به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری میزان، به نقل از ایران تئاتر محسن سراجی ضمن اعلام خبر فوق در یادداشتی درباره این
اثر نوشته است: در جریان خروشان زندگی افتادن و در روند آن غوطهور شدن،
چون زورق سواری نامتعادل میان امواج سهمگین، به دنبال نقطه تعادل بودن.
برشمردن یکایک آرزوها و همچون سواری در میانه دو خط موازی ریل قطاِر زندگی،
عبور کردن از کنار آمال و امیدها، سر چرخاندن و پسوپیش را در جستجوی
خویشتن نظاره کردن، با ضرب موسیقایی تیکتاک عقربههای ساعت از پشت
شیشههای بخار گرفته این قطار، نگریستن به چشمهایی نگران و درخشان از آمال
و آرزوهایی که گویی نزد توست.
«مردهای مردم» فاصله موازی نشستن و نوشیدن فنجانی که طعم تلخ و حس شیرین
نوشیدن قهوهای تلخ از پشت ابرهای به زمین نشسته است که آبستن باران
چشمهسار لحظات ناب دیدن و دیده شدن باشد.
جهان، این گهواره گردانِ ساکنان باشعورش، بستری است متعادل در میانه تمام
ناموزونهای شکوهمند انسانی. نقطه تعادل کجاست؟ در میان شلوغی بیامان و
جنبش بیسکون فکر و ایده و عمل، تنهایی امان از این اشرف مخلوقات بریده
است.
در جهانی به هم تنیده در کنار یکدیگریم و به مدد شبکههای اجتماعی و
امکانات تکنولوژیک، هر آن در اختیار، اما در میان انبوهی از کسان دور و
نزدیک، تنها ماندهایم و تنهایی بلای خانمانسوز روزگارمان شده است.
«مردهای مردم»، روایتگر مرز شکسته میان کامیابی و ناکامی انسان امروز جامعه
درحالتوسعه است. دغدغهای انسانی، از پس بغضی به گلو ننشسته، بغضی ندیده و
نشنیده، بغضی گمگشته در اعماق وجود انسان که از پس تمام کامیابیهایش سرک
میکشد و در لابهلای ناکامیها غوطهور است. چندانکه وجود و حضورش
فراموش میشود تا بزنگاهی حسی یا رفتاری که جریان زندگی را تحت تأثیر
میگذارد و آنگاه سرباز میکند، سرریز میشود و عاشق.
روایت سرگشتگی روشنفکر ایرانی در چند راهه انتخاب و برههای از تاریخ که
هویت خویش را بهجا گذارده است، تعبیری از تردید و ماندن در میانه تدبیر و
احساس و تصمیم، تصمیمی منها اثر و منبع عمل، اما مفقود در جریان خروشان
زندگی... سوار بر پاندولی معلق که او را بر فراز مرزهای وجودی و آموختههای
شناختهشدهاش در فضا به پرواز درمیآورد و او از فراز، نظارهگر رؤیای
خویش میشود و به هر سو که دست دراز میکند، گویی بازهم دیر رسیده است و
لنگر این پاندول به دیگر سوی روان میشود و او را از خویش دور میکند.
مردهای مردم، واگویههای اذهان درهمتنیدهای است که در میان همه
پریشانیهای نسل نوین ایران کنونی، تنها و تنها شور زیستن و امید به بودن
آنها را به ماندن و ادامه دادن وامیدارد. «مردهای مردم» روایت آرزوهای
دورودراز و امروزی که آینده دیروز است و آیندهای که فردا فرا خواهد رسید،
است.