برترین ها - ترجمه از هدی بانکی: اخیرا مطلبی خواندم که میگفت: «نه» گفتن مهمتر از «بله» گفتن است. توجیهش هم این بود که بله گفتن به چیزهای غیر ضروری در نهایت باعث میشود نتوانید توجه کاملتان را معطوف چیزهایی کنید که باید واقعا مهم هستند. آن مطلب، دنیای من را زیرورو کرد. چون احساس میکنم شبیه ماشین ِ «بله» شده بودم، انگار وظیفه داشتم به تمام درخواستها و دستورهای ریز و درشت جواب مثبت بدهم. از جزئیترین کارهای بچهها گرفته تا وقتگیرترین کارهای خانه و بیرون خانه.
اما حالا شروع کردهام به فهمیدن اینکه بله گفتن چگونه آرام آرام اما بیچون و چرا نابودم میکند. بنابراین تصمیم گرفتهام در سال جدید به خیلی چیزها نه بگویم.
1. درست کردن تختخواب دخترم
دخترم 8 ساله است. میتوانیم همین چند دقیقهای را که برای درست کردن رختخواب او صرف میکنم به کاری بپردازم که او «نمیتواند» خودش به تنهایی انجام دهد، مثلا او نمیتواند برای من قهوه درست کند!
2. صبحانه نخوردن
صبحها همیشه به بچهها صبحانهی مفصل میدهم، اما خودم چی؟ به ندرت پیش میآید صبحانه بخورم، مگر اینکه قهوه را یک گروه غذایی به حساب بیاورید. درست از زمانی شروع شد که تمام چیزهای بیاهمیت و احمقانه را به نیازهای اساسی خودم ترجیح دادم مثلا لباس پوشاندن به بچهها، آنها خودشان میتوانند این کار را انجام بدهند.
3. سرزنش خودم بابت دیر رسیدن
من تمام سعی خودم را میکنم تا بتوانم به موقع به کارهایم برسم و معمولا هم اینطور میشود، چرا باید زمانهایی که وقت کم میآورم خودم را سرزنش کنم؟ دیگر بس است!
4. وسواس چک کردن ایمیلها
امسال سالی خواهد بود که قرار است برای اوقات شخصی خودم شرط و شروطهایی بگذارم و مفیدتر از آنها استفاده کنم. مدام چک کردن ایمیلها و پیامها عادتی است که اضطراب ایجاد میکند و مانع این میشود که در لحظه باشم و از آن لذت ببرم. باید این وسواس را کنار بگذارم.
5. اینکه به همسرم بگویم وقت حرف زدن با او را ندارم
همسرم در طول روز تماس میگیرد تا حال و احوالم را بپرسد و من معمولا او را دست به سر میکنم و میگویم سرم شلوغ است. اما باید ارتباطمان در طول روز را بهتر کنم و این ارتباط دو نفره را ته لیست کارهایی که باید انجام دهم نگذارم.
6. برای رابطهی جنسی با همسرم برنامه داشته باشم، نه اینکه فقط درخواستش را رد کنم
معمولا نیاز و پیشنهاد همسرم در مورد رابطهی جنسیمان را نادیده میگیرم. او همیشه موقعی که من به خاطر تمام کارهایی که روی سرم ریخته دست و پایم بهم گره میخورد، چنین درخواستی دارد. همسرم هم باید بداند که کمی عاقلانهتر رفتار کند و زمانی پیشنهاد رابطهی جنسی بدهد که من، مادر شاغلی که سه بچه هم دارم بتوانم با آرامش به او جواب بدهم.
7. هر شب به بچههایم ناگت ندهم
انگار طبق یک برنامهی همیشگی و از پیش تعیین شده هر شب باید پیتزا یا ناگتهای یخ زده را از فریزر خارج کنم و گرم کنم. باید این عادت را ترک کنم. حتما میتوانم با نه گفتن به کارهای غیرضروری، وقت بیشتری برای تهیهی غذاهای سالم و خوشمزه و مغذی پیدا کنم.
8. داوطلب شدن برای انجام تمام فعالیتهای مدرسهی بچهها
دوست ندارم این را بگویم اما داوطلب شدن چیزی است باید آن را کنار بگذارم. من همیشه زمان بسیار زیادی را صرف انجام کارهایی مثل تهیه و چیدن مافینها برای جلسات و جشنهای مدرسهی بچهها میکنم و این در حالی است که به ندرت فرصت پیدا میکنم یک شام خوب برای خانوادهی خودم درست کنم.
9. دیروقت شام خوردن
این هم عادت دیگری است که من و همسرم در دامش گرفتاریم چون همیشه کار داریم. غذا دادن به بچهها، کمک در انجام تکالیفشان و خواباندنشان باعث میشود شام خودمان را دیر وقت بخوریم و طبیعتا دیرتر هم به رختخواب برویم.
10. بعد از شب بخیر گفتن به بچهها، دوباره به اتاقشان سر بزنم
«مامان آب میخوام!»، «مامان میشه یکم دیگه هم پیشم بمونی؟!»، «مامان یه چیزی بگم؟!» و ... نه! دیگر بعد از شب بخیر گفتن به بچهها به اتاقشان برنمیگردم، آب هم برایشان میگذارم! من و همسرم باید زمان خاص خودمان را داشته باشیم و من به این باور رسیدهام که پدر و مادری که شاد و راضی نیستند نمیتوانند خانوادهی سالم و شادی هم داشته باشند.
11. لباس پوشاندن به بچهها
این هم کاری است که عادت کردهام خودم انجام دهد. بچههای 8 و 6 و سه سالهی من خودشان میتوانند این کار را انجام بدهند. امسال دیگر باید خودشان لباس به تن کنند. با این کار نه تنها مستقل میشوند و اعتماد بنفس پیدا میکنند بلکه من هم وقت بیشتری خواهم داشت.
12. اینکه اجازه بدهم بچهها با من به حمام بیایند
چرا باید این طور باشد که وقتی بچهها در حمام هستند خلوت شخصی خودشان است اما وقتی من در حمام هستم بچهها فکر کنند هر زمانی میتوانند در را باز کنند و به داخل حمام بیایند؟! من خیلی هم به دنبال اوقات تنهایی نیستم اما حمام واقعا جایی است که باید در آن تنها باشیم.
13. در مورد بازیهای کامپیوتری و تلویزیون تماشا کردن بچهها زیاد سختگیری نکنم
کارشناسان توصیه میکنند بچهها نباید روزانه بیشتر از 90 دقیقه اسکرین تایم داشته باشند. اما واقعا چه اشکالی دارد گاهی اجازه دهیم بچهها مثلا کمی بیشتر تلویزیون تماشا کنند؟ شاید فردای آن روز بیرون باشیم و بچهها اصلا فرصت روشن کردن تلویزیون یا کامپیوتر را پیدا نکنند. بچههای من عادت ندارند تمام وقت پای اسکرینها باشند پس اینهمه سخت گیری لازم نیست.
14. به خودم فشار نیاورم که آدم کاملی باشم
اگر گاهی اشتباه کنم و ایردهایی هم داشته باشم، دنیا تمام نخواهد شد.
15. اینکه فکر کنم نیازی به استراحت کردن ندارم
چرا نیازی به استراحت کردن نداشته باشم؟! این بار اگر مریض شدم، خسته بودم یا اصلا حوصلهی هیچ کاری را نداشتم حتما استراحت خواهم کرد. بله امسال به خیلی چیزها «نه» خواهم گفت!