چکیده مقاله:
مقتضای سعه حق و عدالت، فراگیری همه زوایای زندگی بشر بوده و هست. لیکن در مقام تحقّق، همیشه سخت می نموده و دشوار. براین اساس گر چه انبیای عظام و مصلحین و أوصیاء کرام، بنای قیام خویش را بر «لِیَقُومَ النّاس بِالقِسط»نهاده اند و در ارائه دلیل و برهان و اقامه قسط و میزان، تا پای جان ایستاده اند، لیکن بواسطه اغراض فرصت طلبان و امیال سودمداران و پذیرش ساده لوحان، همیشه عرصه تاریخ جولانگاه ظلم و تعدی و تحمیل باورهای غیر منطقی بوده است.
در این میان جماعتی که پیوسته قربانی این تحمیلها و تطمیعها قرار گرفته و گاه جاهلیت اولی جسمش را به سینه خاک، و گاه جاهلیت أخری زندگیش را تباه و سیاه ساخته، زنان بوده اند. عده ای در مقابله با دین او را کوبیدند و گروهی بداعیه دینداری از او دریغ ورزیدند؛ ولی هر دو اندیشه فرانگری مردان و فروپذیری زنان و نیز ابزاری بودن و دستاویز شدن را پیوسته القاء می نمودند. لذا همیشه سرنوشت زنان قصه ای پرغصه داشته، و محرومیت تحمیلی نیمی از پیکره جامعه را که مام و ریشه نیمه دیگر بوده، دچار مشکلات عدیده ساخته است.
کار به جایی رسید که اندیشه مرد محوری و زن کهتری به قامت رشید قسط و عدالت و اندیشه بی بدیل عمود دین و بهترین اولاد آدم در روی زمین امیرالمؤمنین علیه السلام، منسوب گردیده. او که ربودن خلخال از پای زن یهودی را ننگ برای دوام حیات جوانمرد می شمرد و فریادرس زنان ستمدیده و رنج کشیده از ظلم و تعدی ناجوانمردان بود، به داشتن اندیشه ای مردود که در بطن دین همواره مطرود معرفی گردیده محکوم شده و کلمات او دستاویز مقاصد شوم و مطامع افرادی شد که حتی هویت انسانی خویش را به قربانگاه هواپرستی و بی عدالتی فرستاده بودند.
در این نوشتار موضوع مورد بحث، بررسی کلمات منسوب به امیرالمؤمنین درباره زنان و ارزیابی و تحلیل آن از دیدگاه متقن شیوه های استدلال شیعی و اسلوب منطقی استنباط، با نگرش تفکر سیستمی حاکم برقوانین اسلام و جامعیت احکام دینی، نیز می باشد. لذا در ابتدا شیوه های جمع بین ادله و اسلوب اجتهادی و آموزه های فقها حتی از سوی ائمه علیه السلام و خصوصاً امیرالمؤمنین ارایه شده و سپس به بررسی متون تطبیق آن با اصول مسلم قوانین دینی و ادلّه قطعیه، و نیز ارزیابی منش عملی معصوم علیه السلام با بکارگیری شیوه های جمع ادله و رفع تعارض و ثنایی به جمع بندی و نتیجه گیری لازم و مطلوب منتج گردیده است. امید است امداد حق ما را یار و دست ولایت علی علیه السلام خود مدد کارمان باشد.
مقدمه:
از جمله موارد حیرت، برای صاحبان بصیرت و ارباب علم و معرفت، درک ظرایف و لطایف کلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام و نیز دستیابی به عجایب متن در فصاحت و بلاغت و دریافت واقعی بطن به لحاظ وصول به حقیقت آن است.
و دشواری این مسأله، بمثابه سنگینی درک و شناخت ابعاد وجود ایشان، همواره منشأ تفکر و تحیّر و موجب تأمّل و توقف و مباحثه و محاوره بین اهل نظر و خبرگان علوم بوده و کاوشگران فراوانی را به تلاش علمی و کنکاش جدّی واداشته است.
گرچه این سخن منسوب به سید رضی قدس سره است اما اعتراف همه صاحبان اندیشه و فرهنگ بشری است که علی علیه السلام«شرع الفصاحة و موردها و عنه اخذت قوانینها...لانّ کلامه علیه السلام الکلام الّذی علیه مسحة من العلم و فیه عبقة من الکلام النّبوی».(1)
چشمه ساز زلال و زیبای فصاحت و بلاغت از او آغاز و آداب سخنوری مدیون کلام مولاست...زیرا کلام او نشان علم الهی در آن هویدا و شمیم رایحه کلام نبوی از آن ساطع است.
و به تعبیر ابن ابی الحدید:«سخن علی علیه السلام فروتر از کلام خالق و فراتر از کلام مخلوقین است.»
براین اساس ورود به عرصه وسیع و عمیق کلام چنین انسانی کاری است بس دشوار، و راهی است پرنشیب وناهموار. لیکن غور و غواصی در این بحر طویل و دریای عمیق شیرین است و مطلوب و کمال آفرین در نیل به مقصود.
بایستی در این باره اذعان نمود که دیررس بودن و دوررس نمودن در اینجا، همانند نفس کلام مولی درباره درک کامل از قرآن کریم است که فرمود:
«نوراً لا تطفأ مصابیحه...و بحراً لا یدرکُ قعره».(2)
لذا دستیابی به عمق چنین اقیانوس بی کرانی مقدور نیست مگر با کاویدن فراوان و بکارگیری تمام توان و استمداد از ایزد منّان و همچنین کتاب و عترت و اربابان هدایت.
پس سطحی نگری، زود گذری، عدم تدبر و تأمل کافی به ابعاد مختلف سخن امام علی علیه السلام و بررسی اطراف موضوع و اکناف سایر کلمات و روایات، عدم تفکر سیستمی سنت نه قوانین اسلامی و شیوه های قانونگذاری، بی توجهی به سایر متون و گزاره های دینی، دخیل ساختن سنت های غلط و التقاطی، دامن زدن به افراط و تفریط، جمود و انحراف، نفی اعتدال، و استواء در استنباط و استدلال، آسیب هایی است که در دستیابی صحیح، راه را مسدود و تفقّد لازم را ممنوع می نماید . و بویژه در موضوعات مربوط به زنان نتیجه مطلوب را به دنبال دارد.
لذا در بحث مورد نظر در این نوشتار، مبانی و مقدماتی را ضرورتاً طالب است، تا با توجه به جامعیت و کارآمدی شیوه های بحث و استدلال در اندیشه اجتهادی اسلام، بویژه در مکتب تشیع راستین علوی به نتیجه ای جامع و منطقی و معقول و مشروع و دست یازیده شود.
خصوصاً آنکه مسایل زنان در دنیای امروز از دو جهت بسیار قابل تأمل است : اول از آن جهت که دشمنان بیرونی و ولیده های درونی آنان، برای وصول به مقاصد شوم خود و ابزاری کردن زنان از بعضی عناوین و قوانین دینی در مقابله با دیانت سوء استفاده می کنند، و با این ابزار کلّ نظام دینی و احکام شرعی را زیر سوال می برند و ثانیاً:آنکه بعضی از باورهای غلط و سنتهایی که بنام دین در درون جامعه شکل گرفته و عده ای در موضوع زنان به افراط و جمود و یا تفریط و التقاط افتاده اند موجباتی را در تشویش اذهان و بی اعتمادی نسبت به تمامیت و جامعیت قوانین دینی ایجا د نموده اند.
بنابراین ما قبل از ورود به موضوع بحث، ابتدا از شیوه های صحیح و اسلوب بهره گیری از کلمات ائمه علیه السلام سخن می گوییم که این امر زیر ساخت اصلی کار ما را تشکیل می دهد، و بکارگیری این ویژگی ها اصول تحقیق و استنباط را بنا می کند.
شیوه ها و اسلوب استدلال و اجتهاد
یکی از عمده ترین ویژگی در مکتب تشیع در طول تاریخ اسلام، توجه به آموزه های لازم از سوی ائمه معصومین در سبک اجتهاد و بیان اصول استنباط است. و تمسک و اقتدای به این اسلوب است که اجتهاد شیعی زنده و پویا حرکت نموده و هم از بلیّه انسداد و هم از ابتلای به انحراف مصون مانده. این نوع از اجتها دو ویژگی ممتاز دارد:
الف:جامعیت در مواد و منابع و غنای لازم و برخاسته از متن کتاب و سنت.
ب:برخورداری از آموزه های اجتهاد و اسلوب استدلال در بهره مندی از منابع دینی.
توصیه به تمسک به ین دو امر در میان کلمات امامان شیعی علیه السلام به وفور یافت می گردد و از اولین امام تا آخرین آنان توجهی خاص به این مسأله داشته اند و در آموزشهای خود پیوسته صحابه و یارانشان را در حرکت صحیح در این جهت مدد و یاری نموده اند و قوام و دوام حرکت و پویایی و پاسخگویی و توانمندی فقه شیعه برهمین اساس است. لیکن بایستی اذعان نمود که در مسائل زنان کمتر از جامعیت این شیوه استفاده می شود.
خصایص این گونه اجتهاد بدین قرار است:
الف:برخورداری از مبانی علمی و نهی از فتوای بدون علم دین
در اینجا مبنا حکم خداست. «و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الفاسقون».(3)
لذا دخالت اندیشه های بی اعتبار و غیر محیانی اعتباری ندارد.
امام صادق علیه السلام می فرماید:«از دو خصلت شما را برحذر می دارم که بسیاری در این ورطه هلاک شدند:
اول:أنها ک أن تدین الله بالباطل
دیانت تو برشیوه باطل باشد.
و دوم:تفتی الناس بما لا تعلم
شیوه فتوائی تو برپایه علم نباشد.»(4)
و مراد از علم هم آموزشی است که همراه با تزکیه و تعلیم و پذیرش حکمت«یزکیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة»(5)باشد.
و قلب صاحب آن نورانی به «العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء»باشد و از هر گونه هوی پرستی و دخالت رأی و خودکامگی مصون باشد.
ب:دوری از نظر دادن و فتوی سطحی نگرانه و متن گرای صرف، محقق در نظر دادن و فتوی سطحی نگر و متن گرای صرف نباشد، بلکه ورود عمیق و رسوخ علمی به مطالب پیدا نماید لذا در موارد عدیده ای به این مسأله توصیه شده است.
مثلاً امام صادق علیه السلام می فرماید:«اگر درباره یک حدیث به درایت و تعمق بپردازید بهتر است از هزار حدیث که فقط به نقل و روایت آن بسنده نمایید. هیچیک از شما به فقاهت نمی رسد مگر اینکه رموز کلام ما را بفهمد. زیرا یک کلمه از معارف ما این قابلیت را دارد که بر70معنا حمل شود و در تمامی آنها یک معنای صحیح مورد نظر ما وجود داشته است.»(6)
و در کلامی دیگر فرمود:«انتم افقه النّاس اذا عرفتم معانی کلامنا لنتصرّف علی وجوه».(7)
ج:تاکید براعتدال و پرهیز از افراط و تفریط ائمه علیه اسلام تمام تلاششان را بکار می گرفتند و به همه مردم، بالاخص اهل اندیشه و علم از تعصّب و جمود، جهل و خرافه، افراط و تفریط برحذر باشند.
در کلام متقن و مفصلی از امام صادق علیه السلام با سفیان ثوری و عده ای از طرفداران تندروی او، دقیقاً به شیوه های اعتدال و آموزه های دقیق و عقلانی اشاره می کنند از آن جمله اینکه فرمودند:
«گوش جان بسپار به آنچه برای تو می گویم که هم برای دنیا و هم آخرت تو خیر است. اگر تو برمسیر اعتدال و میانه گزینی باشی و بمیری سنت پیامبر صلی الله علیه و اله و در مسیر حق مرده ای نه برسبیل بدعت».
و سپس می فرماید:«زندگی عقلانی من هیچ صبح و شامی را نگذرانده که در آنچه را که خداوند در عالم قرار داده، به مصرف صحیح نرسانده باشم و حقی را ضایع نموده باشم...آنچه را که سودی ندارد رها کنید و به افراط دست نزنید و به من بگویید که آیا شما ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و رموز جمع ادّله و استنباط را می دانید؟ کسانی از این امت به همین سبب گمراه و به هلاکت افتادند...خداوند شیوه افراطی شما را نمی پسندد و از آن در کلامش نهی نموده، زیرا در صفات عبادالرحمن وجه کمال گرایی آنان را اعتدال و دوری از اسراف و سخت گیری می داند.»(8)
در کلام حکیمانه دیگری می فرماید:«شما در صدد آن باشید که (رموز علمی را فراگیرید)و علم ناسخ و منسوخ محکم و متشابه را فرا گیرید تا بتوانید با قدرت علمی تشخیص جداسازی در حلال از حرام پیدا کنید. و اینگونه سلوک علمی برای دریافت احکام دین نزد خدا اقرب است و شما را از جهل دور می سازد و شیوه های برخاسته از جهل و بی خردی را کنار گذارید و به اهلش بسپارید که همانا اهل جهل و نارسایی در دین زیادند و لی اهل بصیرت علمی اندک هستند».(9)
د:تأکید بر رد متشابهات برمحکمات:
یکی از عوامل عدم درک صحیح از کلمات کتاب و سنت عدم شناخت صحیح در محکمات و متشابهات و نحوه رد یکی بردیگری فراگیری نحوه و جمع بین ادله است که قرآن کریم به صراحت از آن پرده برمی دارد، می فرماید:آنان که در دلشان تمایل به انحراف است متشابهات را می گیرند، تا برآنچه از تأویل گرایی و اهداف مبتنی به رفتن خویش دارند، برسند. و حال آنکه پرده برداری از متشابهات از آن کسانی است که رسوخ علمی به بطن پیدا کرده اند و آن جز خدا و بندگان خاص معصومان علیه السلام نیستند.
امام رضا علیه السلام فرمودند:«در کلمات ما (معصومین)هم محکمات و متشابهاتی است که باید اهل نظر و تحقیق مانند قرآن در برگرداندن و جمع و رد متشابه برمحکم آن بکوشند زیرا در غیر این صورت به گمراهی می افتند.»(10)
علامه طباطبائی در این باب می فرماید:«ظرفهای وجودی انسانها متفاوت است و فهم های متعدد به اندازه توان و استعدادشان از آن(قرآن)بهره می برند، لذا برای اهل تعمق و تفکر و علم و اندیشه همه آیات قرآنی محکم است و لی برای ناتوانان بخشی متشابه لذا در انتهای این کلام می فرماید:
فیبقی القرآن محکماً الا به بسلام.(11)
شیخ محمد عبده می گوید:«انبیا برای همه مردم مبعوث شده اند، شریف و دانی، عالم و جاهل هوشمند و بلیه. بعضی از معانی قابلیت فهم همگان ندارد و دارای حکم دقیق و معانی رفیعی است که از آن خواص است و به صورت کنایه و تعریض است.»(12)
ه:بکارگیری اصول راهبری در استنباط و برداشت از کلمات:
یکی از نکات عمده ای که در آموزه های ائمه معصومین علیه السلام به چشم می خورد ارائه اصول راهبری و شیوه های جمع بین ادله است، لذا گاه در صدد بیان مرجحات دلالی و سندی برمی آیند و در مقام تعادل و تراجیح کلیدهای راهگشا را ارایه می دهند و گاه شیوه های حمل و جمع را به لحاظ اطلاق و تفسیر، عام و خاص، حاکم و محکوم برمی آیند و گاه به بیان اصول علمی چون برائت و استصحاب و احتیاط و ...(محرزه و غیرمحرزه)می پردازند و یا تبیین خطوط کلی اجتها د را می نمایند و اصول «اربع مائة»را ارایه می دهند تا ارزیابی دقیق را در فهم و استنباط ادله برشیعیان خود آموزش دهند. که تمامی این موضوعات به گونه ای مفصل در کتب اصولی آمده است.
در چندین عبارات مشابه از ائمه علیه السلام این گونه وارد است:
«علینا القاء الاصول و علیکم بالتفریع».(13)
امام خمینی قد س سره در بیان این حدیث می فرماید:مراد از تفریع اصول همان آموزش اجتهاد است و اجتهاد در زمان غیر از این نیست. مثلاً وقتی می فرماید:
« لا تنقض الیقین بالشک»
این بیان اصل است و احکام مصادیق آن را که مجتهد برمحور آن اصل استنباط می کند، فروع می باشد.
و نظایر آن در کلماتی مثل «علی الید ما اخذت حتّی تؤدیه»،«و لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام»و«رفع عن امتی تسع»اصول کلّی را برای استنباط مصادیق فرعی به مجتهد ارایه نموده اند.(14)
و:توجه به جایگاه حکم و شأن نزول کلام وحی و روایات ائمه علیه السلام :
بحث از مناسبتهای تاریخی و شأن نزول آیات و جایگاه زمان و مکان در بیان حکم و تشخیص بین احکام کلی و جزئی و تنقیح ملاک و تشخیص قضایای حقیقیه از قضایای خارجیه و اموری از قبیل«قضیة فی الواقعة»و تناسب بین حکم و موضوع که خاستگاه اساس تعارض میان ادله را عمدتاً تشکیل می دهد و در بسیاری از موارد مغفول عنه قرار می گیرد، از اموری است که در تشخیص حکم و تسری و عدم تسری بسیار دخالت دارد. و وجود ابهامات در بسیاری از موارد بواسطه عدم توجه لازم به این گزینه اصلی است و یا تبدیل قضایای خارجیه به قضایای حقیقیه.
استاد مطهری در این باب می گوید:«این افتخاری است برای شیعه و به همین دلیل خود را محتاج به قیاس و استحسان ندیده است. همین چیزی که نقطه قوت شیعه شمرده شد، ممکن است (با اشکال بالا)نقطه ضعف شمرده شود. گفته شود چون شیعه یک معصوم و یک پیشوا ندارد و چهارده پیشوا دارد و چون از هر یک راه و رسمهای مختلف نقل شده در نوعی حیرت، ضلالت و سرگیجه پیدا شود...
ایشان در جواب این اشکال می گوید:«در سیره پیشوایان دین شک نیست که آنها هر کدام در زمانی بوده اند و محیط آنها اقتضائاتی داشته است و هر فردی به ناچار از مقتضیات زمان خود پیروی می کند. حال در زمینه تعدد پیشوای معصوم و یا طول عمر یک پیشوا، انسان بهتر می تواند روح تعلیمات دینی را از آنچه مربوط به مقتضیات زمان است تشخیص دهد. روح را بگیرد و امور مربوط به مقتضیات زمان را رها کند...اگر ما 250سال پیشوای معصوم داشته باشیم که با انواع صورتهای قضایا مواجه شود و طریق حل آن قضایا را به ما بنمایاند، ما بهتر با روح تعلیمات دین آشنا می شویم و از جمود و خشکی و به اصطلاح منطق«اخذ ما لیس بعلّه»یا«خلط ما بالعرض بما بالذات»نجات پیدا می کنیم.(15)
که توجه به این گزینه در خطبه های نهج البلاغه درباره زنان اهمیت ویژه ای برخوردار است.
ز:توجه به عقلانیت و صالت عقل در استنباط حکم:
نگاه خردوز و اندیشمندانه به دین و احکام دینی از جمله دستورات موکد در قرآن کریم و سیره ائمه معصومین است و بکارگیری عقل بعنوان یکی از ادله اربع از افتخارات فقه شیعی منبعث از شیوه و سلوک ائمه علیه السلام است-که این بحث مقاله مبسوطی را طالب است-اما به اختصار می توان گفت که فقه شیعی در روند حرکت تکاملی خود پیوسته در گریز از جمودگرائی و ظاهر پذیری به سوی عقل گرایی و خردورزی در بطن مراحلی را پشت سر گذارده است که خود از عوامل پویایی و تحرک در اجتهاد و استنباط است و در این شیوه عقل فعال است نه تماشاگر و منفعل.
لذا مباحثی چون طرح مستقلات عقلیه و غیرمستقلات ، قاعده ملازمه و شیوه کاربرد آن، تعریف عقل مستنبط که مدرک کلیات است نه در قالب نفسانیات منی گنجد که شیطنتهای معاویه ای در آن گنجانده شود که آن به تعبیر ائمه علیه السلام «شیطنت و نکراء»است نه از قبیل عادات یا عاطفیات یا احساسات و جزئیات است که توجیهات فردی و محدود برآن قابل انطباق باشد. بلکه آرای محموده ای است که هم عقلا آن را باور دارند.
همه این مباحث دلالت براهمیت و نقش آفرینی عقل در استنباط حکم شرع دارد. مضاف برمتون و روایات متعددی که چون مباحثه مفصل امام هفتم علیه السلام با هشام که در ابتدای کتاب اصول کافی آمده و کلمات حکیمانه ای که خصوصاً از امیرمؤمنان علیه السلام در این زمینه وارد است.
مثلاً می فرماید:
«کفاک من عقلک ما اوضح لک سبیل غیک من رشدک».(16)
و نیز فرمود:
«العقل غریزه تزید بالعلم و التجارب».(17)و مراد از غریزه همان سرمایه فطری است برای انسان.
و نیز فرمود:
«العقل شرع من داخل و الشرع عقل من خارج»(18)
و بعضی از اصولیین چون شیخ انصاری در اصول بدین عبادت بسیار تمسک جسته اند.
و نیز فرمود:
«للانسان فضلان عقل و منطق فبالعقل یستفید و بالمنطق یفید.(19)
اشاره به اینکه دو فضیلت ممتاز برای انسان است که با یکی طلب فواید و درک حقایق علمی می کند و با دیگری که منطق است مطالب خود را برای دیگران بازگو می نماید و دیگران را بهره مند می سازد. لذا شرط تفکیک برای هر انسانی عقل است و در تمام ابواب فقهی در راس شرایط عامه تفکیک قرار می گیرد . و برای استنباط حکم هم از ادله اربعه برای مجتهد است.
ح:ممانعت از اجتهاد ناصواب و مبتنی بر رأی و تأویل:
اگر چه نطفه اجتهاد به رأی بلافاصله بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در ماجرای سقیفه شکل گرفت و کم کم به صورت یک روش فقهی در میان اهل سنت قوت گرفت و استناد به قیاس و استحصال و استصلاح و اجتهاد برتأویل و تأول رواج یافت تا بدانجا که موجب انسداد باب اجتهاد گردد، لیکن امامان معصوم علیه السلام از همان ابتدا چه در ناحیه اعتقادات و چه در ناحیه تدوین احکام به مخالفت جدی با این شیوه غلط پرداختند و در برابر اندیشه های التقاطی و آمیخته با تمایلات نفسانی در ترویج حکم خدا، شدیداً ایستادگی نمودند. لذا در حفاظت از کتاب و سنت و نفی بدعت و آموزش اجتهاد صحیح پیوسته تلاش نمودند و با جامعیتی که برای قوانین دینی قائل بودند و به رسالت جاودانی وجهانی اسلام بواسطه «هدی للعالمین»و«و لا رطب و لا یابس الّا فی کتابٍ مبین»(20)می اندیشند، به فقیهان و علمای شیعی راه و منش اجتهاد صواب را پیوسته تعلیم می دادند . به گونه ای که در کتب روایی با ابوابی تحت عنوان« »شکل گرفت.
پی نوشت ها :
1ـ مقدمه نهج البلاغه،1379،ص27؛مطهری، سیر ی در نهج البلاغه،بی نا،ص14.
2ـ نهج البلاغه، خ198ص 418.
3ـ مائد ه،47.
4ـ حر عاملی وسایل الشیعه ج18ص10.
5ـ جمعه 2.
6ـ مجلسی بحار الانوارج2 ص182.
7ـ عاملی، وسایل الشیعه،ج18 ص84.
8ـ حرّانی تحف العقول بی تا ص365.
9ـ همان ص369.
10ـ عاملی، وسایل الشیعه ج18 ص82 ح22.
11ـ علامه طباطبایی ، المیزان،ج؟؟ص58.
12ـ محمد هادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن،ج3.ص22.
13ـ حرّ عاملی وسایل الشیعه ج18ج51.
14ـ امام خمینی، الرسائل ج2،ص103.
15ـ مطهری، سیره در سیره ائمه اطهار1368،ص17.
16ـ نهج البلاغه حکمت 413.
17ـ خز علی، عقل ایمان مشورت،ص87.
18ـ مجمع البحرین (عقل).
19ـ غررالحکم ص474.
20-انعام 59.
منبع: سالنامه النهج شماره 10 - 9