در این مقاله آثار و برکات این جهاد فرهنگی در زیارت جامعه کبیره مورد بحث است.
1 آشکار کردن دعوت الهی
حتی اعلنتم دعوته تا اینکه دعوت خدا را آشکار کردید.
معنای این سخن اینست که ذات مقدّس احدیت همگان را فراخوان کرده که لبیک به دعوت خدا و رسول داشته باشند.
یا ایّها الّذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لمایحییکم؛(1) ای کسانیکه ایمان آورده اید به خداوند و پیامبر هنگامی که شما را به چیزی می خوانند که زنده تان می سازد پاسخ دهید.
این دعوت، دعوت حیات بخش است شما را از مرگ فرهنگی، مرگ سیاسی و... دیگر مرگها می رهاند. و زندگی بدون این دعوت در حقیقت زندگی نما! است نه زندگی!.
اگر تلاش گسترده امامان شیعه نبود این دعوت به گوش همگان نمی رسید تبیین و آموزش، نشر و گسترش این مکتب مدیون تلاش گسترده این امامان نور است.
امامان اهل بیت علیهم السلام عاشق بی قرار دین خدا بودند و دین را برای دین می خواستند و خود را فدای دین کردند، آنان دین را برای رسیدن به کام دنیا نمی خواستند که دنیا در نظر این انوار تابناک الهی بی ارزش ترین بود.
اگر تلاش بیدریغ و مخلصانه آنان نبود برخی از حاکمان بویژه حاکمان اموی مروانی، عباسی در رأس دغدغه های آنها پایین کشیدن فتیله اسلام ناب محمدی بود.
معاویه به صراحت به مردم گفت: واللّه انی ما قاتلتکم لتصلّوا و لالتصوموا و لا لتحجّوا ولا لتزکوا انکم لتفعلون ذلک و انما قاتلتکم لأتأمّر علیکم؛ یعنی بخدا سوگند با شما نجنگیدم که نماز بخوانید، روزه بگیرید، حج بجا آورید، زکات دهید!! که شما این کارها را انجام می دهید تنها انگیزه من برای جنگیدن با شما این بود که بر شما حکومت کنم و خدا به من داد!!(این شیطنت و عوام فریبی بود خدا حکومت را به معاویه نداد حقه بازیها و شیطنت ها او را بر مسند نشاند). اگرچه شما آنرا خوش ندارید سپس با کمال وقاحت گفت: الا و انّ کلّ شی ء اعطیت الحسن بن علی تحت قدمی هاتین لاافی به؛(2) آگاه باشید که هر پیمانی را که به حسن بن علی داده ام زیر پایم نهادم و به هیچ یک از آنها وفا نخواهم کرد.
ابن ابی الحدید به دنبال این گفتار معاویه از ابی اسحاق سبیعی نقل کرده که درباره معاویه گفته است: و کان واللّه غدّاراً؛ یعنی به خدا سوگند شیوه معاویه پیمان شکنی بود.
و از عبدالرحمن بن شریک نخعی کوفی نقل کرده اند که گفته است: هذا واللّه هو التهتک؛ بخدا سوگند این پرده دری است.
دین برای معاویه فقط ابزاری برای سلطه بود و بس و الّا پرونده دین ستیزی معاویه بسیار قطور است. پوشیدن لباس ابریشم، استعمال ظروف طلا و نقره، اهل استماع آوازهای خلاف شرع، قضاوت بر خلاف اسلام، به رسمیّت شناختن فرزند زنا، جنگ با مولی علی(ع)، قتل خوبان و اخیار همچون مالک اشتر، حجربن عدی و یارانش، عمروبن حمق، محمد بن ابی بکر، قتل عام شیعیان امیرمؤمنان علی(ع)، جعل احادیث در مذمّت امام علی و... و... بخشی از پرونده سیاه معاویه(3) در عرصه دین ستیزی است. براستی اگر در مقابل این دین ستیزان، امامان نبودند اثری از دین می ماند؟! هرگز.
بی دینی و لامذهبی فرزندش یزید هم که شهره آفاق است، جنایتکاری که گفت:
لعبت هاشم بالملک فلا خبرٌ جاء ولا وحی زل
و کشتن فرزند پیغمبر را به انتقام خون اجدادش که در جنگ بدر به هلاکت رسیدند می داند.
فاسقی که وقتی مروان به سیدالشهداء گفت با او بیعت کند، پسر فاطمه فرمود: و علی الاسلام السلام اذا قد بلیت الامة براع مثل یزید؛ باید فاتحه اسلام را خواند وقتی امت اسلامی گرفتار زمامداری همچون یزید گردد.
ویحک یا مروان اتأمرنی ببیعة یزید و هو رجل فاسقٌ لقد قلت شططاً من القول...؛(4)آیا به من دستور میدهی با یزید که مردی فاسق است بیعت کنم براستی که سخن گزافه و نامربوطی بر زبان راندی.
اینها تنها اندکی از نمونه های فراوان حاکمان دین ستیز است که بنام دین بر مردم حکومت می کردند اما با تمام قوا به جنگ با تمامیت دین آمده بودند و ذکر نمونه های دیگر از عهده یک مقاله بیرون است. این امامان بودند که با تلاش گسترده خویش نگذاشتند دین خدا در گمنامی و خمول باقی بماند.
2 تبیین واجبات
وبیّنتم فرائضه؛ و واجباتش را تبیین کردید.
دومین برکت تلاش گسترده فرهنگی امامان(ع) تبیین فرائض الهی بود. آنان بودند که دستورات او را برای مردم بیان کردند. برای توضیح این فراز بیان این نکات لازم به نظر می رسد:
الف: وجود مقدّس نبی اکرم(ص) در طول بیست و سه سال تمام همّتش تثبیت اصل اسلام و بیان کلّیات این شریعت پایدار و خاتم الهی بود. و حتی کلمات حضرت هم همانند مواد قانون اساسی است. در حدود کلّیات است.
بر این اساس است که در عرصه جزئیات احکام، روایات کمتری از آن وجود مقدّس داریم.
ب: تبیین فرائض الهی را در حقیقت امامان علیهم السلام عهده دار شدند، از حدود چهار هزار مسئله مربوط به نماز، اکثر قریب به اتفاق آنها را امامان علیهم السلام تبیین کرده اند و نیز در حوزه واجبات دیگر همانند روزه، حج، زکات، و... .
ج: امامان هر کدام در حد امکاناتی که داشتند و شرائط اجازه می داد در این عرصه تلاش کردند اما متأسفانه نگذاشتند حضرت مولی(ع) که شاگرد برجسته مکتب رسول اللّه(ص) است و دروازه علم آن است. انا مدینة العلم و علی بابه به تبیین ابعاد دین بپردازد. در دوره سکوت آنچنان فضای خفقانی ساختند که مردم برای دنیایشان سعی می کردند به مولی علی(ع) نزدیک نشده و در نتیجه از آن دریای جوشان معارف الهی محروم شدند. دوره حدود 5 ساله حکومت حضرت هم که مدام مولی با مسائل اجرائی حکومت و از همه آنها سخت تر درگیر جنگ بود، زمینه فراهم نشد تا مولی علی(ع) به تبیین ابعاد مختلفه دین بپردازد. بعد از حضرت دوره امامت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) می رسد. در این دوره هم با جوّ خفقانی که معاویه و یزید فراهم آورده بودند و با کشتار بیرحمانه ای که معاویه از شیعیان علی(ع) داشت، جرأت نمی کردند شرفیاب حضور این دو امام همام شده از کوثر علمشان بهره گیرند. دوره 35 ساله امامت حضرت امام سجاد(ع) را هم می توان از خفقانی ترین دوره ها در زندگی امامان نامید. دوره ای که سبّ مولی علی(ع) در خطبه های جمعه و منابر علنی بود. خلیفه مروانی با کمال وقاحت می گفت: لایأمرنی احد بتقوی اللّه الّا ضربت عنقه؛اگر کسی مرا دعوت به تقوا کند گردنش را می زنم (او را می کشم!!) در چنین شرائطی تمام تلاش حضرت امام سجاد(ع) این بود که عَلَم اسلام ناب محمدی(ص) که همان تشیع است بر زمین نیفتد.(5)
پر واضح است که در چنین شرائطی هم زمینه برای تبیین ابعاد دین فراهم نبود.
و: بیشترین زمینه برای تبیین فرائض الهی برای حضرت امام باقر(ع) و حضرت امام صادق(ع) فراهم شد که این دو امام از فرصت درگیری اموی ها و عباسی ها بهترین بهره ها را برده اند و به تبیین تمامی ابعاد دین که تا آن زمان فرصت نشده بود پرداختند. حوزه بزرگ علمی تشکیل دادند که تمامی ابعاد دین در آن تبیین شد شیخ مفید و بزرگان دیگر تعداد شاگردان حضرت را چهار هزار نفر می دانند، همین را جناب محقق حلّی در معتبر و شهید اول در ذکری تأیید می کنند.(6)
عالم معروف ابوالعباس احمد بن عقد، متوفای سال 333 هجری که زیدی مذهب بوده کتابی نوشته بنام اسماء الرجال الّذین رووا عن الصادق نامهای آنان که از امام صادق(ع) حدیث نقل کرده اند، متأسفانه این کتاب مانند برخی کتابهای دیگر از بین رفته است.
حضرت امام باقر(ع) و حضرت امام صادق دوستانشان را تشویق به نوشتن می کردند تا از این رهگذر فرهنگ اهل بیت در تبیین دین گسترش یابد.
اصحاب حضرت امام صادق(ع) از رهنمودهای آن حضرت 400 کتاب نوشتند که به اصول اربعمائه معروف شد، 400 اصل.
شیخ بهائی علیه الرحمة در کتاب مشرق الشمسین فرموده: از مشایخ ما نقل شده که شیوه اصحاب اصول آن بود که چون از یکی از امامان علیهم السلام حدیثی می شنیدند سریعاً می نوشتند تا آن حدیث یا مقداری از آن یادشان نرود مرحوم محقق داماد در رائحه بیست و نهم از کتاب خود روائح آورده است مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانی از اعلام الوری آورده است که :
از امام صادق چهار هزار نفر از مشاهیر اهل علم، حدیث نقل کرده اند و از جوابهایی که در مسائل اسلامی داده چهار صد کتاب که آنها را اصول نامند تألیف شد آن اصول را اصحاب آن حضرت و اصحاب پسرش امام کاظم(ع) روایت کرده اند.(7)
حضرت امام صادق(ع) در حقیقت دست به یک بسیج گسترده فرهنگی زد. تا کار زمین مانده تبیین ابعاد دین و بیان دستورات الهی را سامان دهد و منصفانه باید گفت: جهان اسلام مدیون این تلاش گسترده فرهنگی است هم شیعه هم سنّی. امامان فقهی اهل سنت، بر سر این سفره نشسته اند.
ابوحنیفه می گوید: لولا السنتان لهلک النعمان اگر آن دو سالی که از محضر جعفر بن محمد بن محمد(ص) استفاده علمی کردم نبود هلاک شده بودم.(8)
ابو حنیفه و مالک هر دو در خدمت امام صادق(ع) تلمّذ کرده چه در فقه و چه در سیر و سلوک، آن دو تحت تأثیر آن حضرت بودند.
مالک بن انس استاد شافعی بوده و احمد بن حنبل مدت ده سال در محضر او کسب علم و دانش کرده است اینان پیشوایان چهارگانه اهل سنت اند که مستقیم یا غیر مستقیم از شاگردان امام صادق(ع) بوده اند.(9)
علاوه بر اینان محدثانی همچون سفیان ثوری، عمروبن عبید، محمد بن عبدالرحمن ابن ابی لیلی، سفیان بن عیینه و...و... از محضر امام صادق(ع) بهره مند شده اند. دیگر برکات جهاد فرهنگی امامان را در مقاله آینده پی می گیریم. انشاءاللّه.
پی نوشت ها :
1. سوره انفال، آیه 24.
2. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی، ج 16، ص 46.
3. رجوع کنید به الغدیر، ج 11.
4. الفتوح ابن اعثم، ج 5، ص 24.
5. رجوع کنید به مقاله ارزشمند، آقای مرتضی تحت عنوان الامام السجاد باعث الاسلام من جدید، در کتاب دراسات و بحوث فی التاریخ و الاسلام.
6. ارشاد شیخ مفید، ص 271 (مکتبه بصیرتی قم) الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ج 1، ص 69.
7. الزریعه، ج 2، ص 129.
8. ترجمة الامام الصادق جندمی، ص 174.
9. همان
منبع ماهنامه پاسدار اسلام شماره 336