانی مجموعه «دلیران تنگستان» شناخته می‌شود و نویسندگی آثاری چون «شب واقعه» را بر عهده داشته است، سال‌ها خارج از ایران زندگی کرد. بعد از بازگشت به ایران منزلش به علت نشتی گاز دچار آتش‌سوزی شد و شهنواز هم به علت تنها زندگی کردن تا رسیدن مأموران امداد مدتی را در میان شعله‌های آتش گرفتار بود که به سوختگی هشتاد درصد وی انجامید. همایون شهنواز به علت عوارض سوختگی و ایست قلبی اسفندماه راهی خانه ابدی‌اش شد.
جمشید الوندی (1322-1396)جمشید الوندی یکی از قدیمی‌ترین فیلم‌برداران سینمای ایران که از «تنگنا» تا «کانی مانگا»، «عروسی مهتاب» و «شب‌های روشن» تصاویر بی‌نظیرش را ارزانی‌مان داشت، در دی‌ماه امسال در هفتاد چهارسالگی درگذشت.
کریم زرگر (1322-1396)
یکی از پیشرویان سینما در ایران، صاحب‌امتیاز و مدیرمسئول ماهنامه “گزارش فیلم ” رئیس سابق دانشکده صداوسیما و مدیر تولید آثاری چون «عروسی خوبان» در بهمن‌ماه سال نودوشش درگذشت.
فرامرز شهنی (1330-1396)بازیگر سینما و تلویزیون ایرانی که بازی در سینما را از سال 1366 با فیلم هراس به کارگردانی شهریار بحرانی آغاز کرد و از فیلم‌های دیگری که فرامرز شهنی در آن‌ها ایفای نقش نموده، می‌توان به «بر بال فرشتگان»، «حمله به اچ 3» و «عبور از خط سرخ» اشاره کرد. شهنی هنگام فعالیت در سریال «زیباشهر»، دچار سکته قلبی شد و پس از چند روز در 14 فروردین 1396 در بیمارستان نفت اهواز درگذشت.
ناصر فرهودی (1331-1396)ناصر فرهودی که با فعالیت‌هایش ازجمله ضبط موسیقی، صدابرداری موسیقی، ضبط استودیویی موسیقی، صدابرداری، صدابرداری سر صحنه و صدابرداری استودیویی و میکس صدا، نقش پررنگی در پیشرفت فنی سینمای ایران داشته است. فرهودی فعالیت حرفه‌ای‌اش را از سال 1359 و با ضبط موسیقی فیلم «از فریاد تا ترور» ساخته منصور تهرانی آغاز کرد و آخرین فعالیت وی صدابرداری فیلم «بادیگارد» از ساخته‌های ابراهیم حاتمی کیا هست. ازجمله صدابرداری‌ها و صدابرداری‌های موسیقی وی می‌توان به «من ترانه پانزده سال دارم»، «دست‌های آلوده»، «نیاز»، «دوئل»، «عروس آتش»، «سفر به چزابه» و «قرمز» اشاره کرد.
لوون هفتوان (1345-1396)درست زمانی که در حال نگارش این خط‌ها بودم خبر رسید که لوون هفتوان هم از میان ما رفت. خبری شوکه کننده و متأثرکننده از مرگ هنرمندی که سال‌های زیادی کنارمان نبود اما در همین مدت کوتاه جایش را میان سینما دوستان باز کرد و با خلق کاراکترهایی چون مسعود دراکولا و دکتر احمد کوپال در حافظه سینمایی ما ماندگار شد. باوجوداینکه هفتوان چند سالی بیش نبود که به ایران بازگشته بود اما سال‌ها در خارج از ایران و به‌ویژه در کانادا، نمایشنامه‌های زیادی را به روی صحنه برد و گرچه بیشتر به‌واسطه حضورش در آثار مستقل سینمای ایران شناخته می‌شود اما از مهم‌ترین چهره‌های تئاتری ایران بود. هفتوان در 51 سالگی بر سر صحنه سریال عروس تاریکی دچار حمله قلبی شد و بعد از انتقال به بیمارستان درگذشت.
نادر گلچین (متولد 1315)خواننده صاحب سبک موسیقی سنتی ایرانی و علی‌اشرف درویشیان (متولد 1320) نویسنده آثاری چون “سال‌های ابری ” از دیگر هنرمندانی بودند که گرچه مستقیماً در سینما فعالیت نداشتند اما تأثیر فعالیت‌های حرفه ایشان بر سینماگران ایرانی غیرقابل‌انکار است. بد نیست یادی هم کنیم از عطاالله بهمنش با صدای جادویی‌اش که اولین گزارش زنده ورزشی را از رادیو انجام داد و راه را برای گزارشگران امروزی فراخ کرد.
هنرمندان، ورزشکاران، سیاستمداران و همه آن‌هایی که از دست دادیم، داغشان تازه است، تسلیت گفتن هم نه دردی دوا می‌کند و نه مرهمی است بر زخم. به این‌همه غم و فقدان که نگاه می‌کنی قلبت درد می‌گیرد، ته دلت خالی می‌شود که اصلاً دوست داری سال‌تحویل شود یا نه اما رفتن رسم زمانه است. هیچ‌کس ماندنی نیست اما به قول علی حاتمی “آیین چراغ خاموشی نیست.”
جای همه آن‌هایی که رفتند سبز، آثار و خاطره‌هایشان ماندگار و آن‌هایی که هنوز داریم، نفسشان گرم و تنشان سلامت.
پی‌نوشت: عنوان این مطلب شعری است از احمد شاملو
همچنین بخوانید:
مروری بر سینمای ایران در سال 96: بیم‌ها و امیدها

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان