نشر ورا منتشر کرد؛

«زنی در کابین شماره ۱۰» در بازار نشر

رمان «زنی در کابین شماره ۱۰» نوشته روث وِر با ترجمه الهام جمالی پویا توسط نشر ورا منتشر و راهی بازار نشر شد.

«زنی در کابین شماره 10» در بازار نشر

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «زنی در کابین شماره 10» نوشته روث وِر به تازگی با ترجمه الهام جمالی پویا توسط نشر ورا منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب یکی از عناوین مجموعه «رمان جهان» است که توسط این ناشر چاپ می شود.

مجموعه رمان جهان با سرپرستی و ویراستاری محمد میلانی منتشر می شود.

روث ور نویسنده رمان «زنی در کابین شماره 10» متولد سال 1977 در ساسکس غربی در انگلستان است. او پس از پایان تحصیلات در دانشگاه منچستر، به جای برگشت به انگلستان، به پاریس رفت و مدتی را با مشاغل مختلف به گذران عمر پرداخت از جمله پیشخدمت، کتاب فروش، معلم زبان انگلیسی و کار در روزنامه‌ها.

وِر پیش از «زنی در کابین شماره 10» رمان جنایی «جنگل تاریک، تاریک» را نوشت و پس از آن نیز رمان «بازی دروغین» را به چاپ رساند. «زنی در کابین شماره 10» یک رمان جنایی و معمایی و از جمله آثار پرفروش این نویسنده است. اتفاقات رمان مورد نظر در یک کشتی مسافری رخ می دهند و روند شکل گیری شان بسیار سریع و نفس گیر است. به همین دلیل منتقدان زیادی نسبت به این کتاب نظر مثبت داشته اند.

این رمان در 8 بخش و 37 فصل نوشته شده است.

در قسمتی از این کتاب می خوانیم:

_ «می توانم کمک تان کنم؟»

دوباره آب دهانم را قورت دادم و گفتم: «بله، امیدوارم. می بخشین که مزاحم تان شدم. بعد از حمام امروز صبح حتما خسته اید.»

کوتاه گفت: «نه زیاد.» لبم را گاز گرفتم. شاید الان وقتش نبود که مریضی اش را یادآوری کنم.

_ «می خواستم با شوهرتان صحبت کنم.»

_ «با ریچارد؟ شرمنده الان کار دارد. من می توانم کمک تان کنم؟»

با نگرانی گفتم: «خب فکر نکنم.» و ماندم عذرخواهی کنم و بروم و یا بمانم و توضیح بدهم. حس کردم بدجوری مزاحمش شدم ولی انگار یک لحظه اشتباهی در زدم و سریع می روم. چیزی که اذیتم می کرد آن اشک ها بود که دو معنی داشت؛ این که بروم و او را با غم و اندوهش تنها بگذارم و یا این که بمانم و به او دلداری بدهم. این را از صورت نحیف و آشفته اش می شد فهمید. به هر حال او قوی و شکست ناپذیر به نظر می رسید. با دیدن کسی مثل آنه بالمر می شد فهمید که با پول همه چیز را می توان خرید و او این گونه به خاطر زندگی می جنگید و دیدن زجر او غیرقابل تحمل بود.

دلم می خواست فرار کنم اما آنچه می دانستم باعث شد سر جایم بمانم.

گفت: «خب شرمنده ام. می توانید صبر کنید و بعدا با او حرف بزنید؟ می خواهید کارتان را به او بگویم؟»

انگشت هایم را به هم فشار دادم: «من...» چه می توانستم بگویم؟ اصلا نمی شد آن همه سوءظن را بر سر این زن نحیف و روح زده ریخت. گفتم: «من - او قول داده بود با هم گفتگویی داشته باشیم.» و یاد آن حرف هایی چرت و پرت او بعد از شام افتادم. البته شاید هم کمی حقیقت داشتند: «ایشان به من گفتند که بعد از ظهر به کابین شان بیایم.»

این کتاب با 358 صفحه، شمارگان 500 نسخه و قیمت 26 هزار تومان منتشر شده است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر