در قسمت قبل روشن شد که نهج البلاغه چیزی نیست که به عنوان ارسال اسناد بتوان آن را نادیده گرفت و در مسائل فقهی از آن صرف نظر کرد، به نقش عبارات، خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار در فقه اسلامی می پردازیم.
گوشه ای از احکام فقهی نهج البلاغه
از آنجا که در نهج البلاغه مطالب فراوانی پیرامون احکام فرعی آمده است مشکل بتوان همه آنها را در یک بحث فشرده گنجانید ولی در اینجا به چند کتاب از کتب فقهی که احادیث بیشتری دارد اشاره می کنیم و موارد استفاده از آن را از کتاب «وسائل الشیعه» مشخص می سازیم. (1)
کتاب الزکات
1- فلسفه تشریع زکات
در این کتاب مهم فقهی نخست به مساله تشریع زکات برخورد می کنیم که امام علی (ع) در نهج البلاغه اشارات پرمعنی به آن فرموده است.
در یک جا می فرماید:
«سُوسُوا ایمانَکُمْ بِالصَّدَقَهِ وَ حَصَّنُوا اَمْوالَکُمْ بِالزَّکوهِ، وَ ادْفَعُوا اَمْواجَ الْبَلاءِ بِالدُّعاءِ». (2)
ایمان خود را با صدقه تقویت کنید و اموال خویش را با زکات از دستبرد دشمنان مصون دارید و امواج بلا را با دعا دفع کنید.
می دانیم آنچه ثروتها را به باد می دهد، و اصل مالکیت شخصی را متزلزل می سازد، همان فاصله طبقاتی است و یکی از طرق مبارزه با آن مساله زکات است.
در عبارت دیگری می فرماید:
«ثم اِنَّ الزَّکوهَ جُعِلَت مَعَ الصَّلوهِ قُرْباناً لِاَهْلِ الاِسلامِ فَمَنْ اَعْطاها طَیِّبَ النَّفْسِ بِها فَانَّها تُجْعَلُ لَهُ کَفّارهً، و مِنَ النّارِ حجاباً وَ وِقایَهً». (3)
زکات همراه نماز وسیله تقرب مسلمانان است و هرکس آن را از طیب نفس بپردازد کفاره گناهان او خواهد بود و حجاب و مانعی است از آتش دوزخ.
در اینجا علی(ع) به بعد اخلاقی و فلسفه روحانی زکات اشاره می کند در حالی که جمله قبل ناظر به فلسفه اجتماعی و اقتصادی زکات بود.
یا در جای دیگر به نقش فوق العاده مهم زکات در تامین اجتماعی اشاره کرده می فرماید:
«اِنّش اللهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فی اَمْوالِ الْاَغْنِیاءِ اَقْواتَ الْفُقَراءِ، فَما جاعَ فَقیرٌ الاّ بِما مَنَعَ بِهِ غَنِیٌ، وَ اللهُ تَعالی سائِلُهُمْ عَنْ ذلِکَ». (4)
خداوند در اموال اغنیا غذای فقرا را پیش بینی کرده است (که اگر حق الهی را دقیقاً بپردازند یک گرسنه در سراسر جامعه انسانی وجود نخواهد داشت) بنابراین، هیچ فقیری گرسنه نمی شود مگر به خاطر وظیفه شناسی فرد بی نیازی، و خداوند آنها را از این معنی بازخواست می کند.
2- آداب جمع آوری زکات
مشروح ترین و کاملترین دستور در زمینه جمع آوری زکات است و به خوبی نشان می دهد که ماموران زکات باید تا چه حد برخورد مودبانه و دوستانه و محترمانه با توده مردم به هنگام گرفتن زکات داشته باشند.
می فرماید:
«انطلق علی تقوی الله وحده لا شریک له و لا تروّعن مسلماً و لا تجتازنَّ علیه کاهاً و لا تاخذنَّ منه اَکثر من حقِّ الله فی ماله. فاِذا قدمت علی الحیِّ فانزل بمائهم، من غیر ان تخالط اَبیاتهم، ثمَّ اَمض اِلیهم بالسَّکینه و الوقار حتی تقوم بیهم فتسلِّم علیهم، و لا تخدج بالتَّحیَّه لهم ثم تقول: عبادالله، اَرسلنی الیکم ولی الله و خلیفته لآخذ منکم حق الله فی اموالکم، فهل لله فی اموالکم من حق فتؤدوه الی ولیه؟ فان قال قائل لا، فلا تراجعه، و ان انعم لک منعم فانطلق معه من غیر اَن تخفیه او توعده او تعسفه او ترهقه فخذ ما اعطاک من ذهب او فضه. فان کان له ماشیه او ابل فلا تدخلها الا باذنه، فان اکثرها له، فاذا اتیتها فلا تدخل علیها دخول متسلط علیه، و لا عنیف به، و لا تنفرن بهیمه، و لا تفزعنها، و لا تسوءَن صاحبها فیها. و اصدع المال صدعین، ثم خیره، فاذا اختار فلا تعرضن لما اختاره، ثم اصدع الباقی صدعین، ثم خیره، فاذا اختار فلا تعرضن لمااختاره، فلا تزال کذالک حتی یبقی ما فیه وفاء لحقّ الله فی ماله، فاقبض حق الله منه، فان استقالک فاقله ثم اخلطهما ثم اصنع مثل الذی صنعت اولاً حتی تاخذ حق الله فی ماله، و لا تاخذن عوداً و لا هرمه و لا مسکوره و لا مهلوسه و لا ذات عوارٍ. و لا تامنن علیه الا من تثق بدینه رافقاً بمال المسلمین حتی یوصله الی ولیهم فیقسمه بینهم و لا توکل بها الاناصحاً شفیقاً و امیناً حفیظاً غیر معنف و لا مجحف و لا ملغب و لا متعب ثم اصدر الینا ما اجتمع عندک نصیره حیث امرالله به فاذا اخذها امینک فاوعز الیه ان لا یحول بین ناقهٍ و بین فصلیها و لا یمصر لبنها فیضر ذلک بولدها و لا یجهدنها رکوباً و لیعدل بین صواحباتها فی ذلک و بینها و لیرفه علی اللاغب و لیستان بالنقب و الظالع و لیوردها ما تمرّ به من الغدر و لا یعدل بها عن نبت الارض و الی جواد الطرق و لیروحها فی الساعات و لیمهلها عند النطاف و الاعشاب حتی تاتینا باذن الله بدنا منقیات غیر متعبات و لا مجهودات لنقسمها علی کتاب الله و سنه نبیه صلی الله علیه و آله فان ذلک اعظم لاجرک و اقرب لرشدک ان شاء الله». (5)
خدای یکتای بی شریک را در نظر آر و آنگاه در پی ماموریّت گام بردار. و هرگز مسلمانی را مترسان، و بر زمین و حشم کسی که خوش ندارد در آن درآیی در میا و مگذر، و بیش از حقّ واجب الهی را مگیر. پس وقتی که بر قبیله ای رسیدی به خانه هاشان وارد مشود بلکه در بارانداز و در کنار چاه آبشان که ورودگاه عموم است درآی، آنگاه با آرامش و وقار به سویشان برو تا در جمعشان قرار گیری و با سلام و احوالپرسی، باب مراوده بگشا و در درود و سلام صرفه جویی مکن.
سپس بگوی: بندگان خدا، ولیّ خدا و خلیفه ی امر مرا به سوی شما فرستاه است تا حقّ الهی را که در اموالتان هست بستانم. آیا در ثروت شما حقّی هست که به ولیّ الهی پرداخت کنید؟ پس اگر کسی گفت نه، دیگر بدو مراجعه نکن، و اگر با گشاده رویی اعلام آمادگی کرد، با او حرکت کن بی آنکه بترسانیش و یا به او وعده هایی بد دهی تا با شدّت و خشونت بگیری و آنان را به زحمت و مشقّت افکنی. پس آنچه از طلا و نقره دادند، بگیر.
و در آغل او که گاو و گوسفندان و شتران هستند بی اجازه وارد مشو، که بیشتر آنها از آنِ اوست. توجّه داشته باش که وقتی بدانجا درآمدی، چون زورمدارانِ غارتگر و ویرانگر مباش، و حیوانات را رم مده، و آنها را میازار، و صاحبش را بدین ترتیب ناراحت مکن.
گزینش حقّ الهی را بدین ترتیب انجام ده: مال را دو قسمت کن، آنگاه صاحب مال را مخیّر کن هر کدام را که خواهد، برای خود بردارد و هر کدام را که برداشت، مزاحمش مشو، سپس نیمِ باقیمانده را دو قسمت کن و هر کدام را که برداشت بپذیر و ایراد مگیر، و همین روش را ادامه بده تا آن مقدار واجب که باید از مالش را در راه خدا بدهد. آنگاه حقّ الهی را از او بگیر، واگر خواست جابه جا کند و مالی را که داده است بگیرد و مال دیگر را بدهد، بپذیر و به اصل برگردان و از نو به همان ترتیب اوّل عمل کن تا حقوق واجب الهی را از او دریافت داری، اما بدان که از احشام، پیر و دست و پا شکسته و بیمار و معیوب را مگیر.
و مواظب باش که مامور زکات کسی باشد که به دین او مطمئن باشی، و نسبت به مال مسلمانان دلسوز باشد تا آن را به ولیّ مسلمین رساند و او بین آنان تقسیم کند.
توصیه می شود که مسؤولیّت اموال زکات را تنها به کسی وابگذار که نصیحتگر مهربان، و امین حسابگر حسابدار باشد، و اهل ستم و تجاوز نباشد، و هنگام کوچ دادن احشام خشونت و بی رحمی نکند و آنها را به رنج نیفکند. سپس آنچه را نزد تو جمع آوری شد به سوی ما فرست تا بدانجا که خدا فرمان داده است برسانیم.
به امین خود که احشام را گرفت توصیه کن که بین شتربچه و مادرش جدایی میندازد، و تمام شیر او را ندوشد که به بچّه اش ضرر نرساند، و آنها را از زیاد سوار شدن خسته نکند، و در استفاده ی از سواری، عدالت را میان آنها رعایت کند. و نیز حیوانات سواری را به رنج و تعب نیفکند و به آنها راحتی دهد، و آنها را کنار برکه ها و آبگیرها بگذراند، و راه آنها را از صحراها سبز و علفزار به جاده های خشک و شنزار برمگرداند، و آنها را یکسره و بی امان نراند بلکه در ساعتهای آسایش و استراحت دهد تا فرصت یابند از آب و علف بهره برند، تا آنگاه که به اذن الهی به ما رسند، پروار و سر حال باشند نه خسته و فرسوده، تا بر اساس قانون خدا و سنّت پیامبر تقسیمشان کنیم، که این گونه اگر عمل کنی پاداشت عظیم تر، و به رشد و کمالت نزدیک تری ان شاء الله. (6)
باور نمی توان کرد که در هیچ آئین و مذهب و قانون یک چنین توصیه های فوق العاده انسانی به ماموران جمع آوری مالیات شده باشد.
3- انفاقهای مستحبی
در کتاب زکات فصلی درباره استحباب انفاقهای مستحبی با احادیث فراوانی نقل شده است و در نهج البلاغه نیز در این زمینه بحثهای جالبی دیده می شود.
از جمله در حدیثی می فرماید:
«استنزلوا الرزق بالصدقه و من أیقن بالخلف جاد بالعطیه». (7)
روزی را به وسیله انفاق در راه خدا نازل کنید و هرکس یقین به پاداش الهی داشته باشد در عطایا و بخشش خود سخاوتمند است.
و در همین باب مخصوصاً به کسانی که از ترس فقر، از انفاق خودداری می کنند، هشدار داده می فرماید:
«اذا ملقتم فتاجروا الله بالصدقه» (8)
هنگامی که نیازمند شدید به وسیله انفاق با خداوند معامله کنید.
یکی دیگر از دستورات مستحبی اسلامی که مساله ابای نفس و خودکفائی و غنای روحی در آن در حد اعلی می درخشد این است که تا می توانید از کسی چیزی نخواهید حتی یک جرعه آب، و یا مثلاً اگر سوار بر مرکب هستید و تازیانه شما به زمین بیفتد از رهگذران خواهش نکنید که آن را بردارند و به شما بدهند.
در اینجا نیز علی (ع) عبارات بسیار پر معنی دارد و می فرماید:
«فوت الحاجه اهون من طلبها الی غیر اهلها». (9)
از دست شدن خواسته ها آسان تر از خواستن از نااهلان است. (10)
و نیز فرمود:
«العفاف زینه الفقر و الشکر زینه الغنی».(11)
پاکدامنی، آرایش درویشی و آبروی درویشان است، و سپاسگزاری زینت توانگری و توانگران. (12)
4- تحریم شکایت به غیر مؤمن
در مورد تحریک شکایت حال به هنگام تنگناهای زندگی به غیرمسلمانان که در ذیل کتاب زکات مطرح شده است امام می فرماید:
«من شکا الحاجه الی مؤمن فکانَّه شکاها الی الله، و من شکاها الی کافر فکانما شکا الله». (13)
آن که بار نیازش را به آستانه ی مؤمنی فرو آرد گوئی آن را به پیشگاه الهی فرود آورده است، و آنکه درِ خانه ی کافری را بدین منظور کوبد، گویی از خدا شکایت کرده است.
و نیز در کتاب زکات در مورد آداب انفاق آمده است که انسان همین که نیاز برادر مسلمان خود را احساس کرد باید اقدام به انفاق کند و در انتظار تقاضا و شکایت حال ننشیند. علی (ع) در این خصوص می فرماید:
«السخاءُ ما کان ابتداءً فاما ما کان عن مساله فحیاءٌ و تذمّم».(14)
بخشندگی و کرم آن است که قبل از درخواست نیازمند باشد، اما پس از درخواست، یا از سر شرمندگی است و یا از ترس نکوهش.
در کتاب جهاد
می دانیم کتاب جهاد را معمولاً به دو بخش تقسیم می کنند:
«جهاد العدو، و جهاد النفس» در قسمت اول سخن از احکام جهاد با دشمن خارجی است، و در قسمت دوم سخن از مبارزه با هوای نفس سرکش است.
1- بحث جهاد نفس
نهج البلاغه بیشترین سرمایه ها را در این قسمت در بردارد، و از آن جهت که این فصل بیشتر در ارتباط با کتب اخلاقی است، چندان به آن نمی پردازیم و به همین اندازه بسنده می کنیم که در کتاب وسائل الشیعه در ابواب مختلف کتاب «جهاد النفس» روایات زیادی از نهج البلاغه منقول است که کوتاه و گذرا برای علاقه مندان می آوریم.
1- باب وجوب الیقین بالله، حدیث 10.
2- باب وجوب غلبه العقل علی الشهوه، حدیث 4.
3- باب وجوب الجمع بین الخوف و الرجاءِ، حدیث 8.
4- باب استحباب ذم النفس و تأدیبها، حدیث 2.
5- باب وجوب طاعه الله، حدیث 8.
6- باب وجوب الصبر علی طاعه الله، احادیث 9 و 10 و 11 و 12.
7- باب وجب تقوی الله، احادیث 7 و 8.
8- باب وجوب العفه، حدیث 14.
9- باب وجوب اداء الفرائض، حدیث 8.
10- باب استحباب الصبر فی جمیع الامور، احادیث 6 و 7 و8.
11- باب استحباب الحلم، احادیث 13 و 14.
12- باب استحباب (التواضع فی الما کل و المشرب) حدیث 4.
13- باب وجوب ایثار رضی الله علی هوی النفس، حدیث 7.
14- باب وجوب تدبر العاقبه قبل العمل، احادیث 3 و 4 و5.
15- باب استحباب اشتغال الانسان بعیب نفسه عن عیب الناس، احادیث 6 و 7 و8.
16- باب وجوب اصلاح النفس عند میلها الی الشر، احادیث 4 و 5.
17- باب وجوب اجتناب المعاصی، احادیث 10 و 11 و 12.
18- باب وجوب اجتناب المحقرات من الذنوب، احادیث 6 و 7.
19- باب استحباب ترک مازاد عن قدر الضرروه، احادیث 8 و 9 و 10.
20- باب کراهه الطمع، حدیث 8.
21- باب کراهه الافتخار، حدیث 10.
22- باب تحریم الرضا بالظلم، حدیث 6.
23- باب وجوب اخلاص التوبه و شروطها، حدیث 4.
24- باب استحباب الغسل و الصلاه للتوبه، حدیث2.
25- باب استحباب انتهاز فرص الخیر، احادیث 3 و 4و 5.
26- باب وجوب محاسبه النفس کل یوم، حدیث 6.
27- باب وجوب زیاده التحفظ عند زیاده العمر، حدیث 4.
همه ی این احادیث را مرحوم حر عاملی در جلد 11 وسائل الشیعه در ابواب مختلف جهاد نفس که بدان اشاره کردیم از نهج البلاغه نقل کرده، و به عنوان یک سند فقهی در این ابواب بر آن تکیه نموده است.
2- جهاد با دشمن
و اما در مورد جهاد با دشمن، در موارد متعددی می تواند به عنوان سندی مورد استفاده قرار گیرد از جمله:
متابعت فرماندهی
در زمینه ی جهاد تهجاجمی که مشهور است فقها آن را منوط به زمان حضور امام می دانند، و جهاد دفاعی که در هر عصر و زمانی به هنگام هجوم دشمن واجب و لازم است آن هم باید با نظر ولی فقیه و فرمان فرماندهان او انجام گیرد، چرا که هر اقدام بی موقع عواقب زیانبار و دردناکی خواهد داشت، علی (ع) در همین زمینه در یکی از خطبه های خود می فرماید:
«الزموا الارض و اصبروا علی البلاء و لا تحرّکوا بایدیکم و سیوفکم فی هوی السنتکم و لا تستعجلوا بما لام یعجّل الله لکم... فان لکل شیء مده و اجلاً». (15)
توقف کنید و مشکلات را تحمل نمائید و دستها و شمشیرها را مطابق هوای نفس به گردش درنیاورید و هر چیزی مدت و سرآمدی دارد.
پی نوشت ها :
1- کتاب «وسائل الشیع» تالیف محمد بن حسن (حرّ عاملی)(م: 1104 ه). در حال حاضر جامع ترین کتب حدیث شیعه است که هم نظام بسیار جالبی دارد و هم از منابع متقن و قابل ملاحظه استفاده کرده و هم گسترش فوق العاده ای دارد.
2- وسائل الشیعه، جلد6، صفحه 7، حدیث 16 (نهج البلاغه پارسی، حکمت 138، ص: 534).
3- وسائل الشیعه، جلد6، صفحه 6، حدیث 15.
4- وسائل الشیعه، جلد6، صفحه 16، حدیث 25 (نهج البلاغه پارسی، حکمت 320، ص: 578).
5- وسائل الشیعه، جلد6، صفحه 91، حدیث 7.
6- نهج البلاغه ی پارسی، نامه ی 25، ص 8-396.
7- وسائل الشیعه، جلد6، صفحه 257، حدیث 11 (نهج البلاغه پارسی، حکمت 132).
8- وسائل الشیعه، جلد6، صفحه 259، حدیث 20 (نهج البلاغه، حکمت 258، ص513).
9- وسائل الشیعه، جلد6، صفحه 259، حدیث 20 (نهج البلاغه، حکمت 66).
10- نهج البلاغه پارسی- دین پرور، سیدجمال الدین.
11- وسائل الشیعه، جلد6، صفحه 309، حدیث 13 (نهج البلاغه پارسی، حکمت 68 ص 479).
12- نهج البلاغه پارسی- دین پرور، سیدجمال الدین.
13- وسائل الشیعه، جلد6، صفحه 312، حدیث 2 (نهج البلاغه پارسی، حکمت 419).
14- وسائل الشیعه، جلد6، صفحه 321، حدیث 16 (نهج البلاغه پارسی، حکمت 50 ).
15- وسائل الشیعه، جلد11، صفحه 40، حدیث 5 نهج البلاغه،خ 60، 124، ص 181.
منبع: سالنمای النهج 1-5