ماهان شبکه ایرانیان

چگونه قبض روح می شویم؟

مرگ مفارقت روح از بدن است که برای همه موجودات بجز ذات اقدس خداوند متعال اتفاق می افتد

چگونه قبض روح می شویم؟
مرگ مفارقت روح از بدن است که برای همه موجودات بجز ذات اقدس خداوند متعال اتفاق می افتد. اما کیفیت آن در افراد مختلف متفاوت است که ما با توجه به آیات وارد در این باره، اقسامی از آن را متذکر می شویم:

مرگهای دشوار و آسان
 

انتقال از یک زندگی به زندگی دیگر به طور طبیعی بدون مشکلات نخواهد بود و این نه تنها لحظه مرگ و انتقال از سرای دنیا به سرای آخرت است که همراه با سختی و دشواری انجام می گیرد، بلکه نوزادی هم که دوران کوتاه زندگی در رحم را پشت سر می گذارد، و می خواهد گام به زندگی جدید نهد، دشواریهایی را احساس می کند. بدین خاطر در روایتی از امام رضا (ع) سه مرحله به عنوان وحشتناکترین مراحل زندگی انسان معرفی شده است:
1- مرحله تولد
2- مرحله مرگ
3- مرحله برانگیخته شدن
اگر چه مرگ از این نظر بدون دشواری و سختی نخواهد بود، ولی از نظر عوارض و دشواریهای غیر طبیعی به دو نوع تقسیم می شود:
1- مرگ دشوار که غالباً مربوط به ظالمان و گناهکاران است.
قرآن در این باره می فرماید: «آمد سختیهای مرگ (که تقدیر به) حق است، (به او گفته می شود) این همان چیزی است که از آن گریزان بودی.»
و در آیه دیگر می فرماید: «چگونه است آنگاه که فرشتگان جانشان را می گیرند در حالی که به صورت و پشت آنان (تازیانه) می زنند.»
2- مرگ آسان که غالباً از آن صالحان می باشد. قرآن در این باره می فرماید: « پرهیزکاران کسانی اند که فرشتگان جان آنان را در حالی که پاک و پاکیزه اند می گیرند و به آنان می گویند درود بر شما باد.»
و در آیه دیگر می فرماید: «ای انسان صاحب نفس مطمئن، برگرد به سوی پروردگارت، در حالی که خشنود به پاداش، و برگزیده در نزد خدا می باشی.»
از امام صادق (ع) روایت می شود که قبض روح برای کفار مانند گزیدن افعی ها، و نیش زدن عقرب هاست یا از آن شدیدتر. به حضرت صادق (ع) عرض شد بعضی از گروه مردمان می گویند: برای کفار جان دادن سخت تر است از بریدن با اره ها و قیچی کردن با قیچی ها و خورد کرد قطعه سنگها، و گرداندن میله آسیابها بر کاسه چشم ها.
حضرت فرمودند: بله همینطور است ولی نه برای همه کافران؛ بلکه برای بعضی از آنها و بعضی از فاجرها. آیا نمی بینید که بعضی از کافران و فاجران چه شدائدی را در سکرات مرگ می بینند؛ آن عذاب هایی را که فرشتگان مرگ به آنها می کنند از این شدائد سکرات سخت تر است، نه از عذاب های آخرت که به آنها خواهد رسید بلکه شدائد سکرات جزء عذاب های دنیوی محسوب می گردد و برای بعضی از آنها از این عذاب ها دشوارتر است. باری، این قسم عذاب ها در سکرات مرگ اختصاص به ستمگران و حاکمان جائر و کفار بی رحم و بی انصاف دارد. اما افراد مؤمن که دل به خدا داده و تسلیم امر او هستند و عالم وجدان و آخرت را برای خود آباد کرده اند و از دائره انصاف قدمی بیرون نگذارده اند و به حقوق غیر، تعدی و تجاوز ننموده اند و برای اعلاء کلمه مقدسه حق و توحید به اندازه قدرت خود کوشیده اند و در صف پاکان و مخلصان قرار گرفته اند، قبض روح آنان به قدری آسان است که از آسان هم آسانتر است.
این روایت از امام سجاد (ع) است که خداوند عزوجل می فرماید: «من در هیچ امری تردد و درنگ نکردم مانند درنگ کردن و ترددی که در قبض روح مؤمن کردم؛ چون آن مؤمن از مرگ کراهت داشت و من هم کراهت داشتم به او ناراحتی برسانم. پس زمانی که اجل محتوم آن مؤمن رسید، من دو شاخه گل معطر از بهشت برای او فرستادم، یکی از آنها مسخیه نام داشت و دیگری منسیه. اما مسخیه، پس او را نسبت به مالش بی اعتنا نموده از همه آنها می گذرد؛ و اما منسیه، پس او را از تمام امور و سؤون دنیا به فراموشی و نسیان می اندازد.»

کیفیت قبض ارواح توسط ملک الموت در یک زمان
 

قبض روح به چه کیفیت صورت می گیرد؟ و در آن واحد چگونه ملک الموت می تواند قبض روح افراد بسیاری را بنماید با آنکه بعضی از آنان در مشرق عالم و برخی در مغرب عالمند؟ چون ممکن است جمعیت های بسیاری در دریا غرق شوند و در یک لحظه جان بسپارند، یا کوه بر سر آنان فرود آید یا به واسطه زلزله در کام زمین فرو روند یا به علت وزش بادهای مسموم یا ورود صاعقه و برق از آسمان بمیرند. چگونه ممکن است که احیاناً از هزاران بلکه از میلیون ها تجاوز کند را برباید؟
جوابش آنست که اولاً: ما در امور مادی مشاهده می کنیم که در یک لحظه ممکن است افعال مختلفی از مبدأ واحد سر زند، بدون اندک تغییر و تفاوتی در زمان آنها. مثلاً خورشید که بر فراز آسمان حرکت می کند، یک حرکت دارد، یک نور دارد، ولی در همان آنی که نور واحد خود را به زمین می فرستد هزاران خانه و لانه و آشیانه و کوچه و محله و قریه و شهر و بیابان و کوه و دریا را روشن می کند. این روشنی ها که در هر یک از خانه ها و لانه ها آمده است، هر یک با دیگری مختلف است و به حدود و مشخصاتی جداگانه متعین و محدود است. نوری که در این خانه آمده غیر از نوری است که در خانه دیگر است، این یک سهمیه خاصی است از شعاع خورشید و آن یک سهمیه دیگری است. ولی در عین حال خورشید یکی است و شعاعی که از آن به زمین می رسد یکی است.
ملک اعظم پروردگار که وظیفه قبض ارواح را دارد و نامش عزرائیل است، حکم آن خورشید با تشعشع را دارد که یکی است و بر فراز آسمان است. او اسم المُمیت و القابض خداست؛ همچنان که حضرت اسرافیل که به بدنها جان می دهد و به موجودات افاضه روح می کند اسم المحیی خداست و حضرت جبرئیل که افاضه علوم می کند اسم العلیم و البصیر و الخبیر خداست و حضرت میکائیل که متصدی رساندن ارزاق است اسم الرزاق و الرزاق خداست. و سپس به وسیله فرشتگان کوچکتر، آن اسم کلی به وحداتی منشعب می گردد و سپس به وسیله فرشتگان کوچک تری، آن اسم کوچک و جزئی نیز به وحداتی منقسم می شود تا برسد به یکی از ملائکه جزئیه که برای امر خاصی از احیاء و اماته و تعلیم و رسانیدن روزی وظیفه خاصی را به عهده دارند.

تأثیر صفات اخلاقی در چگونگی قبض روح توسط فرشتگان
 

عزرائیل و اعوان او از فرشتگان دیگر ماهیت های مختلف ندارند تا هر وقت بخواهند وجودشان در قالب یک ماهیت به وجود آید، بلکه چون از موجودات ملکوتیه و مجرده هستند، بنابراین عیناً مانند آیینه صاف و روشن بوده و خودبین و خودنما نیستند، بلکه غیر نما هستند و در مقابل روح هر شخص محتضری واقع می شوند، عکس کمالات یا زشتی های او در آنها پیدا می شود لذا شخصی که در حال جان دادن است، صورت ملکوتیه و صفات و اخلاق خود را چه نیکو باشد و چه ناپسندیده باشد، در صورت و جمال آنها مشاهده می کند و در واقع حسن و جمال، یا قبح و زشتی ناطقه خود را در آنها می بیند.
به این ترتیب، چون افراد طیب از مؤمنیت در صفات و کمالات مختلف هستند؛ در بعضی حال عبادت غالب است، در بعضی جود و سخاوت، در بعضی علم و معرفت، در بعضی عطوفت و مودت، و در بعضی صلابت و حمیت، و در بعضی ایثار و شجاعت؛ لذا جمال ملکوتی آنان مختلف و به اشکال زیبای متفاوت است، و در برخی که محبت به خدا اشتداد دارد، صورت ملکوتیه بسیار جذاب و دلرباست. از همین نقطه نظر، تشکل و تصور ملائکه قبض ارواح برای آنها متفاوت، و در عین آنکه همه زیبا هستند ولیکن از نقطه نظر کیفیت و چگونگی حسن به اشکال و صورت های مختلفه برای آنها تجلی دارند.
بر همین قیاس، افراد خبیث از کافران و منافقان، در صفات و ملکات متفاوتند. در بعضی حال انکار و جحود غالب است، در بعضی عناد و ستیزگی، در بعضی بخل و امساک، در بعضی تحجر و خشونت، در بعضی جمود و استکبار، و در بعضی فرعونیت و استبداد. لذا نفس ملکوتی آنان نیز متفاوت و به اشکال زشت و نازیبای متفاوت است؛ و در بعضی که عناد و استکبار با خدا در آنها شدید است صورت ملکوتیه بسیار زشت و قبیح و دلخراش است. از همین جا تشکل و تصور ملائکه قبض ارواح برای آنها متفاوت است، و در عین آنکه همه زشت و منکر هستند ولیکن از نقطه نظر کیفیت و چگونگی قبح و زشتی به اشکال و صورت های مختلفه بر آنها ظهور می کنند.
علت تمام این اختلافات آنست که ملک الموت و فرشتگان زیردست او همگی از باطن و ملکوت انسان، قبض روح او را می نمایند و لذا در هر کس هر ملکه و صفتی بوده باشد، در آنها متجلی شده و از آن تجلی به حواس شخص محتضر اثر گذارده و از آیینه منعکس، وجود خود آنها را مشاهده می کند؛ و در حقیقت خود را و ملکوت خود را در آنها مشاهده می نماید. البته این صورت ملکوتیه در انسان هست، در همین دنیای گذران هم در باطن انسان هست، لیکن به واسطه ایمان با کفر تغییر پیدا می کند و ممکن است از صورتی به صورت دیگر مبدل شود. ولی آنچه تغییر و تبدیل پیدا می کند در همین دنیاست که خانه عمل است نه خانه حساب. اما در حال موت دیگر قابل تغییر نیست، و نتیجه و خلاصه رد و بدل شدن و تغییر و تبدیل پیدا نمودن این صورت های ملکوتیه در حال زندگی و حیات، همان حصول صورت ملکوتیه ثابته و لایتغیر در حال مرگ است. مولوی در «مثنوی» خود این حقیقت را بیان کرده است:
مرگ هر یک ای پسر، همرنگ اوست
آیینه صافی یقین همرنگ روست

پیش ترک آیینه را خوش رنگی است
پیش زنگی آیینه هم زنگی است

ای که می ترسی زمرگ اندر فرار
آن زخود ترسانی ای جان، هوشدار

زشت روی تست نی رخسار مرگ
جان تو همچون درخت و مرگ، برگ

از تو رستست ار نکویست ار بد است
ناخوش و خوش هم ضمیرت از خود است

این نکته را باید دانست که ملائکه موجودات خاص هستند در مقابل شیطان و انسان و حیوان و سایر موجودات و از ماهیت خود به ماهیت دیگری تبدیل نمی شوند و هیچگاه لباس مادی نمی پوشند. در موقع قبض روح، طیبین اصلاً احساس جان دادن نمی کنند؛ بلکه به مجرد رؤیت رخ زیبای عزرائیل و سیمای پرجذبه و پرشکوه او قالب تهی می کنند و ناگهان خود را در بهشت می بینند. فرض کنید شما در یک ماشین سوار هستید، این ماشین شما را از خیابان ها عبور می دهد و در هر خیابان مشاهده یک چیز ناملایمی می نمایید، تا آنکه ناگهان دری باز می شود و این ماشین داخل می شود، می بینید عجب باغی است، عجب مناظر دلفریب دارد، عجب مردم مهربان و انیس دارد، عجب غذاهای گوارا و آب های خنک و زلال دارد، عجب صداها و نواهای جان پرور و نغمه های دلنشین دارد! و شما در ورود این باغ ابداً احساس ناملایمتی ننموده اید، بلکه چه بسا هنگام ورود، انتقال خود را ادراک ننموده اید و با کمال نرمی، و ملایمت خود را در میان باغ یافته اید. اینست کیفیت قبض روح مردمان مؤمن. و اما کیفیت قبض روح اولیای خدا به دست خدا از دریچه نفوس عالین که از مخلصین هستند، از شرح و بسط خارج است.
منبع:راه زندگی- ش 286

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان