تعریف تفکر
برای واژه «تفکر» علاوه بر معنای لغوی، دو تعریف اصطلاحی مطرح است که یکی تعریف مشهور آن در حوزه منطق و تعریفات منطقی و دیگری معنای مصطلح آن در علم اخلاق است.
تفکر در لغت به معنای«به کاربردن دل در چیزی»(1)و یا «تردد و رفت وآمد دل در چیزی»(2)است. اما در مورد اصطلاح منطقی آن، ابن سینا آن را این گونه تعریف می کند:
مراد از فکر چیزی است که در هنگام عزم انسان برای انتقال از آنچه در ذهن او حاضر است (چه معلومات تصوری چه تصدیقی)، به سوی آنچه در ذهنش حاضر نیست، تحقق پیدا می کند.(3)
بنابراین از نظر ابن سینا، تفکر، همان حرکت کردن ذهن از سوی معلومات و اطلاعات خود به سوی مجهولات به منظور کشف و دستیابی به آنها است. و این تعریفی است که ملاصدرا نیز در اسفار به آن می پردازد.(4)
از آنجا که یکی از مباحث مهم علم اخلاق، بحث تفکر و نقش آن در سازندگی فردی است از سوی علمای این حوزه، تبیین و توصیف های فراوانی، پیرامون این واژه ارائه شده است؛ از آن جمله عبدالرزاق کاشانی می گوید:
بدان که تفکر عبارت است از: جست و جو و طلب بصیرت برای دست یابی به حقیقت.(5)
یا سید شریف جرجانی در کتاب تعریفات فرایند تفکر را این چنین توصیف می کند:
تفکر، چراغ دل است که به وسیله آن خیر وشر و منافع و مظارّ دل دیده می شود و آن باغ درختان حقایق است ... و گفته شده است که (تفکر)مزرعه حقیقت و موجب فنای دنیا و بقای آخرت است، همچنین دام پرنده حکمت است.(6)
امام محمد غزالی نیز در کیمیای سعادت تفکر را به نوری تشبیه می کند که هادی انسان و خارج کننده انسان از ظلمت جهل است:
بدان که انسان را در جهل و ظلمت آفریده اند و لذا به نوری نیاز دارد تا از آن ظلمت بیرون آید و راه خویش را پیدا کند و به وسیله آن بداند که چه باید بکند؛ به سوی دنیا رود یا به سوی آخرت ؛ به خود مشغول باشد یا به حق و این ها همه با نور معرفت حاصل می شود و نور معرفت نیز از تفکر پدید آید.(7)
حضرت امام خمینی (رحمه الله) به عنوان پیش تاز عرصه تهذیب و وادی عرفان و اخلاق درکتاب گران سنگ شرح چهل حدیث به طور مشخص حدیثی را به بحث تفکر به عنوان یکی از مهم ترین عوامل مؤثر در سیر اخلاقی -عرفانی اختصاص داده اند و در آثار دیگر اخلاقی- عرفانی خود نیز به طور پراکنده، مطالب ارزشمندی را پیرامون نقش، جایگاه و ثمرات تفکر در تهذیب اخلاقی و سلوک عرفانی مطرح ساخته اند.
ایشان در تعریف تفکر ابتدا به همان تعریف کلی و منطقی آن اشاره می کنند و تفکر را فرایندی می دانند که در طی آن سلسله ای از امور معلوم و مشخص در کنار هم قرار می گیرند تا امری مجهول را، واضح و روشن سازند(8)که این همان تعریف حکمایی چون ابن سینا است.اما برای تعریف اخلاقی آن، تعبیر خواجه عبدالله انصاری را بهترین تعبیر معرفی می کنند:
بهترین تعبیرها از برای آن، آن است که خواجه عبدالله انصاری قدس سره می کند؛... یعنی تفکر جستجو نمودن «بصیرت» است - که چشم قلب است- برا ی رسیدن به مقصود نتیجه، که غایت کمال، آن است و معلوم است مقصد و مقصود، سعادت مطلقه است که به کمال علمی و عملی حاصل آید.(9)
بنابراین حضرت امام (رحمه الله) با اعراض از تعریف منطقی، اندیشیدن در هر موضوعی را تفکر ممدوح و سفارش شده نمی دانند؛ بلکه مطلوب و هدف اندیشه باید امری شایسته و مفید و در پی یافتن راهکارهای علمی و عملی در جهت کسب سعادت دنیا و آخرت باشد.
جایگاه تفکر در قرآن
هیچ کتابی در دوره تاریخ حیات بشر به اندازه قرآن مجید، انسان را تشویق و امر به تفکر و اندیشه در تمام حقایق عالم، اعم از آفاقی و انفسی نمی کند. قرآن مجید، کتاب اندیشه، کتاب هدایت، خیر و سعادت است که همانندش در تمام هستی پیدا نمی شود. این کتاب در بسیاری از آیات خود، متفکران، اندیشه وران و آنان که در مقام فهم واقعیات و شکل گیری از آن واقعیات هستند را به بهترین صورت، تمجید کرده است و آنان را که از حقیقت گریزانند، سخت مورد نکوهش قرار داده است.
در یک نگاه کلی به کتاب الهی روشن می شود که مشتقات فعلی واژه «تعلق» مانند: یعقلون، تعقلون،... به معنای استنتاج و به کار انداختن فکر و اندیشه - در مجموع 49 بار در قرآن به کار رفته است(10)که هر کدام از این آیات، تأثیر بسزایی در نظام بخشی فکر انسان دارند. به عنوان مثال، گروهی از این آیات،عقل انسان را از تمام مقررات خرافی نیاکان و گذشتگان، آزاد نموده،کسانی را که زندگی خود را براساس تقلید از گذشتگان و ظن و گمان، پی ریزی می کنند، سخت مورد انتقاد قرار می دهد:
(قالوا بل نتبع ما الفینا علیه آباءنا أو لو کان آباوهم لایعقلون شیئاً ولا یهتدون)(11)کفار گویند: ما پیرو کیش پدران خود خواهیم بود. آیا بایست آنها تابع پدران باشند، در صورتی که آن پدران، بی عقل و نادان بوده، هرگز به حق راه نیافته اند؟!
یا در آیات دیگری اشاره می کند که هر چیزی را از روی علم وتفکر بپذیرید نه از روی ظن وگمان:
(ان یتبعون الا الظن لا یغنی من الحق شیئاً)(12)برخی جز در پی گمان و پندار نمی روند در حالی که ظن و گمان در فهم حقیقت، هیچ سودی ندارد.
یکی از پررنگ ترین نقش های قرآن در شکل دهی به نظام فکری بشر،ارائه موضوع است؛ یعنی قرآن اساسی ترین موضوعاتی را که اندیشیدن و کاوش در آنها، روشن کننده راه انسان و تحول آفرین در زندگی اوست؛ به بهترین شکل معرفی کرده است؛ به عنوان مثال؛ دین اسلام، رکن اساسی خود را توحید قرار داده است؛ از سوی دیگر در اصول دین که توحید از جمله آنها است، تقلید را محکوم می کند. به ناچار برای پذیرش دین، تفکر، تدبر و تحقیق لازم است . لذا خداوند بسیاری از آیات خود را به این موضوع اختصاص داده است. در اینجا دیگر وظیفه خود انسان است که معلومات مورد نیاز را- که مواد اولیه تفکر است -فراهم کرده تا به وسیله آن به حقیقت برسد. از جمله محورهای اساسی که قرآن انسان را به تفکر در مورد آنها تشویق می کند، عبارتند از:
1-تفکر در جهان خلقت
(ان فی خلق السموات والارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لاولی الالباب)؛(13)همانا در خلقت آسمان ها و زمین و رفت وآمد شب و روز، نشانه هایی از (حکمت) است برای خردمندانی که بیندیشند.
2-تفکر در احکام و آیات الهی
(کذلک یبین الله لکم الآیات لعلکم تتفکرون)؛(14)خداوند آیاتش را به روشنی بیان می کند، باشد که شما درآن تفکر و تعقل کنید.
3-تفکر در تحولات تاریخی
اطلاع از تحولات ملت های گذشته و انگیزه ها و عواملی که باعث پیشرفت یا عقب ماندگی آنان شده، عقل انسانی را پرورش می دهد، لذا قرآن سفارش می کند:
(قل سیروا فی الارض ثم انظروا کیف کان عاقبه المکذبین)؛(15)بگو: روی زمین گردش کنید؛ سپس بنگرید سرانجام تکذیب کنندگان آیات الهی چه شد؟!
با روشن شدن موضوع تفکر در ضمن آیات قرآن، بقیه راه بر عهده خود انسان است که برای دستیابی به حقایق مد نظر این آیات،علوم مورد نیاز و معلومات کافی که رهگشای حقیقت این آیات است را کسب کند.
شهید مطهری (رحمه الله) در خصوص این نقش قرآن، مثالی زیبا می زنند:
اگر کسی که شما خود او را ندیده اید، کتابی تألیف کند و بعد نامه ای برای شما بنویسد و درآن نامه یادآوری کند که اگر می خواهید مرا کاملاً بشناسید،کتاب مرا مطالعه کنید و مخصوصاً فصل هایی از آن کتاب را در نامه معین کند و بگوید آن فصل ها راکاملاً بخوانید، واضح است که باید فصول آن کتاب را از روی تحقیق و دقت کامل با رجوع به معلم استاد... با یاد گرفتن حروف و الفبایی که آن کتاب با آن حروف والفبا نوشته شده...آن کتاب را بخوانیم... بدیهی است که به صرف نگاه کردن به پشت کتاب و جلد کتاب نمی توان مؤلف کتاب را شناخت.(16)
تفکر از منظر روایات
در روایات معصومین (ع) و سخنان گهربار ایشان، مطالب بسیار ارزشمندی در باب تفکر بیان شده، به طوری که در کتاب شریف اصول کافی بابی به «تفکر» اختصاص داده شده است. با دقت دراین روایات روشن می شود که هر کدام براساس محوری خاص، حقیقتی را بیان می کنند؛ به طوری که دسته ای از آنها به فضیلت و جایگاه تفکر در نظام ارزشی اسلام اشاره می کنند؛ دسته ای دیگر از آنها به موضوعات تفکر و
گروهی از آنها به نتایج تفکر اشاره دارند که به اختصار برای هر دسته، نمونه هایی ذکر می شود.
1-فضیلت تفکر در روایات
امام صادق(ع) می فرمایند:
بیشترین عبادت ابوذر، تفکر و عبرت گرفتن بود.(17)
یا در جایی دیگر فرمودند:
«لکل شیء دلیل، ودلیل العاقل التفکر»؛(18)برای هر چیزی دلیل و راهنمایی است و راهنمای شخص عاقل تفکر و اندیشه او می باشد.
به قدری برای تفکر ارزش گذاشته شده که در برخی از روایات، یک ساعت تفکر را بهتر از یک سال عبادت دانسته:
«فکر ساعه خیر من عباده سنه».(19)
و درجای دیگر برتر از عبادت 60 سال می دانند:
«تفکر ساعه خیر من عباده ستین سنه».(20)
امیر مؤمنان (ع) نیز یکی از خصوصیات بارز مؤمن را تفکر او در جوانب کارها می داند:
«المؤمن ... مغمور بفکرته»؛ مؤمن در افکار خویش غوطه ور است.(21).
و در جایی دیگر شأن و منزلت عقل به عنوان قوه تفکر را بیشتر از دین و حیا می دانند:
جبرئیل بر آدم (ع) وارد شد و گفت: ای آدم! من مأمور شدم که تو را بین سه چیز اختیار دهم تا یکی از آن سه چیز را انتخاب کنی و دو تا را رها کنی و آن سه چیز، عقل حیا و دین است. آدم(ع) گفت: من عقل را اختیار کردم. جبرئیل به حیا و دین گفت: برخیزید و عقل را واگذارید، آن دو گفتند: ای جبرئیل! ما مأمور شدیم با عقل باشیم هر کجا باشد،گفت: پس شما به همراه عقل باشید و خود عروج کرد و به آسمان رفت.(22)
این حدیث نورانی بیانگر آن است که هر کجا عقل باشد، حیا (دوری از گناه) و دینداری و عبادت نیز هست، اما در عبادت و دینداری، ممکن است تعقل نباشد، در حالی که ارزش هر عبادت و دیانتی به میزان عقل فرد است.
2-اشاره به موضوع تفکر در روایات
در قبل اشاره شد که هر تفکری ممدوح و پسندیده نیست، بلکه ارزش تفکر به موضوع آن و نتایج حاصل از آن است . علاوه بر کتاب آسمانی ما که بسیاری از موضوعات تفکر را در پیش روی انسان قرار می دهد، روایات معصومین(ع)نیز دراین زمینه نقش بسزایی دارند؛ از آن جمله:
امیر مؤمنان (ع) می فرمایند:
«لاعباده کالتفکر فی صنعه الله»؛(23)هیچ عبادتی مانند تفکر و مطالعه در
مصنوعات (آفریده های ) الهی نیست.
نظیر همین حدیث را امام حسن عسکری(ع) نیز بازگو نمودند.(24)یا امام صادق(ع) با فضیلت ترین تفکر را، تفکر در اسما و صفات خدا می دانند، نه در چگونگی ذات او:
«افضل العباده إدمان التفکر فی الله و فی قدرته»؛(25)بهترین عبادت تفکر و اندیشه در بزرگی خدا و اسما و صفات او و بزرگی او است.
از امام صادق(ع) درباره حدیث «یک ساعت تفکر، از عبادت یک شب بهتر است .» سؤال و توضیح خواسته شد، ایشان فرمودند:
«یمر بالخربه او بالدار فیقول: این ساکنوک؛ این بانوک، ما لک لا تتکلمین»؛(26)معنای این تفکر یعنی اینکه) اگر از ویرانه یا خانه ای عبور کرد، بگوید: آنان که در تو ساکن بودند، آنان که تو را ساختند، کجایند؟ تو را چه می شود؟ چرا سخن نمی گویی؟!
3-نتایج تفکر در روایات
امیر المؤمنین (ع) می فرمایند:
«التفکر یدعو إلی البر و العمل به»؛ (27)اندیشه وفکر، انسان را به نیکویی و عمل به آن می کشاند.
بله! کسی این سخن را می گوید که خود سرآمد خردمندان و متفکران چه در امور دنیوی و چه در امور اخروی بود. کسی که خود بهترین غواص در دریای بی کران عظمت الهی بود ولذا در سایه دریافت این عظمت، در مقابل او از خود بی خود شده به طوری که تیر زهرآلود را از پای مبارکشان بیرون می کشند، بدون اینکه متوجه باشد، با علم به کوتاهی و ناپایداری دنیا، آن را سه طلاقه، یعنی به کل رها می کنند و از آن به نان جو خشکی و ردای وصله دار و کفش کهنه اکتفا می کنند. چه آن حضرت و چه فرزندان پاکش که مجهزترین افراد به نیرو و سلاح عقل متفکر بودند، یکسره در تمام احوال، اقوال و اعمال خود در پی قرب و نزدیکی به خدای متعال بودند. پایان این فصل را مزین به حدیثی از امام صادق(ع) می کنیم:
اندیشه، آیینه خوبی ها و پوشاننده بدی ها، روشنی بخش قلوب و موجب خوش اخلاقی و سعه صدر می شود. به وسیله تفکر، انسان به صلاح روز رستاخیز و پایان کارش آگاه می شود و برعلم و دانشش افزوده می گردد، هیچ عبادتی بالاتر از تفکر نیست.(28)
تفکر از دیدگاه امام خمینی (رحمه الله)
امام خمینی (رحمه الله) اولین گام در مجاهده با نفس و حرکت به سوی خدا را تفکر می دانند به این معنا که:
... انسان لااقل در هر شب و روزی مقداری - ولو کم هم باشد- فکر کند در
اینکه آیا مولای او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتی را از برای او فراهم کرده و بدن سالم و قوای صحیحه... به او عنایت کرده و این همه بسط بساط نعمت و رحمت کرده و از طرفی هم این همه انبیا فرستاده و کتاب ها نازل کرده و ... آیا وظیفه ما با این مولای مالک الملوک چیست؟(29)
اما با عنایت به قرآن شریف می فرمایند که در قرآن تعریف و تحسین از تفکر بسیار آمده است، مانند:
(وانزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون)(30)؛ ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا آنچه را بر تو نازل شده برای مردم بیان کنی شاید که آنها در آن تفکر وتعقل کنند.
از نظر ایشان این آیه به تنهایی برای تفکر، مدح بزرگی است زیرا که غایت انزال کتاب بزرگ آسمانی و صحیفه عظیم نورانی(قرآن) را به خاطر تفکر قرار داده است . آنچه در تفکر مهم است، تشخیص تفکر ممدوح است و الا در اینکه تفکر در قرآن و حدیث سفارش و ستایش شده، شکی نیست.(31).چون که آن باز کننده درهای بسته معارف و علوم است:
تفکر مفتاح ابواب معارف و کلید خزائن کمالات و علوم است و مقدمه لازمه حتمیه سلوک انسانیت است .و در قرآن شریف و احادیث کریمه، تعظیم بلیغ و تمجید کامل از آن گردیده...(32)
آن معلم انسانیت و اسوه بشر معاصر، برای تفکر درجات و مراتبی را ذکر فرموده اند و برای هر مرتبه ای، نتایجی را قید کرده اند که به اختصار به آنها اشاره می شود:
1- تفکر درحق، اسما و صفات و کمالات او است و نتیجه آن علم به وجود حق و انواع تجلیات است که ازآن به اعیان و مظاهر رخ می نماید. این افضل مراتب تفکر و بالاترین مرتبه علوم و متقن ترین مراتب برهان است؛ زیرا که با نظر به ذات الهی و تفکر در علت مطلق، علم به او و معلومات پیدا می شود.
2-تفکر در ظرایف آفریده ها و نظم و اتقان آنها و دقتی که در خلقت آنان به کار رفته است تا جایی که فهم انسان به آنها برسد و نتیجه این مرتبه از تفکر، علم به مبدأ کامل و صانع حکیم است . تفکر در نظم و لطایف موجودات از جمله علوم نافع و از بافضیلت ترین اعمال قلبی و بالاتر از تمام عبادات است ؛ چرا که نتیجه آن اشرف نتایج است.
3-یکی دیگر از درجات تفکر، اندیشه در احوال نفس است که از آن نتایج بسیار چون: علم به یوم معاد، بعثت انبیا، نزول کتاب های آسمانی و... حاصل می شود.
4- و در نهایت تفکر در عالم ملک و این دنیای فانی و زودگذر است که نتیجه آن زهد در این دنیا و اهتمام بیشتر به سرای باقی یعنی آخرت است.(33)
از مقایسه دیدگاه امام در باب تفکر که آن را اولین شرط مجاهده با نفس می دانند با دیدگاه علمای دیگر علم اخلاق، چون خواجه عبدالله انصاری که در منازل السائرین خود تفکر را در مقام پنجم قرار می دهد.(34)روشن می شود که امام خمینی (رحمه الله) در چشم انداز اخلاقی- عرفانی خود نفش مهمی برای تفکر قائل است؛ چرا که گامهای بعدی در سیر اخلاقی- عرفانی،چون تذکر(یاد خدا)،عزم بر انجام وظایف و ترک گناهان، معرفت الهی و... همه را مترتب و معلول تفکر می دانند.(35)
دراین فصل با دقت در برخی آیات، روایات و دیدگاه اخلاقی حضرت امام خمینی پیرامون تفکر روشن شد که تفکر از مهره های اصلی در مهار نفس و تسلط بر شیطان درون و برون و شاه کلید درهای بسته علوم و معارفی است که دستیابی به آنان تغییر دهنده و تحول آفرین شیوه زندگی انسان ها است.
پی نوشت ها :
1-لسان العرب، ج5،ص 65.
2-معجم مقاییس اللغه،ج4،ص 446.
3-شرح اشارات، طوسی، ج1،ص 10-18.
4-ر.ک: الحکمه المتعالیه،ج 3، ص 516.
5-شرح منازل السائرین، ص 48.
6-تعریفات، ص 28.
7-کیمیای سعادت،ج 2،ص 505.
8-ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 191.
9-آداب الصلوه، ص 204.
10-ر.ک: شناخت از دیدگاه قرآن، ص 126.
11-بقره(2):170.
12-نجم(53):28.
13-آل عمران(3):190.
14-بقره(2):219.
15-انعام(6):11.
16-بیست گفتار،ص 314.
17-خصال،ص 42.
18-تحف العقول،ص 386.
19-عوالی اللئالی،ج2،ص 57.
20-بحارالانوار،ج 66،ص 293.
21-نهج البلاغه،ص 533، حکمت 333.
22-الکافی، ج1،ص 10،ح2.
23-بحارالانوار،ج1،ص 88، ح13.
24-«لیست العباده کثره الصیام و الصلوه و انما العباده کثره التفکر فی امرالله»؛ معیار بندگی، نماز و روزه بسیار نیست؛ عبادت، بسیار تفکر نمودن در آیات حکیمانه پروردگار است.(بحار الانوار، ج68،ص 325،ح17)
25-الکافی،ج2، ص 55، ح3.
26-همان،ص 54، ح2.
27-همان، ص 55، ح5.
28-بحارالانوار، ج68،ص 326.
29-شرح چهل حدیث،ص6.
30-نحل (16):44.
31-ر.ک: آداب الصلوه، ص 204.
32-شرح چهل حدیث،ص 191.
33-ر.ک: همان، ص 191-202.
منبع: رمضانی، مرضیه، (1388) امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی: تفکر، تهران، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، چاپ و نشر عروج، چاپ نخست.