آدری هپبورن Audrey Hepburn، این ستاره بهیادماندنی تاریخ سینما، در سال 1929 در بروکسل بلژیک و در خانوادهای مرفه و آدابدان به دنیا آمد. نوجوانی و جوانیاش را صرف آموزش رقص و باله کرد و از خلل کلاسها و اجراهای مختلف جذب نمایشهای موزیکال شد. در تئاتر «ژیژی» – که وینسنت مینلی بعدها اقتباسی از آن را با همین نام ساخت بازی کرد تا درنهایت در سن خیلی کمی 24 سالگی به هالیوود آمد و داستانش در تاریخ سینما آغاز شد.
هرچند که آدری هپبورن در چند فیلم نقشهای کوتاهی بازی میکند اما تاریخ سینما اولین حضور آدری بر پرده سینما را با «تعطیلات رمی» ویلیام وایلر به خاطر میآورد. آدری هپبورن در «تعطیلات رمی» نقش یک شاهزاده را بازی میکند که از مناسبات زندگی اشرافی، محدودیتها و امنیت دروغینش به تنگ آمده و میخواهد به دل شهر بزند و شبیه به مردم عادی زندگی کند. او تخت و جلال شاهنشاهی را رها میکند و در خیابانهای رم با خبرنگاری که گریگوری پک است آشنا میشود و ماجرایی عاشقانه میان آنها درمیگیرد؛ اما درنهایت او دوباره به زندگی قبلیاش و شکوه حالا دروغینش بازمیگردد. آدری هپبورن برای اولین بازیش اسکار گرفت. از معدودترین مواردی که در اسکار اتفاق افتاده است!
تعطیلات رمی
بهواسطه این اسکار، هپبورن پیشرفتی سریع در حرفهاش کرد. یک سال بعد بیلی وایلدر او را برای بازی در فیلم «سابرینا» انتخاب کرد و این دختر ظریف اندام و نازک طبع وارد مرحله جدیدی از زندگی حرفهایاش شد.
در «سابرینا» نقش سرایدار یک خانهی اعیانی را بازی میکرد که متعلق به دو برادر، همفری بوگارت و ویلیام هولدن، بود. در ابتدای فیلم او برای آموزش آشپزی به پاریس میرود و وقتی برمیگردد تبدیل به دختری آدابدان و بسیار جذاب و نازکاندام شده و این باعث میشود تا رابطه پیشینش با ویلیام هولدن از بین برود و تبدیل به رابطهای بالغانهتر با همفری بوگارت شود. رابطه بالغانهتری که برای هپبورن بسیار مهم است زیرا بیشتر روابطی که در فیلمها داشته، با مردانی بوده که چندین سال از خودش بزرگتر بودهاند. همفری بوگارت در «سابرینا»، گری کوپر «عشق در بعدازظهر»، کری گرانت «معما» استنلی دانن، سر رکس هریسون «بانوی زیبای من» ساخته جرج کیوکر و درنهایت شان کانری در «رابین و ماریان» ریچارد لستر. اکثر این مردان یک یا دو دهه از او بزرگتر بودهاند و هپبورن علاوه بر اندام ظریفش، در رابطه عاشقانه در فیلمها هم کیفیت از ظرافت را به وجود میآورد.
سابرینا
درواقع در برابر آن شمایل کلاسیک از مردان در هالیوود آن دوران، آدری هپبورن تبدیل به شمایلی از زن ظریف کلاسیک میشود که کمکم دارد پا به مدرنیته میگذارد.
مهمترین فیلمهایی که هپبورن بازی کرده است برمیگردد به همان اواخر دهه 50 و اوایل دهه شصت. یکی از فیلمهای مهم هپبورن در همین قالب زنانگی کلاسیکی که وارد جهان مدرن میشود و نهفقط در کارنامه بازیگر که در میان کاراکترها مهم زن اینچنینی در تاریخ سینما آمریکا هم کمنظیر است، «صبحانه در تیفانی» است. فیلمی که بر اساس داستانی از نویسنده مشهور ترومن کاپوتی ساخته میشود و بلیک ادوارد آن را کارگردانی میکند. در داستان ترومن کاپوتی کاراکتر زن، یک فاحشه است که البته زندگی مرفهی دارد و در محله اعیانی زندگی میکند اما در ازای رابطه با مردان پول میگیرد و عاشق مرد همسایهاش میشود که خود با زن دیگری در ارتباط است. در فیلم ادوارد طبیعتاً خبری از آن وجه فاحشگی نیست و این مسئله به شکلی خیلی نامحسوس پرداخته شده است و زن در اینجا بیشتر یک مهمانی گرمکن است تا فاحشه و لزوماً چنین بار جنسیای ندارد اما مشخصاً کاراکتری است که در دهه شصت آزادیهای جدیدی را برای زنان به اجرا میگذارد و خود منبع الهام خیلی از کاراکترهای اینچنینی فیلمهای دهه شصت و هفتاد میشود.
صبحامه در تیفانی
خانم رابینسون در «فارغالتحصیل» مایک نیکولز یا بانی «بانی و کلاید» که نقشش را فی داناوی بازی میکند ازجمله این کاراکترها هستند. آدری هپبورن در «صبحانه در تیفانی» نقش مهم را بازی میکند و شمایلی جدید از آزادیخواهی زنانه و سویههای فمینیستی ارائه میدهد. از اولین نمونههایی که پوسته سخت مدل کلاسیک را کنار میگذارد و وارد زیست مدرن میشود. این کاراکتر در کارنامه خود هپبورن هم جایگاه ویژهای دارد و برخلاف اکثر فیلمها او اینجا دیگر با دختری ساده و شکننده و عاشق روبهرو نیستیم. فیلم دیگری که در این شکل از هپبورن به یاد میآوریم «دو همسفر» استنلی دانن است که داستان رابطه زوجی را تعریف میکند که چند سالی از ازدواجشان گذشته و اوضاع خوبی ندارند و در شرایط بحرانی از یک رابطه قرار دارند تا درنهایت به یک مصالحه و تفاهم با یکدیگر میرسند.
اما آدری هپبورن را همه در هیئت همان دختر ظریف، معصوم و زیبا میشناسند و او را با این نقشهایش به یاد میآورند. در تلاطم سالهای آخر شصت و سینمای ملتهب و پر از آشوب و گداز اوایل دهه هفتاد، شمایل اینچنینی دختری معصوم دیگر محدود و ناکافی به نظر میرسد و باعث میشود ناگهان این شمایل و آدری هپبورن دوستداشتنیاش تا حد زیادی در سینمای آمریکا محو شود تا نیمه دهه هفتاد که هپبورن بار دیگر در «رابین و ماریان» ریچارد لستر میدرخشد.
رابین و ماریان
انگار که این فیلم بهنوعی وصیتنامه بازیگری آدری هپبورن هم باشد. دختر معصوم و جوان و سرزنده دهه قبل حالا در میانسالی با چروکهایی بر چهره و خشی در صدایش نقش ماریان را بازی میکند و در انتهای فیلم هم بهنوعی مرگ خودخواسته با معشوقش تن میدهد. آدری هپبورن در زندگی واقعیاش هم بسیار زود و در اوایل شصتسالگی از دنیا میرود. انگار که در تمام این فیلمها آن دختر معصوم خودش بوده باشد و همه آن دخترکان زیبای تاریخ سینما قسمتی از وجود واقعی آدری هپبرن در زندگی.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
1