سرویس فرهنگی فردا: بنیامین بهادری و شایلی محمودی در سال 95 با هم ازدوج کردند و طبیعتا بعید بود که ما بیخیال آنها بشویم. خبرنگار مجله ایده آل با آنها به گفتگو نشسته است که آن را در ادامه میخوانید:
داستان حضور شایلی از کجا شروع شد؟
وقتی قرار شد بازی کنم، دیدم در انتخاب نقش رو به روی من که دختری هندی است، تردید دارند. گفتم اجازه بدهید که آن نقش را شایلی بازی کند. قربان به من گفت که او را ندیده است و پرسید مگر شایلی هندی صحبت میکند؟ من پیشنهاد دادم که جلسهای بگذراند و او را ببینند. پس از برگزاری جلسه قربان به من زنگ زد و گفت: ایشان از همه شما بهتر بازی میکند.
یعنی پیشنهاد حضور شایلی، مستقیم از طرفق شما مطرح شد؟
بله، کسی نمیدانست که شایلی هندی است و میتواند بازی کند، من به آنها گفتم.
خودتان از پیش به این موضوع فکر کرده بودید؟
از همان وقتی که بازی در «سلام بمبئی» را به من پیشنهاد دادند، به این موضوع فکر کرده بودم؛ ولی اگر از اول این پیشنهاد را میدادم، با مقاومت رو به رو میشد. صبر کردم و تقریبا به هیچ کس حتی به خود شایلی هم نگفتم. تا روزهای قبل از فیلمبر داری و مسافرت گروه به هند حرفی نزدم. فکر میکنم روز آخر بود و تصمیم داشتند به محض ورود به بمبئی، از چند بازیگر که قبلا تست گرفته بودند، یکی را انتخاب کنند. همان روز من این پیشنهاد را دادم. حتی برای خواندن ترانه ام در فیلم هیچ اص راری نداشتم و چندین ترانه از دیگران انتخاب کرده بودند. وقتی به مرور جلو رفتیم، هم تهیه کننده و هم کارگردان گفتند که حتما تو باید بخوانی که در نهایت من دو ترانه ساختم و در فیلم خواندم.
دوست نداشتید اولین تجربه تان، سینماییتر و از فضای تجاری دورتر باشد؟ شاید آن موقع میتوانستید استعدادتان را بهتر بروز دهید.
اگر کسی بخواهد بفهمد بنیامین بازگیر است یا نه، به نظرم در همان چند سکانس اول میفهمد که این شخص باید ادامه بدهد یا خیر و ربطی به فیلم و قصه هم ندارد. ما یک خروجی پر مخاطب داشتیم و مردم به همدیگر توصیه میکردند که کار را ببینند. ولی شاید این گونه که شما میگویید، نمیتوان «سلام بمبئی» را با فیلم فرهادی مقایسه کرد. درست است که این فیلم اسکار بگیر نیست؛ ولی مردم با دیدن بازی من میفهمند که این بازیگر میتواند ادامه بدهد و فیلمهای بهتری بازی کند یا نه؟
لقبی که دوستداران تان برای شما انتخاب کرده اند، «آقای عشق» است. مخاطب شما با این پس زمینه ذهنی که در ذهنش دارد، به تماشای سلام بمبئی نشست. بعد از تماشای فیلم هم همان ذهنیت را درباره شما داشتند؟
بله، این چیزی است که ان شا الله تا دم مرگ از من جدا نمیشود.
یعنی واقعا شخصیت شما همان آقای عشق خسته و غمگین است؟
نه، چرا خسته و غمگین؟ همه مردم با آهنگ «دنیا دیگه مثل تو نداره» بالا و پایین پریدند.
دوست دارید ایده آلترین تصویری که از شما در صفحه جادویی دیده میشود، چه باشد؟ من فکر میکنم آقای عشق میتواند سکانس هایی را در سینما داشته باشد.
در موسیقی هم هنوز برداشتهای جالبی در ذهنم دارم که آنها را نساخته ام و اجرا نکرده ام. در سینما که خیلی برایمان بکرتر استو هنوز خیلی تصاویر اتفاق نیفتادهای هست که من میتوانم در آن صحنهها حضور داشته باشم.
احیانا یکی از این تصویرها، زندگی شخصی خودتان نیست؟ خوانندهای که به هر حال هیچ کس نمیدانست فرزند و همسر دارد و آن اتفاقها افتاد. آیا دوست نداشتید سناریوی واقعی زندگی تان فیلم شود؟
سوال تان برایم خیلی غم انگیز است. امیدوارم بعد از من آن فیلم را بسازند؛ چون دلم نمیخواهد با آن مواجه شوم.