چکیده
یکی از فضایل اهل بیت علیهم السلام، علم اعطا شده خداوند به آنهاست. روایات الکافی و بصائر الدرجات به این موضوع تصریح دارند و آیه 49 سوره عنکبوت را ناظر و بلکه مختصّ به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام دانسته اند. برای بررسی این اختصاص، اصطلاح «اوتو العلم» که با واژه «علم و عالم» اندکی متفاوت است، در قرآن کاویده و نظرات مفسّران آورده شد. این مفهوم، ویژه اهل بیت علیهم السلام نیست، امّا عطاشدگان علم در آیه 49 سوره عنکبوت، تنها همان اهل بیت علیهم السلام هستند. این آیه، قرآن را نه واژه و نوشته، بلکه آیه هایی روشن در سینه «اوتوا العلم» دانسته است. روایتهای متعدد اثباتکننده این انحصار را نیز در این نوشتار آورده ایم. کلید واژهها: علم اهل بیت علیهم السلام، اوتو العلم، علم اعطایی.
مقدّمه: پرسشهای پژوهش
در الکافی، کتاب بزرگ، معتبر و جذّاب حدیث شیعه، کلینی بابی را با عنوان «انّ الأئمّة قد اُوتوا العلم و اُثبت فی صدورهم» تشکیل داده و پنج حدیث در آن آورده است ( الکافی، ج 1، ص 213). این باب، یکی از دهها باب الکافی در باره فضیلت امامان علیهم السلام و جزئی از منظومه بزرگ او برای اثبات حجیّت قول و فعل ائمّه علیهم السلام است. همان گونه که از عنوان باب و نیز متن صریح روایات الکافی روشن می شود، این پنج روایت، ناظر به آیه 49 سوره عنکبوت هستند که در آن، قرآن را آیه هایی روشن در سینه و دل کسانی می داند که به آنها علم داده شده است. متن آیه چنین است: بَلْ هُوَ آیاتُ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْـمَ وَ مَا یَجْحَدُ بِـ?ایَـتِنَآ إِلَّا الظَّــالـِمُونَ. توجّه به سیاق آیات و نیز مفهوم روایت های همین باب از الکافی که متن آنها را در ادامه خواهیم آورد، نشان می دهد که آیه در مقام ردّ گمان کسانی است که قرآن را تنها الفاظی مکتوب میان صفحاتی چند و جلدهایی صحافی شده می بینند و از ما ورای آن چه از این الفاظ اراده شده و از حقیقت ملکوتی آن، که از سوی خداوند به درون جانهایی از پیش پاک و تزکیه و آماده شده، دمیده می شود، بی اطلاع هستند. اکنون، پرسش اساسی این است که این انسان های ظرفیت دار که حقیقت قرآن را درون سینه دارند، چه کسانی هستند؟ روایات الکافی در این باب، آنها را ائمّه علیهم السلام دانسته است. امّا لحن آن به گونه ای است که انحصار را نیز اثبات می کند و یکی ـ دو متن صریح هم داریم که این علم را به ائمّه علیهم السلام اختصاص می دهد. در هر دو صورت، چه صورت تطبیق محض و چه صورت انحصار، فضیلت بزرگی برای ائمّه علیهم السلام اثبات می شود، امّا اگر انحصار اثبات گردد، آن گاه این فضیلت یکی از بزرگترین فضایل ائمّه علیهم السلام خواهد بود. نکته جالب توجّه این است که دو روایت نخست این مجموعه پنج تایی که تنها به صورت تطبیقی، ائمّه علیهم السلام را از مصادیق این آیه مبارکه دانسته اند، از سند ضعیفی برخوردارند،
امّا دو حدیث آخر این مجموعه که با لفظ «خاصّة» و به صراحت، مصداق آیه را منحصر در ائمّه علیهم السلام می کنند، از سند صحیحی برخوردار هستند. با توجّه به این نکته، نمی توان با این احادیث، برخورد سندی و حذفی داشت و باید تلاش کرد که معنای آنها درست فهمیده شود. شاید گفته شود چه اشکالی دارد که ائمّه علیهم السلام مصداق اصلی، بارز و یا حتی منحصر به فرد این آیات باشند؟ به سخن دیگر چه انگیزه ای موجب می شود در این باره تحقیق کنیم که آیا این روایات، انحصار را اثبات می کند و یا تنها تطبیق بر فرد بارز است؟ باید بگوییم که این پرسش از آن جا ناشی می شود که قرآن، خود را هدایت برای همه مردم می داند و تبیان همه چیز؛ و از این رو اگر آن را در سینه عدّه ای معدود، منحصر و محبوس کنیم، با این شعار و ادّعای بارز قرآن سازگاری نخواهد داشت. اشکال دیگر آن است که با نظر به سیاق و آیات پس و پیش این آیه، می توان به سادگی دریافت که این آیه در زمان مجادله مسلمانان با اهل کتاب «یهودیان و مسیحیان» و به سببِ آن نازل شده است؛ یعنی در زمانی که هنوز اسلام پا نگرفته و تازه گام های نخستین خود را بر جادّه تاریخ می گذارد. زمانی که هنوز امامان علیهم السلام به جز پدر بزرگوارشان، امام علی علیه السلام متولّد نشده و او نیز در سنین جوانی به سر می برد و به امامت نرسیده بود. این نیز پرسشی است که باید بدان پاسخ داد. امّا پیش از همه باید پرسید که آیا مفهوم «اوتوا العلم» یک مفهوم ارزشی است که اثبات آن برای اهل بیت، فضیلتی آورد؟
مفهوم «اوتوا العلم»
گردآوری و کند و کاو مفهوم «اوتوا العلم» در قرآن به ما می فهماند که این اصطلاح، یک مفهوم ارزشی و متفاوت با علم مطلق است. علم بدون ضمیمه شدن شرطها و یا قرینه های جانبی، نه در قرآن و نه در احادیث، لزوماً و به طور همیشگی، مثبت و ارزشمند نیست. (بنگرید به سوره جاثیه، آیه 23: واضلّه الله علی علم) امّا با دقّت در موارد هشتگانه کاربرد «اوتوا العلم» در قرآن، می توان فهمید که آن یک مفهوم با بار ارزشی مثبت است. ما برای آن که این نکته را اثبات کنیم،
تفاسیر مهم شیعه و یک تفسیر از اهل سنّت را در باره یک یک آیاتی که این اصطلاح در آنها به کار رفته است، بررسی کرده ایم که حاصل آن می آید. آن چه این پژوهش را توجیه می کند، آن است که عقیده مفسّران را در باره انحصار یا عدم انحصار این مفهوم به ائمّه علیهم السلام در اختیار ما می نهد. هر چند که ممکن است در نهایت، به تفاوت مفهومی این اصطلاح برسیم. یعنی نتوانیم اثبات کنیم که این اصطلاح در همه جای قرآن به یک معنا به کار رفته است و یا با تغییر اندکی در هر آیه بویژه در آیه مورد بحث، همراه شده است.
در هر صورت، نیاز به این پژوهش اوّلیه به چشم می خورد. اوّلین آیه: سوره نحل، آیه 27: ثُمَّ یَوْمَ الْقِیَـمَةِ یُخْزِیهِمْ وَ یَقُولُ أَیْنَ شُرَکَآءِی الَّذِینَ کُنتُمْ تُشَـقُّونَ فِیهِمْ قَالَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْـمَ إِنَّ الْخِزْی الْیَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَی الْکَـفِرِینَ. اقوال مفسّران در این آیه در باره مراد از «اوتوا العلم» مختلف است. طبرسی، مقصود از آن را عالمان به خداوند، دین خدا و احکام الهی گرفته و گفته ابن عباس را که فرشتگان مقصود آیه است، نیز نقل کرده است ( ترجمه مجمع البیان، ج 13، ص 248). امّا تفسیر نور الثقلین و المیزان، مقصود را ائمّه معصومان علیهم السلام دانسته اند ( نور الثقلین، ج 3، ص 340). علامه طباطبایی، این را برخاسته از صرف لفظ نمی داند و از قرینه سیاق که قرینه مهمّی برای ایشان محسوب می شود، استفاده کرده و بر اساس قرینه مقامی، این مورد را مختص امامان علیهم السلام دانسته و قول کسانی را که مراد از «الّذین اوتوا العلم» را پیامبران و یا مجموع پیامبران و مؤمنان عالم به خداوند، و یا تنها مؤمنان و یا تنها فرشتگان دانسته اند، ردّ می کند ( ترجمه المیزان، ج 12، ص 341). دلیل اصلی علامه، افزون بر قرینه مقامی، سخن گفتن این عدّه در روز قیامت است. روزی که جز کسانی که از خداوند اذن دارند و حرف صواب و درست میزنند، اجازه سخن گفتن ندارند (سوره نبأ، آیه 38).
و این دو صفت، تنها بر کسانی مانند معصومان علیهم السلام که مصون از گزاف گویی و خطا و باطل هستند، صدق می کند. ( المیزان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص 233) نتیجه آن که با توجّه به استدلال علامه طباطبایی، اختصاص موردی این اصطلاح در این آیه، به ائمّه علیهم السلام ثابت می شود. البته تفسیر نمونه بدون پاسخگویی به دلیل علامه، آیه را اعمّ دانسته و ائمّه علیهم السلام را مصداق اتمّ و اکمل عالمان دانسته است ( تفسیر نمونه، ج 11، ص 203). دومین آیه: سوره اسرا، آیه 107: قُلْ ءَامِنُواْ بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُواْ إِنَّ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْـمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا. طبرسی در این جا، مقصود از «اوتوا العلم» را برخی عالمان اهل کتاب دانسته که پیش از نزول قرآن و از طریق اوصافی که در کتب آسمانی پیشین بویژه تورات، از پیامبر شده است، به رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله علم پیدا کرده و به او ایمان آورده اند. گفتنی است طبرسی، این را فقط در باره یکی ـ دو نفر یهودی، مانند عبد الله بن سلّام که از طریق تورات علم پیدا کرده اند می داند و قول به عمومیت آیه را نسبت به همه عالمان اهل کتاب، به برخی افراد نسبت می دهد، هر چند می توان آن را از باب مثال دانست. طبرسی، قول حسن بصری را نیز نقل کرده که مقصود را امّت اسلام و نه اهل کتاب دانسته است ( ترجمه مجمع البیان، ج 14، ص 228).
علامه طباطبایی هم با عمومیت آیه نسبت به علمای همه ادیان پیشین موافق است و دلیلی برای تخصیص نمی بیند (ترجمه المیزان، ج 13، ص 307). تفسیرهای روایی شیعه و اهل سنّت هم، روایت خاصّی در این باره نقل نکرده اند و در برخی تفاسیر جدید هم، نسبت به ائمّه علیهم السلام تخصیص داده نشده است 1 . سومین آیه: سوره حجّ، آیه 54: وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْـمَ أَنَّهُ الْـحقُّ مِن رَّبِّکَ فَیُؤْمِنُواْ بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ الله لَهَادِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِلَی صِرَ طٍ مُّسْتَقِیمٍ طبرسی در این جا نیز مراد از کسانی را که علم به ایشان داده شده است، عالمان به خدا و یگانگی و حکمت او دانسته است ( ترجمه مجمع البیان، ج 17، ص 8). امّا دو تفسیر روایی شیعه و اهل سنّت، یعنی نور الثقلین و الدر المنثور، نکته و گفته ای در این باره ندارند ( نور الثقلین، ج 3، ص 469 ـ 527؛ الدّر المنثور، ج 4، ص 368). جالب توجّه آن است که تفاسیر جدید نیز به همان معنای تحت اللفظی اکتفا کرده اند و برای مثال، تفسیر نمونه آنها را «مؤمنان آگاه حقطلب» دانسته است. ( المیزان، ج 14، ص 393؛ تفسیر نمونه، ج 14، ص 139) و در هر صورت، هیچ اختصاصی ذکر نشده است. چهارمین آیه: سوره قصص، آیه 80: وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْـمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ الله خَیْرٌ لِّمَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَــلِحًا وَ لاَ یُلَقَّاهَآ إِلاَّ الصَّـبِرُونَ طبرسی و نیز تفاسیر روایی، در این آیه، سخن خاصّی نگفته اند ( ترجمه مجمع البیان، ج 18، ص 237؛ نور الثقلین). امّا تفاسیر جدید، بدون آن که تغییری در معنای ظاهری بدهند، به قرینه مقام و سیاق، مقصود را مؤمنان بنی اسرائیل که عالم به خداوند بوده اند، دانسته اند. ( ترجمه المیزان،ج 16، ص 117؛ تفسیر نمونه، ج 16، ص 165). از این آیه نیز مانند دو آیه پیشین، هیچ اختصاصی، استفاده نمی شود. پنجمین آیه: مطابق با ترتیب فعلی قرآن، باید آیه 49 سوره عنکبوت که بلا فاصله پس از سوره قصص است، بیاید، امّا چون روایات الکافی به همین آیه نظر دارند و بحث اصلی بر سر همین آیه است، آن را در این جا بحث نکرده و در آخر آیات می آوریم. ششمین آیه: سوره روم، آیه 56: وَ قَالَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْـمَ وَ الاْءِیمَـنَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتَـبِ الله إِلَی یَوْمِ الْبَعْثِ فَهَـذَا یَوْمُ الْبَعْثِ وَ لَـکِنَّکُمْ کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ. طبرسی در این جا نیز تنها همان معنای اوّلیه و ظاهر را مراد آیه دانسته و گفته است: «مقصود، کسانی هستند که خداوند دلیلهای وجود خود را برای ایشان بر افراشته و آنان توانسته اند با دقّت و نظر در آنها، به علم و یقین و ایمان به خدا و پیامبر برسند» ( ترجمه مجمع البیان، ج 19، ص 154). امّا تفاسیر روایی، بویژه نور الثقلین، البرهان و صافی، با استناد به روایتی از امام رضا علیه السلام مراد را تنها اهل بیت عصمت و طهارت دانسته اند ( نور الثقلین، ج 4، ص 192؛ البرهان، ج 4، ص 355؛ الصافی، ج 4، ص 137). جالب توجّه آن که این حدیث در الکافی و در باب نادر مربوط به فضیلت و صفات امام معصوم علیه السلام است.
متأسّفانه علامه طباطبایی این حدیث را در تفسیر شریف خود نیاورده و در باره دلالت و عدم دلالت آن بحثی نکرده و مانند طبرسی، به معنای ظاهری «اوتوا العلم» بسنده کرده است ( المیزان، ج 16، ص 206). امّا مفسّران تفسیر نمونه، به روایت اشاره کرده ولی بدون آن که متنش را بیاورند، آن را از قبیل بیان مصداق بارز و روشن آیه دانسته و از این رو مانند طبرسی و علامه طباطبایی، مفهوم «اوتوا العلم» را همان مؤمنان آگاه دانسته و نظر برخی مفسّران را که مقصود آیه را فرشتگان الهی خوانده اند، نیز نادرست ندانسته اند ( تفسیر نمونه، ج 16، ص 485). ما در این جا متن صریح روایت را می آوریم و قضاوت را به مخاطبان واگذار می کنیم. گفتنی است متن روایت طولانی است و تنها بخش مربوط را می آوریم: فلم تزل [الامامة] فی ذریّته، یرثها بعض عن بعض قرناً فقرناً حتّی ورّثها الله تعالی النّبیّ صلی الله علیه و آله. فقال جلّ و تعالی: «إنّ أولی الناس بإبراهیم لَلَّذینَ اتَّبعَوهُ وَهذا النَّبی والَّذینَ آمَنوا والله ولی المؤمنین» ( الکافی، ج 1، ص 200، ح 1)؛ فکانت له خاصّة فقلّدها صلی الله علیه و آله علیّا علیه السلام بأمر الله تعالی علی رسم ما فرض الله، فصارت فی ذریّته الاصفیاء الّذین آتاهم الله العلم و الایمان، بقوله تعالی: «قال الَّذینَ أوتُوا العِلمَ والایمان کم لبثتم فی کتابِ الله إلی یَومِ البَعثِ» (سوره آل عمران، آیه 68)؛ فهی فی ولد علی علیه السلام خاصّةً الی یوم القیامة، اذ لا نبی بعد محمّد صلی الله علیه و آله. فمن أین یختار هولاء الجهّال؟! انّ الامامة هی منزلة الانبیاء وارث الاوصیاء، إنّ الامامة خلافة الله و خلافة الرسول صلی الله علیه و آله و مقام امیر المؤمنین علیه السلام و میراث الحسن و الحسین علیهما السلام؛ امامت در ذریّه او، نسل به نسل به ارث رسید تا خداوند متعال آن را به پیامبر صلی الله علیه و آله رساند و فرمود: «نزدیکترین مردم به حضرت ابراهیم، پیروان او و این پیامبر و مؤمنان هستند، و خداوند سرپرست مؤمنان است». و این تنها برای او بود که آن را به فرمان خدا و آن چه واجب فرموده بود، به علی واگذار کرد و در ذریّه برگزیده که خداوند علم و ایمان را به ایشان عطا کرده بود، جاری شد. و دلیل بر اعطای علم و ایمان، سخن خداست: «آنان که علم و ایمان به ایشان داده شده بود، گفتند: در نوشته خدا، تا روز رستاخیز چه قدر [در قبرها] ماندید؟». و این تنها در نسل علی علیه السلام تا روز قیامت جاری است.
امامت، جانشینی خدا و رسولش و جایگاه امیر مؤمنان و میراث حسن و حسین علیهما السلام است. نکته باقیمانده، استدلال به گفته علامه طباطبایی در آیه نخست برای اثبات انحصار این آیه به معصومان علیهم السلام است. سیاق آیات در این جا نیز نشان می دهد که اعطا شدگان علم و ایمان، کسانی هستند که قدرت سخن گفتن و پاسخگویی به مجرمان را در روز قیامت دارند. همان مجرمانی که در آیه پیشین (آیه قبل چنین است: وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُقْسِمُ الْـمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُواْ غَیْرَ سَاعَةٍ کَذَ لِکَ کَانُواْ یُؤْفَکُونَ و روزی که قیامت بر پا می شود، مجرمان سوگند می خورند که جز لحظه ای درنگ نکرده اند. آری، این گونه دروغ می بندند؛ سوره روم، آیه 55)، سخن و سوگند آنان را نقل کرده است. طبق آن دلیل، تنها کسانی در روز رستاخیز، قدرت سخن گفتن دارند که معصوم باشند، مگر آن که مقام های قیامت را در سخن گفتن با هم متفاوت بدانیم و بگوییم در برخی از جایگاه های اوّلیه آن، سخن گفتن ممکن است و به تدریج که جلو می رود و به دوزخ و بهشت نزدیکتر می شود، کار قیامت سخت تر و سخن گفتن کمتر می شود. در این صورت دیگر نمی توان سخن گفتن را منحصر به معصومان علیهم السلام کرد و در نتیجه، آیه اعمّ از معصومان و دیگران می شود. هفتمین آیه: سوره سبأ، آیه 6: وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْـمَ الَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْـحقَّ وَ یَهْدِی إِلَی صِرَ طِ الْعَزِیزِ الْـحمِیدِ. طبرسی ذیل این آیه، به نقل اقوال مفسّران پیشین پرداخته است و از قول قتاده آورده که مراد، اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله هستند که علم و معرفت به یکتایی خداوند، به آنها داده شده است. طبرسی قول ضحاک که مراد را مؤمنان اهل کتاب دانسته، نیز نقل کرده است. طبرسی احتمال دیگری را که به سبب عام بودن آن، بهتر دانسته، عموم کسانی می داند که به آنان علم و معرفت دینی داده شده است ( ترجمه مجمع البیان، ج 20، ص 212). تفسیرهای روایی، «اوتوا العلم» را در آیه، بر امیر مؤمنان علیه السلام تطبیق داده اند، امّا مختص ایشان و منحصر به کسی نکرده اند ( نور الثقلین، ج 4، ص 315؛ البرهان، ج 4، ص 508 به نقل از تفسیر قمی ). تفاسیر جدید نیز، عالمان به خدا و نشانه ها و پیامبرش را مقصود از عطا شدگان علم در این آیه دانسته ( المیزان، ج 16، ص 358) و به صراحت، سخن تفاسیر روایی را از باب بیان مصداق اتمّ و اکمل دانسته اند ( تفسیر نمونه، ج 18، ص 20). هشتمین آیه: سوره محمّد، آیه 16: وَ مِنْهُم مَّن یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ حَتَّی إِذَا خَرَجُواْ مِنْ عِندِکَ قَالُواْ لِلَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْـمَ مَاذَا قَالَ ءَانِفًا أُوْلَـئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ الله عَلَی قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُواْ أَهْوَآءَهُمْ. طبرسی در این جا نیز، مقصود از «اوتوا العلم» را همان مؤمنان فهیم و دانا گرفته و سخن ابن عباس که خودش را از مصادیق این آیه دانسته، نقل کرده و روایت اصبغ بن نباته که امام علی علیه السلام را به طور ضمنی از مصداق های این آیه بر شمرده، آورده است ( ترجمه مجمع البیان، ج 23، ص 64). تفسیر روایی نور الثقلین نیز همین روایت را بدون هیچ توضیح و تفسیری و به نقل از مجمع البیان آورده ( نور الثقلین، ج 5، ص 34) و البرهان نیز همین یک روایت را نقل کرده، امّا آن را با سند کاملش آورده است ( البرهان، ج 5، ص 61)..
از فحوای روایت، هیچ نشانه ای بر تخصیص و انحصار به چشم نمی آید. تفسیر المیزان نیز مقصود را صحابیان عالم و فرزانه پیامبر ( المیزان، ج 18، ص 235) و تفسیر نمونه، همان مؤمنان آگاه دانسته است ( تفسیر نمونه، ج 21، ص 448). نهمین آیه: سوره مجادله، آیه 11: یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُواْ فِی الْـمَجَــلِسِ فَافْسَحُواْ یَفْسَحِ الله لَکُمْ وَ إِذَا قِیلَ انشُزُواْ فَانشُزُواْ یَرْفَعِ الله الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْـمَ دَرَجَـتٍ وَالله بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ. بیشتر مفسّران، همان معنای ظاهری و اوّلیه «اوتوا العلم» را مصداق آیه دانسته اند و سخنی از اختصاص به دسته ای و یا فرد خاصی، به میان نیاورده اند. به سخن دیگر، در این آیه، همان مؤمنان آگاه، مقصود هستند و آیه در مقام ایمان و علم و گوشزد کردن آن به مؤمنان است.1
منبع:دوفصلنامه حدیث اندیشه شماره 8و9..