مقدمه
وحدت و انسجام امت را می توان از بزرگترین نعمت های الهی دانست که بنا به فرموده ی امیرالمونین ، علیه السلام، از منت های بزرگ خداوند بر مردم به شمار می آید. آن حضرت در این باره می فرمایند:« فان الاه سبحانه قد امتن علی جماعه هذه الامه فیما عقد بینهم من حبل هذه الالفه التی ینتقلون فی ظلها، و یاوون الی کنفها، بنعمه لایعرف احد من المخلوقین لها قیمه لانها ارجح من کل ثمن و اجل من کل خطر»(1)
خداوند بر این امت ، منت گذارده و بین آنان الفت و اتحاد ایجاد کرده است که در سایه ی آن زندگی کنند و به کنف حمایت آن پناهنده شوند، این نعمتی است که احدی نمی تواند بهایی برایش بگذارد، زیرا از هر بهایی گران قدرتر و از هر چیز پر ارزشی ، با ارزش تر است.
از این رو وحدت جامعه اسلامی باید از پراهمیت ترین موضاعاتی باشد که مسلمانان آن را دنبال نموده و فکر تحقق آن می باشند.
وحدتی که به نص حدیث ثقلین با محوریت قرآن و عترت تحقق پیدا خواهد نمود.
اما متاسفانه در این میان افرادی نیز بوده اند که همواره می خواسته اند تا با تکیه بر یکی از این دو اصل و کنار هم نهادن دیگری میان مسلمین تفرقه ایجاد کنند.
چه بسیار فرقه های منحرفی که با تکیه بر قرآن و محروم ساختن خویش از عترت ، به ستیز با سایر مسلمین شتافته و حتی همه مسلمانان را یکسر کافر می دانستند. در مقابل نیز گروهی بوده اند که با تفسیر خاص خود از اهل بیت ، علیهم السلام، از قرآن، آن بزرگواران را محورتفرقه جلوه داده و برطبل تفرقه میان مسلمانان بکوبند.
این در حالی است که ائمه اطهار، علیهم السلام، ضمن تاکید فراوان به ضرورت حفظ اتحاد مسلمین، در این راه حتی از حقوق حقه ی خویش نیز می گذشتند.
این نوشته، نگاه کوتاهی به روایات و سیرهی عملی اهل بیت، علیهم السلام، است که در آن سعی شده تا در عین اختصار ابعاد گوناگون برخوردهای آن بزرگواران با موضوع وحدت اسلامی به رصد کشیده شود.
انسجام اسلامی از نگاه اهل بیت علیهم السلام
با نگاهی دقیق و ژرف به مجموع روایاتی که از ناحیه ی اهل بیت، علیهم السلام، به دست ما رسیده است متوجه ی این حقیقت بزرگ خواهیم گردید که موضوع وحدت و یکپارچگی امت اسلامی از مسائل بسیار مهم و قابل توجه نزد ائمه، علیهم السلام، بوده است به گونه ای که آن بزرگواران ضمن تاکیدهای فراوان بر ضرورت حفظ اتحاد مسلمین، توجه به آن را از وظایف اصلی شیعیان در برخورد با مخالفان مذهبی می دانسته اند. هم چنان که سیره ی عملی آن بزرگواران و شیعیانشان در مدارا با دیگر مسلمانان نیز شاهدی
مناسب برپراهمیت بودن این موضوع نزد آن بزرگواران دارد که البته این امر نیز دقیقا" ادامه ی سیره ی حضرت امیرالمونین علی، علیه السلام، می باشد که خطاب به یکی از پیروان خویش چنین فرمودند:
یا بریده، ادخل فیما دخل فیه الناس، فان اجتماعهم احب، الی من اختلافهم الیوم؛(2)
ای بریده، داخل شو در آن چه مردم در آن داخل شده اند، زیرا اجتماع ایشان محبوب تر است نزد من از پراکندگی امروز آن ها .
وحدت مسلمین آن قدر مهم است که حضرت علی ، علیه السلام، با وجود مصایب سنگین، به شدت ، حافظ اتحاد جامعه اسلامی بود. حضرت در نامه ای به ابوموسی اشعری می نویسد:
ولیس رجل-فاعلم-احرص علی جماعه امة محمد، صلی اله علیه و آله، و الفتها منی ابتغی بذلک حسن الثواب و کرم الماب؛(3)
بدان هیچ کس نیست که نسبت به وحدت و اتحاد امت محمد، صلی اله علیه و آله، از من حریص تر و انس اش به آن از من بیشتر باشد. من در این کار، پاداش نیک و سرانجام شایسته را از خدا می طلبم.
صبر آن حضرت، علیه السلام، نیز برای حفظ وحدت بود، صبری که درباره اش فرمودند:
فرأیت أنّ الصبر علی هاتا احجی فصبرتُ و فی العین قذی و فی الحلق شجا"؛(4)
عاقبت دیدم که بردباری و صبر به عقل و خرد نزدیک تر است و شکیبائی ورزیدم؛ ولی به کسی می ماندم که خاشاک چشم اش را پر کرده است و استخوان راه گلوی اش را گرفته است.
آن حضرت، علیه السلام، دربارهی دلیل سکوت خود فرمودند:
وأیم اله لولا مخافة الفرقه بین المسلمین و أن یعود الکفر و
یبور الدین لکنا علی غیر ما کنا لهم علیه؛(5)
به خدا سوگند! اگر بیم وقوع تفرقه میان مسلمین و بازگشت کفر و تباهی دین نبود، رفتار ما با آنان به گونه ای دیگر بود.
در همین راستا ، می توان تاکیدهای فراوان ائمه اطهار، علیهم السلام، بر حضور شیعیان در اجتماعات سایر مسلمین و خصوصا" نمازگزاردن با آن ها را نیز دلیلی دیگر بر این مدعا دانست که با نظر به آن ها می توان به عمق توجه اهل بیت، علیه السلام، به مسأ له ی وحدت اسلامی پی برد. چنان چه امام صادق، علیه السلام، درباره ی اهمیت نمازگزاردن با مخالفان مذهبی می فرمودند:
من صلی معهم فی الصف الاول کان کمن صلی خلف رسول اله، صلی اله علیه و آله، فی الصف الاول؛(6)
هر که با آن ها (مخالفان) در صف اول نماز بگذارد، گویا با رسول خدا در صف اول نماز خوانده است.
اسحاق بن عمار نیز می گوید که امام صادق، علیه السلام، به من فرمودند:
یا اسحاق اتصلی معهم فی المسجد؟ قلت :نعم، قال:قال: صل معهم فان المصلی معهم فی الصف الاول کالشاهر سیفه فی سبیل اله؛(7)های اسحاق ، آیا با مخالفین در مسجد نماز می خوانی، گفتم: آری، امام فرمودند: با آن ها نماز بخوان زیرا کسی که با آن ها در صف اول نماز بخواند مانند کسی است که شمشیرش را در راه خدا آخته است.
و یا درروایت دیگری آن حضرت می فرمایند: إذا صلیت معهم غفر لک بعدد من خلفک؛(8)هنگامی که با آن ها نماز می گذاری خداوند به میزان کسانی که در پشت تو هستند گناهان تو را می بخشاید.
آیت اله خویی پس از ذکر تعدادی از این روایات، با بیان این که صدور چنین دستورهائی به جهت رعایت تقیه و خوف از ضرر نبوده
است ، زیرا اصحاب امام ، علیه السلام، در آن زمان شناخته شده و معروف بودند، می نویسد:
همانا حکمت از صدور چنین روایاتی رعایت مدارا و حفظ توحید کلمه ی مسلمین بوده است تا بدین وسیله شیعیان، خود را به عدم تعصب متمایزو مشخص سازند؛ بنابراین چنین توصیه هایی در زمان ما نیز جاری بوده و حضور در مساجد مخالفان و نماز خواندن با آن ها به منظور مشخص ساختن شیعه از سایر مسلمانان به عدم تعصب، مستحب است تا بدین جهت اتحاد کلمه مسلمین حفظ گردد. (9)
آری ائمه اطهار، علیهم السلام، شیعیان را در فضایی بسته و جدای از سایر مسلمانان در نظر نمی گرفتند؛ بلکه به نوع روابط ایشان با دیگران و نیز بینش دیگران درباره ی آنان اهمیت زیادی می دادند. آن ها بر ترسیم چهره ای خوب و درخشان از شیعه در اذهان عمومی مسلمانان تأ کید فراوانی داشتند و برای این امر ، راه کارهای مختلفی بیان می فرمودند که مهم ترین آن ها تاکید بر مدارا با سایر مسلمانان پیرو مذاهب مخالف است؛ مدارایی که در رفتارنیک و کرداری پسندیده رخ نموده ، خود تبلیغی مؤثر برای ماهیت شیعه در ذهنیت مخالفان مذهبی می گردد. امام صادق، علیه السلام، در این باره می فرمایند:
یا معشر الشیعة انکم قد نسبتم إلینا، کونوا لنا زینا و لاتکونوا علینا شینا، ما یمنعکم أن تکونوا مثل أصحاب علی، رضوان اله علیه، فی الناس، إن کان الرجل منهم لیکون فی القبیلة فیکون إمامهم و موذنهم، و صاحب أماناتهم و ودائعهم، عودوا مرضاهم و اشهدوا جنائزهم، و صلوا فی مساجدهم و لایسبقوکم الی خیر، فأنتم واله أحق منهم به ، ثم التفت نحوی و کنت أحدث القوم سنا فقال: انتم یا معشر الاحداث إیاکم و الوسادة! عودوهم حتی یصیروا أذننابا" واله خیر لکم منهم؛(10)
ای گروه شیعه ! که به ما منسوب هستید، برای ما زینت باشید، مایه ننگ و عار ما نباشید، چه مانعی دارد که همانند یاران علی ، علیه السلام در بین مردم باشید؟ به طوری که اگر مردی از یاران او در بین قبیله ای قرار می گرفت اما مؤذن آن ها بود، و صاحب امانت، و محافظ مال آنان بود. مریضان آنان را عیادت کنید، و در تشیع جنازه ی آنان حاضر شوید، و در مساجدشان نماز بخوانید نگذارید در امر خیر از شما پیشی گیرند، به خدا قسم شما سزاوارتر از آن ها به آن امر هستید.
راوی می گوید: سپس اما م، علیه السلام ، رو به من کرده و چون در آنان از همه جوان تر بودم فرمود: و شما ای جوانان بپرهیزید از تکیه دادن به بالش ، به عیادت آن ها بروید تا حدی که آن ها دنباله رو شما شوند، و خداوند برای شما بهتر از آنان است.
و درروایت دیگری نیز آن حضرت به زید شحام فرمودند:
یا زید! خالقوا الناس بأخلاقهم، صلوا فی مساجدهم، وعودوا مرضاهم، واشهدوا جنائزهم، وإن استطعتم أن تکونوا الائمة والموذنین فافعلوا، فانکم اذا فعلتم ذلک قالوا: هولاء الجعفریة فعل اله بجعفر ما کان أسوء ما یودب أصحابه؛(11)
ای زید!با مردم (یعنی عامه و اهل تسنن) با اخلاق خودشان معاشرت کنید، در مساجدشان نماز بخوانید، مریضانشان را عیادت کنید، در تشیع جنازه هایشان حاضر شوید و اگر توانستید امام جماعت یا موذن آن ها شوید این کار را بکنید؛ پس اگر شما چنین عمل کردید خواهند گفت: اینان پیروان جعفرند، خدااو را رحمت کند چه نیکو اصحابی تربیت کرده است و اگر این امور را ترک نمودید
خواهند گفت: اینان پیروان جعفرند، خداوند جزای او را بدهد چه اصحابش را بد تربیت کرده است.
به راستی اگر کسی سیرهی اهل بیت، علیهم السلام، را به عنوان الگویی برای زندگی خویش انتخاب نموده باشد و در این مسیر شیعه واقعی آن بزرگواران بوده باشد،هیچ گاه در انتخاب چنین روش برخوردی با مخالفان مذهبی دچار شک و تردید نخواهد شد، چنان چه معاویه بن وهب می گوید:
قلت لأبی عبد اله علیه السلام؛کیف نصنع فیما بیننا و بین قومنا، و فیما بیننا و بین خلطائنا ممن لیس خلطائنا ممن لیس هو علی إثرنا؟ قال: تنظرون إئمتکم الذین تقدون بهم فتصنعون کمثل ما یصنعون، فواله انهم لیعودون مرضاهم، و یشهدون جنائزهم، ویقیمون الشهادة لهم و علیهم، ویودون الأمانة إلیهم؛(12)
به امام صادق ، علیه السلام، عرض کردم : چگونه شایسته است برای ما که با قوم خود، و مردمانی که با ما آمیزش دارند و شیعه نیستند رفتار کنیم؟
امام ، علیه السلام، فرمودند: به پیشوایان خود نگاه کنید و از آن ها پیروی کنید، آن گونه که آنان رفتار می کنند شما نیز همان طور رفتار کنید، به خدا سوگند آن ها به عیادت بیمارانشان می روند، و بر جنازه هایشان حاضر می شوند، و به سود و ضرر آن ها گواهی می دهند، و امانت های آنان را به آن ها بر می گردانند.
جالب اینجاست که امام ، علیه السلام، در روایتی دیگر ضمن تأکید بر این مطلب ، به راوی می
فرمایند:
أتخافون أن نضلکم لاواله لانضلکم أبدا!؛(13)
آیا می ترسید ما شما را گمراه نماییم؟ نه به خدا قسم هرگز شما را گمراه نمی کنیم!
بدین گونه اهل بیت، علیهم السلام، هم در رفتار اجتماعی و روزمره و هم در عرصه های علمی ، مدارا و نرمش با مخالفان مذهب را به شکل کامل متجلی می کردند، به گونه ای که حتی فقهای اهل سنت نیز همیشه ایشان را منبع راستین علم و فضیلت می دانستند؛ در حالی که خود به محورهای مورد اختلاف عقیدتی با ایشان آگاه بودند. مسلما" امامت مذهب خاصی، مثل مذهب شیعه امامیه را داشتن و در عین حال محبوب و مراد پیشوایان مذاهب دیگر بودن ، مدارای عمیق و وسیعی را در رفتار عملی می طلبد که باعث جذب و جلب نظر مخالفان شود ؛ زیرا کوچکترین برخورد تند و بد رفتاری باعث تنفر و دوری مخالفان می شود. ملاقات گسترده و طولانی بزرگان معتزله مثل : عمرو بن عبید، واصل بن عطاء و حفض بن سالم با امام صادق، علیه السلام، از یک سو و نیز بزرگانی چون سفیان نوری ، مالک به انس، ابوحنیفه و ... از سوی دیگر، همگی بیان کننده جلوه هایی بارز در رفتار آن امام همام ، علیه السلامم، است. (14) آن چنان که ابوحنیفه که در مجالس تدریس امام صادق، علیه السلام، دو سال را سپری نموده بود، راجع به آن سال ها می گوید:
لولا السنتان لَهَلَکَ النُعمان؛(15) اگر آن دو سال نبود، نعمان (=ابوحنیفه) هلاک می شد.
و یا آنکه مالک به انس درباره امام صادق ، علیهالسلام، می گوید: ما رأت عینٌ و لا سمعت أذنٌ و لاخطر علی قلب بشر أفضل من جعفر بن محمد الصادق فضلا و علما و عبادة و ورعا؛(16)
هیچ چشمی ندیده است، و هیچ گوشی نشنیده است، و بردل هیچ بشری خطور نکرده است کسی که از جهت فضل و علم و عبادت و ورع افضل از جعفرالصادق، علیه السلام، بوده باشد.
مدارا و برخورد عالمانه امام صادق و سایر ائمه، علیهم السلام، با پیشوایان مذاهب اهل سنت ، به حدی بود که حتی مخالفت شدید آن ها با روش های اجتهادی برخی از این پیشوایان، مانع ملاقات های مکررشان با ائمه، علیهم السلام، نمی شد و این خود نشان می دهد که چگونه شخصیتی بزرگ مانند امام صادق، علیه السلام، رفتاری نیک و پسندیده با پیشوایانی مانند ابوحنیفه داشتند که حتی مخالفت قاطع با روش وی باعث نمی شد که او ازامام صادق ، علیه السلام، و استفاده بردن از محضر ایشان دست بردارد.
جهت مهم دیگری که اهل بیت، علیهم السلام، همواره شیعیان را در معاشرت با دیگر مسلمانان به آن توجه می دادند نظر به تفاوت های سطح شناخت و درک آن ها نسبت به جایگاه الهی اهل بیت، علیهم السلام، بوده است. زیرا متأسفانه عدم توجه به این موضوع و بیان نمودن فضائل و معارفی که مردم و عامه توانایی درک آن ها را نداشته اند همواره بیشترین و سنگین ترین ضربه ها را به مکتب اهل بیت، علیهم السلام، وارد نموده و موجب فاصله گرفتن هر چه بیشتر عامه ی مسلمین از معارف الهی آن بزرگواران گردیده است. معارفی که اهل بیت ، علیهم السلام، حتی وجود مقدس خویش را نیز فدای تبلیغ آن می نمودند. و از این رو ضایع نمودن این معارف - بدین روش - با جنگ با امام و قتل ایشان مساوی دانسته شده است. چنان چه امام صادق، علیه السلام، درباره کسی که احادیث آن ها را فاش می کند، می فرمایند:
ما قتلنا من أذاع حدیثنا قتل خطأ و لکن قتلنا قتل عمد؛ (17)
آنکه احادیث ما را فاش می کند ما را به خطا نکشته است بلکه از روی عمد ما را کشته است.
و در روایت دیگری فرمودند:
من أذاع علینا حدیثنا فهو بمنزلة من جحدنا حقنا؛ (18)
هر که حدیث ما را بر ضرر ما فاش کند مانند کسی است که دانسته حق ما را انکار کند.
برای تقریب هر چه بیشتر این مطلب، کافی است اندکی در روایت زیر تأمل کنیم. امام صادق، علیه السلام، به عبدالاعلی فرمودند:
تحمل امر ما تنها بر تصدیق و پذیرفتن آن نیست،از جمله تحمل امر ما پنهان داری و نگه داشتن آن از نااهلش باشد. به شیعیان ما سلام برسان و به آن ها بگو:
خدا رحمت کند بنده ای را که دوستی مردم(عامه و اهل سنت)را به سوی خود کشاند، آنچه را می فهمند به آن ها بگویید و آنچه را نمی پذیرند از آن ها بپوشید. سپس فرمود: به خدا کسی که به جنگ ما برخاسته زحمت اش برای ما از کسی که چیزی را که نمی خواهیم از قول ما می گوید، بیشتر نیست. چون دانستید کسی (امر امامت و احادیث مخصوص ما را) فاش می کند، به نزدش روید و او را از آن باز دارید، اگر پذیرفت چه بهتر و گرنه کسی را که بالاتر از اوست و از او شنوایی دارد را بر او تحمیل کنید (تا منع اش کند و بازش دارد)همانا مردی از شما مطلوبی که دارد چاره جویی و لطیفه کاری می کند تا حاجتش برآورده شود، نسبت به حاجت من هم چاره جویی کنید چنان که نسبت به حوائج خود می کنید(یعنی با لطائف و حیل او را از فاش کردن اسرار ما باز دارید) اگر از شما پذیرفت چه بهتر و گرنه سخنش را زیر پای خود دفن کنید(نشنیده انگارید) و نگویید او چنین و چنان می گوید، زیرا نقل شما به دیگران، مردم را به من و شما می شوراند.
هان به خدا اگر شما آنچه را من می گویم بگویید، اعتراف می کنم که شما اصحاب من هستید، این ابوحنیفه است که اصحابی دارد، و این حسن بصری است که اصحابی دارد(که سخن آن ها را می شنوند و فرمان می برند) و من مردی قریشی و زاده ی رسول خدا، صلی اله علیه و آله، هستم و کتاب خدا را فهمیده ام، بیان همه چیز در کتاب خدا هست از ابتدای خلقت و امر آسمان و زمین و امر پیشینیان و پسینیان و امر گذشته و آینده و گویا همگی در برابر چشم من است و به آن می نگرم. (19)
از کلام ائمه می توان دریافت که تنها چیزی که خواهد توانست سایر مسلمانان را نسبت به مقام والای الهی اومه ، علیهم السلام، آگاهی داده و آن ها را ملزم به تبعیت از آن بزرگواران سازد، بیان محکمات و محاسن کلام ایشان است. معارفی که حقیقت عالیه ی آن ها برای تمامی مسلمانان آشکار بوده و حتی متعصب ترین افراد را وادار به اعتراف به جایگاه رفیع معنوی و علمی ائمه، علیهم السلام، نموده است. چنان چه عبدالسلام هروی می گوید:
سمعت أبا الحسن علی بن موسی الرضا، علیه السلام، یقول : رحم اله عبداأحیا أمرنا فقلت له، وکیف یحیی أمرکم؟ قال : یتعلم علومنا و یعلمها الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا؛(20)
ازامام رضا، علیه السلام، شنیدم که چنین می فرمود : خداوند رحمت کند کسی را که امر ما را زنده بدارد، عرض کردم: چگونه امر شما را زنده بدارد؟ حضرت فرمودند: علوم ما را فرا گیرد و به مردم بیاموزد ، زیرا اگر مردم بر آن گفتار نیک اطلاع می یافتند، از ما پیروی می کردند.
و در روایت دیگری می فرمایند:
رحم اله عبدا حببنا إلی الناس، ولم یبغضنا إلیهم ، وأیم اله لو یرون محاسن کلامنا لکانوا أعز، ولا استطاع أن یتعلق علیهم بشی؛(21) رحمت خدا بر آن بنده ای که ما را نزد مردم (عامه) محبوب گرداند و منفور آنان نکند. به خدا قسم، اگر محاسن سخن ما را روایت می کردند، ارجمندتر بودند و هیچ کس نمی توانست به آن ها وصله ای بزند.
اهتمام ائمه، علیهم السلام، به حفظ وحدت و انسجام امت اسلامی را می توان بدان اندازه یافت که حتی آن بزرگواران، شیعیان را در مقابل توهین به وجود مقدس شان نیز به صبر فرا خوانده و از آن ها می خواستند که جز خیر و نیکی چیزی در میان آن ها و مخالفان وجود نداشت باشد. چنانچه یکی از یاران امام صادق، علیه السلام، به نام مرازم می گوید:
حملنی أبو عبداله(علیه السلام) رسالة، فلما خرجت دعانی فقال: یا مرازم ، لم لا یکون بینک بین الناس إلا خیر وإن شتمونا؟؛(22)
امام صادق علیه السلام برای رساندن نامه ای مرا مأمور کرد، هنگامی که خارج شدم مرا صدا زد و فرمود: ای مرازم! نباید بین تو و بین مردم (مخالفین) جز خیر و نیکی باشد گرچه به ما دشنام دهند.
ابن سکان نیز می گوید:
قال أبوعبداله، علیه السلام،:إنی لأحسبک إذا شتم علی (علیه السلام) بین یدیک إن تستطع أن تأکل أنف شاتمه لفعلت، فقلت:إی واله جعلت فداک إنی لهکذا و اهل بیتی، قال: فلا تفعل، فواله لربما سمعت من شتم علیا وما بینی و بینه إلا أسطوانة فأستتر بها، فإذا فرغت من صلاتی أمر به فاسلم علیه و أصافحه؛(23)
اما م صادق ، علیه السلام، فرمودند : به گمان ام هرگاه در پیش رویت کسی به علی، علیه السلام، دشنام گوید و تو قدرت داشته باشی بینی آن دشنام دهنده را از بیخ می کنی !
گفتم : آری به خدا فدایت شوم من و خانواده ام این چنین هستیم.
امام، علیه السلام، فرمودند: این کار را نکن، به خدا قسم چه بسیار شنیدم که کسی به علی،علیه السلام، دشنام می داد در حالی که بین من و او فقط ستونی بیش فاصله نبود، و من خودم را پشت آن پنهان می نمودم، هرگاه نمازم را تمام می کردم، از کنار او می گذشتم و بر او سلام می دادم و با او مصاحفه می نمودم.
بدین گونه ائمه اطهار، علیه السلام، همواره با تأکید بر این حقیقت که اختلاف نظر تا پدید آمدن دولت جهانی اسلام، امری است
قطعی و زوال ناپذیر، ازشیعیان می خواستند تا در باطن بر اعتقادات حقه ی خویش راسخ بوده ولی در ظاهر با دیگر مسلمانان در آمیخته و از هر گونه عملی که موجب تفرقه بین مسلمین شود خودداری نمایند. چنان چه امام صادق، علیه السلام، در این باره می فرمایند:
خالطوا الناس بالبرانیة ، وخالفوهم بالجوانیة، ما دامت الإمرة صبیانیة؛(24)
با مردم (سایر مسلمانان)در ظاهر در بیامیزید و در باطن با آن ها مخالفت کنید (وبر اعتقادات حقه ی خویش باقی بمانید) تا زمانی که حکم رانی کودکانه است.
همچنان که از این روایت به دست آمد منظور از حفظ اتحاد و انسجام امت اسلامی هرگز به معنای دست کشیدن از عقاید و اصول شیعه و به عبارتی سنی شدن شیعیان نیست بلکه منظور از آن حفظ شاکله ی امت اسلامی با تکیه بر مشترکات بین مسلمین و پرهیز از مطرح کردن مسائل تفرقه انگیزانه بین آن هاست. تا بدین وسیله مسلمانان بتوانند با یاری یک دیگر مشکلات سیاسی ، اقتصادی و علمی جهان اسلام را برطرف نمایند. این مطلبی است که بزرگان و طلایه داران تقریب مذاهب اسلامی نیز همواره بر آن تاکید نموده و توجه به آن را لازم می دانسته اند. رهبر معظم انقلاب حضرت آیت اله خامنه ای (مدظله) در این رابطه می فرمایند:
البته، بعضی در بیان مطلب اشتباه می کنند. وقتی که آن ها این حرف ها را می زنند، شاید خیلی هم ساده نباشد. وقتی می خواهند وحدت اسلامی را بیان کنند، می گویند که در صدر اسلام، نه شیعه و نه سنی بود، پس شیعه و سنی غلط است! نه، این حرف نادرست و سستی است. بحث سر این نیست که در صدر اسلام، آیا شیعه و سنی وجود داشت یا نه. بالأخره بعد از پیامبر، آرای مسلمین متفاوت شد. یک عده در مسأله ی امامت نظری داشتند و عده یی نظر متفاوت دیگری داشتند. بعضی منبع احکام
الهی را یک چیز و بعضی چیز دیگری دانستند. بنابراین، در اصول و فروع، از همان اول اختلافاتی بین مسلمانان به وجود آمد. این که ما بگوییم در صدر اسلام ، نه شیعه و نه سنی بود، حرف غلطی است. امروز این حرف، در حقیقت به معنای نفی کردن و از بین بردن معارف و فقه و محصول فرهنگی همه فرق مسلمین است. روی هر چه دست بگذارند، می گویند در صدر اسلام نبوده ، پس این غلط است! این، خودش حرفی شبیه توطئه است .
اوایل انقلاب ، در ایران هم بعضی آدم های کج سلیقه یا واقعا" سوء نیت دار بودند که از این حرف ها می زدند. حالا هم در دنیا ، بعضی از آدم ها یی که اصلا" چیزی از اسلام سرشان نمی شود، از این حرف ها می زنند. ما آن مطالب را نمی گوییم، ما می گوییم بالاخره این دو جریان عمده - یعنی تسنن و تشیع - وجود دارد که جریان عمل به فقه اسلام از طریق اهل بیت، تشیع است و جریان عمل به شریعت اسلام از غیر طریق اهل بیت، برادران اهل تسنن پیرو آن هستند. البته، آن ها هم اهل بیت را قبول دارند، منتها مثل ما انتهای سلسله را اهل بیت نمی دانند، بلکه آن ها را به عنوان راوی یی که ممکن است سخنی را از پیامبر نقل بکند، ملاک قرار می دهند. ما این طور معتقد نیستیم. ما هرچه را که اهل بیت رسول اکرم ، صلی اله علیه و آله، فرمودند، آن را حکم خدا و مثل بیان پیامبر صلی اله علیه و اله، می دانیم. ما آن ها را معصوم می دانیم. حالا هر کسی مبنایی دارد. ما می گوییم این دو جریان که اوایل اسلام و بعد از رحلت پیامبر صلی اله علیه و آله، بودند و تا حالا هم هستند، هر کدام زندگی خود را بکنند و با هم دشمنی نکنند. امروز ، پول های
نفت برای نوشتن کتاب ضد شیعه مصرف می شود. دلارهای آمریکایی برای ردّ تشیع به کار می رود و به زبان عربی و اردو کتاب نوشته و ترجمه می شود . این ها ، دست های شیطانند. این ها ، انسان های سالمی نیستند که این چیزها را می نویسند. هرجا باشند، همین طورند. ما می گوییم امروز نباید آتش افروزی کرد. هر کسی عقیده ی خود را داشته باشد و آن را اثبات هم بکند. ما نمی گوییم وقتی گویندگان مذاهب مختلف اسلامی ، بر منابر خود قرار می گیرند، استدلال نکنند و عقیده ی خود را اثبات ننمایند. نه، استدلال و اثبات بکنند، اما اثبات عقیده بحثی است و دشمنی کردن با طرف مقابل و هم صدا شدن با استکبار جهانی و نیروها را صرف جنگ داخلی بین مسلمین کردن، بحث دیگری است.(25)
پینوشتها:
1- نهج البلاغه خطبه 192
2- شریف مرتضی ، الشافی فی الامامة ، ج3، ص 242؛ علامه مجلسی، بحارالانوار
3- نهج البلاغه، نامه 78
4-نهج البلاغه ، خطبه 3
5- شیخ مفید ، الجمل، ص 234 و بحارالانوار، ج 29، ص 634
6- شیخ حر عاملی، وسلئل الشیعه، جلد8، ص 229-300
7-همان، ج 8، ص 301
8- همان، ج8، ص 229
9- سید ابوالقاسم خوئی، کتاب الطهارة ، ج 4، ص 319
10- علی بن حسن بن فضل طبرسی،مشکاة الانوار فی غررالاخبار، ص 123،ح311 و بحار الانوار، ج 85، ص 119
11- شیخ صدوق، من لا یحضرة الفقیه، ج 1، ص 383 و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 8 ، ص 430
12- علی بن حسن بن فضل طبرسی،مشکاة الانوار فی غررالاخبار،ص 123
13 - همان و بحارالانوار، ج 85، ص 119
14- سید علی حسینی، مدارای بین مذاهب، ص 506
15- شیخ طوسی، الخلاف، ج1ة، ص 33
16- همان و ابن شهر آشوب، مناقب أل أبی طالب،ج3، ص 372
17- شیخ کلینی ، الکافی ، ج2، ص 370
18- همان
19- همان، ج2، ص 222
20- شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، علیه السلام، ج2، ص 275
21- علی بن بابویه، فقه الرضا ، ص 356
22- علی طبرسی، مشکاة الانوار، ص 128
23- همان، ص 71 و بحارالانوار، ج 72، ص 411
24- شیخ صدوق، الاعتقادات فی دین الإمامیة، ص 109
25- حدیث ولایت، ج1، ص 561 و 562، تاریخ سخنرانی:1368/7/19
فهرست منابع:
- این شهر آشوب، مناقب ةأل أبی طالب، به تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، انتشارات حیدریه، نجف 1376 -1956 م
- شیخ صدوق، ثواب الاعمال ،تحقیقک سید محمد مهدی خرسان، چاپ دوم: انتشارات داراحیاء تراث عربی، لبنان1403-1983 م
- علامه مجلسی، بحار الانوار، تحقیق : سید مهدی لازوردی حسینی و شیخ محمد درودی، دارالکتب العلمیه، قم
- شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، چاپ دوم: موسسه آل بیت علیهم السلام ، لإحیاء التراث، قم 1414 ه ق
- شیخ کلینی ، الکافی، تصحیح و تعلیق : علی اکبر غفاری، چاپ چهارم : دارالکتب اسلامیه، تهران 1365 ش
- شریف مرتضی، الشافی فی الامامة ، چاپ دوم : موسسه اسماعیلیان، قم 1410 ه ق
- شیخ مفید ،الجمل ، انتشارات الداوری، قم
- سید ابوالقاسم خوئی، کتاب الطهاره، چاپ دوم: موسسه آل بیت علیهم السلام للطباعه و النشر، قم
- شیخ صدوق، من لا یحضرالفقیه، تصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری، چاپ دوم: انتشارات جامعه مدرسین، قم
-شیخ طوسی، الخلاف، انتشارات جماعة مدرسین، قم جمادی الاخر 1407 ه ق
- شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا، علیه السلام، تصحیح:علی اکبر غفاری ترجمه : حمید رضا مستفید، چاپ دوم : دارالکتب اسلامیه، تهران 1384 ه ش
-علی بن بابویه ، فقه الرضا، چاپ اول : موسسه آل بیت علیهم السلام الاحیاء التراث، قم شوال 1406
- علامه مجلسی، بحارالانوار، چاپ دوم: دارالاحیاء التراث العربی، بیروت 1403 م
- شریف رضی ، نهج البلاغه، تحقیق و شرح: شیخ محمد عبده، چاپ اول : دارالذخائر، قم 1412-1370 ش
- سید علی حسینی، مدارای بین مذاهب، چاپ اول : بوستان کتاب، قم 1383 ش
- شیخ صدوق، الاعتقادات فی دین الامامیه، چاپ دوم: دارالمفید للطباعه و النشر و التوزیع، بیروت چاپ : 1414-1993 م
- علی بن حسن بن فضل طبرسی ، مشکات الانوار فی غررالاخبار، مترجم: عبداله محمدی، چاپ اول: دارالثقلین، قم 1379 ش
حدیث ولایت (مجموعه رهنمودهای مقام معظم رهبرب) چاپ اول: مرکز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی.
منبع:مهدی مسائلی / انسجام اسلامی ازنگاه اهل البیت علیه السلام /انتشار گروه فر هنگی مسک 1386