ماهان شبکه ایرانیان

انتشار نامه‌ای از آل احمد برای نخستین بار؛

«سوسیالیزم» را وقف عام کنید البته بی‌بوق و کرنا

جلال آل احمد در نامه‌ای که ۵۲ سال قبل نوشته و به تازگی برای نخستین بار منتشر شده است درباره باورهای سیاسی خود در آن زمان اشاراتی جالب دارد.

«سوسیالیزم» را وقف عام کنید البته بی‌بوق و کرنا

خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: جلال آل احمد نویسنده‌ای است که پنجاه سال پس از درگذشت خود نیز از فضای فکری ادبیات و اندیشه ایران معاصر جدا شدنی نیست. او که این روزها با ماجرای بازسازی منزل مشترکش و کمی پیش با جریان پیدا شدن یادداشت‌های روزانه‌اش در ایران مورد توجه دوباره قرار گرفته بود، بار دیگر با نامه‌ای که به تازگی از وی به دست آمده است نام و سیر اندیشه خود را بر سر زبان انداخته است.

غلامرضا امامی از دوستان قدیمی آل احمد به تازگی از پیدا شدن نامه‌ای از آل احمد خبر داده است که وی در سال 1345 به دست وی رسانده تا به یکی از دوستانش در خرمشهر برساند. شرح نگارش این نامه که راوی بخشی از اندیشه آل احمد در آن روزگار به شمار می‌رود از زبان امامی به این شرح برای خبرنگار روایت شد:

جلال آل احمد در سال 1345 از دانشسرا اخراج شد. من برای او نامه‌ای نوشتم و در آن گفتم که اگر تهران سرد است خرمشهر اما گرم‌است و مردمش گرمتر. او با هوشنگ پورکریم به خرمشهر آمد و یک هفته‌ای به من افتخار میزبانی از خودش را داد. شرح آن سفر را نوشته‌ام و امیدوارم که روزی منتشر شود. در این سفر کسانی که مایل بودند به دیدار او آمدند از جمله آقای ناصری دبیر فرهنگ دبیرستان‌های خرمشهر در آن زمان که به افتخار آل احمد میهمانی ویژه‌ای هم برگزار کرد. آل احمد پس از برگشت به تهران برای من نامه‌ای نوشت و چند کتاب و مجله فرستاد که بخشی از آنها برای من و بخشی برای آقای ناصری و بخشی نیز برای آقای کاظمی  مدیر اداری هتل آناهیتا در خرمشهر بود. جالب اینکه او برای آقای ناصری نسخه‌ای از مجله «سوسیالیزم» که توسط خلیل ملکی و هواداران نیروی سوم در خارج از ایران منتشر شده بود و نیز نسخه‌ای از کتاب جزیره خارک خودش را.

متن نامه‌ای که آل احمد برای آقای ناصری نوشته و توسط امامی به دست او رسیده بود پس از 52 سال به تازگی و باردیگر به دست غلامرضا امامی رسیده است که برای نخستین بار در خبرگزاری مهر منتشر می‌شود:

غلامرضا امامی و جلال ‌آل احمد

پنجشنبه 13 بهمن 45

حضرت آقای ناصری. یک دنیا ممنون از محبت‌های سرکار و سلام به خانوم و همه دوستانی که در محضر سرکار دیدیم. روزهای خوشی در خدمتتان گذشت. گرچه سرتان را درد آوردم. ولی چه می‌شود کرد؟

من بیست سال است به آن طرف ها می‌آیم و می‌روم. و همیشه همین حرف و سخن‌ها را داشته‌ام. آیا من متحجر شده‌ام؟ یا آن حضرات؟ خدا عالم است.

به عنوان تشکر از آن همه محبت چند تا مجلد است که به وسیله امامی(غلامرضا، جوانکی که توی تاکسی سفارشش را بهتان کردم) برایتان می‌فرستم. به خصوص شماره هفتم. که برای آن جوانان مفید می‌تواند باشد.

اینها به نسخ معدودی رسیده تهران. می‌توانید وقف کنیدش بر عموم. اگر خواستاری داشته باشد.

مراعات هم بفرمایید. یعنی که بی‌بوق و کرنا. به همین علت به نشانی خودتان مستقیم نفرستادم. می‌بخشید.

از این مورد چیزها کتاب و چرندیات که از تهران لازم دارید بنویسید. تنها کاری است که در این ولایت از دست ما بر می‌آید. (و این قلم ملعون را بگو که تا به حال سه بار کاغذ را سوراخ کرده است!)

سلام شما را به ملکی رساندم. در فردوسی سه شنبه گذشته مقاله‌ای را شروع کرده درباره چین و شوروی به امضای م. مهرگان. لابد خواهید دید.

والسلام. جلال آل احمد

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان