از شاخصه های حکومت امام علی (ع) عدالت اقتصادی بود، حضرت پس از استقرار در کوفه، بیت المال را به روش پیامبر (ص) سامان داد. بی عدالتی ها و امتیازات طبقاتی را که در گذشته رایج شده بود، (1) از بین برد. و همه امت پیامبر (ص) را در استفاده از بیت المال سهمی برابر داد. در حکومت وی عرب را بر عجم و سپید را بر سیاه تفاوتی نبود.
امام (ع)، در نخستین خطبه ی خود در مدینه، پس از بیعت عمومی مردم اعلان داشت:
شیوه گذشته را درهم می ریزم، شما را غربال خواهم کرد چنان که افرادی از درآمدهای نامشروع بیت المال فربه شده و از دیگران پیشی گرفته اند از جایگاه خود فرود آیند و فرودستان و کسانی که حقوق شان ضایع شده، بالاتر آیند.(2)
امام، در توزیع بیت المال امتیازی میان زنان اصیل عرب و زنان نومسلمان از موالی و پارسیان نمی گذاشت و این خود واکنش عده ای از مردم که در گذشته از بیت المال سهمی بیشتر می بردند را برانگیخت.
دو زن عرب و مولی (برده آزاد شده) برای دریافت سهم خود از بیت المال نزد علی (ع) آمدند، فرمان داد به هر یک، یک کر برابر با 720 من، خواربار و چهل درهم بدهند.(3) زن غیر عرب سهم خود را گرفت و رفت. زن عرب گفت: ای امیرمؤمنان به من همانند آنچه به او دادی می دهی و حال اینکه من عرب هستم و او غیر عرب است؟!
حضرت به او گفت:
«انی نظرت فی کتاب الله عزو جل فلم ار فیه فضلا لولد اسماعیل علی ولد اسحاق؛ (4) من در کتاب خدا نگریستم، پس در آن برتری برای فرزندان اسماعیل [عرب...] بر فرزندان اسحاق [غیر عرب...] ندیدم.»
امام علی (ع)، در توزیع بیت المال تفاوتی میان خواهرش ام هانی و دیگر زنان قائل نبود، ام هانی نزد علی (ع) آمد او به خواهر، بیست درهم داد. هنگامی که وی از کنیز آزاد شده خود پرسید به تو چقدر رسید، او پاسخ داد بیست درهم، ام هانی واکنش نشان داد. امام به ام هانی گفت: خدایت رحمت کند برو. ما در قرآن امتیازی میان اسماعیل و اسحاق نیافتیم.(5)
و نیز از بصره، دُری قیمتی که از غواصی به دست آمده بود، برایش فرستادند. دخترش ام کلثوم درخواست کدر آن را برای زینت به او ببخشد. امام (ع) به ابورافع [مسئول بیت المال] فرمود: آن را وارد بیت المال کن. او (دخترم) راهی برای تصرف آن ندارد تا اینکه همه زنان مسلمان گوهری همانند آن داشته باشند.(6)
بانوان بسیاری، از عرب و غیر عرب، از این سیره عادلانه و دادگرانه علی (ع) گزارش کرده اند و ماجراهای شیرین و سرنوشت سازی را از دیدار خود با علی (ع) برای ما حکایت نموده اند که همه برای امروز و فردای ما درس است و مشعل راه.
از جمله:
ام الحکم، نقل کرده: علی (ع) او را در [ردیف] صد درهم از عطای [بیت المال] قرار داد. (7)
و نیز کریمه دختر عقبه گوید: ما در کوفه شاهد بودیم، علی (ع) وَرس را میان ما (زنان) تقسیم می کرد. (8) این نکته از کریمه دختر همام طائیه نیز نقل شده و فضاله بن عبدالملک گوید: این تقسیم علی (ع) را بر عدالت او حمل می کنیم، ورس، به معنای رنگ آمده و گیاهی است که از آن رنگ زرد گرفته اند و از آن در رنگ آمیزی پارچه، لباس و مو استفاده می کرده اند. علی (ع) آن را میان زنان کوفه تقسیم می کرده است.(9)
مادر حسن بن حکم نخعی به نقل از ام عفان (کنیز علی (ع)) گزارش داده است: نزد علی آمدم، در پیش او در رحبه کوفه، تلی از قرنفل آکنده بود. گفتم: ای امیرمؤمنان به اندازه یک گردنبند از این قرنفل به من ببخش. حضرت با دست به مقدار درهمی از آن را برداشت و فرمود: این مال مسلمانان است. وگرنه صبر کن تا سهم ما برسد تا برای دخترت گردنبندی از آن ببخشیم.(10)
گزارش مادر ربیع بن حسان
ربیع بن حسان از مادرش نقل کرده:
علی (ع) هماره در میان ما ورس و زعفران توزیع می کرد. روزی علی وارد خانه [خود] شد و دانه های [خوراکی] پراکنده در خانه مشاهده کرد. علی آن را جمع می کرد و می گفت: ای خاندان علی (ع) سیر شده اید [که چنین اسراف می کنید]. (11)
روایت ام علاء
ام علاء (12) از بانوان کوفه است، وی نقل کرده، پدرش او را نزد علی (ع) بود و با اینکه خردسال بود، علی (ع) برایش سهمی از بیت المال در نظر گرفت و فرمود:
«ما الصبی الذی اکل الطعام و عض علی الکسره باحق بهذا العطا من المولود الذی یمص الثدی؛ کودکی که غذا می خورد و دندان بر تکه نان می فشارد سزاوارتر به سهم بیت المال از نوزادی که پستان می مکد نیست.»(13)
ام کلثوم، دختر امیرمؤمنان (ع) نیز از سیرت دادگرانه پدر در زمان حکومت نکته های ناب و ارزنده ای برای مردم بازگو کرده است که می تواند سرمشق و درس برای همه دولت مردان و کارگزاران نظام اسلامی باشد و خانواده های وابستگان به نظام به عنوان الگو به آن امام همام بنگرند و از آن حضرت الگو برگیرند و ساده زیستی و قناعت را از یاد نبرند و بدانند که وابستگی به نظام و کارگزاری آن نه تنها نباید بر افزون طلبی و انتظارات مادی و امتیازات دنیوی آنان بیفزاید که مسئولیت آنان را دو چندان کرده و عملکرد آنان در نگاه مردم به نظام اسلامی مؤثر است.
ابوصالح از وابستگان به خانواده امام علی (ع)، گزارش کرده است، وارد خانه ام کلثوم دختر علی (ع) شدم. او در حال شانه کردن موهایش بود. میان من و او پرده ای حائل بود. منتظر ماندم تا به من اجازه ورود داده شود. حسن و حسین (ع) [به سوی خواهر] آمدند و به ام کلثوم گفتند: [ابوصالح منتظر است] آیا از او پذیرایی نمی کنید. گفت: آری و سپس رفت و کاسه ای شوربا آورد که در آن حبوبات بود. گفتم: این غذا را برایم آورده اید و حال اینکه شما جزو فرمانروایان [و کارگزاران نظام] هستید؟! ام کلثوم پاسخ داد: ای ابوصالح، اگر امیرالمؤمنین (ع) را می دیدی که ترنج برایش [تحفه] آوردند. حسن یا حسین (ع) خواست از آن دانه ای تناول کند که علی آن را از دست وی گرفت و سپس سفارش کرد آن را در میان مردم تقسیم کنند.(14)
نظارت بر بازار مسلمانان
بانوان کوفه گزارش کرده اند: علی (ع) در دوران خلافت بر بازار نظارت می کرد. از قیمت ها می پرسید و از فروختن اجناس نامشروع و حرام جلوگیری کرده و فروشندگان متخلف و قانون گریز را تعزیر می کرد.
عمره، بنت طبیخ روایت کرده که علی (ع) از او از قیمت ماهی خریداری شده از بازار کوفه پرسیده است. (15) و نیز حبابه و البیه، از زنان تیزهوش و نکته یاب کوفه گزارش کرده، حضرت امیر را در جمع شرطه الخمیس [سپاهیان ویژه] دیده است که تازیانه ای دو سر در دست داشته و با آن فروشندگان آبزیان حرام گوشت را ادب می کرده است.(16)
یتیم نوازی حضرت علی (ع)
بسیاری از مورخان از سیرت مهرورزانه علی (ع) با فرودستان، اسیران و ایتام ماجراها به یاد داشته و آن را برای نزدیکان و دوستان خود گزارش کرده اند؛ از جمله:
برخی از زنان کوفه (17) روایت کرده اند: زنی مشک آبی بر دوش داشت و آن را به زحمت به خانه می برد. علی (ع) به او کمک کرد تا آب را به خانه برد.
امام از روزگار زن پرسید و او از دشواری زندگی اش شکوه کرد که علی (ع) مردش را به یکی از مرزها فرستاده و در آنجا کشته شده است. اکنون اوست و چند کودک خردسال. امام خداحافظی کرد و به خانه آمد و با زنبیلی پر از آذوقه، از گوشت و آرد و خرما به سرای زن بازگشت و پس از اجازه به زن گفت من همان مردی هستم که برایت مشک آب را آوردم و اکنون مقداری غذا برای کودکانت آورده ام. زن از او تشکر کرد و گفت خداوند میان ما و علی بن ابی طالب داوری کند.
امام از زن که حضرت را نمی شناخت اجازه خواست، یا نان بپزد و یا کودکان را سرگرم کند و زن گفت من بهتر نان می پزم. علی (ع) مقداری گوشت کباب کرد و با دست خود به کودکان خورانید...
زنی از همسایگان به خانه بیوه زن سر کشید و امام (ع) را شناخت و به صاحبخانه گفت: وای بر تو، این مرد علی بن ابی طالب است. زن زبان به پوزش گشود و گفت: هزار خجالت و شرمساری بر من.
و امام پاسخ داد: من از تو معذرت می خواهم که در کار تو کوتاهی کردم.(18)
و نیز بانوان کوفه پس از شهادت امام ماجراهای سودمندی از یتیم نوازی ها و دادگری های امام برای مردم نقل کرده اند که در جای خود از آن یاد خواهیم کرد.
برخورد علی (ع) با مخالفان به روایت بانوان
امیر مؤمنان (ع)، در زمان حکومت با مخالفت های فراوانی روبه رو شد و جنگ های خونینی میان آن حضرت و سه گروه عمده مخالف، متمرد و پیمان شکن به وقوع پیوست. رفتار امام با همه دشمنان به ویژه مخالفان خود در نبرد جمل همواره توأم با رأفت و عدالت بود و تا آنجا که ممکن بود با آنان مدارا می کرد، در جریان جنگ جمل قبل از اتمام حجت بر شورشیان دست به شمشیر نبرد و ابتدا به جنگ نکرد. و پس از پیروزی بر شورشیان نیز همه را عفو کرد و اجازه داد شکست خوردگان زخمیان خود را از میدان بدر برده و مداوا کنند، اسیران را آزاد کرده و اموال را به خودشان واگذاشت. (19)
علی (ع) پس از پایان جنگ جمل، در برابر زنان قبیله عبدالله بن خلف خزاعی، که زبان به ناسزایی علیه امام گشوده بودند، مدارا کرد و کریمانه سخنان آنان را ناشنیده گرفت و به یاران سفارش کرد: در برابر تندخویی های آنان بردباری پیشه کنند و از مقابله به مثل بپرهیزند.
امام (ع)، همسر پیامبر(ص) عایشه را که فرماندهی کارزار را بر عهده داشت به وسیله برادرش محمد بن ابی بکر، به سلامت از صحنه درگیری دور کرد و وی را به همراهی گروهی (20) از بانوان فرزانه و دلیر قبیله عبدالقیس، به سلامت به خانه اش در مدینه روانه کرد.(21)
بخش های پر ارزشی از گزراش های نبرد جمل و شیوه برخورد کریمانه امام علی (ع) با مخالفان، شکست خوردن سردمداران جنگ جمل به وسیله بانوان شرکت کننده در نبرد و شاهدان عینی ماجرا روایت شده و پاره مهم تر آن به وسیله ام المؤمنین عایشه.
گزارش عایشه از سیاست امام علی (ع) با مخالفان
عایشه پس از بازشگت از بصره از عملکرد خود سخت پشیمان شده بود(22) و لذا پس از آسودن از رنج سفر پرده از رازهای درونی و ندامت خود برداشت و در دیدار با بانوان مهاجر و انصار که برای دلجویی و آگاهی از ماجرای بصره نزدش می رفتند از سیرت کریمانه امام علی (ع) و چگونگی نبرد، یاد می کرد.
حمیده، دختر ابن رفاعه از مادرش کبشه بنت کعب، روایت کرده: پس از باز آمدن عایشه به مدینه با گروهی از زنان به دیدنش رفتیم او در این جلسه ماجرای خروج از آغازگران جنگ و پایان آن را مو به مو گزارش کرد. دختر کعب همه ماجرا را از زبان عایشه نقل کرده و از جمله این گزارش ها شیوه برخورد سپاه علی (ع) با مخالفان است از جمله می گوید:
«... من در چنین حالی بودم و مردم هم بیشتر اطراف شتر من بودند. ساعتی سکوت برقرار شد. با خود گفتم آیا این سکوت مایه خیر است یا شر؟
و آیا جنگ آرام گرفته است؟ ناگاه متوجه شدم و دیدم علی بن ابی طالب(ع) خودش به جنگ مشغول است و شنیدم فریاد می کشد: شتر را از پای درآورید. با خود گفتم به خدا سوگند می خواهند مرا بکشند. در همین حال علی بن ابی طالب (ع) همراه برادرم محمد بن ابی بکر و معاذ بن عبدالله تمیمی و عمار بن یاسر پیش آمدند. بندهای هودج را بریدند و آن را برداشتند و روی دست های خود حمل کردند و همه کسانی که با ما بودند گریختند. منادی علی (ع) در همین حال فریاد می کشید نباید هیچ کس را که گریخته و پشت به جنگ کرده است، تعقیب کرد و نباید هیچ مجروحی را کشت و هر کس سلاح بر زمین بگذارد در امان است. مردم جان گرفتند و نفس راحتی کشیدند و از دویدن آزرم کردند و به طور معمولی راه می رفتند.
مرا هم به خانه عبدالله بن خلف خزاعی بردند...
به خدا پناه می بریم از فتنه، من خود، مردم را بر عثمان شوراندم تا کار چنان شد و چون کشته شد پشیمان شدم و...» (23)
و باز ابن ابی سبره از قول مادرش به نقل از عایشه، پس از نبرد جمل جملاتی را گزارش کرده که به روشن شدن حقایق تاریخی و حقانیت راه علی (ع) کمک می کند و در تاریخ به عنوان سندی استوار به یاد مانده است:
«از عایشه شنیدم که می گفت: در جنگ جمل با آنکه بر هودج من صفحات آهنی نصب کرده بودند تیر از لابه لای آن به من که در هودج بودم می رسید و این در نظر من مهم نبود من با خود فکر می کردم که ما بر عثمان چه کردیم، مردم را چنان بر او شوراندیم که او را کشتیم و گمراهان را به جانش انداختیم و از تفرقه میان مسلمانان به خدا پناه می بریم.(24)»
گزارش عایشه دختر سعد بن وقاص
در تاریخ آمده است که عایشه دختر سعد بن وقاص نیز از راویان حدیث بوده، وی از پدرش و عده ای از زنان پیامبر (ص) روایت نقل کرده است. (25)
از جمله گزارش های عایشه بنت سعد، موضع گیری پدرش سعد در ماجرای جمل بود که به روشن شدن زوایای تاریک ماجرا کمک می کند؛ چه سعد بن وقاص در ماجرای جمل بی طرف ماند و از گزارش دخترش استفاده می شود او در دل با گروهی همراهی داشته که عمار یاسر در آن بود و عمار از جمله سربازان سپاه علی (ع) بود.
واقدی از محمد بن فجار از عایشه دختر سعد نقل کرده، پس از جمل پدرم بیمار شد مروان بن حکم به عیادت او آمد. مروان ماجرای جمل را بری پدرم شرح داد پدرم در حالی که می گریست پرسید آیا عمار هم در آن معرکه بود و مروان پاسخ داد آری و پدرم گریست و مروان ادامه داد.
و چون مروان از خانه بیرون رفت پدرم همچنان می گریست و می گفت: ای کاش می دانستم عمار و یارانش و نظایر او از دوستان ما چه بر سرشان آمده است؛ آیا خداوند آنان را به سرای دیگر برده و در بهشت خود جای داده است؟.(26)
پینوشتها:
1- المصنف، ابن ابی شیبه، ج7، ص 616، دارالفکر.
2- نهج البلاغه، خ16.
3- لکل واحده منهما بکر... کر: در نزد اهل عراق شصت قفیز و هر قفیز هشت مکوک و هر مکوک یک صاع و نیم است. ازهری گفته کربه این حساب 12 وسق و هر وسق 60 صاع است. تاج العروس، مرتضی زبیدی، ج7، ص 441. دارالفکر. ط اول، 1414هـ .
4- کنزالعمال، علاءالدین هندی، 9754، ج6، ص 611، مؤسسه الرساله، 1413ق.
5- الاختصاص، شیخ مفید، ص 151، مجموعه آثار شیخ مفید ج12، سیمای کارگزاران، ج3، ص 644.
6- همان.
7- المصنف، ابن ابی شیبه، ج7، ص 617، ح12، سیمای کارگزاران، ج3، ص 644.
8- سیمای کارگزاران، ج3، ص 644، التاریخ الکبیر، ج7، ص 126، المکتبه الاسلامیه، دیار بکر، ترکیا.
9- همان.
10- المصنف، ج7، ص 633.
11- همان، ج7، ص 623، کتاب الجهاد.
12- گفته شده، وی ام علاء، دختر اعلم برجمیه است که پدر او را به همراه خواهرش نزد علی برده، سیمای کارگزاران، ج3، ص 646.
13- المصنف، ابن ابی شیبه، ج7، ص 619، (باب 57) ، ح7.
14- همان، ابن ابی شیبه، ج8، ص 156، سیمای کارگزاران، ج3، ص 704.
15- الطبقات الکبراء، ج8، ص 488.
16- اصول کافی، ج1، ص 342.
17- در متن ماجرا نام راوی برده نشده است. اما اینکه شاهد ماجرا، امام و بیوه زن و زن همسایه بوده اند، گواه است. راوی ماجرا، صاحبخانه و یا زن همسایه بوده اند.
18- بحار الانوار، ج41، ص 52.
19- کنزالعمال، ج6، ص 83، 85 و ج8، ص 215 و 217، شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج1، ص 63.
20- تعداد بانوان در منابع از 20 تا 90 نفر متفاوت است. رجال کشی، ص 58.
21- الفتوح، ابن اعثم کوفی، ترجمه مستوفی هروی، ص 440، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، «... چون عایشه از بصره به جانب مدینه مراجعت نمود، امیر المؤمنین علی (ع) جماعتی از زنان بصره را بخواند و ایشان را فرمود: عمامه بندید و در لباس مردان در موافقت عایشه به جانب مدینه روید. چون قدری مسافت از بصره دور شدند عایشه از امیرالمؤمنین (ع) شکایت کرد که او مرا با جماعتی از مردان به غزا بفرستاد. زنی شتر خویش را به نزدیک او راند و روی خود باز کرد و گفت: ای عایشه ما هم زنانیم که به لباس مردان در خدمت تو می آییم. علی (ع) به ما فرموده که در ذیّ مردان همراه تو باشیم تا کسی در راه به چشم بد در ما ننگرد و زیانی نیفتد. عایشه چون دید که آن جماعت زنانند خوشدل شد و از امیرالمؤمنین منت داشت و آن شکایت به شکر بدل کرد.»
22- المصنف، ابن ابی شیبه، ج8، ص 718.
23- نبرد جمل، شیخ مفید، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، ج227، نشرنی.
24- همان، ج228.
25- طبقات الکبراء، ج8، ص 466، دارصادر، بیتا.
26- نبرد جمل، ص 228.
منبع:ماهنامه پیام زن شماره 210