دستگاه عدالت
از عهد خلافت عمر، قضاوت برای شهرهای بزرگ غالباً از سوی خلیفه انتخاب می شدند و از بیت المال، حقوق دریافت می کردند. قوه ی قضائیه از قوه ی مجریه مجزا و مستقل بود و حرمت مقام دادرسان تا آنجا می رسید که شخص خلیفه را در دادگاه احضار می کردند و با خصم او برابر می نشاندند. برابری مطلق قانونی بین همه شهروندان بلاد اسلام اعم از قریش و غیرقریشی و عرب و عجم و سیاه و سفید و مسلم و ذمی در زمان خلافت حضرت علی (ع) به طور کامل مشهود بوده و با دقت اجرا می گشته است.
امام علی (ع) راه نجات و بقای اسلامرا اصلاح دستگاه عدالت تشخیص داده بود، باین جهت در تدوین قوانین شرع و قدرت بخشیدن به قضاوت عادل و تعلیم و تربیت دادرسان همت گماشت. در عهد خلافت او عصر جدیدی در تاریخ دادرسی آغاز شد و برای تشکیل محاکم ضوابط و اصولی وضع نمود که قبل از او سابقه نداشت.
در عهد او برای نخستین بار قوانین محاکمات (علم فقه) مدون گردید و احکام در همه محاکم یکنواخت اجرا شد. و آن همه علم و قوانین قضایی امروز سرمشق قضاوت و وکلا و ... می باشد.
اقدام اصلاحی و بی سابقه دیگر او تعلیم و امتحان قضات و جمع آوری آنان در کوفه برای تشکیل «سمینار» زیرنظر مستقیم خود بود.
حافظ ابونعیم اصفهانی در کتاب حِلیه الاولیاءِ روایت کرده است که امام علی (ع) قضات را در کوفه جمع آورد و از آنان امتحان نمود و هر کدام را برای شغل دادرسی شایسته دید اجازه داد به کار خود ادامه دهد و هر پرسشی داشته باشد مستقیماً از آن حضرت سؤال کند. (1)
وقتی امام علی (ع) به خلافت رسید یکی از اعلامیه های نخستین او درباره ی رسیدگی به بی عدالتی ها و تجاوزهای عمّال عثمان به اموال عمومی بود:
«وَ اللهِ لَوْ وجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِکَ بِهِ الاِمَاء لَرَدَدْتُهُ فَاِنَّ فِی العَدْلِ سَعَهً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرٌ عَلَیْهِ اَضْیَقُ». (2)
به خدا سوگند اگر مالی از وجوه بیت المال پیداکنم که در کابین زنان داده یا در بهای خرید کنیزکان صرف نموده باشند آنرا پس می گیرم و به بیت المال برمی گردانم. همانا دامنه ی عدالت وسیع است و هر که دادگری بر او تنگی کند ستم بیشتر او را تحت فشار قرار خواهد داد.
امیرمؤمنان شخصاً به محاکم دادرسی سرمی زد و به بازارها می رفت و سنگها و پیمانه ها و قیمت ها را بازرسی می فرمود، بکار قضاوت و سایر مأموران دادگستری شخصاً رسیدگی می کرد و در انتخاب ایشان اهتمام و دقت بخصوص مبذول می فرمود و کتباً و شفاهاً ایشان را ارشاد و هدایت می کرد، در طبقه بندی مشاغل کار قضات را از جمله ی مشاغل بنیادی و زیربنایی جامعه شمرده و در فرمان مالک اشتر اهمیت و صفات و شرایط انتخاب قاضی را بصورت ذیل بیان فرموده است:
برای داوری بین مردم کسی را انتخاب کن که شخصاً او را از سایر افراد مسلمین برتر تشخیص داده ای. کسی که کارهای دشوار او را در تنگنا نگذارد و دادخواهان و اصحاب دعوی او را بر سر لجاجت نیاورند و مرتکب لغزش نگردد و چون حق را باز شناخت، از بازگشت به آن دلتنگ نشود و نفس او به طمع نگراید و به اندک اندیشه اکتفا نکند و هنگام پیدا شدن شبهه، درنگ و حوصله و تاملش از دیگران بیشتر باشد و بیش از دیگران اهل حجت و استدلال باشد. و به هنگام مراجعه ی دادخواه، کمتر دلتنگ شود و در پژوهش امور، شکیبایی بیشتری بکار بندد و در وقتِ صدرو حکم، قاطعیت بیشتری داشته باشد.
و باید که قاضی را از بین کسانی برگزینی که ستودن بسیار او را به خودپسندی نکشد و فریفته نسازد و تحت تاثیر قرار ندهد که البته چنین داوران اندکند.
سپس شایسته است که شخصاً کار این قاضی را زیرنظر داشته باشی و با دستی گشاده بدو عطا بخشی تا هیچ کمبود و بهانه ای نداشته باشد و نیازش به مردم اندک گردد. و باید که چنان منزلت و مقامی نزد خود باو بدهی که سایر ویژگان و نزدیکانت در او طمع نبرند و او را تحت تاثیر قرار ندهند و در پناه این نزدیکی از کارشکنی رجال دولت نزد تو ایمن گردد.
درین کار عمیقاً نظر کن و درست بیندیش. زیرا این دین در دست اشرار اسیر بوده و در آن به هوای نفس خود کار می کرده اند و آنرا وسیله ی دنیاجویی خود ساخته بودند.
حضرت علی (ع) در این دستورالعمل مالک اشتر را به مراقبت در انتخاب قضات صالح و تقویت دستگاه عدالت اسلام که موجب استواری اساس اسلامست توصیه مؤکّد می فرماید.
ارتش
در زمان خلفای راشدین چنانکه گذشت خلیفه در راس هرم دولت اسلامی قرار داشت. او فرماندهان ارتش و صاحب منصبان عمده را تعیین واستراتژی عملیات نظامی مجاهدان عرب را ترسیم می نمود و بودجه و وسائل و تدارکات لازم ارتش را فراهم می ساخت. ولی امیرالمؤمنین فقط فرمانده «اسمی و تشریفاتی» نبود بلکه بالاترین مقام فرماندهی میدان و رئیس کل ستاد جنگ و جنگاور صف مقدم در همه محاربات بود و هرگز از شمشیر زدن و کشتن دشمنان باز نمی ماند و هیبت و صلابت او در جهان تا حدی بود که بقول معاویه بن ابی سفیان:
«اذا سارسار الموت حیث یسیر».
هر جا بجنگ می رفت فرشته ی مرگ نیز در رکاب او بود.
در این مقاله مجالی برای شرح شجاعت و قدرت نظامی امام علی (ع) نیست همه می دانند که هر جا سایر یاران پیغمبر او را تنها می گذاشتند علی همچنان با تن زخمدار در برابر او شمشیر می زد و اگر شمشیر امام علی (ع) نبود اسلام هم نبود. از این جهت پیامبر می فرمود: «لا فتی اِلّا علی لا سیف الّا ذوالفقار»
«دلاوری جز علی و شمشیری جز ذوالفقار نیست.»
حضرت علی (ع) که پیوسته در میدان و در صف اول نبرد بود انتخاب کلیه افسران و جزئیات مسائل ارتش را شخصاً زیرنظر می گرفت.
ارتش از پیاده نظام و سواره نظام و افراد مهندس و کارگران تشکیل می شد. برای حفظ نظم جنگی، وظایف سربازان نسبت به فرماندهان، نماز در میدان و کیفیت تقسیم غنائم قواعدی در شرع پیش بینی شده است. اگر کسی از جنگ می گریخت یا از «فرمان» سرپیچی می کرد او را به صورتهای مختلف تنبیه و تعزیر می کردند و گاهی عمامه از سرش برداشته به غل و زنجیر می کشیدند و در آفتاب بر پای می داشتند.
سلاح سربازان غالباً شمشیر و بعد نیزه های دراز و تبر زین و کمال و خنجر و کارد... بود. سواران زره در بر می کردند و بر سینه ی اسبها معمولاً برگستوان می بستند.
معمولاً درفش بزرگ جنگ را فرمانده و بالاترین مقام میدان در دست داشتند. علی در عهد رسول الله (ص) علمدار بود و در زمان صلح درفش بزرگ پیغمبر را در خانه خود حفظ می کرد. در زمان خلافت خود نیز بیشتر اوقات شخصاً عَلَم را در دست می گرفت و پیشاپیش سپاه می تاخت. بر یکی از پرچمهای او نوشته بودند:
«هذا عَلِیُّ و الهُدی یَقُودُه
مِن خَیرِ فِتْیانِ قُرَیشٍ عَوْدُه»
این علیست که حق رهبر اوست، در نژاد از بهترین جوانان قریش است.
و بر عَلَم دیگر نوشته بودند:
الحَرْبَ انْ باشَرْتَها
فلا یَکُنْ مِنکَ الفَشَل
و اصْبِرْ علی اَهوالِها
لا موتَ اِلاَّ بِالاَجَل
وقتی به جنگ پرداختی هرگز سستی مکن و بر دشواریهای آن شکیبا باش هیچ کس بی اجل نمی میرد.
در جنگهای امام علی (ع) آرایش میدان بدین شکل بود که نیزده داران در صف اول می ایستادند، تا از حمله ی سواره نظام دشمن جلوگیری کنند. پشت سر ایشان شمشیر زنان و نیزه اندازان بودند. سواره نظام در دو جناح می ایستادند و معمولاً حمله ی دسته جمعی و یورش را آنها شروع می کردند. ستاد جنگی در قلب جای داشت و ذخایر و مهمات و نیز زنان و کودکان و کارگران در عقب بودند.
حضرت علی (ع) خود همیشه در صف اول بود و با اشعار و کلمات حماسه برانگیز، روحیه سربازان را تقویت می فرمود. معمولاً سلاح و مرکب ارتش حضرت علی (ع) خوب و کافی بود. ابتدای جنگ بدین ترتیب بود که پهلوانی از یک سو مبارز می طلبید و رجز می خواند و میدان داری می کرد. بعد از دو سه مبارزه ی تن به تن، جنگ مغلوبه می شد و پیاده و سواره در هم می افتادند. هر کس مبارزی را می کشت او را برهنه می کرد و سلاح و سلب او را بر می گرفت- ولی علی (ع) چه در عهد رسول الله و چه در عهد خلافت خود هرگز با کشته خود چنین نکرد- و بعد از غلبه دسته ای بر دسته دیگر به غارت اردوگاه می پرداختند.
در عهد خلفای راشدین، سواره نظام خود بر سر می نهادند و گاهی پر عقاب یا علامت دیگری بر کلاه خود می زدند. پیاده نظام، خفتان تنگ و چسبان در بر می کردند که تا زیر زانو را می پوشاند. همه جنگاوران سروال می پوشیدند و موزه بپا می کردند. موزه ی سوار نظام مهمیز داشت. مسلمانان جنگ را با نعره ی تکبیر آغاز می کردند و بین خود برای شناسائی «کلمه رمز» را تکرار می نمودند. این کلمات و جملات رمز مخصوصاً در جنگهای زمان حضرت علی (ع) که عربها با عربها جنگ می کردند برای شناسائی طرف، هنگام شمشیر زدن ضرورت داشت. جنگها با تلاوت آیات قرآن و خواندن قصاید حماسی و رجز و صدای طبل و شیپور و کرنای ادامه داشت، اعراب با زن و فرزند و باروبنه به جهاد می رفتند و معمولاً در اراضی متصرفی می ماندند- این خانواده های خزعه و شیبانی و ثقفی و نخعی و غفاری... که در ایران می بینیم یادگار و بازمانده ی همان اعراب مجاهدند- و سربازهای دور از زن و فرزند معمولاً بعد از چهار ماه به خانه بر می گشتند.
جنگجویان عرب چابک و سریع التحرک بودند. سفرهای دور را غالباً با شتر می رفتند. بیش از بنای پادگانهای بصره و کوفه و سایر قرارگاهها زیر چادر می ماندند و در کنار چشمه ها و رودخانه ها و زیر درختها استراحت می کردند. از زمان عمر که دامنه ی فتوحات وسعت یافت پادگان و دارالمرز و دارالهجره برای اقامت سربازان و تعلیمات جنگی ساخته شد. بصره و کوفه در عراق، فسطاط در مصر، قیروان در افریقا، اصفهان در ایران، غزه و حمص در شام، اسکندریه در مصر از پادگانهای بزرگ بودند و از چهار پادگان اخیر در موارد فوری (واکنش سریع) استفاده می شد.
خصلت بارز سربازان حضرت علی (ع) قوّت ایمان و روحیه و استقامت و شجاعت و صبر و تحمل و قناعت و از همه مهمتر عشق و اخلاصی بود که به مولای خود داشتند. هدف اصلی او سربازانش (شیعیانش) از جنگ فقط اجرای امر الهی و دفاع از اسلام بود و شهادت.
شرایط انتخاب سربازان و فرماندهان و وظیفه ی خطیر سپاهیان و اهمیت مقام ایشان بصورت ذیل در فرمان مالک اشتر نخعی بیان شده است.
سپاهیان- به فرمان خدا- دژهای استوار رعیت، شکوه والیان، عزت دین، موجب ایمنی راهها و آسایش مردمانند و کار رعایا جز به وجود ایشان استقامت نپذیرد.
از بین افراد ارتش، کسی را به فرماندهی برگزین که نزد تو در پیروی از خدا و رسول او و امام تو از دیگران برتر و شایسته تر باشد و دامنش از همه پاکتر و بردباری و شکیبائیش در مصیبت ها از دیگران بیشتر باشد. دیر خشم بگیرد و زود پوزش بپذیرد و با زیردستان مهربان و در برابر ستمگران سختگیر باشد. خشونت، او را از جای در نبرد و سستی و ناتوانی او را از پای ننشاند... باید که برگزیده ترین سران سپاه نزد تو کسی باشد که با سربازان، در یاری، همکاری و فداکاری پیشدستی کند و از امکانات خود نسبت به ایشان دریغ نورزد و کفاف زندگی سربازان و خانواده های ایشان را که پشت سر گذاشته اند تامین نماید و یقین بدان هرچه به آنها بیشتر محبت و توجه کنی دل آنها بیشتر به طرف تو متوجه می شود و از هیچ فداکاری خودداری نخواهند کرد.
نیکوترین چیزی که موجب روشنی چشم و خشنودی دل والیان می شود پایداری در عدالت و اظهار مهر و محبت به سرباز و رعیت است. محبت سپاهیان جز به سلامتی و پاکی سینه ها و رفع گله ها آشکار نمی شود و خیرخواه و نیک اندیش نمی مانند مگر اینکه پیوسته دسترسی به والیان داشته باشند، و حکومت ایشان بر دوش رعیت سنگینی نکند و در انتظار برامدن دولت ایشان نباشد.
پس بکوش تا آرزوهای رعیت را برآوری و پیوسته از آنان به نیکی یادکنی و خدمات ایشان را که در موارد مختلف انجام داده اند به روی بیاوری، زیرا تذکار خدمات برجسته ی کارهای پسندیده، مرد دلاور را تشویق می کند و سرباز کاهل را به هیجان می آورد.
خطبه های سیاسی
در آن ایام که هنوز وسائل ارتباط جمعی وجود نداشت، بهترین وسیله ابلاغ احکام و اعلام بیانیه های سیاسی و نظامی، خطابه یعنی سخن بلیغ و مرصّع همراه با آهنگ بر سر جمع بود. این جنس از سخن، زود به حافظه سپرده می شد و زبان به زبان بازگو می گردید و در فاصله کمی بگوش تعداد زیادی از مردم دور و نزدیک می رسید و حفظ روایت آن، نشانه وفور علم و کمال بود. علاوه بر آنکه بعض علاقه مندان، آن خطبه ها را می نوشتند حافظه ی عمومی هم طوری قوی بود که غالباً قرآن را ازبر، داشتند و بعض آنها تعداد زیادی از خطبه ها و قصاید طولانی را با یک بار شنیدن از بر می کردند همچنین طبقات مختلف مردم برای هر موضوع (اعم از سیاسی یا دینی، اخلاقی، اقتصادی، وعظ، رثا، تهنیت و حماسه...). از خطبه استفاده می کردند. در نمازهای جمعه و عیدین خطبه جزء نماز واجب بود و در مواقع فوق العاده هم، امرا، مردم را بوسیله جارچی به مسجد می خواندند و ضمن خطبه، آنانرا به جهاد دعوت می نمودند یا از وقایع مهم باخبر می ساختند.
علی (ع) از سه خلیفه دیگر خطیب تر و شاعرتر بود. دویست و چهل و یک خطبه و کلام، و هفتاد و نه نامه که از آن حضرت در نهج البلاغه جمع آمده شامل مسائل عمده دینی، کلامی، فلسفی و عرفانیست.
اما آنچه در خطبه ها از همه مشخص تر است مسائل سیاسی، جنگی و اجتماعی بر مبنای ایمان و اصول اسلامی است. مطالب خود را بر طبق کتاب و سنت و بر اساس فلسفه و منطق بیان می کرد و روش حکومت های گذشته را با اصول اسلامی محک می زند و آراء ابتکاری خود را در هر مورد بیان می دارد، مردم را به جهاد تشویق می کند و ماهیت دشمنان خویش را فاش می سازد.
سیاست خلیفه اللهی و وحدت ایدئولوژیک اسلامی و جهان وطنی مسلمانان و یگانگی دین و فرهنگی ایشان را روشن می نماید، ارزشهای حکومت علم و تقوی و معایب دولت: زور و جهل را باز می گوید. از خود و خاندان رسالت و روش حکومت، جنگ، صلح و عهدنامه های خود سخن می گوید و از اقدامات سیاسی و نظامی خویش دفاع می کند و اهمیت حج را که کنگره بزرگ اسلامی است باز می نماید. رویهم رفته در تاریخ اسلام هیچ خلیفه یا امیری را سراغ نداریم که در قوّت ناطقه و فصاحت کلام و جامعیت سخن به پایه امام علی (ع) رسیده و چون او از منبر استفاده کرده و خطبه هایش تا این اندازه مؤثر و رایج افتاده باشد.
پی نوشت ها :
1- حلیه الاولیاء، ج4، ص 134، چاپ بیروت.
2- نهج البلاغه، صبحی صالح، خ 150.
منبع: سالنمای النهج 1-5