(...وَ إِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلى صِرَطٍ مُستَقِیمٍ)(2)
فرشتگان هادی
یکی دیگر از شئون ملائکه در خصوص انسان ها، هدایت های ربوبی از طریق ملائکه است. فرشتگان هدایت گر ــ که آدمی را در مراتب و ابعاد مختلف هدایت می کنند ــ مظاهر اسم «هادی» حق و در عین حال از جناح «جبرئیل» امین هستند. آیه یاد شده به این حقیقت اشاره دارد: «و به راستی خداوند کسانی را که ایمان آورده اند، به سوی راهی راست راهبر است» و این مسأله از طریق فرشتگان هدایت کننده صورت می پذیرد.
مراحل هدایتهای ربوبی
گفتنی است «هدایت ربوبی» در مراتب مختلف و در شئون گوناگون جهان هستی، ساری و جاری است، چنان که قرآن می فرماید:
(...رَبُّنَا الَّذِى أَعْطى کُلَّ شىْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى)(3)
«پروردگار ما کسى است که هر چیزى را خلقتى که درخور اوست داده، سپس آن را هدایت فرموده است».
انسان نیز به عنوان بخشی از جهان هستی، از دستگاه مخصوص و وجود خاصی برخوردار بوده و بر حسب آن در ابعاد، شئون و مراتب مختلف از این هدایت ربوبی برخوردار است که به مراحلی از آن اشاره می شود:
کسی که در مرحله ی اوّل طالب حقیقت است، ولی هنوز ایمان نیاورده و می خواهد حقیقت را بفهمد و بیابد؛ خدا برای چنین شخصی پیامبران را ارسال فرموده تا به حق و حقیقت هدایت فرماید. در عین حال فرشتگان هدایتگر نیز به یاری او می آیند و او را در مسیر اندیشیدن و یافتن حقیقت، هدایت می کنند؛ هر چند انسان ها بدین حقیقت واقف نباشند (مگر معدودی از آنها)، ولی به هر حال خداوند متعال از طریق ملائکه هدایت کننده ــ که مظهر اسم «هادی» حضرت حق اند ــ در پشت پرده او را هدایت می کند.
آیه ی ذیل ناظر به این مرحله از هدایت است:
(قُلْ هَلْ مِن شرَکائکُم مَن یهْدِى إِلى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ یهْدِى لِلْحَقِّ...)(4)
«بگو: آیا از شریکان شما کسى هست که به سوى حق رهبرى کند؟ بگو: «خداست که به سوى حق رهبرى مى کند».
مرحله ی بعدی هدایت ربوبی، هدایت بعد از ایمان است که آدمی را به این رهنمون می شود که: چگونه باشد و چگونه نباشد، چه بکند و چه نکند، چطور به لوازم ایمان ملتزم باشد و به چه صورت راه مستقیم و حقیقی را طی کند.
آیه ی (وَ إِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلى صِرَاطٍ مُستَقِیمٍ)،(5) بیانگر این مرحله از هدایت است. خداوند متعال در این مرحله کسانی را که به ایمان در مرحله ی نخست هدایت شدند، به صراط مستقیم در مرحله ی بعدی توسط فرشتگان هدایتگر، رهنمایی و هدایت می کند.
در مرحله ی سوّم از آنجا که فرد هم به راه ایمان هدایت شده و هم با هدایت ربوبی قدم در صراط مستقیم نهاده است، به دلیل پیچیدگی و ظرافت تداوم راه به هدایت های بالاتر و دستگیرهای برتر نیاز دارد. در اینجا نیز هدایت ربوبی به سراغ انسان آمده به وسیله گروهی از فرشتگان الهی، هدایت های لازم، والاتر و بالاتر نصیب او می گردد.
قرآن در این باره می فرماید:
(وَ یَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى)(6)
«و خداوند کسانى را که هدایت یافتهاند بر هدایتشان مىافزاید».
در این مرحله کسانی که اهل معرفت، مجاهدت و تعبدند، از هدایت هایی به وسیله ملک برخوردار می شوند که امثال ما به دلیل عدم معرفت لازم و مجاهدت کافی و متعبّد نبودن، از آن بی بهره ایم! اینان آیات قرآن را طور دیگری می فهمند و می رسند که امثال ما بدان نمی رسیم. فرشته ی هدایتگر، عقل و تفکّر و دل او را به مراحل بالاتر سیر می دهد و از این طریق به او مدد می رساند. آدمی هر چند این مدد رسانی را نبیند؛ ولی در حقیقت امر و پشت پرده، ملک و فرشته است که به امر الهی هدایت ربوبی را به وی می رساند. این نوع هدایت خاص، برای کسانی است که مراحل گذشته را طی کرده باشند:
(وَ إِنِّى لَغَفَّارٌ لِمَن تَاب وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثمَّ اهْتَدَى)(7)
«به یقین، من آمرزنده ی کسى هستم که توبه کند و ایمان [جدی] بیاورد و عمل صالح انجام دهد، سپس به راه راست هدایت شود».
از این آیه به دست می آید که این هدایت، پس از توبه، ایمان و عمل صالح است و لذا هدایت برتر و خاصی است.
***
تأمل در مرحله ی دوم
انسانی که به ایمان هدایت شده است و در مرحله ی دوّم قرار دارد، ملک هدایتگر مرتب با او چنین گفت و گو دارد: این طور نباش و این طور باش؛ چنین نکن و چنین بکن؛ گاهی تبشیر دارد و تنذیر؛ گاهی تذکر دارد و گاه تهدید. از سوی دیگر شیطان و اعوان او، با آدمی نجوا کرده و آن ها نیز گفت و گویی با او دارند. در این گفت و شنود درونی، شیاطین می کوشند آدمی را از هدایت های ربوبی به وسیله فرشتگان، غافل و دور سازند و در این راه تلاش می کنند تا بر آنان غالب آیند! به هر روی آدمی در این مرحله میان تلقینات شیطانی و ارشادت ملکی و تلبیسات شیطانی و القائات ملکی است! دو روایت زیر به خوبی این مسأله را ترسیم می کند:
1.«عن ابی عبد اللَّه (علیه السلام) قال: ما من قلب الاوله اذنان على احداهما ملک مرشد و على الاخرى شیطان مفتن، هذا یامره و هذا یزجره، الشیطان یأمره بالمعاصى و الملک یزجره عنها و هو قول اللَّه عزّ و جلّ: عن الیمین و عن الشمال قعید ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید»؛(8)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: قلبى نیست جز آنکه دو گوش دارد، بر سر یکى از آن دو فرشته ای است راهنما و بر سر دیگرى شیطانی است فتنه انگیز. این فرمانش دهد و آن بازش دارد. شیطان به گناهان فرمانش می دهد، و فرشته از آنها بازش می دارد، و این است که خداى عزوجل فرماید: (در جانب راست و چپ نشسته ای است، [آدمی] هیچ سخنی را به لفظ نمی آورد مگر اینکه مراقبی آماده نزد او آن را ضبط می کند».(9)
2.«عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: ما من مؤمن الا و لقبه اذنان فی جوفه: اذن ینفث فیها الوسواس الخناس، و اذن ینفث فیها الملک، فیؤید الله المؤمن بالملک، فذلک قوله (وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِنْهُ(10))(11)
امام صادق (ع ) فرمود: مؤمنى نیست جز آنکه قلبش از درون دو گوش دارد: گویی که وسواس خناس در آن دمد وگوشی که فرشته در آن دمد. و خدا مؤمن را به سبب فرشته تقویت می کند و این است گفتار خدای تعالى که: «آنها را به وسیله روحى از جانب خود تقویت کرده است».(12)
پس در قلب و جان های ما، هنگامی که نیکی یا بدی به آن الهام می شود، حدیث نفس ما است. این حدیث نفس اگر گفت و گوی مثبت باشد، از ناحیه فرشته ی هدایتگر است و اگر گفت و شنود منفی باشد، از سوی شیطان اغواگر است. در این میان اگر انسان به سخن ملک گوش کرد و دل به هدایت های او سپرد به هر اندازه که فرمانبری کند، ملک هدایت ها را بیشتر کرده و به انسان نزدیک تر می شود و در نتیجه شیطان از نفس آدمی دورتر می شود. اما اگر به سخن های شیطانی گرایش نشان داد؛ به هر مقدار که مطیع شیطان شود، اغوائات و تلبیسات وی بیشترگشته و شیطان بر وجود انسان مستولی می گردد و در نتیجه ملک و فرشته از جان او دورتر می شود.
حال این حقیقت روشن می شود که چرا خوبان و صالحان، ترسشان زیاد و احتیاطشان فراوان است؛ ولی افراد لاابالی و گناه کار، به راحتی و بدون دغدغه معصیت می کنند! خوبان و صالحان به دلیل گوش سپاری به سخن فرشتگان، هدایت های آنان را هم بیشتر دریافته و هم از نزدیک تر گفته ها را می یابند و می فهمند. اما گناهکاران به دلیل گوش سپاری به سخن شیطان، از ملک و تبشیر و تنذیر او دورتراند؛ از این رو، نه سخن آنان را می شنوند و نه می فهمند! این گروه نه تنها حرف ملک، بلکه هدایت های قرآنی را نیز در نمی یابند. در آیه ی ذیل به خوبی تدبر کنید:
(وَ لَوْ جَعَلْنَاهُ قُرآناً أَعجَمِیًّاً لَقَالُوا لَوْ لا فُصِّلَت آیَاتُهُ ءَأعجَمِىٍّ وَ عَرَبىٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًى وَ شِفَاءٌ وَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ فى آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمىً أُولَئک یُنَادَوْنَ مِن مَکانٍ بَعِیدٍ»
«و اگر [این کتاب را] قرآنى غیر عربى گردانیده بودیم، قطعاً مىگفتند: «چرا آیههاى آن روشن بیان نشده؟ کتابى غیر عربى و [مخاطب آن] عرب زبان؟ بگو: «این [کتاب] براى کسانى که ایمان آوردهاند رهنمود و درمانى است و کسانى که ایمان نمى آورند در گوش هایشان سنگینى است و قرآن برایشان نامفهوم است، و [گویى] آنان را از جایى دور ندا مىدهند».
این آیه به خوبی این حقیقت را بازگو می کند که کسانی که دل به سخن شیطان سپرده و از ملک هدایتگر فاصله گرفته اند؛ گوشهایشان نسبت به رهنمودهای قرآن سنگین بوده و مضامین آن را نمی فهمند! گویا این سخنان گران سنگ از جای دوری به آنها ندا می شود و از این رو نمی توانند بفهمند و نمی دانند که قرآن چه آموزه های راه گشا و ژرفی دارد! بر عکس مؤمنانی که دل به ملک و فرشته سپرده و از شیطان دور شده اند، هم سخن قرآن را به خوبی می شنوند و می فهمند و هم از آموزه های آن رهنمود گرفته و ره توشه ی راه خویش می سازند.
بایسته است از این حقیقت درس بگیریم که چرا خداوند متعال فرمود: «اگر این قرآن بر کوه نازل می شد، خاضع، خاشع و متلاشی می گشت»؛(14)
اما ما بارها و بارها قرآن را قرائت می کنیم یا آیه های آن به گوش ما می خورد، ولی هیچ تکان، خضوع، مسکنت و انقلاب درونی رخ نمی دهد؟! گویا به دلیل فرمانبرداری از شیطان و القائات او، دل ما از کوه سخت تر گشته است و از این رو تنها ظاهری از قرآن را می بینیم؛ ولی از حقیقت و باطن آن آگاه نبوده و فهم درست و صحیحی نداریم.
پینوشتها:
1. 72/7/25.
2.حج(22)، آیه ی 54.
3.طه (20)، آیه ی 50.
4.یونس (10)، آیه ی 35.
5.حج (22)، آیه ی 54.
6.مریم (19)، آیه ی 76.
7.طه (20)، آیه ی 82.
8.اصول کافی، ج2 ، ص 266(چاپ قدیم)؛ و ج3 ، ص 366، ح1(چاپ جدید).[ک]
9.ق(50)، آیه ی 17 و 18.
10.مجادله (58)، آیه 22.
11.اصول کافی، ج2، ص 266(چاپ قدیم )؛ و ج3 ، ص 368 و 369 ، ح 3(چاپ جدید).[ک]
12.علامه طباطبایی (قدس سره) معتقد بودند: این روح همان روح ایمان است که همراه یک فرشته می باشد و در برخی روایات گفته شده است که روح القدس فرشته است و مؤمن را تقویت و هدایت می کند. روایتی نیز در خصوص این روح وارد شده است: «عن ابى خدیجة قال: دخلت على ابى الحسن(علیه السلام)؛ فقال لى: ان اللَّه تبارک و تعالى اید المؤمن بروح منه تحضره فى کل وقت یحسن فیه و یتقى، و تغیب عنه فى کل وقت یذنب فیه و یعتدى، فهی معه تهتز سرورا عند احسانه و تسیخ فى الثرى عند اسائته...ثم قال: نحن نؤید الروح بالطاعة لله و العمل له»؛ «ابو خدیجه گوید: خدمت حضرت ابوالحسن (علیه السلام) رسیدم، به من فرمود: خداى ــ تبارک و تعالى ــ مؤمن را به وسیله روحى از جانب خود تایید کند و هر زمان که مؤمن نیکى کند و تقوى پیش گیرد، آن روح نزد او حاضر است. و هر گاه گناه و تجاوز کند، آن روح در آن زمان غایب شود. پس آن روح با مؤمن است و در زمان احسان و نیکى او از شادى به جنبش آید و هنگام بد رفتاری اش در زمین فرو رود....سپس فرمود: ما (اهل بیت) آن روح را به وسیله اطاعت خدا و عمل برای او تایید می کنیم»: (اصول کافی، ج3 ، ص 369، ح1)
13.فصلت (41)، آیه ی 44.
14.اشاره به آیه ی «لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأیْتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشیَةِ اللَّهِ...»، حشر (59) آیه ی 21.[ک]
منبع : کتاب ملائکه(سلسله دروس معارف اسلامی 1)گفتارهای آیت الله محمد شجاعی،تنظیم و نگارش کاشفی،انتشارات وثوق- 1385