ماهان شبکه ایرانیان

جایگاه زن در نهج البلاغه(۵)

مصادیق دیگری از نهج البلاغه در عدم کلیت بعضی از مضامین:   در چندین خطبه از خطب نهج البلاغه به مناسبت های مختلف زمانی و مکانی و گاه به دلیل کم کاری ها و تمرد از فرمان علی علیه السلام و یا تساهل و ضعفی که نشان داده اند مردان اقوام و بلادی را مورد نکوهش قرار داده اند و گاه همان قبیله در جریان دیگری مورد تحسین قرار گرفته اند

جایگاه زن در نهج البلاغه(5)

مصادیق دیگری از نهج البلاغه در عدم کلیت بعضی از مضامین:
 

در چندین خطبه از خطب نهج البلاغه به مناسبت های مختلف زمانی و مکانی و گاه به دلیل کم کاری ها و تمرد از فرمان علی علیه السلام و یا تساهل و ضعفی که نشان داده اند مردان اقوام و بلادی را مورد نکوهش قرار داده اند و گاه همان قبیله در جریان دیگری مورد تحسین قرار گرفته اند. مثلاً در مورد اهل کوفه در یک جا تعریف آمده مثل نامه دوم بعد از فتح بصره از سوی مردم کوفه که حضرت می فرماید:
«و جزاکم الله من اهل مصر[کوفه]عن اهل بیت نبیّکم احسن ما یجزی العالمین بطاعته و الشاکرین لنعمته».(1)
در اینجا برای مردم کوفه علاوه برتحسین، دعا می فرماید و با عبارات مختلف در صدد ستایش و تعریف آنان برمی آید. اما در خطبه (9)درصدد ذم اهل کوفه برمی آید در سستی در مقابل با اهل شام و می فرماید:(من
علی)چه مقدار با شما کوفیان مدار کنم...هرگاه دسته از مهاجمان شام به شما یورش آوردند هر کدام از شما به خانه رفته درب را می بندید و چون سوسمار در سوراخ خود می خزید و چون کفتار در لانه می آرمید ...خدا بر پیشانی شما داغ ذلت بگذارد و بهره شما را اندک شمارد. شما آنگونه که باطل را می شناسید از حق آگاهی ندارید... .(2)
و یا در مذمت اهل عراق در خطبه (71)می فرماید:
بلغنی انکم تقولون:علیٌّ یکذب، قاتلکم الله تعالی فعلی من الکذب، اعلی الله و انا اوّل من آمن به ....(3)
علاوه برآنکه نکوهش و محکوم نمودن به بی خردی فقط اختصاص به موارد زنان ندارد بلکه هر جا که ظلم، عصیان، بی تفاوتی، عدم مسوولیت ، نبود حمیت و آزادگی است، حضرت در مقابل چنین اشخاصی می ایستد مثلاً می فرماید:
یا أشباه الرّجال و لا رجال!حلوم الاطفال و عقولُ ربّات الحجال لو ددت انّی لم ارکم و لم اعرفکُم...
ای کسانی که مرد نیستید ولی شبیه مردانید [ظاهری مردانه و باطنی فاقد مردانگی]ای کودک صفتان بی خرد و ای عروسان حجله نشین(که جز به عیش و نوش نمی اندیشید)چقدر دوست داشتم که هرگز شما را نمی دیدم و نمی شناختم.

کلام ابن ابی الحدید درباره خطبه(79)نهج البلاغه در مورد نکوهش زنان:
 

خطاب سخنان حضرت به عایشه است، اصحاب در این موضوع با هم اختلافی ندارند زیرا عایشه در اعمال خود به اشتباه رفت سپس از کرده خود پیشمان شد و توبه کرد و با حالت توبه از دنیا رفت از این رو اهل بهشت است.

کلام علامه جعفری درباره خطره (80):
 

امام علی علیه السلام برای توضیح و تفسیر موقعیت حقیقی زنان، برای آگاه ساختن یکی از زنهای پیامبر که با دستیاری طلحه و زبیر غائله جنگ جمل را برپا کرده بود و با وصل آن به جنگهای صفین که موجبات اغتشاشات جوامع اسلامی گشته بود، به یک مختصات روبنایی صنف زن اشاره فرموده است.(4)

تحلیل مطالب
 

نگاه اندیشمندانه ایشان آن است که حضرت برای اخطار به موقعیت حقیقی زنان، آنان را از تظاهر به اعمالی فتنه انگیز چون قضایای عایشه باز می دارند، که اگر زن جایگاه واقعی خود را از دست داد و جایگاه ابزاری برای فتنه جویان و مغرضان پیدا کرد جامعه دچار نقایصی می گردد که هرگز قابلیت جبران ندارد.
در واقع نقیصه عقل و یا احتمال وجود نقیصه ایمان برای همه انسانها(زن و مرد، کوچک و بزرگ)هست، لیکن از آن جهت که به میدان کشاندن زنان بعنوان دستاویز و ابزار هدف و مقاصد، تأثیرات سوء بیشتری را در رخدادهای اجتماعی ایجاد می کند. لذا از طرفی اخطار است به جناحهای مختلف سیاسی و اجتماعی که می خواهند از حضور زنان سوء استفاده کنند واز شخصیتهای خاص مثل«ام المؤمنین»برای استمداد اهداف خویش برخوردار شوند به لفظ عام«معاشر الناس»آنها را از چنین توطئه ای باز می دارند. از سوی دیگر هشدار به زنان است که اگر شما متمسک به شیوه های عقلانی کارآمد و إکمال مراتب ایمانی خویش برنیایید، مورد سوء استفاده قرار می گیرید و نقیصه هایی که در صدد کمال و اتمام آن برنیامده اید مورد سوء مطامع گردیده و دستاویزی برای مقاصد دیگران می شوید. چنانچه در بسیاری از ادعیه و یا بعض آیات قرآنی این مسأله بسیار مورد توجه انسانها خاص است.
مثلا حضرت نوح علیه السلام می فرماید:
«والاتغفر لی و ترحمنی اکن من الخاسرین ».(5)
یا به پیامبر اکرم صلی الله علیه واله می فرماید:
«ودّوا لو تدهن فیدهنون».(6)
اهل کفر دوست دارند تو مداهنه کنی و سهل انگاری در برابر ارزشهای دینی نشان دهی تا آنها هم مداهنه کنند که توجه به این امر برای هر انسانی لازم است و توصیه های مکرر دین برتقوی و عمل صالح و پرهیز از گناه بر همگان لازم است زیرا شیطان قسم خورده که:
(لاغوینّهم اجمعین الّا عبادک منهم المخلصین ).
اما اینکه در دسته ای از روایت از آن جمله در خطبه (80)قسمت آخرین آمده:
«فاتّقوا شرار النّساء و کونوا من خیارهن علی حذرٍ».(7)
و یا در بسیاری از روایات نسبت به پرهیز و اختلاط و ارتباط با زنان نهی شده از آن جهت است که بواسطه جذبه در جنس مخالف و توجه خاص مردان، که به تعبیر قرآن کریم می فرماید:
«علّم الله انکم ستذکرونهنّ و لا تواعدوهنّ سراً الّا ان تقولوا قولاً معروفا»(8)
اشاره به اینکه این یک گرایش و کشش قلبی در مردان است و این گرایش به جنس مخالف یک امر طبیعی است که مانند سایر تمایلات و گرایشات بایستی تعدیل و در جهت واقعی خود قرار گیرد. والا انسانها را دچار هوسرانی و شهوت پرستی و ابتذال جنسی می نماید لذا توصیه های مکرر قرآن هم مبنی بر«ولا متخذات اخدان»یا«محصنات ٍ غیر مسافحات».(9)
که در تمامی این آیات منع از هر گونه ارتباط آزاد و غیر معقول می نماید و در آیه خواستگاری هم آنها را از هر گونه وعده پنهانی و سایر امور غیر معروف و عقلانی منع می کند، تا زن و مرد در پرتگاه سقوط قرار نگیرند. از طرفی احکامی مثل انواد حجاب، استیذان، غضّ در نگاه، منع از خضوع در قول برای زنان «فلا تخضعن فی القول لیطمع الذی فی قلبه مرضٌ».(10)
همه و همه از آن جهت است که این دو جنس مخالف به رغم فعالیتهای ارزشمند در عرصه های مختلف زندگی از هر گونه اختلاط و ارتباط و همگنانی غیر مشروع بپرهیزند تا در دامان فتن اخلاقی، اجتماعی و خانوادگی نیفتند. لذا امیرالمؤمنین به رغم آنکه در سلام کردن مردان بر زنان پیش می گرفتند لیکن نسبت به سلام بر زنان کراهت داشتند و می فرمودند:خوف آن را دار م که زمینه گناه بواسطه توجه به صدای او ایجاد شود.(11)
و این نه از آن جهت که در نگاه دینی جنس مونث ذاتاً بد است و جنس مذکر ذاتاً خوب و منشأ بد فتنه افتادن مردان زنان هستند. این سخن نه دینی است نه اخلاقی و نه عقلانی و منطقی . و به تعصّب و حمیت غیر عقلانی نزدیکتر است. بلکه به خاطر جذابیت در نوع جنس مخالف است. خصوصاً در زیادت زیبایی و ظرافت در ناحیه زنان.
لذا در عده ای از روایات منسوب به علی علیه السلام در «زوال عقل»گرایش به تمایلات قوه شهوانیه و غضیّه معرفی گردید. مثلاً می فرماید:
«ذهاب العقل بین الهوی والشهوه ».(12)
یا می فرماید:
«من لم یملک شهوته لم یملک عقله».(13)چه مرد باشد چه زن.
و نیز در بسیاری از روایت عوامل رشد یا بالعکس رکود و عقبگرد را برای عقل بیان می کنند.
مثلاً می فرماید:
«العقل غریزه تزید بالعلم و التّجارب».(14)
«والعقل حفظُ التّجارب».(15)
لذا در شیوه های قران کریم هم در خطاب به اولوالباب می فرماید:تجارب گذشتگان باید عبرت آیندگان باشد.«لقد کان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب».(16)
بنابراین قوت و ضعف عقلانی امور عارضی است که بواسطه افعال انسان ایجاد می وشد نه به سبب جنسیت.
از سوی دیگر چون زنان بواسطه عدم حضور اجتماعی لازم از تجارب کمتری نسبت به مردان در عرصه های مختلف در طول تاریخ برخوردار بوده اند لذا در عرصه بکارگیری تجربه که همان کارآمدی عقل تعریف شده، ایشان به رکود بیشتری نسبت به مردان دچار شده اند، که این مسأله از جند عامل سرچشمه می گیرد:اول:فرهنگ اجتماعی اقوام و ملل و نوع رفتار آنان با زنان، دوم:عد م خودباوری نسبت به توانایی ها در خود زنان و مورد سوم را می توان تلقینات و تبلیغات سوئی شمرد که در طول تاریخ علیه زنان صورت پذیرفته و علت چهارم که از عوامل عمده است روشهای غلط تربیتی و تعریفات تبعیض آمیزی است که به ناروا جنس مونث را در طول تاریخ در جایگاه غیر واقعی و نامطلوب قرار داده، لذا یکی از تلاشهای دین اسلام و فرهنگ نبوی مقابله با این شیوه ها نامعقول بوده است که قرآن با«الا ساء ما یحکمون»(17)از آن یاد می کند و می فرماید:
«اذا بشّر احدهم بالاُنثی ظلَّ وجهه مسودّاً و هو کظیم بثوی من سوء ما بشر به ....».(18)
وقتی به پدری بشارت می دادند صاحب دختری شده رویش سیاه و در غیظ غوطه ور می گردید که با این دختر چه کند آیا او را با خواری و تربیت و شیوه تبعیض آمیز و خشونت او را نگه دارد یا به دست خویش او را در دل خاک سپارد.
قرآن در مقام قضاوت نسبت به رفتار سوء می فرماید:چه زشت حکم می کردند. و این شیوه ناپسند القاء حقارت در طول زندگانی زن و تاریخ زن بدترین بلیه ای است که از ناحیه فرهنگ جامعه و خانواده بویژه مردان القا گردیده است. حال در سایه چنین فرهنگ تبعیض آمیزی بایستی میزان کارآمدی عقلانی زن را مساوی با مرد دانست؟؟!یا به این شیوه غیر شرعی و غیر عقلانی ادامه داد؟ یا در صدد بهبود آن برآمد و زن را از تنگنای تعصب و جمود و التقاط نجات داد و بین نگرشهای افراطی فمنیستی از طرفی و نگرشهای تفریطی و جامد از سوی دیگر حد وسطی را برگزید و بر تحقق آن اهتمام ورزید و راه منطقی که در فراروی زنان در فرهنگ قرآنی و روایی است بدور از تعصبات و دخول اندیشه های فردی و مردگرایانه، هم از ابزاری شدن زن به هر بهانه و شکل و به هر صورتی که بوده و هست چه جاهلیت اولی، چه جاهلیت مدرن، ممانع بعمل آورد. و اینگونه نباشد که در فرهنگ دینی هم، استقلال و قدرت فکری، علمی، و توانایی های ذاتی او به عرصه نادیده انگاری عمدی سپرده شود و رفتار ناشایست به دین منسوب گردد. لذا بایستی از تفکر جامع و سیستمی در دین و قوانین دینی و کلمات معصومین علیه السلام در حل مسایل زنان مانند سایر مسایل ممتدث و غیره استمداد چیست و با بهره گیری از اجتهاد پویا و جاهلیت شیوه های آن در حل مسایل زنان بهره جست .و نقیصه های تحمیلی برآنان را نقیصه ذاتی قلمداد نگردد. چنانچه امروز به خوبی ملموس و مشهود است که نقیصه های فرهنگی تا چه میزان در نقیصه های ایمانی و عقلانی همه جوامع تأثیرگذار است و توسعه و فرهنگ کفر و الحاد و سکولاریست و اومانیست تا چه میزان مسیر حرکت انسانها را تغییر داده و آنان را پیوسته در مهلکه ابتذال جنسی و هوسرانی یا التقاط فکری و از خودبیگانگی قرار داده است. و آنان را از هوشیاری و بیداری منع و از خود کفایی و استقلال و خودباوری با علل و ابزار گوناگون منع می نماید:

نگاهی به سخن علامه طباطبایی در علل عقب ماندگی زنان:
 

اجتماع از قدیمی ترین عهد پیدایش آن اجمالاً بر تفاوت زن و مرد قضاوت کرده. و اگر طبیعت زن و مرد [آنگونه که در واقع هست]مساوی بود خلاف این حکم و لو در بعضی از زمانها ظاهر شده بود . مؤید این نظر آنکه تمدن غرب با نهایت عنایتش به پیشبرد زن هنوز نتوانسته مرد و زن را مساوی کند.(19)
البته لازم به ذکر است که در غرب بعد از رنسانس و خصوصاً صد ساله اخیر تلاشهایی برای استیفای حقوق اجتماعی زنان و برقراری تشابه شده است لیکن به سبب سوء استفاده های ابزاری از زن چه در مسائل جنسی، چه تبلیغاتی، چه اقتصادی، زن نتوانسته به جایگاه منزلت و شخصیت واقعی و انسانی خود برسد. حرکتهای افراطی و رادیکال فمینیستها تلاشهایی را نموده اند، اما چون در جهت تفریط و مخالفت صرف با مردسالاری و تقویت زن سالاری قدم برداشته اند هرگز موفق نبوده اند.
و در غرب هم به رغم حرکتهای علمی، نگرش صحیحی درباره زن حتی در میان صاحبنظران متاخر معمول نبوده است، مثلاً فروید به رغم مخالفت با ستمگری جنسی گرایشی پدرسالارانه و زنان را انسانهای دست دومی می دانست.
از دیدگاه فروید زنان انسانهای درچه دومی هستند که سرشت بنیادی روانی شان آنها را برای یک زندگی نازلتر از مردان ساخته است.(20)
یا جان لاک و ژان ژاک راسو و کانت در مناسبات بین دو جنس حقوق قانونی زن را بویژه بعد از ازدواج مورد انکار قرار داده اند.(21) در نگاه «روسو»زنان فاقد ویژگی های شهروندی هستند.
منتسکیو در کتاب«»:زنان را موجوداتی با روحهای کوچک و دارای ضعف دماغی، متکبر و خودخواه معرفی می کند. حتی فلاسفه یونان باستان هم در مورد زنان اندیشه صحیحی نداشته اند و افرادی مثل ارسطو که در علوم عقلی پیش کسوت بوده اند در مورد زنان دچار نقیصه یا ابهام بوده اند. از دیدگاه آنان هم زن جنس دوم و نقش ابزاری داشته و این اندیشه گاهی به حوزه اندیشمندان علوم اسلامی هم متاسفانه سرایت کرده. لذا حتی در بعضی تفاسیر مانند تفسیر فخر رازی در ذیل بعضی آیات مثل آیه(19)سوره روم قائلند براینکه خداوند ابزاری را برای تکامل بشر قرار داده و یکی از آن ابزار زنان هستند و خداوند همانند سایر موجوداتی که چون حجر، شجر زمین و آسمان آفریده و مسخر انسان ساخته، زن را هم از همین جهت آفرید.
یک مسأله عمده که در شیوه های تربیتی قرآن کریم و ائمه معصومین بسیار مورد توجه همه انسانها بوده است، حتی کسانی که در جهت عکس اندیشه دینی زندگی می کرده اند، اینکه فرهنگ احترام به انسانها و جایگاه کرامت آنان و حفظ حرمت و ارزشگذاری افراد بسیار مورد توجه بوده، به گونه ای که الگوهای رفتاری و گفتاری ائمه علیه السلام زبانزد تاریخ بوده است.
مثلاً قرآن کریم در تعاملات گفتاری و رفتاری به شیوه های خاصی دعوت می کند که به لحاظ مخاطب شناسی و جذب انسانها و تحبیب قلوب بهترین شیوها بود، لذا«قولوا للنّاس حسناً».(22)
یا«لا تلمزوا بالألقاب».(23)
توصیه به «قول سدید»و «قول لیّن»و «قول کریم»و«قول معروف»نمادهایی از این شیوه تربیتی است.
یا در کلامی از امیرمومنان آمده که در مورد رفتار با همسران می فرماید:
«سفذارهنَّ علی کلِّ حال و احسن لهنَّ المثال...»(24)
تو مامور به مدارا هستی در تمام احوال و در گفتار بهترین کلام را برگزین که این شیوه آنان را به رفتار شایسته دعوت می نماید یا اینکه قرآن کریم در مورد حتی سفیهان می فرماید:«لا توتو السفهاء اموالکم التی جعل الله لکم قیاماً».(25)
لیکن در دنباله می فرماید اما در گفتار «قولوا لهم قولاً معروفاً»باید در شیوه گفتار بر اساس معروف و شیوه شایسته سخن بگویی.
لذا این بعد در کلام امام علی علیه السالم هست که حضرتش در مورد زنان فقط به مذمت بپردازد، بدون آنکه بر خلاف شیوه قرآن و رسولخدا هم از وصف نیکان و هم از وصف افراد ناشایست سخن بگویند. بویژه آنکه قرآن کریم در معرفی چهره های ماندگار از زنان بیشترین آنان را شایسته تعریف می شمارد نه توبیخ.
بنابراین نمی توان ادعا کرد که غرب در راه توانمندسازی واقعی زنان در عرصه فرهنگ و حقوق واقعا گامهای لازم و موثر را برداشته، بویژه آنکه هویت انسان در غرب براساس مادی نگری و فرد گرایی و عقلانیت بریده از وحی است. بلکه بالعکس حاصل سکولاریسم و اومانیسم و لیبرالیسم جزء ابزاری شدن زنان نبوده و آفاتی چون ایدز و قاچاق زنان محصول همین اندیشه است.
پس اگر ما در مورد نقیصه هایی که در خطبه (80)به زنان منسوب است ذاتی و لا یتغیر بدانیم این نگاه مغایرت اساسی با روند تعرفه زن در آیات قرآنی دارد چه به لحاظ کرامت ذاتی که در آیاتی مثل:
«انّ اکرمکم عندالله اتقیکم»،(26)دارد و هم به لحاظ احترامی که جایگاه مادر دارد که او مام و ریشه ارزشمندی است که :
«والبلد الطیب یخرج نباتُهُ باذن ربّه و الذی خبث لا یخرج الا نکداً»(27)و مادر بخواهد و نخواهد فاعل و مربّی انسانهاست و فاعلیت او حکایت از قابلیت او دارد.
چنانچه فرمودند:
«السّعید سعیدٌ فی بطن امّه»و بالعکس.(28)
و«تزوّجوا فی الحجر الصّالح فانّ العرق دسّاسٌ».(29)
اشاره به اینکه بیشترین میزان تأثیرگذاری از سوی مادر است.
و نیز مسأله احسان، حترام و تکریم والدین در آیات و روایت که در بعضی از موارد مادر را بواسطه رحمات خاص او مقدم برپدر می دارد با این نظریه هرگز همسویی ندارد.
مثلاً می فرماید:
«حملته امه کُرها و وضعته کرهاً و حملُهُ و فصالُهُ ثلاثون شهراً».(30)
در اینجا مصداق وجوب احسان را زحمات خاص مادر معرفی می کند. و یا اینکه او را منشاء آرامش و سکینه معرفی می نماید. از سویی ایمان را از موجبات سکینه و آرامش می شمارد، بنابراین و زن بواسطه رفعت قلب و عواطف خاص اگر صحیح حرکت کند به لحا ظ ایمانی می تواند سبقت برمردان داشته باشد، چون جایگاه ایمان دل است و ایمان جز عشق به خوبیها و ارزشها نیست و «هل الایمان الّا الحبّ»و در این ناحیه اگر زن درست حرکت کند و فرهنگ سازی مناسب و رشید درباره او در جامعه صورت پذیرد او می تواند سبقت بگیرد. چنانچه آیات فراوانی در این زمینه وارد است و در مباحث قبلی تا حدی اشاره رفت.

پی نوشت ها :
 

1ـ نهج البلاغه، محمد دشتی، نامه دوم،ص144.
2ـ همان،ص28.
3ـ همان،ص29.
4ـ شرح نهج البلاغه علامه جعفری،ج11،ص300.
5ـ هود،47.
6ـ قلم،9.
7ـ نهج البلاغه، محمد دشتی،31.
8ـ بقره،234.
9ـ نساء، 24.
10ـ احزاب،31.
11ـ حر عاملی،وسایل ج14 ص174.
12ـ غررالحکم آمدی،ص426.
13ـ مستدرک الوسایل نوری،ج2ص778.
14ـ خز علی، عقل ایمان و مشورت،ص87به نقل از فهرست غرر.
15ـ نهج البلاغه، محمد دشتی، ک95/31،ص161.
16ـ یوسف،112.
17ـ نحل،58.
18ـ همان.
19ـ المیزان، طباطبائی،ج4،ص547.
20ـ جزوف هنس و دیگران ص200.
21ـ معصومه موسوی،115.
22-بقره،82.
23ـ حجرات،11.
24ـ وسایل ج130/7.
25ـ نساء،5.
26ـ حجرات،13.
27ـ اعراف،58.
28ـ مجلسی، بحار الانوار،ج44/3.
29ـ مستطرف، ج218/2.
30ـ احقاف،15.
 

منبع: سالنامه النهج شماره 10 - 9
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان