در
بخشیهایی از این کتاب آمده است: «اطراف مقبره را گروه مسلح فداییان اسلام
در محاصره داشتند و پاسداران هم مواظب اوضاع بودند. سرانجام، شب فرارسید،
ولی ما نتوانستیم مقبره را بخوابانیم، اگرچه خسارت زیادی به آن زدیم و
بهصورت مخروبه درآوردیم. ساعت حدود 10 شب، برای استراحت، محل مقبره را ترک
کردم. کمی بعد، جناب آقای حاجاحمدآقا خمینی، برای دیدن مقبره و در واقع،
برای تقویت روحیه اینجانب به آنجا آمد و افراد مستقر در آن محل را تشویق
کرد و با این عمل خود، فهماند که امام با تخریب مقبره، مخالفتی ندارند و
این امر، بیاندازه موجب تقویت ما شد».
در بخش دیگری از این کتاب آمده:
«هرچه قبر رضاخان را کندند، حتی استخوانهای او هم به دست نیامد. بعدا
معلوم شد که شاه هنگام فرار، استخوانهای پدرش را برداشته و با خود به
قاهره برده است و حالا هم در یک جای امن، در لسآنجلس، نگهداری میشود. این
استخوانها را در کنار جنازه فرزند اشرف، آقای شفیق، به امانت نگاهداری
میکنند تا بهاصطلاح، در یک فرصت مناسب، در ایران، دفن کنند».
این کتاب
توسط نشر سایه منتشر شده و این مطالب در صفحههای 342 و 347 کتاب منتشر
شده است.
1717