پیوند ایران و اسلام در طول تاریخ، کار دست بسیاری داده و این حقیقت همواره در دوران جدید ذهن استعمارگران را به خود مشغول داشته است. این معما و در واقع رمز استیلای نهایی فرهنگ غربی بر مشرق زمین است که چطور میتوان اسلام و ایران را از هم جدا نمود و دلبستگیهای اسلامی ایرانیان را در نزد آنها تیره و تار جلوه داد و اسلامی مان را از ایران و قدرتش در هراس انداخت. هر روز به همین بهانه دست استعمار از آستین ارتجاع ایرانی و عرب در میآید تا به دروغ و تحریف و تزویر در این راه گامی برداشته شود.
ماجرای یک دروغ مستند!
در ماههای اخیر که جامعه در جوش و خروش نهضتهای عربی حسینی است. جریان نفاق فرهنگی که حریم نامشروع جنایتها و خیانتهای خود به فرهنگ و ملیت ایرانی و اسلامی را هر روز به سمت نابودی یکی از پایههای اعتقادات و معارف دینی و ملی نشانه میبرد ؛این بار تیری را به سمت سید مظلومان حضرت اباعبدالله الحسین – علیه السلام – نشانه رفته و سعی کرده با تحریف یک حدیث و استفاده از روش یهودی، پس و پیش کردن معنای یک قسمت از کتاب "سفینه البحار" مرحوم شیخ عباس قمی، حدیثی که در تجلیل از ایرانیان توسط آن عالم فرزانه آمده است را به معنای تحقیر ایرانیان، جلوه داده و این ویروس فرهنگی مسموم را توسط سایتها و ایمیلها خود به کاربران ایرانی منتقل کند.
این روش کثیف که ریشهی آن از مذهب انگلیسی وهابیت نشات گرفته و توسط جریان کوته فکر و نژادپرست باستان گرا که در پوستهی میهن پرستی وحدت ملی را به آتش میکشد دامن زده شده ؛اولین و آخرین سوژهی شبهه افکنی و حمله به حریم تشیع ایرانی نیست اما بهانهای است که بار دیگر بتوانیم پیوند عمیق و تاریخی "اسلام و شیعه" با "ایران و ایرانی " را به افتخار بنگریم.
موضوع از این قرار بود که یک ویروس فرهنگی به ایمیلهای کاربران ایرانی، ارسال شده که در آن، یکی از قسمتهای چاپ قدیمی کتاب گرانسنگ سفینه البحار نوشتهی عالم متبحر و نویسنده مفاتیح الجنان مرحوم شیخ عباس قمی، آورده شده که در آن از ابوعبدالله (حسینبن علی(ع))حدیثی نقل شده و با قسمتی از تفسیر آن که نوشته خود محدث قمی سر هم ترجمه شده است و جالب اینکه ترجمه نادرستی که ذیل این حدیث و تفسیر شیخ قمی آورده است که نه ترجمهی درست متن است و نه حتی مرتبط به متن.
این ترجمه به این مضمون است:
«ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی هستند. روشن است که عرب از هر ایرانی بهتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانیها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد و زنانشان را به فروش رسانید و مردانشان را به غلامی و بردگی اعراب گماشت.»
اندکی آشنایی به ترجمه تحتالفظی عربی به هر کس نشان میدهد، ترجمه ارائه شده بر این پارگراف ناقص انطباق ندارد و طراح خائن این پیام از تکنیک مشابهتسازی کلمهها برای باورپذیر کردن آن استفاده کرده است. با مراجعه به منبع اصلی، چند نکته روشن میشود که در فهم توطئهی که در حال طراحی بوده بسیار مهم است:
در صفحه 164 سفینه البحار، و صفحات قبل و بعد آن احادیثی در فضیلتهای غیر عربها ذکر شده که یکی از این احادیث، همین حدیث تحریف شده است.
اساسا حدیث مزبور مربوط به ابوعبدالله جعفر ابن محمد صادق رئیس مذهب جعفری است و ربطی به امام حسین ابن علی علیهما سلام ندارد.
شیخ عباس قمی در کتاب سفینه، احادیث بحارالانوار را که اعم از احادیث درست و بعضا بی سند است را طبقه بندی موضوعی کرده و چنانکه خود علامه مجلسی و شیخ عباس قمی ذکر کردهاند، همهی احادیث بحارالانوار به خاطر نوع جمع آوری آن، لزوما صحیح و مستند نیست.
حدیث دربارهی عجمها یعنی غیر عربها صحبت کرده و غیر عرب اعم از مصریهای آن زمان (قبطیها)، رومیها و اندلسیهای آن زمان (اهالی شام و اسپانیا)، هندیها و چینیها و سایر اقوام غیر عرب آن روزگار است و لذا لفظ عجم فقط مربوط به ایرانیها نیست و در خود حدیث یک کلمه ایرانی یا فارس قوم ایرانیها) دیده نمیشود.
چنانکه اشاره شد این حدیث در خود بحار الانوار هم دارای سند روایی درست نیست و به عقیدهی حدیث شناسان حدیثی منقطع است.
محتوای حدیث آن چنانی که هست
مرحوم شیخ عباس قمی درباب فضیلتهای مردم غیر عرب، در اسلام چند حدیث از بحارالانوار پشت سر هم آورده است که حدیث مورد اشاره یکی از آن هاست. مثلا قبل از آوردن این حدیث روایت دیگری از امام صادق ع را مورد اشاره قرار داده که در آن در تفسیر آیه 198 سوره شعرا، فرمودهاند: «لو نزل القرآن على العجم ما آمنت به العرب، و قد نزل على العرب فآمنت به العجم، فهذه فضیلهی العجم»؛ (خداوند در کتاب خود فرمود) هرگاه ما قرآن را بر بعضى از عجم (= غیر عرب)ها نازل میکردیم... و ایشان آن را بر اعراب میخواند، (اعراب به دلیل شدت تعصب) به قرآن ایمان نمىآورند!
امام صادق(ع) فرمودند: «اگر قرآن بر عجم نازل میشد، اعراب به آن ایمان نمیآوردند و این قرآن بر اعراب نازل گشت و عجمها ایمان آوردند پس این خود یک فضیلتی است برای عجمها».
حال از آنجا که عربهای نژادپرست و بیسواد پیش از اسلام، به مردم غیر عرب، عجم یعنی گنگ و لال اطلاق میکردند و چون زبان آنها را نمیفهمیدند فکر میکردند طرف مقابل نمیتواند حرف بزند. این حدیث از امام صادق علیه السلام نقل شده که با اشاره به این کنایه نابخردانه اعراب فرموده اند:
ما از قریش هستیم (قریش کسانی هستند که از بین النحرین وارد دیار عربستان شدند و در اصل عرب نبودهاند و بعدها با رفت و آمد با بومیهای عربستان زبان عربی پیدا کردند)، شیعیان ما عرب هستند(زبان فهم هستند هر چند از غیر عرب باشند) و دشمنان ما عجم (گنگ و لال) هستند (هرچند از قوم عرب باشند) یا به بیان دیگر1 عربی که شیعه ما باشد ممدوح و شایسته است (پس معیار شایستگی، شیعه بودن است نه عرب بودن ) اگر چه عجم و غیر عرب باشد و اما عجم (غیر عرب) که دشمن ما اهلبیت(ع) باشد مذموم و ناشایسته است (پس معیار مذموم بودن، دشمنی با اهلبیت(ع) است) اگر چه عرب باشد.
برای فهم این حدیث البته در جملات بعدی که اتفاقا در تصویر اسکن شده هم آمده است محدث قمی شاهد مثال دیگری آورده است. ایشان ادامه داده اند: لمّا ورد سبی الفرس أَرَادَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ بَیْعَ النِّسَاءِ وَ أَنْ یَجْعَلَ الرِّجَالَ عَبِیدَ الْعَرَبِ...؛2 اما امیرمومنان حضرت علی ع اجازه این کار را به او نداد و از پیامبر(ص) حدیثی نقل کرد که: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَالَ أَکْرِمُوا کَرِیمَ کُلِّ قَوْمٍ3 و با این حدیث اجازه نداد که خلیفه رفتاری که با سایر اسیران جنگی دارد بر دختران و فرزندان یزگرد روا دارد. و برای نشان دادن حقیقت ایمان به این معنا دختری از دختران یزگرد را با احترام کامل برای فرزند کوچک خود امام حسین علیه السلام عقد نمود و جالب تر اینکه نسل امامان شیعه از همین ازدواج بقا یافته است و پیوندی مقدس سببی بین ایرانیان و اهل بیت (ع) شکل میگیرد. حال همین قصه که به زبان عربی در کتاب سفینه نقل شده را مترجم خائن به این شکل نقل کرده که:... هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانیها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد و زنانشان را به فروش رسانید و مردانشان را به غلامی و بردگی اعراب گماشت.
نگاهی اجمالی به شکوه پیوند
به بهانه تحقیق درباره این حدیث بد نیست که نگاهی اجمالی هم به رابطه ایران و اسلام در طول تاریخ بیندازیم و از میان گنجبنه احادیث و تاریخ به این موضوع بنگریم که چه سودی از تفرقه بین اسلام و ایران نصیب دشمنان ایرانیان مسلمان میشود؟
در میان کتیبههای باقی مانده از دوران هخامنشی اعراب یکی از اقوام ایرانی محسوب شده و جزو امپراطوری پارس به شمار میرفتند. این امر تا زمان طلوع اسلام نیز کم و بیش متداول بوده و و رفتار ساسانیان در سرکوب اسلام توسط فرماندار یمن نشان میدهد که ساسانیان جزیره العرب را جزئی از حکومت ایران میدانند و اسلام دینی است که در قلمرو سیاسی ایران ظهور کرده و برخورد نظامی ساسانیان با اسلام، سرکوب یک انقلاب دینی توسط یک حکومت مستبد و فاسد محسوب میشود تا جنگی خارجی مانند نبرد ایران و روم و شاید به همین خاطر هم باشد که مردم ایران در طول تاریخ دربارهی ورود اسلام حالت تدافعی نداشته و آن را بهعنوان جریانی که ملت را از یوغ بندگی استبداد شاهان ساسانی نجات داد بشناسد. گرچه خود اعراب به خاطر باقی ماندن در فرهنگ جاهلی خود به ویژه در دوران بنی امیه، سعی کردند که از فتوحات اسلامی سوء استفاده کرده و دوباره موضوعات نژادی را برای تسلط نامشروع بر اموال و امکانات بهانه نمایند.
اما بین ایرانیان و پیشوایان حقیقی اسلام یعنی پیامبر و اهل بیت علیهم السلام همواره پیوندی قلبی برقرار بود که با پیوندهای ایشان با سایر اقوام قابل مقایسه نیست.
ازجمله اینکه در تاریخ از افراد غیر عربی مانند رومیها، شامیها، حبشی ها، مصریها، مغربیها و... بهعنوان اصحاب پیامبر(ص) یاد کرده است اما هیچ کدام جایگاه و شخصیتی مانند حضرت سلمان پارسی محمدی را در جمع اصحاب رسول الله نیافته اند. سلمان پارسی کسی بود که به شرف «یکی از اهل بیت بودن» دست یافت. اهل بیتی که به بیان قرآن از هر گونه رجس و پلیدی مبرا شناخته شد.
مقام ایرانیها در بافت پیروان پیامبر(ص) چنان بود که وقتی به این آیه رسیدند که خدا میفرماید: «وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیرَکُمْ ثُمَّ لا یکُونُوا أَمْثالَکُمْ؛4 یعنی و اگر روی برگردانید (خداوند) جای شما را به مردمی غیر از شما خواهد داد که مانند شما نخواهندبود.
از آن حضرت پرسیدند: کسانی که اگر ما (عربها) روی برگردانیم خداوند آنها را به جای ما قرار میدهد چه کسانی هستند؟ رسول خدا(ص) درحالیکه بردوش سلمان فارسی میزد فرمود: «این مرد و قوم او (ایرانیان) هستند.»
یا در بیان دیگر چنین فرمودند که: «ایرانیان خویشاوندان ما اهل بیتاند...» یا این حدیث شریف که: «اعظم الناس نصیباً فی الاسلام اهل الفارس؛ یعنی، در بین مردم، مردم فارس بیشترین سهم را از اسلام دارند. در جایی دیگر هم از ایرانیان بهعنوان خوشبختترین مردم یاد کرده و میفرمایند: اسعد العجم بالاسلام اهل الفارس؛ خوشبختترین ملت غیر عرب به واسطه اسلام مردم ایرانند.5»
از دوران زمامداری امیرمؤمنان(ع) در کوفه نیز بهعنوان دوران طلایی اسلام و ایران یاد شده و گرچه در آن زمان قسمت اعظم ایران همچنان زرتشتی محسوب میشدند، تعدا زیادی از یاران آن حضرت ایرانی بودند چنانکه نقل شده:اشعث نزد امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ آمد و از میان صفوف جماعت گذشت تا خود را به نزدیکی حضرت رساند و گفت:
«ای امیر مؤمنان این سرخ رویان (ایرانیان) که اطراف شما را گرفته و نزد شما نشستهاند بر ما چیره شدهاند. »
حضرت از این سخن اشعث ناراحت شد و سرش را به زیر افکند، بعد فرمودند:
«آیا امر میکنید که آنان (ایرانیان) را طرد کنم؟ هرگز طرد نخواهم کرد چون در این صورت از زمره جاهلان خواهم بود. اما سوگند به خدایی که دانه را شکافت و بندگانش را آفرید، حتماً شما را برای برگشت مجدد به آیینتان سرکوب میکنند، همانگونه که شما آنان (ایرانیان) را در آغاز برای پذیرش این آیین سرکوب نمودید.6»
از سایر ائمه(ع) نیز نقل شده که برای امام غایب در هنگام ظهور 313 یاری خواهد بود که جملگی غبر عرب هستند و بسیاری از آنها ایرانیاند.
اهداف شیطانی دشمنان اسلام
تاریخ نشان میدهد که تمدن اسلامی، محصول پیوند مبارک اسلام و ایران است. گرچه شهید بزرگوار «مرتضی مطهری» در کتاب «خدمات متقابل ایران و اسلام»، این معنا را کاملا مورد تشریح قرار داده است، اما باید چند نکتهی بسیار مهم را برای فهم اینکه چرا دوباره خناسان فرهنگی به صورت شیاطین ملی گرای ایرانی و عرب سعی دارند با طرح یاوههای نژادپرستانه گسلی خطرناک بین ایران و اسلام ایجاد نمایند ؛ ذکر نمود.
«ساموئل هانتینگتون» در کتاب «برخود تمدنها»، به تحلیل آیندهی جهان بر اساس وضعیت تمدنها بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پرداخته است. به نظر این آینده پژوه مهمترین برخورد تمدنی که آینده را رقم خواهد زد برخورد فرهنگ و مذهبها با تمدن غالب آمریکایی است. در این برخورد، البته عظیم ترین رخ داد مربوط به برخورد تمدن اسلامی با تمدن برخاسته از فرهنگ آمریکایی است.
فرهنگ اسلامی و تمدن اسلامی هویت غیر قابل انفکاک از فرهنگ و تمدن ایرانی دارد. ایران و ایرانی در شکوفایی فکری، علمی و فناوری اسلام، نقش بسیار برجستهای داشته است و دانشمندان ایران بزرگ توانستند که اقتدار امت اسلامی در جهان را پیش از حمله مغول بر سایر اقوام و تمدنها رقم بزنند. شکست غربیها در جبهههای نظامی و علمی و فرهنگی در دوران گذشته عمدتا بر فکر و هوش ایرانی بسته و وابسته بوده است.
از سوی دیگر اسلام، با همگانی کردن آموزش، از بین بردن نظام طبقاتی و جلوگیری از سوء استفاده موبدان زرتشتی از دین برای دست یابی به مقاصد نا مشروع مردم ایران را از استبداد و سیاهی مقدس شده ساسانیان نجات داد و به آنان امکان شکوفا شدن استعدادهایشان را اعطا نمود. اسلام و به ویژه تشیع در مراحل بعدی باعث وحدت ایرانیان و سربلندی ایشان در برابر هجومهای خارجی شده و تجدید تمدن ملی ایران در دوران صفوی بر محور مذهب مشترک، سرزمین مشترک و حکومت مشترک شکل گرفت.
امروزه به نظر میرسد تجدید تمدن اسلام، که مهمترین جوانههای در انقلاب اسلامی 1357(1979) ایران، انتفاضه فلسطینی و لبنانی، خیزش شیعیان عراق و بحرین و...7 جلوه گر گردید و در ادامه تونس، مصر، عربستان سعودی وبسیاری از سرزمینهای اسلامی عرب زبان که در آن ثروت نفت اقتداری مثال زدنی را برای امت اسلامی به بار میآورد، فرا گرفته است مهمترین رمز جلوگیری از بیدار شدن تمدن اسلامی، مطرح کردن مسائل فرعی و از بین بردن وحدت عمومی جهان اسلام است.
به همین دلیل هم چه در سرزمینهای عربی که ثروت اسلام را در دل خود جای دادهاند و چه در سرزمین ایران که هوش و درایت اسلامی اش شهره خاص و عام است دستهایی فعال شدهاند که دو بال خسته و زخمی تمدن اسلامی یعنی ایران و اعراب به یک پیکره پیوند نیابند تا تمدن غرب( به بیان خود متفکرین غربی) به خطر نیفتد.
در این رهگذار جاکردن تفکر ایرانی از دلبستگیهای شیعی و اسلامی نیز میتواند یک بعد تمدن و اقتدار ایرانی در 1000 ساله اخیر را فلج کرده و ایران را به دشمنی بی خطر که مردم آن به جای پویش تازهها و فهم کامل ترها در غروری ترسناک در اوهام باستان گرایی و نژاد پرستی اش گرفتار است برای همیشه از فهرست رقبای تمدن غربی حذف نماید.
کاملا واضح است که چرا از دید مرتجعین عرب و ایرانی، ایران و اسلام باید از هم جدا شوند؟
پینوشتها:
(1) محمدتقی مهدوی
(2) وقتی اسرای ایرانی را به نزد خلیفه دوم آوردند، او خواست زنان را بفروشد و مردان آنها را غلام دیگران کند.
(3) پیامبر فرمود: بزرگ هر ملتی را گرامی بدارید.
(4) سوره محمد(ص)، آیه38
(5) کنزالاعمال، ج 2، ص 303
(6) ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 20، ص 284.
(7) آن چه ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن، از آن به تشکیل هلال شیعی نام برده است.
منبع: ماهنامه امتداد شماره 67