جایگاه و منزلت امام مهدی علیه السّلام

و صلّ اللّهم علی مبدأ الظهور و غایته، . . . سیما خاتم الولایة المحمدیة و مقبض فیوضات الأحمدیة. [۱]

جایگاه و منزلت امام مهدی علیه السّلام

1- امام مهدی علیه السّلام؛ خاتم ولایت محمدی

و صلّ اللّهم علی مبدأ الظهور و غایته، . . . سیما خاتم الولایة المحمدیة و مقبض فیوضات الأحمدیة. [1]

از دیدگاه امام راحل، مهدی موعود خاتم ولایت پیامبری است که خاتم پیامبران ابراهیمی است. چنان که درباره مقام حضرت رسول صلی اللّه علیه و اله و سلم می دانیم، آن حضرت افزون بر مقام پیامبری و نذیر و بشیر بودن، صاحب مقام امامت و ولایت الهی است. در مورد حضرت ابراهیم خلیل علیه السّلام، قرآن کریم به مقام امامت او و همچنین امامت نسل او در صورت آراستگی جان و کردار به عدالت، اشاره دارد. بدین سان بعثت و امامت ابراهیم تردیدناپذیر است، همان طور که نمی توان در امامت فرزندان صالح یا خلفای عادل او شک ورزید. بر این اساس، عترت پیامبر اسلام و امامان شیعه، خلفای شایسته رسول بوده و امامت آن حضرت را

داشته اند و این امامت از نسلی به نسل دیگر تا مهدی موعود، انتقال یافته است که آخرین ولی خدا و پیامبر است.

حضرت مهدی- سلام اللّه علیه- ابعاد مختلفه دارد که آنچه که برای بشر واقع شده است، بعض ابعاد اوست؛ . . . معنویاتی در قرآن است که برای هیچ کس جز پیغمبر اکرم و کسانی که شاگرد او هستند و از او استفاده کرده اند، کشف نشده است. . . همان طوری که رسول اکرم به حسب واقع، حاکم بر جمیع موجودات است؛ حضرت مهدی همان طور حاکم بر جمیع موجودات است. آن خاتم رسل است و این خاتم ولایت. آن خاتم ولایت کلی بالأصاله است و این خاتم ولایت کلی به تبعیت است. [2]

نکته های ارزنده ای در این گفتار طرح شده است که هرکدام می تواند در شناخت درست امام مهدی علیه السّلام و آگاهی از چند و چون حرکت نجات بخش آن حضرت تأثیرگذار باشد. بی گمان تا منتظران موعود، به ژرفای ولایت مهدوی پی نبرند و با رازهای پنهان وجود امام غایب آشنا نگردند نمی توانند مفهوم شفاف و تعیین کننده ای از ظهور و انتظار او به دست آورند. چنان که امام خمینی یادآور شده، به رغم گذشت سده ها از میلاد و غیبت حضرت مهدی (عج) هنوز ابعاد ناشناخته ای از شخصیت و امامت او ناگفته مانده است. زیرا پاره ای از امور مربوط به امامت، فراتر از حوزه فهم و درک مخاطبان بوده و پاره ای دیگر هنوز کشف نشده است.

همان گونه که ایشان گفته است، در ادعیه امامان شیعه، معارف والایی وجود دارد که بیان آن در توان هرکس نیست، مگر حضرت صاحب در وقت ظهور به تعلیم آن ها پردازد.

از نگاه امام خمینی نمی توان تفاوت و تمایزی میان ولایت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم و ولایت حضرت مهدی علیه السّلام بر هستی و موجودات آن قائل شد، جز این که ولایت کل را برای خاتم پیامبران بدانیم و ولایت خاتم اوصیا- مهدی موعود- را تابع آن به شمار آوریم. بر این اساس، اصالت ولایت به رسول تعلق دارد و ولایت حجت علیه السّلام به مفهوم تبعیت از ولایت کلی پیامبر خواهد بود. با این همه در حاکمیت پیامبر یا حاکمیت مهدی بر عوالم هستی نمی توان تردید ورزید. یعنی امام زمان در دوران امامت و وصایت الهی خویش حاکم بر جهانیان است، همان سان که خاتم پیامبران در دوران بعثت، این حاکمیت را داشت.

چنین دیدگاهی درباره مهدی موعود، آن حضرت را فراتر از یک رهبر دینی یا سیاسی نشان می دهد؛ زیرا مقام ولایی فراگیر او را می نمایاند که در فرهنگ و منظر انسان شناسانه موجود بشر نمی گنجد. در این جا است که تمایز انسان شناسی وحی از انسان شناسی بشر؛ به رغم تکامل اندیشه ها و دانش هایی که در غرب و شرق صورت گرفته است، هویدا می گردد. افزون بر آن، معنای رهبری و جایگاه رهبر نیز قابل تأمل خواهد بود. آیا می توان به یکسانی در مفاهیم رهبر و رهبری، در دو منظر و حیانی و بشری قائل بود؟ آنچه پس از هزاره ها برای بشر معلوم شده

است، مفهوم و گستره ای از رهبری است که به نیازهای مادی و جسمانی نظر دارد و ضرورت های حیات فردی و جمعی را نشان می دهد. اما در معارف قرآنی و ولایی اهل بیت پیامبر- که گاه در گفتارها یا نیایش ها به اشارت آمده است- رهبری و رهبری بشر در معانی ارتقا یافته ای تعلیم داده می شود.

ازاین رو امام خمینی به هنگام شناساندن امام مهدی علیه السّلام سخنی حاکی از حیرت در برابر مقام ولایت آن حضرت دارد و واژه های مأنوس و کاربسته بشر درباره او را نمی پسندد و آن ها را فروتر از منزلت ولایی او نزد خداوند می شمارد.

من نمی توانم اسم رهبر روی ایشان بگذارم؛ بزرگ تر از این است.

نمی توانم بگویم که شخص اول است؛ برای این که دومی در کار نیست. ایشان را نمی توانیم ما با هیچ تعبیری تعبیر کنیم الا همین که مهدی موعود است. [3]

کاربرد تعبیر «مهدی موعود» یا «مهدی، موعود امم» از حقیقت تردید ناپذیری حکایت دارد که در عین حال، حدیث آرزومندی بشر در دوران های ستم آلود را تجلی می بخشد.

2- حضرت مهدی علیه السّلام و لیلة القدر

قرآن سرّی است بین حق و ولی اللّه اعظم که رسول خداست، به تبع او نازل می شود تا می رسد به این جایی که به صورت حروف

و کتاب در می آید که ما هم از آن استفاده ناقص می کنیم. و اگر سرّ «لیلة القدر» و سرّ «نزول ملائکه» در شب های قدر- که الآن هم برای ولی اللّه اعظم حضرت صاحب- سلام اللّه علیه- این معنا امتداد دارد- سرّ این ها را ما بدانیم، همه مشکلات ما آسان می شود. [4]

همان طور که امام خمینی خاطرنشان ساخته، میان خداوند و ولایت الهی معصومان، به ویژه پیامبر اسلام، اسراری نهفته وجود دارد که گاه پرتوی از حقایق آن آشکار می گردد. قرآن کریم- برترین و ماندگارترین اعجاز آفرینش- جلوه بارز آن اسرار است. نزول تدریجی آیات که در حد و مرز تفهیم به انسان ها و در قالب حروف مأنوس صورت گرفته است، بستر هدایت آنان را گشوده است.

افزون بر این همه، باید از شب قدر و راز آن سخن گفت، چنان که از سوره مبارکه قدر برمی آید، هر سال در این شب بزرگ، فرشتگان به زمین فرود می آیند و سرنوشت انسان و جهان رقم می خورد:

لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ* تَنَزَّلُ الْمَلائِکةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کلِّ أَمْرٍ؛ [5] شب قدر از هزار ماه بهتر است، در آن شب فرشتگان و روح [جبرئیل ] به اذن خدا، همه فرمان ها و سرنوشت ها را فرود می آورند.

امام خمینی از استمرار لیلة القدر در دوران غیبت کبرا و نزول ملائکه بر قلب مطهر حضرت صاحب (عج) سخن رانده است و آگاهی از اسرار الهی را سبب آسانی در زندگی و انجام مسئولیت ها می شمارد: « [اگر] سرّ این [حقیقت ] ها را ما بدانیم، همه مشکلات ما آسان می شود. »

اما چگونه می توان به راز لیلة القدر و استمرار آن در آخر زمان و همچنین نزول هر ساله فرشتگان بر مهدی موعود در شب مبارک قدر پی برد؟ پرسش دیگری که طرح می شود آن است که: لیلة القدر و علم و معرفت به حقیقت آن، چگونه انسان ها را از دشواری و تنگنای حیات فردی و جمعی در می آورد و آن ها را به سوی آسانی و راحتی رهنمون می گردد؟

در پاسخ به پرسش نخست باید گفت که فلسفه استمرار لیلة القدر و نزول فرشتگان در ماه رمضان هر سال، با فلسفه مهدویت پیوند خورده است. اگر این باور قرآنی در ذهن و قلب ما شکل گرفته است که ولایت مهدی موعود، در امتداد ولایت ائمه اطهار علیه السّلام و پیامبر اسلام است و تا رستاخیز ادامه دارد، آیا می توان فرودگاهی الهی برای ملائکه به جز قلب حجت واپسین حق سراغ گرفت؟ بدین سان همراهی دو حقیقت الهی در شب قدر را باید پذیرفت؛ حقیقت نزول فوج فوج فرشتگان در هر سال برای رقم زدن سرنوشت جهان و انسان، و حقیقت حضور خاتم اوصیای پیامبر اسلام در آخر زمان به منظور اقامه قسط و عدل در زمین. برخی حدیث ثقلین را نادیده انگاشته و یا تمسک به ثقل اصغر [عترت ] را در حد ارادت به خاندان پیامبر تلقی کرده اند. حال آن که در کشف معنای لیلة القدر، می توان از این سخن رسول اکرم صلی اللّه علیه و اله و سلم مدد جست. اگر دویادگار پیامبر، قرآن کریم [ثقل اکبر] و خاندان پیامبر [ثقل اصغر] در نزد مسلمانان در علم و عمل گرامی شمرده می شد، به آسانی معمای لیلة القدر آشکار می گشت. امام خمینی بر این باور است که اگر «سرّ این ها [نزول ملائکه در شب های قدر بر ولی اللّه اعظم علیه السّلام ] را ما بدانیم، همه مشکلات ما آسان می شود».

در پاسخ به پرسش دیگر یا چند و چون آسان سازی مشکلات جامعه مسلمانان در آخر زمان، می توان بدین مقوله پرداخت که دانستن رازهای «لیلة القدر» یا «لیالی قدر»، در واقع آشنا شدن با روند ناگسستنی امامت ابراهیمی است. امتی که به حقیقت امامت و ضرورت آن در آخر زمان گرایش اعتقادی یا عملی ندارد، چگونه می تواند خود را از سرگردانی و تفرقه و هجوم فتنه ها برهاند؟ ایمان به لیلة القدر، و التزام عملی به تکالیف فردی و جمعی خویش در برابر امامت مهدی موعود، تنها راه رهایی مسلمانان است. بی تردید بنیانگذار جمهوری اسلامی، با این رازها آشنا گشت که توانست فریاد بازگشت به اسلام و کرامت انسان را سر دهد و آن را به ثمر نشاند.

در حدیثی از امام صادق علیه السّلام شب قدر هم پایه قرآن کریم شمرده شده است. یعنی اگر در هر سال از حیات بشر و جهان، لیلة القدری وجود نداشته باشد، قرآنی نیز وجود ندارد. آیا بیان این نکته، یادآور منزلت عترت پیامبر در دریافت حقایق هستی و تقدیر امور انسان و جهان به دست اوصیای پیامبر اسلام نیست؟

شخصی از حضرت صادق علیه السّلام می پرسد: «آیا این شب قدر، فقط در روزگاران گذشته [مثلا روزگار حیات پیامبر صلی اللّه علیه و اله و سلم ] بوده است [و اکنون دیگر نیست ]، یا این که شب قدر در هر سال هست؟ امام جعفر صادق علیه السّلام می فرماید:

«لو رفعت لیلة القدر، لرفع القرآن»؛ [6] اگر شب قدر را بردارند، قرآن را نیز برمی دارند.

به منظور درک فزون تر لیلة القدر و مقام مهدی موعود در پیوند با آن، باید گفتگوی حضرت علی و فرزندش امام حسین علیهما السّلام را شنید و در معنای آن- که یادآور همراهی وصایت پیامبر با کلام خداوند در استمرار فیض رسانی حق در آخر زمان است- اندیشید:

هنگامی، حضرت علی علیه السّلام سوره «انا انزلناه» را می خواند و فرزندانش، حسن و حسین در نزد او بودند، حسین علیه السّلام به پدر عرض کرد: ای پدر! وقتی تو این سوره را می خوانی، شیرینی و حلاوت دیگری از آن حس می شود. حضرت علی علیه السّلام فرمود:

ای پسر پیامبر و فرزند من! من از این سوره چیزی می دانم که تو [اکنون ] نمی دانی. چون این سوره فرود آمد، جد تو پیامبر صلی اللّه علیه و اله و سلم مرا خواست. وقتی نزد او رفتم، سوره را خواند. آن گاه دست خویش به روی شانه راست من نهاد و فرمود: ای برادر و وصی من، و ای ولی امت من پس از من، و ای جنگنده بی امان با دشمنان من. . . این سوره پس از من، از آن توست، و پس از تو، از آن دو فرزند تو است. جبرئیل- که در میان فرشتگان، او برادر من است- حوادث یک سال امت مرا [در شب قدر] به من خبر می دهد. پس از من این اخبار را به تو خواهد داد، و این سوره در قلب تو و در قلب اوصیای تو همواره نوری تابناک خواهد افشاند، تا به هنگام طلوع سپیده دمان ظهور قائم. [7]

3- غیبت و ظهور مهدی موعود در وحی به فاطمه علیها السّلام

حضرت صادق- سلام اللّه علیه- می فرماید: فاطمه- سلام اللّه علیها- بعد از پدرش 75 روز زنده بودند در این دنیا، بودند و حزن و شدت بر ایشان غلبه داشت و جبرئیل امین می آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض می کرد و مسائلی از آینده نقل می کرد.

ظاهر روایت این است که در این 75 روز مراوده ای بوده است؛ [8] یعنی، رفت وآمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقه اول از انبیای عظام درباره کسی این طور وارد شده باشد که در ظرف 75 روز جبرئیل امین رفت وآمد داشته است و مسائل را در آتیه ای که واقع می شده است، . . . و آنچه که به ذریه او می رسیده است در آتیه، ذکر کرده است و حضرت امیر هم آن ها را نوشته است، کاتب وحی بوده است حضرت امیر، . . . و شاید یکی از مسائلی که گفته است، راجع به مسائلی است که در عهد ذریه بلندپایه او حضرت صاحب- سلام اللّه علیه- است، . . . که مسائل ایران جزو آن مسائل باشد. ما نمی دانیم، ممکن است. [9]

تلقی امام خمینی از حدیث امام صادق علیه السّلام درباره دیدار حضرت فاطمه زهرا علیها السّلام با جبرئیل و شنیدن وحی، یادآور این نکته است که دخت گرامی پیامبر به سبب منزلت خاص خویش نزد پروردگار، حامل حقایقی بوده است. احتمال ذکر شده از سوی حضرت امام در مورد محتوای وحی خداوند به حضرت زهرا علیها السّلام قابل تأمل است.

آن طور که از برخی حدیث های نبوی و علوی به دست می آید، پاره ای پیشگویی ها از سوی پیشوایان معصوم درباره آینده اسلام و مسلمانان شده است که هرکدام هشداری بوده و اصحاب را به چاره اندیشی و آمادگی واداشته است. شاید آنچه مولای متقیان علیه السّلام در نهج البلاغه، درباره حضرت مهدی علیه السّلام بر زبان رانده است، برگرفته از جریان وحی به زهرای اطهر علیها السّلام باشد. در این جا به یک مورد اشاره می کنیم:

«یعطف الهوی علی الهدی إذا عطفوا الهدی علی الهوی و یعطف الرأی علی القرآن إذا عطفوا القرآن علی الرأی. . . ألا و فی غد- و سیأتی غد بما لا تعرفون- یأخذ الوالی من غیرها عمّالها علی مساوئ أعمالها و تخرج له الأرض أفالیذ کبدها و تلقی إلیه سلما مقالیدها. فیریکم کیف عدل السیرة و یحیی میت الکتاب و السّنة»؛ [10] [مهدی موعود] خواهش نفسانی را به هدایت آسمانی بازگرداند و آن هنگامی است که- مردم- رستگاری را تابع هوی و هوس ساخته اند، و رأی آنان را پیرو قرآن کند، و آن هنگامی است که قرآن را تابع رأی خود کرده اند. . . آگاه باشید که فردا- و که داند که فردا چه پیش آرد- فرمانروایی که از این طایفه- امویان- نیست، عاملان حکومت را به جرم کردار زشتشان بگیرد و زمین گنجینه های خود را برون اندازد و کلیدهای خویش- از در آشتی تسلیم او سازد- پس روش عادلانه را به شما بنماید و آنچه از کتاب و سنت مرده است زنده فرماید.

آنچه از کلام علی علیه السّلام نقل شد، گوشه ای از تصویر روشن و هدایتگرانه ای است که امامت و دولت قرآنی و احیاگرانه حضرت صاحب علیه السّلام را نشان می دهد. عدل گرایی و برخورد حضرت مهدی (عج) با ستم پیشگان حاکم و نیز همراهی زمین و زمان با حاکمیت صالحان، نشانه هایی از فردای موعود است که حضرت علی علیه السّلام ترسیم کرده است.

سخن امام خمینی درباره احتمال طرح مسائل ایران و جمهوری اسلامی در پیشگویی های جبرئیل به حضرت فاطمه علیها السّلام، بعید به نظر نمی رسد؛ زیرا احادیثی در دست است که ضمن تجلیل از ایرانیان، همراهی آنان را با حضرت مهدی علیه السّلام در هنگام قیام می نمایاند. در این جا مناسب است که به نمونه ای از آن همه اشاره کنیم.

علاء الدین متقی هندی- محدث سنّی معروف- در کتاب خود از طریق بزرگان اهل حدیث و سنت، از قول پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و اله و سلم و امیر المؤمنین علیه السّلام بیست و شش حدیث از جمله حدیث زیر را نقل کرده است:

هرگاه دیدید که پرچم های سیاه از سوی خراسان [ایران ] آمدند، خود را به آن پرچم ها برسانید اگرچه خویشتن را به روی برف بکشید، زیرا که مهدی- خلیفة اللّه- در میان آنان است. پرچم ها سیاه از سوی خراسان [ایران ] می آید. مردمی که با آن پرچم ها حرکت می کنند، دل هایی دارند چنان پاره های پولاد. . . آنان راهبان شبند و شیران روز. . . . [11]

در جایی دیگر از قول امام باقر سلام اللّه علیه روایت شده است که قیام کنندگان خراسانی در طلب حق قیام می کنند و بر اثر برآورده نشدن خواسته های دینی و سیاسی خویش ناگزیر از پیکاری خونین خواهند گشت. از آن پس حاکمیت را به دست می آورند و تسلیم حضرت مهدی علیه السّلام می کنند. [12] احادیثی از این دست، حضور فعال ایرانیان در حرکت جهانی حضرت صاحب علیه السّلام و افزون بر آن پیشگامی شان در یاری معصوم علیه السّلام و شکل گیری حکومت عدل مهدی موعود را نشان می دهد.

پی نوشت

[1] صحیفه امام، ج 1، ص 14.

[2] همان، ج 20، ص 249.

[3]  همان، ج 12، ص 482.

[4] همان، ج 19، ص 285.

[5] قدر( 97): 3- 4.

[6]  تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 631.

[7]  تفسیر البرهان، ج 4، ص 487.

[8] الکافى، ج 1، ص 457، ح 1.

[9] صحیفه امام، ج 20، ص 4- 5.

[10]  نهج البلاغه، خطبه 138.

[11] البرهان فی علامات مهدى آخر الزمان، ص 147- 152؛ به نقل از: خورشید مغرب، ص 318.

[12] خورشید مغرب، ص 322.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر