بعضی از دانشمندان فریقین اسلامی در تالیفات خویش به این سوال پرداختهاند که نوع لهجهی اهل بهشت ودوزخ چیست؟ آیا عربی است ویا عجمی؟ ( عجم را در مقابل عرب گویند؛ لهذا هرکسی غیراز عرب وهر لهجهای غیر عرب را عجم وعجمی گویند. مثل زبان فارسی؛ مجوسی؛ سریانی، انگلیسی؛ فرانسوی؛ ترکی وکردی و....)
رک: آیات 44فصلت: " ءاعجمی وعربی " و103نحل:" لسان الذی یلحدون الیه ءاعجمی وهذا لسان عربی مبین "
در اخبار وارده؛ زبان اهل بهشت را عربی واز برای جهنمیان را سریانی و مجوسی گفتهاند.
بعض علماء هم معتقدند که زبان اهل بهشت ودوزخ مشترکاً عربی است.
ابتدا نصوصی را در این زمینه آورده وسپس به کتاب « الاحکام » ابن حزم اشارت کرده ودر ادامه، با تقریر
استدلال عقلی ونقلی؛ اثبات میکنیم که زبان بهشتیان چگونه قرائتی است.
شیخ صدوق در کتاب « علل الشرایع » و« عیون اخبار الرضاع» خبری را از علی ع نقل کند وبه تبع او مجلسی در بحار الانوار وبقیه محدثین هم از ایشان نقل میکنند. واما اصل خبر:
از علی( ع) سوال شد زبان اهل بهشت ودوزخ چیست؟ فرمود؛ بهشتیان عربی حرف میزنند ودوزخیان، مجوسی.
«ساله عن کلام اهل الجنة: فقال: کلام اهل الجنة بالعربیة وساله عن کلام اهل النار؟ فقال: بالمجوسیة»
رک: علل 2/597- عیون 1/223و بحار 8/268و 10/81
مجوسی: مجوس قائلان بدو اصل نور وظلمت؛ یزدان واهریمن، هستند. آنها ثنویه گویند. کسانی که به دو مبداء خیروشر؛ اعتقاد دارند. گویند غ خداوند مبداء خیراست وشیطان مبداء شر. آئین مجوس با زرتشتی فرق داشته ودر واقع آئین مجوس آئین اصلاح شدهی زرتشت است. ( زرتشت متولد 6500قبل از مسیح است )
ازنظر اسلام کیش مجوس وزرتشت یکی است. زرتشتیان هم نماز دارند. مجوس پیروان زرتشت بوده وکتاب اوستا؛ مصحف مقدس ایشان است که در حمله اسکندر به ایران کاملاً از بین رفت. ودر دوره ساسانیان باز نویسی شد. مجوس آتش را مقدس میدانند. ( رک: المیزان 14/505و ملل ونحل شهرستانی 1/365)
شیخ مفید در المقنعة گوید:
" کل دین بعد دین الاسلام سوی الیهودیة والنصرانیة فهو مجوسیة وحکم اهله حکم المجوس " ص270
گویند؛ مجوسیان آتش پرست بوده ویا حداقل برای آتش مبداء خیرات قائل بوده وتکریم میکرده اند.
گویند؛ مجوس هم دارای پیغمبر وکتاب هستند.
وفی اخبار اهل البیت ع ان المجوس کان لهم نبی فقتلوه وکتاب فحر قوه " عوالی اللئالی 2/99وفصول حر عاملی 2/212و منهج الصادقین 4/254 ( مجوس به اهل کتاب ملحق میشود).
فلذا این حرفها ونوشتجات به ذهن ما این معنا را تداعی میکند که مجوسی بودن لهجهی اهل نار؛ نباید چیز خاصی باشد. ویا شاید علت خاصی داشته باشد که بر نگارنده مستور است. !
خداوند در سوره حج آیه 17می فرماید: " ان الذین آمنوا والذین هادوا والصائبین والنصاری والمجوس والذین اشرکوا ان الله یوم القیامة ان الله علی کل شیء شهید "
قال رسول الله ص: سنّوا بهم سنة اهل الکتاب؛ یعنی المجوس "( فقیه 2/53). قال فی جواهر الکلم: "(المجوس) کان لهم نبی اسمه داماست وکتاب اسمه جاماست " 21/229
سیوطی در « الدر المنثور » گوید: « لسان یوم القیامة سریانیة ومن دخل الجنة تکلم بالعربیة » 4/70
قال سفیان الثوری: لم ینزل وحی الا بالعربیة ثم ترجم کل نبی لقومه واللسان یوم القیامة بالسریانیة فمن دخل الجنة تکلم بالعربیة. رواه ابن حاتم » تفسیر ابن کثیر 3/360
در اخبار وارد است که نزول وحی الهی به زبان عربی بوده واین پیغمبران بودند که از باب تفهیم مخاطب آنرا به زبان رایج هر قومی تبدیل میکردند. والا، اصل بر عربی است. در آیه ابتدای مقاله هم به صراحت وارد است.
امام صادق ع هم فرمود: " تعلموا العربیة فانها کلام الله الذی یُکلَمُ به خلقه " بحار 13/127و فصول عاملی1/678
مجلسی در بحار ج 61ص30خبر طویلی را از علی ع از پیغمبر ص از جبرئیل نقل کند که برای هر چیزی سیدی است وسید زبانها؛ عربی است.
سید الکلم؛ العربیة
گویند؛ حضرت نوح با لهجهی سریانی صحبت میکرده است. ( مجمع البیان 5/272و صافی 2/444)
سریانی از زبان آرامی گرفته شده وریشه ی عبرانی ونبطی است.
نوع لهجهی تورات وگویش موسی ع عبرانی بوده واز برای انجیل وعیسی ع؛ سریانی.
گویند سلیمان ع در مواقع مختلف ودر مواجهه با مخاطبین مختلف با گویشهای متنوع، فارسی، سریانی؛و...صحبت میکرده وهرگاه در محراب میایستاده؛ مناجات او با لهجهی عربی بوده است.
در تفسیر قمی از امام صادق ع نقل کند که سلیمان ع به انواع لغات معرفت داشت و.....:
«فکان – ای سلیمان - اذا شاهد الحروب تکلم بالفارسیة واذا قعد لعماله وجنوده واهل مملکته تکلم بالرومیة واذا خلا بنسائه تکلم بالسریانیة والنبطیة واذا قام فی محرابه لمناجات ربه تکلم بالعربیة واذا جلس للوفود والخصماء تکلم بالعبرانیة " تفسیر القمی 2/129
ابن حزم (384-456) در « الاِ حکام » مینویسد: بعض لغات بر دیگر لغات برتری ندارند. فضیلت با عمل است؛، نه با لغت " وانما هی به عمل... ولا عمل للغة "
فحوای کلام ایشان این است که دلیل عربی بودن قران واینکه در چند جای قران از زبان عربی؛ به عنوان «عربی مبین » ویا « قران عربی » یاد شده، صرفاً بدین خاطرست که لهجهی مردم زمان نزول قران عربی بوده، میبایست قران هم عربی باشد تا بتواندبا مخالفین تحدی کرده؛ به ایشان پیام را رسانده وآنها هم از آوردن مشابهش عاجز باشند.( حکم عقل هم چنین گوید )
ابن حزم برای ردّ افضلیت زبان عربی بر سایر لغات گوید:
جالینوس گفته که زبان یونانی افضل لغات است.وعدهای هم گویند؛ عربی افضل لغات است. قال علی – ع : وهذا لا معنی له. لان الله عزوجل قد اخبر نا انه لم یرسل رسولا الا به لسان قومه " الاِحکام 1/32
بعد گوید: وکلم موسی ع بالعبرانیة؛ وانزل الصحف علی ابراهیم ع بالسریانیة؛ فتساوت اللغات فی هذا تساویا واحداً. واما لغة اهل الجنة واهل النار فلا علم عندنا الا ما جاء فی النص والاجماع؛ ولا نص ولا اجماع فی ذلک.
ابن حزم، منکر وجود نصی در این باب است. که مااز کتب اهل سنت استشهاد میآوریم که جناب ابن حزم
اشتباه کرده؛ البته شاید مراد ایشان این باشد که این اخبار را قبول ندارد. الله اعلم !
واما استدلالی بیان کند که زبان اهل بهشت ودوزخ از سه حالت خارج نیست وچهارمی هم ندارد:
1- اما ان تکون لهم لغة واحدة من اللغات القائمة بیننا الان.
2- واما ان تکون لهم لغة غیر جمیع هذا اللغات.
3- واما ان تکون لهم لغات شتی.
یعنی؛ زبان ایشان – اهل جنت ونار – یکی از لغات امروز دنیاست.
غیر از این زبانهاست.
با لغات ولهجه های مختلف حرف میزنند
چیزی که برای ما مسلم است، اینست که زبان آنها عربی است. « لکن هذه المحاورة التی وصفها الله تعالی توجب القطع بانه یتفاهمون بلغة اما بالعربیة... دعواهم فیها سبحانک اللهم وتحیتهم فیها سلام وآخر دعواهم ان الحمد لله رب العالمین " ویا دلالت آیه 50اعراف که بر عربی بودن زبان اهل نار است: " ونادی اصحاب النار اصحاب الجنة ان افیضوا علینا من الماء او مما رزقکم الله قالوا ان الله حرمهما علی الکافرین " ویا آیه 43 سوره مدثر:
" قالوا لم نکن من المصلین ولم نکن نطعم المسکین وکنا نخوض مع الخائضین.کنا نکذب به یوم الدین حتی اتانا الیقین
پایان کلام ابن حزم « الاحکام » 1/33
بنابر این طبق نظر ابن حزم، اهل جنت ونار؛ همگی به زبان عربی تکلم کنند.
واما استدلال عقلی ونقلی ما در این مبحث:
گوئیم زبان اهل جنت ونار، از سه حالت خارج نیست:
1. به لغات مختلف دنیائی تکلم کنند؛ به ترکی، فارسی؛ انگلیسی؛ فرانسوی و.....
2. به لغت جدیدی که اختراع شود؛ صحبت کنند.
3. به زبان واحد عربی تکلم کنند.
واما ردّ وقبول استدلال:
مورد اول باطل است. زیرا فلسفه وجودی لغات مختلف در دنیا برای مصلحتی است که شناخت همدیگر از آنجمله است. به تفسیر جوامع الجامع طبرسی 5/32رجوع کنید. آیه 22روم:
" ومن ایاته خلق السمواوات والارض واختلاف ُ السنتکم والوانکم ان فی ذلک لاییات للعالمین "
وآیه 13حجرات: " یاییها الناس انا خلقناکم من ذکر وانثی وجعلناکم شعوبا وقبائل لتعا رفوا "
به علاوه در آیه 50اعراف، اشعار دارد که بهشتیان ودوزخیان با هم گفتگو کنند، که نشان از وحدت لغات دارد.
در باب شقّ دوم استدلا ل گوئیم، اگر قرار باشد؛ لغت جدیدی اختراع شود؛ این لغت نسبت به عربی که در صدد اثبات آن برای اهل جنت ونار هستیم؛ یا کاملتر است ویا ناقص است ویا مساوی است.
اگر ناقص باشد که ترجیج بلا مرجح بوده وقبیح است. اگر مساوی باشد که ترجیح آن لغو است.
اگر کاملتر است، پس چرا خداوند قران را به زبانی انزال داشته که از این زبان فعلی معاذ الله پائینتر است؟
این استدلال هم با اکملت قران وجامع بودن آن سازش ندارد؛ پس اینهم باطل است. !
میماند شقّ سوم کهاتم واکمل بوده وبرابر نص، لهجهی اهل جنت است. تنها مشکل که ما داریم، اثبات لهجه عربی برای اهل نار است که آنهم با استناد به آیه 50اعراف و43 مدثر قابل حلّ است. فتامل !
دقت کنید، اینکه اهل دوزخ به زبان سریانی ویا مجوسی تکلم کنند، چیز خاصی را اثبات نمیکند. حضرت نوح وقتی کشتی را ساخت، خداوند به او فرمان داد:« امره الله ان ینادی بالسریانیة » مجمع البیان 5/272وصافی 2
ظاهر کلام طبری اینست که زبان قبل از عربی سریانی بوده است."وانما کان لساناً الناس من قبل ذلک سریانیة " 14/130جامع البیان
در بعض اخبار وارد است که اولین شخصی که عربی صحبت کرد اسماعیل بن ابراهیم در سن 13سالگی بود.
رک: مجمع البیان 1/152- تفسیر القرطبی 1/284و...بعض اخبار؛ جبرئیل را گویند.
وهمانطوری که ابن حزم گفت، لغت مهم نیست؛ ترکیب آن وعمل بدان لغت مهم است. لغت در تمام زبانها مشترک است. الف؛ ب؛ ث، ت، ج، و... مگر حروف تهجی در زبان چینی مکروه است که در زبان فارسی مستحب باشد. ویا در عربی چنین وچنان. شما بنگرید به 4حرف » ا؛ک؛ب،ور. در یک جمع میشود؛ اکبر ودر سرهم بندی دیگری میشود راکب ودر جمله بندی دیگر، باکر ودر دیگری؛ ربکا. وایضاً سایر لغات.
واما نصوص وارده در حقّ زبان بهشتیان از کتب معتبر شیعی وسنی:
بعض مفسرین در ذیل آیه 37واقعه « عرباً اتراباً » گویند، منظور اینست که زبان اهل بهشت عربی است.
قال القمی فی تفسیره: لا یتکلموا الا بالعربیة " ج2ص348و کنز الدقائق مشهدی 13/32
طبری در جامع البیان گوید: " کلامهنّ عربی " 18/211و تفسیر القرطبی 17/211و ابن کثیر 4/313
المیزان 19/261
در خبرنبوی ص هم دارد که: « عرباً: کلامهن عربی » روح المعانی آلوسی 14/142؛الدر المنثور 6/159
تفسیر صافی ملا محسن فیض 5/125
تعریف عربی را گویند: یعنی؛ مبیّن. حکما عربیا یعنی؛ یحقّ الحق ویبطل الباطل.
راغب گوید: والعربی: الفصیح البیّن من الکلم.
قراناً عربیاً یعنی؛ اثبات کننده حق؛ مبیّن باطل، وکلایمی روشن وبیّن.
سوال: عربی بودن لهجهی اهل نار با خبر منقول از علی ع که فرمود: زبان اهل دوزخ مجوسی است، چطور جمع میشود؟ جواب = عربی بودن زبان دوزخیان از دیدگاه ما با استناد به آیات 50اعراف و 43 مدثر است
آنهم خبری است که راویان نقل کردهاند. والله العالم به حقایق الاشیاء.
سوال مهم: تعداد فرشتگان مؤکل بر انسانها چند تاست؟
یکی از اعتقادات مسلمین که صدوق المحدثین در کتاب « اعتقادات » آورده وشیخ مفید هم در تصحیح آن
با صدوق موافقت دارد، بر طبق آیاتی از قران شریف وجود فرشتگانی است که بر هر انسانی محافظ بوده وازتولد تا زمان وفات او را همراهی میکنند. بر اساس اصح واشهر روایات دوملک مخصوص روز هستند ودو نفر مخصوص شب. مجموعاً 4 ملک. این فرشتگان مخصوص هر کس بوده وبری دیگری نیستند.
سوال: در شب که انسان از فعالیت باز مانده ودر خواب است؛ وجود فرشته چیست؟
جواب: فلسفه وجودی این دو ملک 3چیز است: اول – ثبت اعمال دوم- محافظت از شخص وسوم- القاء الهامات غیبی به قلب بندهی خدا برای کسب فضائل ورشد وکمال. ( در سطور آتی به کلام مجلسی دقت کنید )
با فوت شخص؛ بنا بر اذن الهی؛ اگر متوفی مؤمن باشد؛ مونس قبر او شده وتا قیامت به رایش؛ تسبیح گفته وثوابش در نامه اعمال ان مؤمن نوشته شود.« قال الله تعالی: اذهبا الی قبر عبدی فسبّحانی وکبّرائی وهللانی فاکتبا ذلک فی حسنات عبدی الی یوم القیامة » ثواب الاعمال صدوق /200
کاتب الخیر هو ملک الیمین وکاتب الشرّ ملک الشمال. کاتب الخیر، فرمانده کاتب الشر است.
هر گاه بندهای کار بد کند، فرشته دست راست به فرشته دست چپ گوید به او 7ساعت ( جوامع طبرسی 6/109) ویا در بعض اخبار 6ساعت( مجمع البیان23/256) مهلت بده؛ اگر کار خوبی کرد. این عمل بدش را ننویس.
بعض مفسرین با استناد به اخبار تعداد این فرشتگان را تا 20عدد گفتهاند:" فهم عشرون ملکاً علی کل آدمی "
تفسیر کبیر فخر رازی 19/17و کنز الدقائق المشهدی 12/380
ولی صحیحترین آنها؛ همان 4 نفر است. منهج الصادقین 5/95
آیاتی که دلالت بر وجود فرشتگان رقیب وعتید و محافظ دارد:
آیه 11رعد: " له معقبات من بین یدیه ومن خلفه یحفظونه من امر الله "
آیه 17ق: " اذ یتلقی المتلقیان عن الیمین وعن الشمال قعید "
آیه 18ق: " ما یلفظ من قولٍ الا لدیه رقیب عتید "
آیه 21 ق: " وجائت کل نفس معها سائق وشهید "
آیه 11انفطار: " کراما ًکاتبین یعلمون ما تفعلون " چرا فرمود: کراما ً؟ یعنی اعمال بد را فوری نمینویسند.
رجائاً ان یستغفر، امید آن دارند که شخص توبه کند. اینها از کرامت نفس فرشتگان است.
در روز ورود به محشر وپای میز محاکمه این دو ملک به عنوان « سائق وشهید » انسان را همراهی میکنند.
سوال: وما الفائدة فی اختصا ص هؤلاء الملائکة مع بنی آدم وتسلیطهم علیهم؟
ج= خاصیت ایشان مثل وجود پلیس در جامعه است. شبیه وجود دوربین پلیس راه برای مهار کردن سرعت اتومبیلها. چطور بسیاری از آدمیان با حضور مامور پلیس از اقدام به کارهای خلاف پرهیز میکنند؟
باور داشتن مراقبت پلیس؛ مانع بسیار قدرتمندی برای بعضی افراد است. انسان وقتی مطمئن باشد که هر چه بگوید وانجام دهد؛ ثبت شده وفیلم آنرا نگه میدارند تا در قیامت بر او عرضه دارند؛ بیشتر مراقب خویشتن میشود
خاصیت دیگر این فرشتگان، ترغیب انسانها به اعمال نیک است.
خاصیت دیگر، الهامات قلبی است. که از ناحیه این فرشتگان میآید. (رک: بحار 56/153)
منبع:
مکتب القرآن فجر بروجرد
www.fajr42.blogfa.com
/ع