بعضی از عزیزان حزب الهی یا بسیجی چندین بار از بنده به دلیل اینکه تعداد معدودی از امضای کنندگان 300 نفری نامه به مقام معظم رهبری را می شناسم خواستند در باره این نامه و پیامد های آن اظهار نظر کنم.اگر چه مایل نبودم و اظهار نظر در باره نامه ای طویل در این مختصر نمی گنجد،اما از جهت توجه به درخواست این عزیزان مختصری عرض می کنم.البته بنده به تعداد انگشتان دو دست از این اسامی را نمی شناسم.خصوصا یادم هست بسیج جایی مثل دانشگاه امیرکبیر هیچ موقع بسیج دانشکده نداشت و متمرکز بود اما چندین اسم با نام بسیج دانشکده دیدم که اگر جدیدا شکل گرفته باشد خبر ندارم.
بعضی از این دوستان امثال ماها را سرزنش می کردند که درست است شما امام و جنگ را درک کردید اما ما افتخار می کنیم که تربیت یافته اختصاصی"آقا" هستیم و این خاص ماست. الان معلوم شد بدون شناخت امام امکان شاگردی رهبری نیز سخت خواهد شد..اما چند نکته:
1-صدور همزمان این نامه ونامه نهضت آزادی و تاکید هر دو برفروپاشی درس آموز است و این تقاطع مشترک هزینه تاریخی را در افکار عمومی روی دست این جوانان خواهد گذاشت .آنهمه حملات امام به نهضت آزادی تا آخرین روزهای حیات باید بازخوانی شود و تجربه ذی قیمتی است.
2-هدف اینهمه نقد ساختاری و استدلال و خلط بین آرمانها و سیاست های کلی نظام و روشها در این نامه نهایتا با حمله به قوه قضائیه،اطلاعات سپاه و شورای نگهبان(به خاطر برخورد با اطرافیان احمدی نژاد و رد صلاحیت خودش) و نهایتا نام بردن از احمدی نژاد تقلیل می یابد .هم نیت را خدشه دار نشان می دهد و هم بازی در کانتکس احمدی نژاد است.
آنهمه نقد نباید از قیف احمدی نژاد خارج می شد و هدف نامه به قدرت خواهی برای یک فرد تقلیل می یافت. بزرگترین اشتباه نامه که آن را بی خاصیت جلوه کرد نتیجه خواهی آن است.
3-برخی از دوستان اصرار بر هویتی دارند که بر همان هویت در این نامه لگد زده اند. اما با این هویت اگر فرض شان این است که آنچه ما نوشته ایم رهبری نمی داند بحثی نیست اما اگر فرض شان این است که رهبری اطلاع دارند و اینها اصرار دارند که رهبری اشتباه می کند یا ما درست تر می فهمیم، عبور از آن هویت است. بسیجی بودن با روشنفکری و و نفی مصحلت اندیشی در حکومت در عین قدرت خواهی برای این و آن منافات دارد.
4- تلویزیون ملکه در خبر و سایتش"هشدار بی سابقه اعضای سابق بسیج به رهبر ایران " و یا "حزب الهی ها" را مفهوم سازی کرده است .خوب است این برادران ادامه حفظ این دو هویت، بعدازعبور از ولی و تشکیلات را برای خود تبیین و برای دیگران توضیح دهند.کف و سوت رسانه های انگلیس برای کسانی که از دیوار سفارتش بالا رفته اند هم درس آموز است.و جالب تر اینکه ممکن است بالا رفتگان از سفارت انگلیس و آمریکا به یک تقاطع مشترک برسند.
5-مثل همه نامه های گروهی نویسندگان حداکثر به 4،5 نفر نمی رسند اما بالاخره بار حقوقی و مسئولیتی آن برای همه است قطعا پیامدهای آن برخی را سرخورده و برخی را به ابراز برائت خواهد کشاند. امضا کنندگان هم طیف هستند و بعضا به خاطر تعلقات عاطفی به هم یا رودربایستی یاغیریت سازی دشمن گونه از دیگران توسط احمدی نژادبه این معرکه وارد شده اند.انشاالله اکثرا از نظام و رهبری عدول نکرده اند ولی سن سیاست ورزی آنان مقارن با ظهور احمدی نژاد بود و گویی انقلاب را از منش او و یارش شناخته اند.
6- ثبت تاریخی این نامه همانند نامه مرحوم آیت الله طاهری، نامه انحلال مجلس و دولت توسط احمدی نژاد و نامه 130 اصلاح طلب مجلس ششم به رهبری خواهد شد. با این تفاوت که اصلاح طلبان جام زهر رابطه با آمریکا را توصیه می کردند و اینان جام زهر بازگشت احمدی نژاد به قدرت را توصیه می کنند.
جناب مشایی در جمعی می گوید "هرکس از دکتر جلوتر برود یا عقب تر گنهکار است." ما چنین جسارتی را نداریم و چنین حکمی را نمی کنیم اما قطعا جلوتر و عقب تر از رهبری رفتن مربوط به بسیجیان نیست.
مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان بسیجی فرمودند: "تفاوت شما با تشکلهای دیگر این است که هر جا نظام به شما نیاز داشت هم آنجا حاضر باشید".حالا کسانی که با حداقل سابقه ،در مرکزیت بسیج دانشجویی در تولید محتوا همه کاره بودند صحبت از "به بالا و به پائین" می کنند که از انصاف و تقوی دور شده اند و ظاهرا هر جا نظام نیاز داشت را با هر جا .... نیاز داشت جابجا کرده اند.گر چه برخی از این امضا کنندگان می گویند هنوز هم آماده فداشدن به فرمان"آقا" هستیم که این تناقض همانند جمع اضداد بودن مواضع و اندیشه احمدی نژاد لاینحل باقی است.
با روشنفکری جدیدی مواجهه ایم که مرز و خط قرمز نمی شناسد اما نه بر غرب بلکه برای جمهوری اسلامی با قرائتی منهای امام و رهبری و فقه و روحانیت اصرار دارد.