دگرگونی های ردیه نویسی پیروان ادیان ابراهیمی در ایران پس از دوره صفویه
چکیده
در قلمرو جغرافیای تاریخی اسلام از روز نخست گفتگوی مابین ادیان ابراهیمی رواج داشته است. پس از گسترش سریع قلمرو حکومت اسلامی به ویژه در ایران، هند، شامات و بین النهرین، این گفتمان ها به صورت کلامی و علمی سه مرحله مهم را گذرانیده است: در گام نخست دانسته های پیروان این ادیان در نقد آراء دگراندیشان محدود به اطلاعاتی بوده که در سنت دینی خودشان وجود داشته، بدون این که به طور مستقیم از متون ادیان رقیب آگاهی یابند. در گام دوم که از دوره صفویه در ایران و گورکانیان درهند آغاز شده، گروهی از عالمان در جهت اثبات ادعای خود و ابطال خصم، به منابع دین مقابل مراجعه می کرده اند. گام سوم دین پژوهی نوین برخی از محققان معاصر است که از منابع همه ادیان استفاده مستقیم انجام می شود، بدون آن که پژوهنده درصدد اثبات یا ابطال دینی باشد.
این مقاله به گزارش، دسته بندی و معرفی آثاری میپردازد که در گام دوم پدید آمده و آن ها را به سه دسته تقسیم و معرفی می کند: نخست آثاری که مسیونرها از قبیل رژوم خاویر، گبراییل فرنجی، هنری مارتین، و فاندر در اثبات مسیحیت و یا علیه السلام تألیف کرده اند. دوم: ردیه هایی که علمای مسلمان از قبیل سید احمد علوی، ملا احمد نراقی، میرزای قمی و کوثر علی شاه نوشته اند؛ و دسته آخر ردیه هایی است که جدید الاسلام هایی با سابقه مسیحی از قبیل علیقلی، حسینعلی و کوثر علی شاه نوشته اند؛ و دسته آخر ردیه هایی است که جدید الاسلام هایی با سابقه مسیحی از قبیل علیقلی، حسینعلی داغستانی، و محمد صادق فخر الاسلام و یهودیان مسلمان شده از جمله، محمدرضا جدید الاسلام، اسماعیل حاج بابا قزوینی در نقد دیانت پیشین نگاشته اند.
عمده ردیه های مذکور درباره مسیحیت است، در حالی که یهودیان به دلایل تاریخی و آموزه برگزیدگی نژادی و دینی، فعالیت تبشیری نداشته اند و حتی به دفاع قلمی از دیانت خود برنخاسته اند و در این خصوص فقط کسانی که از یهودیت به اسلام درآمده اند، ردیه های تندی بر ضد هم کیشان پیشین نگاشته اند.
کلید واژه ها: مسیحیان ایران، یهودیان ایران، ردیه نویسی، صفویه، نوکیشان مسلمان
و کان الانسان اکثر شیء جدلا (کهف / 54)
شبه جزیر عربستان به اقتضای موقعیت جغرافیایی و به ویژه شهرهای مکه و مدینه به دلایل بازرگانی و حضور بردگان آورده شده از دیگر اقالیم، همواره زمینه ساز گفتگوی مابین پیروان سه دین ابراهیمی (یهود، مسیحیت و اسلام) بوده است چنان که عهد جدید در قرن نخست میلادی به وجود هم ایمانان عرب اشارت دارد (اعمال رسولان 11/2 و رساله پول به غلاطیان 17/1).
گسترش سریع و جهانگیر آیین الام در سه قاره این مواجهه را با دیگر ادیان عالم به خصوص در شهرهای شام، بصره، بغداد و در قرون بعد در شبه قاره و اندلس و دیگر کانونهای علمی و تمدنی نیز فراگیر ساخته است.
قدیمیترین سند بر جای مانده از این احتجاجات، قرن و سنت است. چنان که مفاهیم و تفاسیر بسیاری از آیات قرآن مانند سوره توحید جز با دانستن تلمیحات یهودی و مسیحی آن ممکن نیست. بجز کتاب و سنت، متن سریانی گزارشی از مناظرهای بین یک امیر عرب و پتریارک یعقوبی انطاکه به نام یوحنا سدرا که در سال 664 م /22ق. روی داده، ظاهراً کهن ترین متن بر جای مانده در این باب است (سعیدی، ص 34، نقل از، chapter 2 P. Crone). همچنین مناظره نسبت داده شده مابین پتریارک تیمونی و خلیفه المهدی و همچنین مکاتبه بین لئوی سوم امپراتور بیزانس (حکومت از 717 تا 714 م) و خلیفه عبدالعزیز (حکومت 717 تا 720 م/ 99 تا 101ق) و نیز رساله عبدالمسیح کندی در پاسخ به عبدالله هاشمی (عبدالله الهاشمی، ص 178 و 179) و رساله ابن لیث از قدیمی ترین سندهای بر جای مانده مناظرات اسلام و مسیحیت است. 4Adang, Camilla-p223
در غالب کتب تفسیری و تاریخی بر جای مانده در ادوار بعد نیز این احتجاجات بازتاب دارد و کتب بسیاری با عناوین ملل و نحل و احتجاجات به این موضوع اختصاص یافته است.
ویژگی مشترک قریب به اتفاق این ردود و مناظرات این است که هر یک از طرفین قصد اثبات دین خود و ابطال خصم داشته اند، در حالی که شناخت آنان از سخنان رقیبان محدود به منابع دین و سنت خود بوده و نه مراجعه مستقیم به متون طرف مقابل. از معدود استثناهایی که به طور نسبی این رویه را نداشته می توان از آثار ماندگار بیرونی، ابن حزم در الفصل و رحمت الله کیرانوی در مناظره با فاندر (سعیدی، صص 101-142) می توان نام برد. آثار این اندیشمندان نشان می دهد که گزارش و یافته های آنان مستند به مراجعه متون اصلی دین مقابل بوده است.
حاکمیت گورکانیان در هند و صفویه را در ایران می توان نقطه عطفی در گفتگوی اسلام با دیگر ادیان دانست. از این دوره به بعد در ایران به دلیل موقعیت خاص سیاسی، شمار زیادی از سفرا و نمایندگان سیاسی اروپایی به این کشور آمدند و در اکثر موارد، هیئت های تبلیغی مسیحی نیز آنان را همراهی کردند؛ آنان ضمن آماده کردن زمینه مناسب برای مطامع استعماری کشورهای متبوع، تبلیغ دین مسیحیت را نیز در دستور داشتند؛ یکی از مهم ترین فعالیت های آنان نوشتن کتاب هایی بر ضد اسلام و دفاع از حقانیت مذهب خودشان بود. علمای مسلمان و جدید الاسلام ها نیز، متقابلاً کتاب هایی بر ضد آثار آنان می انگاشتند؛ در نتیجه ادبیات گسترده ای در این زمینه به وجود آمد و از عصر صفویه به بعد، بحث های کلامی و اعتقادی میان پیروان اسلام، مسیحیت و یهودیت، اوج گرفت و حضور مبلغان و هیئت های مسیحی اروپایی در این زمینه، تأثیر مهمی در گسترش این فرایند داشت.
از جمله سرشناس ترین ردیه نویسان در میان مبلغان مسیحی می توان به گزاویه، مارتین و فاندر اشاره کرد. ردیه نویسان برجسته شیعه عبارت بودند از سید احمد علوی، ملا احمد نراقی و کوثر علیشاه؛ از جمله «جدید» هایی که در این جریان وارد شدند، محمدرضا جدید الاسلام، علیقلی جدید الاسلام، اسماعیل حاج بابای قزوینی، حسینعلی داغستانی و محمدصادق فخراسلام قابل ذکر است. این ردیه ها را می توان در سه بخش جای داد:
1. ردیه هایی که توسط میسیونرها تألیف شده است:
یکی از اصول در روابط حسنه بین جامعه اسلامی و اقلیت های دینی (اهل کتاب)، آزادی عقیده و تدین ذمیون، توأم با ممنوعیت ایشان از تبلیغ و ترویج آیین خود در بین مسلمانان یعنی ممنوعیت ایشان از القای شبهه یا تسهیل ارتکاب جرم ارتداد بین مسلمانان است؛ چنان که یکی از شروط مهم قرارداد ذمه یا امتیازات امان برای شخص ذمی یا مستأمن، همین التزام اهل ذمه به تبلیغ نکردن دین خود در قلمرو اسلام است (امین، 162، به نقل از ضیایی بیگدلی، 91، 96، 101)
به رغم این دستور دین، مطالعات تاریخی نشان می دهد که داعیان و مبلغان مسیحی، پیوسته در کشورهای مسلمان به تبلیغ و تبشیر مسیحیت پرداخته و حتی رساله ها و کتب متعددی در رد اسلام نشر داده اند. اگرچه که نقض این قاعده قانونی و فعالیت های تبلیغی مسیحیان در ایران، موجب تزلزل عقیدتی مسلمانان نشده است.
1-1. رژوم خاویر و آیینه حق نما
فعالیت های تبلیغی و ردیه نویسی مبلغان مسیحی در عصر صفوی در نواحی جنوبی کشور، به ویژه جزیره هرمز و نیز کشور هند، شکوفایی خاصی داشت؛ از جمله این مبلغان، فرانسیس خاویر (3) بود که در سال 1541 م/ 948 ق، به بندر گوا آمد و در آنجا به تبلیغ مسیحیت کاتولیک پرداخت. پس از او برادرزادهاش، ژروم خاویر (4)، در سال 1571 م. از پرتغال به هند آمده و در دربار جلال الدین اکبر و پسرش جهانگیر مورد اکرام و احترام فراوان قرار گرفت. او در هند، زبان فارسی را آموخت و کتاب هایی در رد اسلام و اثبات مسیحیت نوشت که دوتا از آنها به دست عبدالستار بن قاسم لاهوری، با عناوین «آیینه حق نما» و «حواریون دوازده گانه، به فارسی برگردانده شده (همان، 172، به نقل از انوشه، 597).
ژروم خاویر را به فارسی «ژروم گزاویه» و «پادری گرونیم شور»، می نامیدند. وی در کتاب آیینه حق نما، با یک عالم مسلمان، محاجه و مباحثه ای داشته، که بنا بر ادعای خود، روحانی مسلمان در برابر استدلالات این پادری جوان مجاب شده، از آیین اسلام برگشته و به دین مسیح گرویده است (همان، به نقل از حائری، 10). اما بعدها کشیش دیگری به نام «لودی ویکوس دیوید پادری»، احتمالاً به دلیل اختلافات فرقه ای بین خود پادریان، تابی در رد آیینه حق نما تألیف کرده است (همان)
گزاویه، کتاب خود را از این جهت آیینه حق نما نامید که انسان خردمند و کنجکاو، بدی و خوبی مذهب خود را می تواند در آن مشاهده نماید. وی اکبر شاه را تشویق کرد تا کتب مهم دین نصاری را به زبان فارسی ترجمه کند. کتاب گزاویه دارای پنج باب است و هر باب شامل فصول متعددی است. شیوه کتاب به صورت پرسش و پاسخ میان پادری و حکیم مسلمان است و ملایی نیز حضور دارد که بر آیین پادری ایراد می گیرد، اما استدلال پادری، بارها ملا را به بیان اظهاراتی چون «خوب ثابت کردید» و «بسیار بسیار پسندیده می نماید مرا آنچه از شما استماع نمودیم»، وادار می کند و سرانجام آن ملا، مسیحی میشود. نسخه ای از این کتاب در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است که مؤلف آن ناشناس ذکر شده، اما در فهرست کتب خطی آن کتابخانه، نویسنده کتاب، پادری زیر و نیمو شاویر، ذکر شده است که ظاهراً همان گزاویه است (نک: عظیم زاده، درآمدی بر...، 176، به نقل از والایی، 1).
1 -2. دین الهی
چنان که گذشت، عصر صفوی، یکی از مقاطع مهم تاریخی برای اعزام مبلغان مسیحی به اقصی نقاط جهان اسلام و به ویژه ایران بود. در این زمان لوئی سیزدهم، ضمن اعزام هیئت تبلیغی به ایران طی فرمانی هدف از تبلیغ و تبشیر را چنین تبیین کرد: «موضوع حقیقی که آقای دهی برای آن فرستاده میشود، برقراری مذهب کاتولیک در ایران است. » (میراحمدی، دین و مذهب در...، 110)
یکی دیگر از پادریان (5) معروف عصر صفوی، گبراییل فرنجی است که زبان عربی، فارسی و ترکی را آموخته و در اصفهان، تبریز و گرجستان به تبلیغ و اشاعه دیانت مسیح پرداخته و در تبریز کتابی با نام «دین الهی»، ظاهراً به زبان فارسی، و کتاب هایی به زبان عربی در اثبات حقانیت مسیحیت در برابر اسلام نگاشته است. وی با ظهیرالدین بن مولا مراد تفرشی، ملقب به «ملا ظهیرا»، پیشنماز گرجستان در عصر شاه عباس دوم و شاه سلیمان، به احتجاج پرداخته است. ملا ظهیرا در ردیه ای با نام «نصره الحق»، به زبان عربی، گزارشی از این مجادلهها را آورده است و شاه صفوی، پس از دریافت این کتاب، از ملا ظهیرا خواسته است که خلاصه آن را به فارسی بنویسد (حائری، نخستین رویارویی ها...، 487-486).
با انقراض سلسله صفویه و ناامنیهای ناشی از حمله افاغنه، فعالیت های تبلیغی مسیحیان برای مدتی متوقف ماند؛ اما با روی کار آمدن نادرشاه افشار و اقداماتی که وی برای تقریب مذاهب صورت میداد، زمینه مناسب برای فعالیت مجدد این مبلغان فراهم شد. آن گونه که مورخان عصر افشاریه ادعا میکنند، اگر چه که روابط سیاسی دول اروپایی با ایران، در این عصر، چندان امیدوار کننده نبود، اما روابط مذهبی همچنان ادامه داشت و کشور فرانسه در این میان تفوق و برتری ویژهای در ایران داشت. شعبانی فرانسه را «دختر بزرگ کلیسا» می خواند و بر تفوق مذهبی این کشور در عصر افشاریه اذعان دارد (نک: شعبانی، تاریخ اجتماعی...، ج1، 481). در این زمان، کشیشان ژوزوئیت همچنان به فعالیت خود ادامه میدادند. یک کشیش فرانسوی به نام پربازن (6)، در دربار نادرشاه نفوذ قابل توجهی یافت و در بین طبقات عامی مسیحی نیز بسیار تأثیر داشت. وی که در سال های 1747-1741 م در ایران می زیست، نزد شاه خود را به دروغ، پزشک معرفی نمود، در حالی که هدف اصلی اش اشاعه دین مسیحیت بود. نفوذ وی تا حدی بالا رفت که به سمت «طبیب اول» دربار رسید (حائری، 163).
1 -3. هنری مارتین و میزان الحق
در دوره نخستین حکومت قاجاریه، رفت و آمد مبلغین مذهبی مسیحی افزایش چشمگیری یافت. تکاپوی علما نیز برای رد کردن و انتقاد آیین مسیح و یهود بیشتر شد؛ تا جایی که بسیاری از اندیشمندان اهل قلم در این عصر تألیفاتی در رد آیین نصاری و یهود دارند. یکی از محققان معاصر، روزگار ولیعهدی عباس میرزا را زمان بحبوحه فعالیت مذهبی و تدوین رسالههای جدلی علیه صوفیگری، اخباریگری و مسیحیت می داند. در این زمان علما از مناظره لذت می بردند. ولف (7) از ملاقات با یک مجتهد شیرازی سخن می گوید که مکالمه با خارجی را دوست داشت و می گفت «به فهم حلوت میبخشد. » (عظیم زاده، درآمدی بر... به نقل از الگار، 169)
از سوی دیگر، از این زمان به بعد و به دنبال عصر نوزایی در اروپا و جدایی دین از سیاست، مبلغان مسیحی در ایران، چندان مورد حمایت دولت های متبوع خود نبودند و گاهی کشورهای اروپایی از تبلیغ و گسترش مسیحیت در کشورهای اسلامی ممانعت می کردند. همچنان که هنری مارتین (8)، در این دوره، تحت فشار دولت انگلیس، متعهد گردید که در ایران فعالیت تبلیغی انجام ندهد و هم و غم خود را مصروف یافتن نسخه های قدیمی انجیل و ترجمه دقیق کتاب مقدس به دو زبان فارسی و عربی کند. (9)
به رغم چنین رویه ای که سفارت انگلیس بنا به مصالح سیاسی خود در ایران آن زمان اتخاذ کرده بود، کشیشان مسیحی در ایران و کشورهای مجاور دست از تبلیغ مسحیت در بین مسلمانان برنداشتند. شگفتا هنری مارتین برخلاف ضمانتی که به واسطه در برابر دولت متبوع خود کرده بود که دست به تبلیغ دینی نزند، به محض ورود به ایران، در شهرهای شیراز، اصفهان و تهران، به تبلیغ و ترویج آیین مسیح و رد و ابطال دیانت اسلام پرداخت و با عالمان و حکیمان و عارفان شیعی مناظره کرد و کتابی در ابطال اسلام به نام «میزان الحق» نوشت.
یکی از پژوهندگان ایرانی در مقاله ای در زمینه موضوع فعالیت های تبلیغی هیئت های میسیونی در عصر قاجار، در مورد طرز نگرش هنری مارتین راجع به غیر پروتستان ها و به ویژه مسلمانان، این گونه می نویسد: «هنری مارتین در زمان اقامت در هندوستان، مردم هند را به چهار دسته مسلمانان، کاتولیک های وابسته به رم، بت پرستان، و کافران تقسیم کرده و سپس همه آنها را چهار چهره از اهریمن به شمار آورده است. وی هنگامی که به ایران آمد، بر اساس همین باور تعصب آمیز، اظهار داشت که بیشتر سرشناسان خاورزمین آدم کش هستند. این بددلی هنری مارتین نسبت به همه غیر پروتستان ها، در مورد مسلمانان به شیوه ای چشمگیرتر، ژرف تر وگسترده تر خودنمایی کرده است تا جایی که وی آشکارا میگوید: من هنوز بر این باور هستم که سرشت انسانی درست ترین جلوه خود یک مسلمان است، و از خدا می خواهد به زودی قلمرو نفرت انگیزشان نابود گردد! این نکته مسلم است که ایرانیان مسلمان از جمله مردمی بوده اند که هنری مارتین به ویژه نسبت به آنان ابراز بیزاری کرده است. وی درست یک ماه پس از ورود به ایران، در حالی که از میهمان نوازی گرم میزبان خود بهره می برد و هنوز تلخی های ناشی از رویارویی با روحانیان شیراز و تهران را لمس نکرده بود، نوشت که من از سرزمین فارس و مردم آن یکسره بیزارم» (رهدار، مبلغان مسیحی و...، 31)
البته امثال مارتین در برخورد با مسلمانان همیشه از در دوستی درآمده و حتی گاهی تظاهر می کردند که به دین مبین اسلام متمایل شده اند تا به این طریق بتوانند در دل های مسلمانان رسوخ کرده، آنان را برای پذیرش آیین مسیح آماده کنند. برای نمونه مارتین در ابتدای ورود به شیراز از در دوستی با مسلمانان درآمد و با اظهار تمایل به قبول اسلام از یکی از علمای شیراز به نام آقا میرزا سیدمحمد ابراهیم شیرازی خواست تا دلایل خود را بر اثبات نبوت حضرت محمد (ص) نگاشته و به او بدهد؛ اما در حقیقت قصد او از این تقاضا آن بود که سندی به قلم یکی از عالمان بزرگ مسلمان بر عدم کفایت ادله مسلمانان بر اثبات نبوّت پیامبر اسلام به دست آورد و در برابر آن، دلایل خود را علیه اسلام شرح و بسط دهد (نک: امین، 185-184، به نقل از حسینی، مخزن الانشاء، 186).
1 -4. فاندر در جریان ردیه نویسی
مبلغ دیگری که به تألیف اثری در اثبات مسحیت اقدام کرد، فاندر یا فندر (10)، که کتابی با عنوان میزان الحق (همنام کتاب مارتین) نوشته است. این کتاب و اثر دیگرش با نام «طریق الحیاه و مفتاح الاسرار» را علمای اسلام نقد کردند. از آنجا که این کتاب در هند چاپ شد، ابتدا، توسط علمای هندی پاسخ داده شد؛ سید علی حسن از اندیشمندان هندی، کتابی با نام «استفتار» بر رد فندر (فاندر) نگاشت که در سال 1261 ق/1844 م، به چاپ رسید. شیخ رحمت الله هندی از فندر برای مناظره دعوت به عمل آورد. مجلس مناظره در شهر اکبرآباد برقرار گردید. کتاب «اظهار الحق» حاصل این مجادلات است که به زبان اردو تنظیم گردیده و به وسیله شیخ رفاعی الخولی به عربی ترجمه شده است. اساس بحث ها در مورد تحریف و نسخ است (عظیم زاده، درآمدی بر...، 185).
کتاب فاندر در ایران نیز مورد نقد واقع شد. یکی از کسانی که در رد این کتاب، اثری نگاشت، میرزا یوسف قره داغی تبریزی است که در کتابی با عنوان «لسان الحق فی اثبات مظالم المسیحین»، آرای فندر و نورتن، یکی دیگر از پادریان نقد و تخطئه کرده است (همان، 186)
کوشش های مبلغان عیسوی در عصر ناصری و مظفری همچنان ادامه داشت و کتاب های زیادی بر ضد اسلام نوشته شد. علمای یهود برخلاف مبلغان مسیحی، به دلیل باور به آموزه برگزیدگی نژاد، برای اشاعه دیانت خود نکوشیده و در این دوره، فعالیت تبشیری نداشته اند، بلکه تنها برخی از روحانیون یهودی از نقاط مختلف دنیا به ایران آمده و امور مربوط به یودیان این سرزمین را رو سامان می داده اند، اما باید توجه داشت از آنجا که مبلغان مسیحی مشروعیت کتاب تورات را پذیرفته بودند، در تبلیغ دیانت خود، به متون مقدس یهودیان نیز استناد می کردند و ناخودآگاه در اشاعه دین یهود نیز تأثیر داشته اند (نک: همان، 187-186). از اواسط قاجاریه به بعد و مخصوصاً پس از مشروطیت و آشنایی ایرانیان با زبان فرانسه، در ایران پادری ها، بیشتر میسیونر نامیده شدند. در اصفهان میسیونرهای انگلیسی مدرسه هایی ساختند که مدتی اسقف لینتن رئیس آن بود. وی برای پیشبرد اهداف خود حتی حاضر شد دست آقا نجفی، مجتهد مقتدر اصفهان را ببوسد (امین، 186-185، به نقل از همامی، 992)؛ این فعالیتهای میسیونری در تهران، اصفهان و شیراز به جلب بعضی از ایرانیان به مسیحیت منجر شد که نمونه بارز آن یک ایرانی یزدی الاصل به نام حسن دهقانی تفتی مقیم لندن است، که در کلیسای انگلیکن به مقام اسقفی منسوب شد (همان، 186).
2. ردود علمای مسلمان علیه آثار میسیونرها
یکی از واکنش های طبیعی علمای اسلام در مواجهه با گسترش روند ردیه نویسی از سوی مبلغان مسیحی در ایران، اقدام به پاسخ گویی و نوشتن ردودی علیه ادیان مسیحیت و یهودیت بود. در طول پنج سده اخیر بسیاری از علما و روحانیون شیعه درصدد پاسخ به آثار میسیونرها، به ویژه کتاب های آیینه حق نما و میزان الحق برآمده اند.
2 -1. مصقل الصفای سید احمد علوی
یکی از پژوهشگران معاصر، در مورد تألیفات سید احمد علوی در رد مسیحیت و یهودیت چنین می نویسد: «سید احمد علوی، یکی از علمای اصفهان بر این کتاب [آیینه حق نما] ردیه ای به نام مصقل الصفا در تجلیه آئینه حق نما در رد تثلیث نصاری نوشت. علوی از علمای عصر صفویه و شاگرد و داماد میرداماد و نواده محقق کرکی بود [... ] پروفسور هانری کربن معتقد است که او به زبان عبری مسلط بوده و توانسته است کتاب عهد عتیق را شرح کند. وی احتمال می دهد که علوی ارتباط محرمانه ای با علمای یهود و احبار ایشان داشته باشد؛ به این دلیل توانسته به خوبی زبان عبری را بداند. » (عظیم زاده، درآمدی بر...، 178، به نقل از علوی 102-99 و 22)
وی دو کتاب دیگر نیز در رد مذاهب یهود و مسیحیت تألیف کرده به نام های «صواعق رحمان در رد مذهب یهودیان» و «اللوامع الربانیه فی رد شبه النصرانیه»؛ کتاب نخست در بیان تغییر و تحریف تورات و زبور و دیگر متون مقدس یهودیان است و دیگری، در رد یک یکی از «قسیسان فرنگیان» نگاشته شده است (آریان، 159).
وی در مورد تألیف کتاب مصقل الصفا، ادعا می کند که پس از مطالعه آیینه حق نما، امام زمان را در خواب دیده و از جانب او مأمور شده که کتب نصاری را پاسخ گوید. زمان تألیف کتاب سال 1622 م / 1032. ق است و مولف در آن، سخنان گزاویه را «خزعبلات» و «ترّهات» می خواند و می نویسد: چون «آن آئینه به کدورت شبه و شکوک غبار آلود» بود «فلا محاله آن را حاجت به مصقلی افتاد که رنگش را حک و تجلیه و غبارش را محو و تصفیه کند». مصقل الصفا دارای یک مقدمه و سه فصل است و با خطاب «یا معشر النصاری» کتب مقدس و باورهای مسیحیان را نقد می کند (عظیم زاده، درآمدی بر...، 179).
کتاب مصقل الصفا توسط چند تن از پادریان مسیحی پاسخ داده شد، از جمله یکی از مسیحیان فرقه فرانسیسکن به نام «فیلیپ گودا گندلی»، که در سال 1613م، کتابی در رد مصقل نگاشت و نیز «بوتاوانتورمال والیه» در سال 1628 م، جوابی بر ضد مصقل نوشت و یکی از دوستان گزاویه کتابی به نام «آلایش های مصقل الصفا» نوشت و ضمن رد سخنان علوی، ادعا کرد که وی کتاب آئینه حق نما را ندیده، بلکه جواب های وی متکی بر منتخب آن کتاب بوده که توسط گزاویه تألیف گردیده است. (آریان، 159-58) کتاب گندلی به ایران آمد و توسط تعداد زیادی از علما پاسخ داده شد؛ به طوری که پس از گذشت سیصد سال نیز علما مطالب کتاب او را مورد نقد و رد قرار داده اند (عظیم زاده، درآمدی بر... همان جا).
جمع دیگری از علمای شیعه در مقام پاسخگویی به شبهات پادریان برآمده اند که از میان باید به احمدبن عبدالحلیم، احمد بن ادریس، عبدالطیف و علی المنیر الشفیعی، اشاره کرد؛ با وجود این، مهم ترین ردیه همان مصقل الصفای احمد عاملی است که در جواب آیینه حق نما نوشته شده است و کشیشان کرملی برای پاسخ گویی به آن، نسخه ای از آن را به رم فرستادند و در آنجا پادری فیلیپ گودا گنولی، پاسخی به آن داد که در 1631م/ 1041 ق در رم چاپ شد (امین، 181، به نقل از واتر فیلد، 62).
میرمحمدباقر بن اسماعیل خاتون آبادی در سال 1108. ق، اناجیل اربعه را به دستور شاه صفوی ترجمه کرد. وی این کتاب را این گونه معرفی می کند: «کتابی که گمراهان مسیحیه موافق آراء خود تصنیف [... ] و اناجیل نامیده و به لغت عربی نقل نموده اند». وی در این اثر با استفاده از کتب و رسائل مورد اعتماد مسیحیان، تناقضات موجود در اناجیل را یادآور شده است (همان، به نقل از جعفریان، 399).
به طور کلی در عصر صفوی، منازعه قلمی و شفاهی میان مبلغان مسیحی و عالمان شیعه گرم بوده است؛ چنان که سید عبدالحسین خاتون آبادی (1105-1039ق) از مناظره خود با یکی از پادریان کاتولیکی فرنگی، سخن می گوید و اظهار می دارد که: «ایمان حق را پیش خود منحصر می دانند در این صنف، و مابقی را همه کافر می دانند. » (همان، 182، به نقل از خاتون آبادی 19)
2-2. ردودی که علیه میزان الحق نوشته شد
از جمله اشخاصی که اثر هنری مارتین را پاسخ گفته اند، میرزای قمی (د 1244ق)، کریم خان قاجار و پسر او حاج محمد کریم خان کرمانی (1288ق)، میرزا عیسی قائم مقام فراهانی معروف به میرزای نایب السلطنه (د248ق)، آقا محمدرضا همدانی ملقب به کوثرعلی شاه (1247ق)، آخوند ملاعلی نوری (1246 ق)، سید محمد حسین سلطان العلماء خاتون آبادی (1233ق)، شیخ زین الدین اصفهانی ملقب به حسین علی شاه (1234ق)، ملااحمد نراقی، ملا محمدتقی برغانی، ملا علی اکبر اصفهانی، سید محمد کربلایی، ملا ابراهیم کلباسی، حاج شیخ موسی نجفی و میرزای محمد اخباری قابل ذکرند (امین، 184، به نقل از انوشه، 599).
حاجی ملا احمد نراقی (1245ق/1829م) از علمای مشهور قاجار بود که فتوای جهاد بر ضد روس ها را در جنگ های اول ایران و روس صادر کرد. گفته شده «از تمامت علمای اثنای عشری فضیلتش بر زیادت بود». نراقی کتابی به نام «سیف الامه» نوشت، که در سال 1330 ق/1912م، چاپ گردید. او ده تن از علمای یهود را خواست و از کتابخانه ملاموشه یهودی، کتاب های بسیاری گرد آورد و به یاری آنان تعدادی از عبارتهای عهد عتیق و آثار مربوط به مذهب یهود را به فارسی برگرداند و کتاب سیف الامه را نوشت. این کتاب بر ضد نظریات هنری مارتین کشیش انگلیسی است (عظیم زاده، محمدرضا جدیدالاسلام و...، 416، به نقل از الگار، 168) وی در کاشان که از دیرباز مسکن تعداد زیادی یهودی بوده است از ده نفر از خاخام های آن شهر تقاضا کرد که عبارات تورات (عهد عتیق) را برای او به فارسی ترجمه کنند و سپس بر اساس آن کتابی در ردّ هنری مارتین به نام سیف الامّه تالیف کرد (همان، 185 به نقل از خوانساری 27 و تنکابنی 93؛ عظیم زاده، درآمدی بر...، 183، به نقل از الگار، 186).
کوثر علیشاه دو اثر در رد اثر مارتین داشت به نام های «ارشاد المضلین فی اثبات نبوه خاتم النبیین» و «مفتاح النبوه». فردی به نام لی (11)، استاد عربی دانشگاه کمبریج، دوازده سال بعد از مرگ مارتین، چند تا از ردیه های مسلمانان و مسیحیان را ترجمه و در کتابی به عنوان «رسالات مربوط به مناظرات بین مسیحیت و آئین محمدی» منتشر کرد. وی در این کتاب کوشیده است دروغ بودن دیدگاه های مذهبی مسلمانان ایران را به اثبات برساند. کتاب «ارشاد المضلین» کوثر علیشاه، از جمله آثاری است که توسط لی ترجمه شده است (اریان، 161).
از جمله سیاستمدارانی که در رد سخنان و اندیشه های مارتین، اثری تألیف کرد، میرزا بزرگ قائم مقام (متوفی 1239 ه ق/ 1824 م) است؛ نام کتابش «اثبات النبوه» است، که آن را بر ضد نظریات مارتین و سایر نصاری و یهودیان و اثبات پیامبری رسول اکرم نوشته است. این کتاب به دستور فتحعلی شاه نوشته شد (حائری، 533).
ملاعلی نوری اصفهانی (م 1246 هق/ 1830م) از علمای امامیه، کتابی بر ضد مارتین نوشت. فتحعلیشاه و میرزا آقا بزرگ مشوقان او برای تدوین این کتاب بوده اند. وی نام کتاب خود را «حجه الاسلام فی رد میزان الحق» نهاد و معتقد بود کسانی که با مارتین بحث کرده اند بیشتر، از بی خبرانی بوده اند که خود را در زمره علمای اسلام دانسته اند (حائری، 536).
ملاتقی کاشانی، دو اثر در رد آرای پادریان و در پاسخ به سؤال ها و شبهاتی که آن ها در اذهان مردم ایجاد میکنند، نگاشتعه است. یکی از آن ها با عنوان «هدایه الجاحدین» در سال 1305 هـ. ق/1887م، تألیف شده و در آن به هفت سؤال پاسخ داده شده که برخی از سؤالات مارتین در میزان الحق نیز از آن جمله است. کتاب «هدایه المسترشدین» هم در جواب مارتین و پادری فیلیپ است. فرد اخیر رساله ای بر رد قرآن و دین اسلام نگاشته بود (عظیم زاده، درآمدی بر...، 185).
3. جدید الاسلام ها در جریان ردیه نویسی
بجز علمای مسلمان که درصدد پاسخگویی به تبلیغات پادریان اروپائی برآمدند، نومسلمانان که سابقاً یهودی و یا مسیحی بودند نیز به خلق آثاری در این زمینه مبادرت کردند. اهمیت این آثار از آن جهت است که نشان می دهد، برخلاف ادعای بسیاری از مورخان یهودی و مسیحی، تغییر کیش یهودیان و مسیحیان در ایران، در همه موارد به دلیل شرایط سیاسی و فشارهای دینی و یا اقتصادی نبوده است، بلکه این تغییر رویه در مواردی، به ویژه در مورد مسیحیان، از روی رغبت و در نتیجه مشاهده تناقضات در آیات متون مقدس مسیحی و یهودی و مقایسه میان دیانت خود و اسلام صورت گرفته است؛ زیرا در غیر این صورت، آن ها تنها به تغییر ظاهری اکتفا می کردند و به نوشتن ردیه بر علیه دین سابق و اثبات حقانیت دین جدید نمی پرداختند.
3 -1. مسیحیان مسلمان شده در جریان ردیه نویسی
3 -1 -1. علیقلی جدیدالاسلام
علیقلی جدید الاسلام از علمای برجسته مسیحی در عصر شاه سلطان حسین صفوی بود. بنا به اظهاراتی که خود در کتابش آورده، ابتدا نصرانی بوده و بعد از مطالعه و تتبع در کتب نصاری و «بعد از بطلان دلائل ایشان که بر حقیقت مذهب خود دارند به بینه و برهان عقلی اختیار دین حق» کرده است. وی ابتدا سرآمد نصاری و سرآمد پادریان بود؛ به طوری که گمان می کردند که «روح القدس در قلب» او طلوع کرده است. پس از مسلمانی، کتابی به زبان فرنگی در جواب اعتراضات آن ها نوشت. وی بعداً این کتاب را به فارسی ترجمه کرد و نام آن را «هدایه الظالین و تقویه المؤمنین» نهاد؛ به این امید که: «ان شاء الله تعالی بعد از اتمام همچنان که آن نسخه اولی به کار نصاری اگر عقل داشته باشد می آید، این نسخه فارسی نیز در میان شیعیان به یادگار مانده، بعد از مطالعه بر حقیقت مذهب خود واقف، و باعث مزید رسوخ ایشان گردد و از طریقه باطله نصاری اجتناب و احتراز لازم دانند. » (عظیم زاده، درآمدی بر...، 190-189، به نقل از علیقلی، دست نوشته 12116) این کتاب چهار جلد دارد، که هر یک دارای فصول متعددی است: جلد اول، رد اصول دین نصاری و ثبوت اصول دین مبین محمدصلی الله علیه و آله و سلم از کتب ایشان.
جلد دوم، در رد فروع دین نصاری و ثبوت فروع دین محمدی صلی الله علیه و آله و سلم از کتب ایشان.
جلد سوم، در اثبات نبوت و خاتمیت و علامات ظهور رسول از کتب ایشان.
جلد چهارم، در اثبات امامت حضرات ائمه معصومین علیهم السلام و ظهور علامات زمان قائم آل محمد موافق کتب ایشان. (همان، 190).
وی کتاب دیگری با نام «سیف المؤمنین»، در پاسخ به تبلیغات مبشران مسیحی در ایران، تألیف کرد. او در این کتاب سعی دارد تحریفات کارگزاران کلیسا را افشا کند. از آنجا که به زبان فرنگیان تسلط دارد، متوجه واژگون سازیهای یکی از پادریان مسیحی در ترجمه کتاب مقدس از لاتین به عربی، شده و پرده از آن بر می دارد. علیقلی معتقد است، دلیل تحریف تورات از سوی این پادریان در دو مسئله نهفته است: یکی این که «مردم از روی آن ترجمه عربی بر مضامین فقرات تورات آگاه گردیده، ایشان را در رسوخ به طریقه باطل ملامت نکرده»، و دیگر این که وقتی علمای اسلام خواستند بر اساس استدلال به کتب نصاری، دین آنان را رد کنند و حقانیت اسلام را به ثبوت برسانند، به ترجمه عربی رجوع خواهند کرد، «بنا بر آنکه ترجمه عربی موافق خواهش نصارا قالب زده شده بود بعد از آن که نصارا بر اجوبه و دلایل علمای اسلام مطلع گردیدند از روی استخفاف رد اقوال علماء کرده، اظهار بی دانشی ایشان می نمودند. » (همان، 191-90، به نقل از علیقلی، دستنوشته 6731). یکی از تحریفات پادری مسیحی در ترجمه تورات این بود که وی دیباچه جرانیم را به عربی ترجمه نکرد. علیقلی معتقد است، از آنجا که هر کس این دیباچه را می خواند «از آن دیباچه علم به بازیچه بودن کتب و طریقه نصاری بهم می رساند» و اعتمادش را به کتب آن ها از دست می داد، لذا این قسمت ترجمه نشده است. وی ضمن ترجمه این بخش به فارسی و مقابله متن لاتین و عربی تورات، قسمتهایی را که دلیل بر حقانیت دین اسلام و رد دین نصاری بود، تفسیر و تأویل کرد و کتاب قطور سیف المؤمنین را نگاشت. وی در پایان این کتاب یادآوری می کند که با «ترجمه این دوازده فصل رشته غدر نصاری و یهود بالکلیه منقطع و اعضای مذهب باطل ایشان را به این سیف قاطع از یکدیگر منفصل گردانیدم. » (همان، 191، به نقل از همان، صفحه آخر).
در واقع تبلیغات ضد اسلام، که از سوی اشخاصی مانند «فیلیپ پادری» منتشر می شد، نه تنها از سوی مسلمانان، بلکه از سوی رئیس دیرآگوستین ها، آنتونیو دو ژرو، نیز پاسخ داده می شد. وی در سال 1112 ق به دیانت اسلام درآمد و نام خود را علیقلی نهاد و به پیشنهاد شاه سلطان حسین و تشویق یکی از علمای شیعه معروف به فضیل، کتابی در رد و نقد عهد عتیق نگاشت، که نام آن را «سیف المؤمنین فی قتال المشرکین» نهاد و در رد تبلیغات نصاری، کتابی با نام «هدایه الضالین و تقویه المؤمنین» نوشت. پیش از او شخصی به نام «میرسید زین العابدین علوی عاملی» کتاب هایی با عنوان «مصقل الصفا» در رد کتاب آیینه حق نما و نیز در رد شبهات نصرانی و عهد عتیق نگاشته بود که فیلیپ پادری، مجدداً، آن ها را به عربی و لاتین پاسخ گفته بود. آنتونیو در آثار خود به رد متن عربی و لاتین اثر فیلیپ پادری اهتمام ورزیده و در کتاب «هدایه الضالین» از او به عنوان «فیلیپ پادری ملعون» یاد می کند (علی قلی جدید الاسلام، 38-37). به نظر می رسد، انگیزه اصلی مؤلف از تألیف کتاب سیف المؤمنین، ارائه ترجمه دقیقی از کتاب مقدس بوده است، تا به این وسیله علمای شیعه را در نقد این کتاب یاری کرده باشد. از دیگر انگیزه های وی، بازداشتن مسیحیان از راه اشتباه و هدایت آنان به اسلام و آگاه کردن مسلمانان از مبانی فساد در آیین مسیحیت ذکر شده است (نک: همان، 34-31). نویسنده در این کتاب ضمن تخطئه مسیحیت و عرفان مسیحی، قصد دارد، ثابت کند گرایش های صوفیانه اسلام نیز ریشه در آیین مسیحیت دارد. وی که دارای گرایش های کلامی اخباری و ضد صوفی بوده، همزمان، آرای نصارا، سنی ها و صوفیان و فلاسفه را نقد و انکار کرده است. نکته جالب توجه در مورد او و دیگر جدید الاسلام ها، عمق ایمان آنان به مکتب تشیع و اظهار انزجار و تنفر شدید از آیین مسیحیت، پس از روی آوردن به اسلام است؛ به طوری که علیقلی، از مسلمانان می خواهد روابط خود را با طایفه یهود و نصارا قلع کرده و به خاطر «سه غاز پول دنیا» دین خود را ضایع نکنند. وی در این باره می نویسد: «بر هر شیعه لازم است که آن رشته محبتی که از برای محبت دو سه غاز پول دنیا ما بین او و یهود و نصارا هست قطع کرده، هر عداوتی که مقدورش شود درباره ایشان هر چند که خویش او هم باشد به ظهور برساند، و اگر چنین نکند دشمن خدا و انبیا و مستوجب لعن خواهد بود [... ]» (همان، 25) در ادامه، نویسنده در توجیه این عداوت عمیق، به دشمنی طایفه یهود و نصارا با مسلمانان اشاره کرده و اتهام ریختن خون مسلمانان در فطیر شب عید پسح را به طور مفصل شرح می دهد و با آوردن جزئیات مربوط به این رسم، سعی در جریحه دار کردن احساسات شیعیان و افزودن بر دشمنی میان آنان و یهودیان و مسیحیان دارد. علیقلی بر این باور است که احترام زیاده از حد به نصارا در ایران، سبب شده آنان، خود را در قالب مسیحی بودن محترم بدانند و به دین اسلام در نیایند. او همچنین از شیعیان می خواهد تا رشته محبت و رعایت این طایفه را از دل بگسلند و به نظر حقارت در ایشان بنگرند تا آنان بیشتر نسبت به اسلام رغبت نشان دهند (نک: همان، 43-42).
3 -1 -2. حسینعلی داغستانی
یکی دیگر از جدید الاسلام ها، حسینقلی داغستانی بوده است، که از علمای ارمنی شیروان بود و بعد از مراوده با علمای مسلمان به دین اسلام گرایید. آثار زیادی از وی بر جای مانده است. کتاب «کشف الظلم عن معتقدات البابیه و بیان معتقدات المسیحیین» وی در سال 1324ق. چاپ شده است. او در این کتاب به رد تفکرات مسیحی پرداخته است. از طرف دیگر، وی از جمله افرادی است که نسبت به وضعیت هم کیشان سابق خود، حساسیت داشته و در کتاب تذکره المدبرین، ضمن توصیه به مردم و حکومت، در مورد شیوه برخورد با اروپا، در مورد رعایای اجنبی و اقوام یهودی و نصاری نیز توصیههایی دارد و از حکومت خواسته تا با آن ها با عدل و انصاف برخورد کند. وی در این مورد می نویسد: «باید برایشان ظلم و تعدی نشود و حکام باید با ایشان مدارا و با عدالت و انصاف و بصیرت حکم کنند. اقوام یهودی و نصارا و غیر ذلک باید در امن و امان باشند نه سر بلند کنند که به اسلام زیادتی کنند و نه اسلام آن ها را زیر پا پامال کند، بلکه حکومت چنان باید حکم و عدالت کند و چنین اظهار کند که این حکم خدا و رسول است تا که هر زمان مدح پادشاه کنند و از احکام محمد راضی شوند. » (همان، 192، به نقل از حسنیقلی، دستنوشته 14244).
3-1-3. محمدصادق فخر اسلام
یکی دیگر از جدید الاسلام های عصر ناصری، محمد صادق فخرالاسلام بوده است. او نیز ابتدا مسیحی بوده و حتی به درجه کشیشی نیز دست یافته است. وی با تحقق و تفحص در دیانت اسلام به این دین گراییده و با تحصیل علوم اسلامی در نجف، به مدت شانزده سال، به درجه اجتهاد رسیده است. از جمله آثار او که می توان به عنوان ردیه محسوب داشت یکی «تعجیز المسیحیین و خلاصه الکلام فی افتخار الاسلام» است که به اشاره آیت الله بروجردی نوشته شده و دیگری کتاب «انیس الاعلام فی نصره الاسلام» است که در مورد تحریف عهدین و ابطال اعتقادات کلیسا نگاشته شده است. معروف است که ناصرالدین شاه، دلیل اسلام آوردن او را پرسید و پس از این که او ادله کافی در این زمینه نشان داد، شاه او را به «فخر الاسلام» ملقب ساخت (همان، 192، به نقل از فخرالاسلام، 1/ «و»، «د». ).
3 -2. یهودیان مسلمان شده در جریان ردیه نویسی
بجز مسیحیان، شماری از علمای یهودی نیز به همین شیوه اسلام آورده و در رد دیانت سابق خود آثاری را تألیف کردند:
3 -2 -1. محمدرضا جدیدالاسلام
از جمله یهودیانی که در این دوره به سلک اسلام درآمدند، محمدرضا جدیدالاسلام یا ملا آقا بابا است، که پیش از مسلمان شدن از علمای بزرگ یهود بود. وی در سال 1822 م، در محضر ملا احمد نراقی و میرزا بزرگ قائم مقام، اسلام آورد و سپس کتابی به نام «اقامه الشهود فی رد الیهود» نوشت. این کتاب، ابتدا به زبان عبری بود و بعد از مرگ مؤلف، توسط برادر زاده اش و شخصی به نام علی ابن الحسین حسینی، به فارسی ترجمه و چاپ شد. نویسنده در مقدمه کتابش می نویسد:
«کمترین حقیر فقیر از سلسله علمای بنی اسرائیل بودم و در میان ایشان از افاضل و اعیان بودم و همگی علمای بیت المقدس و ارباب فهم آن طایفه به فضل و تتبع من معترف بودند و در تمام عمر مشغول به تحصیل علوم و مطالعه کتب سماوی و در مقام و متابعت روم انبیاء سلف و علمای خلف بودم و در آن تجسس و طلب به غیر از تمیز میانه حق و باطل ادیان و وصول به طریق حق و ایقان مطلبی و مقصودی نداشتم و پیوسته ظهور راه صواب را از مفتح الابواب سائل... بودم» (عظیم زاده، درآمدی بر...، 194-193، به نقل از ملا آقا بابا، محمدرضا جدیدالاسلام، 10).
ملا آقا بابا، در سال 1237 ق/ 1822 م، در دوره حکومت فتحعلی شاه، اسلام آورد. در روزگار سلطنت محمدشاه و دو سال پس از سلطنت ناصرالدین شاه، زنده و مورد احترام بود (همان، محمدرضا جدید الاسلام...، 414-413). خلاصه گزارش لوی از این حادثه چنین است: در سال 1237 ق. (1822 م)، در محله یهودی های تهران، دو ملا وجود داشت: یکی، ملا رحمیم و دیگری، ملا آقا بابا، که در اثر اختلاف این دو، ملاآقا بابا به همراه خانواده اش، نزد مجتهد شهر رفته، اسلام آورد و موجبات ناراحتی یهودیان را فراهم کرد. وی، کتابی به نام «رد الیهود» یا «منقول الرضا» نوشت، که توسط برادرزاده اش، چاپ شد (لوی، 569) سال وفات وی مشخص نیست؛ اما بنا به گفته کهن صدق، در قبرستان مسلمین و بر سر قبر آقا دفن شده است.(12) روی سنگ قبر او، این ابیات حک شده است.
از منزل عدم به وجود آشنا شدم
در امت کلیم خدا پیشوا شدم
در مصحف کلیم و در احکام انبیا
دیدم محمد است، محمدرضا شدم
رفتم از این جهان به بر دوست شادمان
از بهر آنکه طالب دین خدا شدم
(عظیم زاده درآمدی بر...، 195-194، به نقل از ملا آقا بابا، 413؛ همو، محمدرضا جدید الاسلام و...، 414).
طبیعی است که علت اسلام آوردن ملاآقا بابا در منابع اسلامی و یهودی، به صورت متفاوت ذکر شده باشد. در کتاب منقول الرضایی، علت اسلام آوردن او، مطالعه و تتبع در دین یهود و اسلام آمده و این که، وی به این نتیجه رسیده که دین یهود، جاودانی نیست و به حقانیت دین اسلام پی برده است. وی، در چند جا، اشاره دارد که « از روی طمع مال و جاه و توقع قرب امیر و شاه مسلمان نشده است». بلکه «بر خدا ظاهر است که من متابعت خبرهای بیست و پنج نفر از انبیای بنی اسرائیل بل بیشتر کردهام و به خواهش خود هیچ کاری نکرده ام و از مؤاخذه روز جزا ترسیدهام» (همان، 418-417، به نقل از منقول رضایی، 185). کتاب منقول الرضائی یا اقامه الشهود فی رد الیهود، سه و به عبارتی چهار باب داشته است: باب اول آن، در این مورد است که آیا در شریعت موسی تفحص و تجسس لازم است یا نه؟ باب دوم در این مورد است که آیا باید به سخنان موسی و انبیای گذشته عمل کرد یا به آنچه علمای بنی اسرائیل گفته اند، اعتماد کرد؟ باب سوم، در این باره است که آیا دین موسی همیشگی است یا موقت بوده و مختص به زمان خاصی است؟ و باب چهارم، با اثبات موقت بودن دیانت موسی، به این موضوع میپردازد که آیا باید به پیامبر آخرالزمان ایمان آورد یا متردد بود؟ نویسنده در این کتاب، با اتکا به آگاهیهایی که از کتب مقدس یهود دارد، به رد آرای یهودی پرداخته و از این آگاهیها و وسعت اطلاعاتش، علیه دیانت یهود استفاده کرده است. یکی از مهمترین مسائلی که در این کتاب و کتاب «محضر الشهود» مطرح شده، مسئله وحی کودک است. بر اساس داستانی که وی و دیگر یهودیان مسلمان شده ذکر کردهاند مبنی بر این که کودکی هفتاد سال پیش از تولد پیامبر اکرم به دنیا آمده و به زبانی گنگ و مبهم سخنانی به زبان آورده که بر اساس حروف ابجد، بشارت تولد حضرت محمد را داده و مطالبی در مورد او و ائمه اطهار بیان داشته است. گفته شده، کتابی با این موضوع و تحت عنوان «نبوت هیلد» در اختیار یهودیان قرار داشته است. بر اساس آنچه که محمدرضا جدید الاسلام و نیز اسماعیل حاجی بابا در کتاب های خود آورده اند، یهودیان سعی در پنهان کردن این کتاب داشته اند. نویسنده محضر الشهود، ادعا میکند، پدرش کتاب مذکور را در چاپخانه یزد دیده است، اما این مسئله، با توجه به عدم رواج صنعت چاپ در آن زمان، به ویژه در شهر کوچکی چون یزد، بعید به نظر میرسد (همان، 426-422). به هر ترتیب، وحی کودک، از این زمان به بعد، دستمایه خوبی برای علمای اسلامی و نیز برخی از شعرا و قصیدهپردازان ایرانی شد تا در اثبات حقانیت حضرت محمد و بر حق دانستن حضرت مهدی (عج)، از اقرار یهود نیز کمک بگیرند؛ آنگونه که محمد تقی کاشانی، پس از جستجوی فراوان، نسخه ای از این کتاب را یافته و بر اساس آن با یهودیان محاجه کرده (نک: عظیمزاده، محمد رضا جدید الاسلام و...، 427، به نقل از هدایه الجاهدین، 23) و یا محمد صادق طهرانی که در صفحه یازده «بشارت عهدین»، به کتاب وحی کودک اشاره و دلایلی برای درستی و صحت آن میآورد. همچنین، ادیبالممالک فراهانی، در قصیدهای که به مناسبت تولد حضرت خاتم میسراید، به این موضوع اشاره دارد:
مخدوم اسرائیل به ساعیر خبر داد
و آن کودک ناشسته لب از شیر خبر داد
2-2-3 . اسماعیل حاج بابا قزوینی
یهودی دیگری که، احتمالاً، در دوران قاجار، مسلمان شد و ردی بر یهود نوشت، اسماعیل حاجی بابا بود. او که با نام جلیل بن محمد اسماعیل قزوینی نیز وی را میشناسند، فرزند محمد اسماعیل قزوینی نیز، در این جلسات بحث و مناظره با یهودیان ترتیب میداد و پسرش نیز، در این جلسات حضور داشت و بعدها، با الهام از مناظرههای پدر و نیز با اتکا بر اطلاعات و آگاهیهایش از دیانت یهود، کتاب «محضر الشهود فی رد الیهود» را در سال 1211 هـ ق/ 1796 م، به زبان فارسی به نگارش درآورد. (عظیم زاده، محمدرضا جدیدالاسلام و...، 411، به نقل از قزوینی، محضر الشهود، 192).
وی، که به زبان عبری مسلط بود، در این کتاب، به بررسی کتب مقدس یهودیان پرداخته و نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را، با استناد به این کتب، اثبات کرده است. صاحب «الذریعه»، تاریخ تألیف کتاب را، 1211 قمری، ذکر کرده است (همو، درآمدی بر...، 193، به نقل از آغا بزرگ، ج152، 20). لوی از این شخصیت، در تاریخ یهود ایران نامی نبرده است. کتاب محضرالشهود، دارای هفت باب است، که هر باب شامل فصول متعددی است. اساس بحث، بر کتب مورد قبول یهود گذاشته شده و پیامبری حضرت محمد(ص) را هم بر اساس آن کتابها اثبات کرده است(همان) بسیاری از اندیشمندان، از جمله آغا بزرگ تهرانی، وی را با محمدرضا جدیدالاسلام اشتباه گرفته و هر دو کتاب را به یک نفر نسبت دادهاند، شباهتهایی که میان این دو کتاب وجود دارد، باعث قوت گرفتن فرضیه فوق میشود (برای آگاهی از این مشابهتها رک: همو، محمدرضا جدیدالاسلام و...، 426-424)؛ اما باید توجه داشت که تاریخ اتمام کتاب محضرالشهود، 26 سال پیش از اسلام آوردن محمدرضا بوده است (همان، 424).
آنگونه که در مقدمه محضرالشهود آمده، مؤلف در جواب ملامت و تعبیر قوم یهود، اذعان داشته که «جناب اقدس اله که بر نیت و ضمیر هرکس آگاه و شهید و گواه است [میداند] که اختیار کمترین، دین اسلام ار نه از راه طمع مال و جاه و توقع قرب امیر و شاه است، بلکه باید از استعانت به عنایت بینهایت حضرت رب العزه، بذل جهد خود را در تحقیق حقیقت مذهب و ملت نموده، از تتبع کتب و آثار و تأمل در آیات و اخبار حقیقت دین مبین سیدالمرسلین و خاتم النبیین صلی الله علیه و آله و سلم المعصومین را به ادله قاطعه و براهین ساطعه بدون شائبه شک و شبهه به علم الیقین دانسته و فهمیدم و از بیم مؤاخذه و عقاب روز حساب و امید اکتساب ثواب از ملت آباء و اجداد خود اجتناب و به شرف اسلام بهرهمند و کامیاب گردیدهام» (حاج بابا قزوینی یزدی، رسالهای در رد یهودیت...، 20)
کتاب محضرالشهود، به هفت باب تقسیم میشود؛ باب اول در ذکر آنچه خداوند عالمیان به حضرت ابراهیم و اولاد آن حضرت وعده فرموده و اثبات شأن و مرتبه حضرت اسماعیل علیهالسلام، باب دوم در ذکر اخبار انبیا به پیغمبری عظیمالشأن و اینکه، آن پیغمبر، از غیر بنی اسرائیل است. این باب، به سه فصل تقسیم میشود؛ فصل اول در رد اثبات مقید بودن حکم تورات به زمانِ بودن بنی اسرائیل در ارض مقدس، فصل دوم در اثبات اینکه عباداتی که اکنون در میان بنی اسرائیل متداول است، اختراعی است و فصل سوم در ذکر ادلهای که برای ابدی بودن تورات اقامه کرده بودند و جواب آنها. باب سوم در ذکر علاماتی که در کتب انبیا به جهت ظهور پیغمبر صاحب شریعت مذکور است و بیان این که مصداق این علامات، کیست. این باب به شش فصل تقسیم میشود؛ فصل اول در علاماتی که از تورات استنباط میشود، فصل دوم در نقل آیاتی که در کتاب اشعیا مذکور است، فصل سوم در نقل آنچه که در کتاب صفنیاء پیغمبر است، فصل چهارم در ذکر آیاتی در کتاب حیقول مذکور است، فصل پنجم در نقل آیات و اخباری که در کتاب دانیال است و فصل ششم در وحی کودک است. باب چهارم در احوال عیسی و ایراد آنچه در این مقام ضرور است. این باب شامل دو فصل است؛ فصل اول در ذکر آیات و اخباری که دلالت بر فضیلت بنیاسرائیل میکند، مطلقاً و فصل دوم در ذکر آیات و اخباری که دلالت بر فضیلت بنی اسرائیل میکند، به شرط اینکه فرمانبرداری کنند و از اوامر و نواهی الهی تجاوز نکنند. باب ششم، در ذکر مذمتهایی که خدا به زبان انبیا، بنی اسرائیل را فرموده، و باب هفتم در ذکر اخبار و احوالی است که ایراد آن، مناسب رساله مذکور بوده است (نک: همان، 237-27).
اگرچه که ردیه نویسی این افراد را، نمیتوان آنگونه که لوی معتقد است نوعی خیانت به یهودیان به حساب آورد، اما با توجه به اینکه، در هیچ دوره و منبع تاریخی، اثری از ردیه نویسی یهودیان بر اسلام دیده نمیشود؛ و حتی تألیف آثاری در زمینه نشر و تبلیغ یهودیت نیز، در بین این جماعت مرسوم نیست، نوشتن این آثار، چندان ضروری به نظر نمیرسد و هیچ دلیلی بجز خوش خدمتی این افراد به علمای اسلامی و برخورداری از وجهه و محبوبیت اجتماعی در بین مسلمانان، نمیتواند محرک آنها بر این کار باشد برخلاف مسیحیان که در دوران صفویه و قاجار از این راه برای تخطئه مسیحیان که در دوران صفویه و قاجار از این راه برای تخطئه اسلام و تبلیغ مسیحیت بهره بردهاند؛ اگرچه که امثال حاج بابای قزوینی، انگیزه خود را از تألیف این گونه کتب و رسائل، دعوت سایر یهودیان و غیرمسلمانان به اسلام و پاسخ به شبهاتی میداند که، یهودیان، پس از اسلام آوردن او، انتشار داده بودند (نک: همان، 22-21).
نتیجهگیری:
از اواخر عصر صفوی به بعد، جریانی در ایران شکل گرفت که مبلغان و مبشران مسیحی در ایجاد و تشدید آن تأثیر بسیار اساسی داشتند؛ به عبارت دیگر جریان ردیه نویسی و تألیف آثاری در نقد و تخطئه ادیان دیگر، با ورود این دسته از میسیونهای مسیحی به ایران، سمت و سوی متفاوتی به خود گرفت. از این زمان به بعد، گفتگو و تعامل میان ادیان ابراهیمی، به نوعی مجادله و مشاجره قلمی و شفاهی میان رهبران و علمای دینی تبدیل شد که نتیجهای جز افزایش کدورت و کینه میان پیروان ادیان نداشت. یهودیان ایران، بیش از دیگران، از این جریان متحمل آسیب شدند، زیرا به سبب تبلیغی نبودن دین و آیینشان و نیز به علت قلت شمار و نفوذ کمی که در دربارهای صفوی و قاجاری داشتند، در مقام پاسخگویی به این مجادلات و مناظرات برنیامده و از این جهت، صدمه شدیدی، به ویژه از سوی هم کیشان سابق خود، متحمل گردیدند.
حضور پررنگ جدیدالاسلامها در این جریان، نکته در خور تأملی است. این گروه با استفاده از تعلیمات دینی سابق خود، به خوبی توانستهاند چهره مذاهب مسیحیت و یهودیت را مخدوش سازند و حتی گاهی در افزایش کدورت و دشمنی عمومی علیه جوامع مسیحی و یهودی نقش داشتهاند. شدت انزجار آنان از همکیشان سابق در مواردی، به مراتب بیش از سایر مردم بوده است.
در سیر گفتگوی بین ادیان دوره صفویه از این جهت نیز نقطه عطفی است که ردیههای طرفین پس از استماع سخنان طرف دیگر و حتی مراجعه مستقیم به کتب مقدس دین مقابل انجام شده است، در حالیکه در قرون پیشین چنین نبوده و با واسطه و محرف مدعیات دین مقابل شنیده و رد میشد. البته در دوره جدید گام سوم آغاز شد یعنی آشنایی با دین های دیگر نه با انگیزه رد یا قبول، بلکه با ادعای بی طرفی و داعیه پژوهش. این رویکرد در ادوار قدیم بندرت دیده می شد و امثال ابوریحان از نوادر تاریخ تحقیق در ادیان به شمار می روند.
پینوشتها:
1. استادیار گروه ادیان، دانشگاه کاشان: Golestan1387@gmail. com
2. دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه کاشان
3. Francis Xavier
4. Jerome Xavbier
5. پادُری / فادُری (Padori) عنوان عام مبشّران و داعیان عیسوی است که از کشورهای مسیحی برای تبلیغ مسیحیت به قلمرو ایران و اسلام می آمده اند. این عنوان عام به معنای «پدر روحانی» در مذهب ترسایان و معادل اسقف و کشیش است. واژه پادُری، به قولی (داعی الاسلام، ذیل واژه) عین واژه پرتغالی/ایتالیایی Padre و به قولی دیگر (فرهنگ معین، ذیل واژه) ترکیبی از واژه لاتینی پاتر Pater یا واژه انگلیسی فادر Father با یاء نسبت فارسی است. این واژه از لحاظ اشتقاق، همریشه با پدر فاررسی، پدر و Pedro یونانی، پاتر Pater لاتینی، و پتر، پیتر، پتریک، در زبان های هند و اروپایی است. مفهوم این عنوان عام، داعی و مبشّر مسیحی است. چنان که پدر آنتونیو دو ژزو، رئیس اسبق دیر اگوستین های اصفهان، بعد از آن که از مسیحیت بازگشت و مسلمان شد و نام علیقلی جدید الاسلام بر خود نهاد، در کتاب هدایه الضالین و تقویه المؤمنین می نویسد: جنگ و جهاد از واجبات مسیحیان نیست، بلکه عیسی (ع) به حواریون گفته است مردم را تنها با زبان به خدا دعوت کنند، و این قاعده تا امروز در میان نصاری جاری است و این است که پادریان خود را به اطراف عالم به اعتقاد خودشان از برای هدایت مردم روانه می نماید» (امین صص 192-161 به نقل از جعفریان، «پدر آنتونیو»، 104)
6. Per Bazen
7. Wolff
8. Henry Martin
9. کتاب مقدس (ترجمه قدیم: انتشارات ایلام): ترجمه فارسی کتاب مقدس که به ترجمه ی قدیمی معروف شده، حاصل زحمات افراد متعدد از اوایل قرن نوزدهم میباشد. در سال 1812 هنری مارتین با یاری میرزا سیدعلی خان در شیراز عهد جدید را از یونانی و میرزا از عبری به فارسی برگرداندند. این ترجمه در سالهای بعد به چاپ رسید. در سال 1845، ویلیام گلن و میرزا محمد جعفر شیرازی ترجمه ی کامل عهد عتیق را از عبری به پایان رساندند و آن را منتشر ساختند. در سال 1846، کتاب مقدسِ کامل که شامل ترجمه ی عهد عتیق توسط گلن و ترجمه ی عهد جدید توسط مارتین بود، انتشار یافت. سال ها بعد نیاز به تجدید نظر در این ترجمه احساس شد. لذا رابرت بروس به کمک کاراپت اوهانس اهل جلفا و چند تن دیگر با صرف بیست سال وقت این ترجمه را تجدید نظر و اصلاح کردند. حاصل کوشش آنان در 1895 منتشر شد که تاکنون بهترین و دقیق ترین ترجمهی عهدین به شمار می آید. (حیدری، 206)
10. P. fander
11. Lee
12. سر قبر آقا محلی است در جنوب تهران که قبلاً گورستان بوده و در آنجا بقعه ای منسوب به سید ابوالقاسم بن محمد محسن اصفهانی معاصر محمدشاه و ناصرالدین شاه قاجار بود. دهخدا، ذیل سر قبر آقا.
مشخصات منابع تحقیق:
* آریان، قمر، چهره مسیح در ادبیات فارسی، تهران، معین، 1369.
* امین، سید حسن، «تبلیغ مسیحیت در قلمرو اسلام و پادریان در ایران»، مقالات و بررسی ها، دفتر 66، زمستان 78، صص 192-161.
* جدید الاسلام (پدر آنتونیو دوژزو)، علی قلی، ترجمه، شرح و نقد سفر پیداش تورات (سیف المؤمنین فی قتال المشرکین)، به کوشش رسول جعفریان، چاپ اول، قم، انتشارات انصاریان، 1375؛
* حائری، عبدالهادی، نخستین رویارویی های اندیشه گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب، [تهران]، امیرکبیر، 1372؛
* حیدری، حسین، کتاب شناسی گزینشی و توصیفی مطالعات ادیان، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت)، 1388.
* سعیدی محمدباقر، بررسی مسئله تحریف عهدین در مجادلات مسلمانان با یهودیان و مسیحیان، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه کاشان به راهنمایی دکتر حسین حیدری، 1386.
* شعبانی، رضا، تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه، ج1، تهران، نوین، 1365؛
* عبدالله الهاشمی و عبدالمسیح الکندری، رسالتان فی الحوار و الجدل بین المسیحیه و الاسلام، تحقیق و تقدیم و شرح: المستشرق جورج ترنار، جامعه سترابورغ، فرنسا.
* عظیم زاده، طاهره، «درآمدی بر ردیه نویسی دینی در عصر صفویه و دوران نخستین قاجاریه»، مقالات و بررسی ها، دفتر 61، تابستان 76، صص 197-179؛
* عظیم زاده، طاهره، «محمدرضا جدیدالاسلام و کتاب منقول الرضایی«، آیینه میراث، ش 41، تابستان 87، صص 432-411؛
* قزوینی یزدی، حاج بابا [اسماعیل]، «مبلغان مسیحی و تبلیغ علیه السلام در ایران عصر قاجاریه»، رواق اندیشه، ش 49، دی 84، صص 53-30؛
* قزوینی یزدی، حاج بابا [اسماعیل]، «رساله ای در رد یهودیت (محضر الشهود فی رد الیهود)، تحقیق: حامد حسن نواب، چاپ اول، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی حضور، 1378؛
* لوی، حبیب، تاریخ یهود ایران (و قسمت هایی از تواریخ بعضی مال که وابسته به تاریخ یهود می باشد)، ج 3، [تهران]، کتاب فروشی بروخیم، 1339؛
* میراحمدی، مریم، دین و مذهب در عصر صفوی، تهران، امیرکبیر، 1363؛
* P. Crone & M. Cook, Hagarism: The Making of the Islamic World, Cambridge, 1977.
* Adang, Camilla, Muslim Writers on Judaism and the Hebrew Bible form Ibban to Ibn Hazm, Brill-Leiden, 1996
* Trimingam, J, Spencer, Christianity Among the Arabs in Preislamic times, Longman 1979
منبع مقاله: نشریه کتاب ماه دین، شماره 179.