ماهان شبکه ایرانیان

نقش کوفیان در حکومت امام علی (ع)

برخی شهرها در طول تاریخ، دارای جایگاه ویژه ای در سرنوشت یک ملّت و گاه حتی در حدّ وسیع تری بوده اند این موضوع در برخی ایام چنان عینیت می یابد که محقّق برای دستیابی به شناخت لازم از تاریخ تحوّلات آن دوره، نیازمند مطالعاتی دقیق و اساسی در مورد آن جامعه است

نقش کوفیان در حکومت امام علی (ع)

مقدمه

برخی شهرها در طول تاریخ، دارای جایگاه ویژه ای در سرنوشت یک ملّت و گاه حتی در حدّ وسیع تری بوده اند این موضوع در برخی ایام چنان عینیت می یابد که محقّق برای دستیابی به شناخت لازم از تاریخ تحوّلات آن دوره، نیازمند مطالعاتی دقیق و اساسی در مورد آن جامعه است. مردم کوفه در قرن نخست هجری در برخی حوادث مهم تاریخی جهان اسلام، نقشی انکارناپذیر و برجسته ایفا نمودند که اوج آن در دوران خلافت امیر المؤمنین علی (ع) است. بنابر دلایلی، امام (ع)  این شهر را برای نخستین بار به عنوان مرکز خلافت اسلامی برگزید و در تماس نزدیک با مردم آن سرزمین قرار گرفت.

نکتۀ اساسی در این پژوهش آن است که چه مناسباتی بین کوفیان و علی (ع) در دو دورۀ قبل و بعد از خلافت ایشان وجود داشته است؟ دیگر آنکه عملکرد آنها در دوران خلافت امام (ع) چگونه بود؟ وجود گروه های مختلف در کوفه، اعم از اقوام عرب و غیر عرب، به ویژه تعداد قابل توجه ایرانیان و همچنین معتقدان به ادیان مختلف و حمایتی که از جانب برخی از این گروه ها نسبت به امام (ع) ابراز گردید، بر اهمّیت و ضرورت این پژوهش می افزاید. در این پژوهش می توان دریافت که چه اشخاص و گروه هایی از امیر المؤمنین علی (ع) در تمامی مراحل حمایت نمودند. از جانب دیگر، اشخاص و گروه هایی که در ابتدا حمایت کردند و سپس راه نافرمانی در پیش گرفتند و یا از همان آغاز خلافت ایشان با وی مخالفت نمودند، مورد مطالعه قرار می گیرند.

آنچه ممکن است گاه موجب برخی ابهامخات و تردیدها در ذهن برخی مخاطبان شود، ملاحظۀ بالترین وفاداری ها و در نقطۀ مقابل، بیشترین دشمنی ها از طرف مردم کوفه نسبت به امام (ع) است. اگرچه معمولا خیانت کوفیان، بر اذهان سایه افکنده است، اما ضروری است تا به حمایت های وفاداران به امام نیز توجه لازم مبذول گردد. تحلیل جامعه شناختی قبایل و اقوام مختلفی که به این شهر مهاجرت نمودند، می تواند بخش هایی از حقایق مربوط به روابط مردم کوفه با امام را تبیین کند.

این موضوع با توجه به اهمّیت و جایگاهی که میان مسلمانان دارد، مورد توجه برخی محققان قرار گرفته است. در بیشتر موارد، این توجه، معطوف به موضوع بی وفایی و خیانت کوفیان شده و در این باره تحلیل هایی انجام گرفته است. در این پژوهش، اهتمام بر آن است تا با پرهیز از تکرار آن گفته ها، گرایش برخی از کوفیان به امام (ع)  از سال ها پیش از خلافتش، مورد ارزیابی قرار گیرد. علاوه بر موقعیت سوق الجیشی کوفه که در انتخاب این شهر به عنوان مرکز خلافت، نقش داشت، امام با توجه به نیروی انسانی موجود، چه قابلیتی را برای کوفه در این انتخاب خود قائل بوده است؟ سرانجام، اینکه با وجود استعدادها و فرصت های مناسب موجود، چه عواملی موجب گردید تا تهدیدها در کوفه گسترش یابد؟

کوفه مولود فتوحات اسلامی

شکل گیری و تأسیس کوفه، در تاریخ اسلام به پیروزی سپاهیان اسلام در جنگ قادسیه و تلاش برای یافتن منطقه ای مناسب با طبیعت خوب برای اقامتشان در سال هفدهم هجری برمی گردد. به گفتۀ بلاذری کوفه در سمت راست فرات و در شمال شرقی شهر حیره در ناحیه ای به نام سورستان (مأخوذ از نام فارسی شورستان، به معنی صحرا) بنا گردید (بلاذری، بی تا: 275 ).

در اینکه چرا به این سرزمین نام کوفه اطلاق شده است، دیدگاه های مختلفی وجود دارد. به گفتۀ یاقوت حموی کوفه از کوفان اخذ شده و کوفان یعنی در بلا و شر بودن. برخی کوفه را به معنای قطعه ای از سرزمینی می دانند و برخی دیگر معتقدند که چون آن منطقه دارای خاک و شن زار بود، کوفه نام گرفت. گروهی هم آن را کوفة الجند نامیده اند (یاقوت حموی، 1376 ق: 296/7).

تأسیس کوفه در پی فتوحات مسلمین در مرزهای غربی امپراتوری ساسانی و لزوم ایجاد پایگاه و اردوگاهی برای اقامت سپاهیان در مکانی مناسب با طبعشان، انجام پذیرفت. خلیفۀ دوم تمایلی به اقامت اعراب مسلمان در شهرهای ایرانی و آمیخته شدن آنان با ایرانیان نداشت، لذا پس از اینکه از بیماری سربازان آگاهی یافت، به سعد ابن ابی وقّاص، فرماندۀ سپاهش، دستور داد تا برای مسلمین، محلّی برای مهاجرت (دار الهجره )و نیز مرکزی برای ادارۀ جنگ (دار الجهاد) انتخاب کند (طبری، 1408 ق: 477/2).

از گفته های مورّخین می توان دریافت که در اندیشۀ خلافت، کوفه در ابتدا به منزلۀ اردوگاهی نظامی طراحی گردید تا گروه های مختلف در آن اقامت کنند، همیشه در حال آمادگی کامل باشند و با دقت لازم از آنها استفاده شود. ازاین رو، اوّلین ساکنان کوفه، کسانی بودند که در جنگ قادسیه شرکت داشتند.

ساکنان ناهمگون

گروه بندی اجتماعی اعراب و تنوّع اقوام و مللی که به تدریج در کوفه سکنی گزیدند، از نکات بسیار مهمی است که در دهه های بعد، نقش مهمی در تاریخ این شهر و حتی تاریخ خلافت اسلامی ایفا نمود. پس از آنکه فاتحان جنگ قادسیه با زنان و فرزندان خو در این شهر اقامت گزیدند، گروه های دیگری از اعراب قبایل مختلف و غیر اعراب و نیز مسلمانان و غیرمسلمانان به کوفه مهاجرت نمودند. از اوّلین ساکنان کوفه، می توان به هفتاد نفر از اصحاب پیامبر (ص) که در جنگ بدر حاضر بودند و سیصد نفر از اصحاب شجره که با پیامبر بیعت مجدّد نمودند (بیعت رضوان) اشاره کرد (ابن فقیه همدانی، 1302: 164).

نکتۀ مهم در زندگی اجتماعی اعراب، تا زمان فتوحات اسلامی، انتخاب محل زندگی برمبنای وابستگی ها و روابط سببی بود؛ لذا آنان حتی به اعرابی که از قبیلۀ خودشان نبودند، به چشم بیگانه می نگریستند. فتوحات اسلامی و بنای شهرهای جدید، این قاعده را بر هم زد. اوج این تنوّع اقوام و ملل را می توان در کوفه ملاحظه نمود. البته، نباید از این نکته غافل شد که این موضوع بر روند شکل گیری وقایع در این ناحیه و نحوۀ حضور مردم این ناحیه در این حوادث، بسیار موثّر بوده است.

ترکیب عنصر عرب در کوفه، بیش از دیگر شهرها نامتجانس و پیچیده بود. حضور قبایل متعدّدی از اعراب شمالی (عدنانی) و به خصوص اعراب جنوبی (قحطانی) شاهدی بر این مدّعاست. این جمعیت نامتجانس، متشکل از دسته های نظامی ای بود که به عنوان جنگاوران آمادۀ نبرد، عمل می کردند. تعدادی از این افراد، بدون خانواده های خود در کوفه اقامت گزیدند که طبعا کنترل آنها تا حدودی دشوار بود.

ناهمگونی اعراب در شهر کوفه، از همان ابتدای اقامت آنان مسئله ساز بود. سعد تلاش نمود تا این معضل را رفع نماید. او از جمله طبقه بندی وسیع تر نزاری (اعراب شمالی) و یمنی (اعراب جنوبی) را پیشنهاد کرد. وی هرکدام از این دو گروه را در محل خاصّی در کوفه مستقر نمود. بدین سان که نزاری ها را در غرب و یمنی ها را رد شرق کوفه جای داد (یاقوت حموی، 1376 ق: 322 /4). این تقسیم بندی جمعیتی، با موفقیت همراه نبود؛ زیرا این قبایل مختلف نزاری و یمنی با یکدیگر وحدت و انسجام نیافتند. از طرف دیگر، این ترکیب موجب بروز برخوردهایی بین آنها شد.

در مدت زمان کوتاهی، این شهر مورد توجه دیگر گروه های مسلمان و حتی غیر مسلمان واقع شد. در این میان، حضور پارسیان (ایرانیان) چشمگیرتر بود. اوّلین گروه ایرانی ساکن کوفه، دستۀ 4000 نفری معروف به دیالمه (دیلمیان) بود که در جنگ قادسیه وارد جنگ با مسلمانان نشدند ولی پس از پایان جنگ، به آنها پیوستند. ورود تعداد قابل توجهی از مردان و زنان ایرانی که در جنگ ها اسیر شده بودند، عامل دیگر ورود ایرانیان به این شهر بود. همچنین موقعیت جغرافیایی کوفه که در مرز عراق ساسانی قرار گرفته بود، محل مناسبی برای کاسبان، پیشه وران و دیگر گروه های ایرانی بود، تا در شرایط جدید، دوباره زندگی خود را سر و سامان دهند.

علاوه بر فاتحین مسلمان و ایرانیانی که در کوفه مستقر شده بودند، سریانی های ساکن اطراف حیره و نجف، نجرانی های یمن (اصطخری، 1961: 58)و ساکنین بیابان های میان کوفه و بصره نیز به این شهر روی آوردند. همچنین قبایل و قشرهای دیگری از مردم به صورت گروه های کوچکی از طوایف در این شهر سکنی گزیدند. تعدادی از نبطیان که در بیابان های بین کوفه و بصره می زیستند، به کوفه آمدند. یهودیان هم به کوفه وارد شدند. آنها ابتدا در سال 20 هجری وارد کوفه شدند و جمعیتشان افزایش یافت. دو گروه مسیحیان نسطوری و یعقوبی نیز در کوفه مستقر بوده اند  (ماسینیون، 1939: 25).

کوفه بستر تضادها و ناملایمات

آنچه در میان اعراب ساکن کوفه همچون پدران خود در ادوار پیشین وجود داشته است، پیوندهای عشیره ای و ارتباطات مستحکم خونی و نژادی بوده است. در واقع، این جامعه بر پایۀ بنیادهای قبیله ای سازمان یافته بود و در همۀ گروه های اجتماعی روحیۀ گروهی و پیوند عشیره ای (عصبیت قومی)مهم ترین جنبۀ حیات اجتماعی بود. به گفتۀ ابو الفرج اصفهانی، نظام قبیله ای بر اساس نسب نامه ای واقعی یا غیرواقعی بر یک نیای مشترک قرار داشت که از آن، وضع اجتماعی و اخلاقی هر قبیله تعیین می گردید. بنابراین، علم و آگاهی بر نیای مشترک، نقطۀ اصلی وجدان اجتماعی بود و عزّت و افتخار یک قبیله با قبیلۀ دیگر از اجداد ایشان ریشه می گرفت (ابو الفرج اصفهانی، بی تا: 45/1).

در واقع درک آنچه میان امام علی (ع) و اهل کوفه گذشت، بدون شناخت کافی از وضعیت درونی و مناسبات اجتماعی موجود در این شهر، موجب سردرگمی و تحلیل اشتباه خواهد شد. در حالی که این مردم، نسل های متمادی وابسته به تصمیمات و ارادۀ شیوخ و بزرگان خود بر مبنای تعصّبات قومی بودند، تا چه میزان می توانستند تحت یک ارادۀ واحد قرار گیرند؟ از جانب دیگر، چنانچه خواست شیوخ و اشراف قبایل، در تضاد با خواست رهبری همچون امیر المؤمنین علی (ع) قرار می گرفت، آنان کدامیک را برمی گزیدند؟

درست است که برخی از برگزیدگان و یاران با وفای پیامبر اعظم (ص) و امیر المؤمنین علی (ع)  در کوفه می زیستند، و بیشترین وفاداری را نسبت به پیامبر (ص) و خاندانش از خود نشان می دادند، ولی آنان تنها بخشی از مردم کوفه بودند. در واقع خواست انان در کوفه عمومیت نداشت.

بخش دیگری از تضادهای موجود در جامعۀ کوفه به رقابت های پنهان و آشکار میان قبایل عرب بازمی گشت. جمعیت کوفه از قبایل مختلف و متعدّدی تشکیل شده بود و با اینکه اعراب یمانی اکثریت داشتند، اما عملا قدرت، پراکنده شده بود و هیچ کدام بر دیگری مسلّط نبود. در حوادث و وقایع پیش از خلافت امیر المؤمنین، نیز صداهای متفاوت و گاه متضاد از کوفه شنیده می شد. خلفای قبل از امام (ع) نیز بارها نسبت به کوفیان ابراز ناراحتی نمودند. بهترین گواه این مطلب، تعویض سریع حکام کوفه از جانب خلیفۀ دوم بود. البته، هربار گروه هایی از مردم با حاکم جدید مخالفت می کردند. روزی خلیفه گفت: از مردم کوفه به که پناه برم؟ چون مردی قدرتمند بر ایشان والی کنم، او را به فسق و فجور نسبت دهند و چون ضعیفی را به ولایت فرستم، حقیرش دارند (بلاذری، بی تا: 287).

اهالی کوفه و علی (ع) پیش از خلافتش

سوابق درخشان و بی نظیر امام علی (ع) بر عموم صحابه و تابعین آشکار بود، هرچند این موضوع برای برخی از این اشخاص، ناخوشایند بود و برخی دیگر نسبت به آن بی تفاوت بودند. با وجود این، بعضی از مردم که تعداد قابل توجهی از آنان در کوفه حضور داشتند، بر این باور بودند که علی (ع) وصی و جانشین پیامبر (ص)است. شور و شوق برخی از این افراد چنان بود که در هر شرایطی به خاندان اهل بیت (ع) ابراز علاقه می کردند.

به گفتۀ مسعودی، در سال سی و ششم، حذیفة بن یمان، صحابی پیامبر (ص)، در کوفه بیمار بود که خبر بیعت مردم را با علی (ع) شنید و گفت: مرا بیرون ببرید و مردم را به نماز جماعت دعوت کنید. او را بیرون بردند و در مسجد بر منبر نشاندند. ابتدا خدا را حمد و ثنا گفت و بر پیغمبر و خاندانش صلوات فرستاد، آنگاه گفت: ایها الناس، مردم با علی بیعت کرده اند، از خدا بترسید و علی را یاری کنید که وی به خدا از اوّل تا آخر بر حق بوده است و پس از پیغمبر شما از همۀ کسانی که درگذشته اند و از این پس تا قیامت خواهند بود، بهتر است. آنگاه دست راست خود را بر دست چپ نهاد و گفت: خدایا شاهد باش که من با علی بیعت کردم... ، سپس به دو پسر خود صفوان و سعد گفت: مرا ببرید و شما با علی باشید؛ زیرا جنگ های بسیار در پیش خواهد بود که در اثنای آن مردم بسیار کشته خواهند شد. بکوشید تا در حضور وی شهادت یابید که خدا بر حق است و هرکه با او مخالفت کند، بر باطل است (مسعودی، 1409 ق: 425/1).

سخنان برخی از بزرگان کوفه هنگام بیعت با امیر المؤمنین علی (ع) همچون گفته های حذیفه بیانگر ارادت خالصانۀ آنان به امام است، به گفتۀ یعقوبی: صعصعة بن صوحان به پاخاست و گفت: به خدا سوگند، ای امیر المؤمنین! تو خلافت را آراستی و آن، تو را نیاراست؛ و تو مقام آن را بالا بردی، نه آن مقام تو را، و آن به تو نیازمندتر است تا تو به آن. سپس مالک بن حارث اشتر ایستاد و گفت: ای مردم! این است وصی اوصیاء و وراث علم انبیاء، آنکه (در راه خدا) بس گرفتاری کشید و نیک امتحان داد، آنکه برای او کتاب خدا به ایمان گواهی داد و پیامبرش به بهشت رضوان، کس که فضایل در او به کمال رسیده و در سابقه و علم و برتری اش نه پسینیان شک دارند و نه پیشینیان  (یعقوبی، 1373 ق: 179/2).

این سخنان بیانگر عمق ارادت تعدادی از بزرگان کوفه و به تبع آن بخش هایی از مردم کوفه نسبت به امام است، البته نه همۀ مردم. با وجود این، اکثر مردم کوفه از همان ابتدا مخالف امام (ع) نبودند، بلکه به تدریج با تأثیرپذیری از عوامل مختلف، تحت تأثیر اشراف قبایل و منافع دنیوی، از ایشان فاصله گرفتند. این قبیل افراد تا پیش از خلافت امام، موضع گیری خاصّی علیه وی نداشتند.

علل حمایت مردم کوفه از امیر المؤمنین علی (ع)

امام به مدّت 25 سال از خلافت دور نگه داشته شده بود. وی که به خوبی می دانست در این مدّت جامعۀ اسلامی از مسیر اساسی اسلام و سنّت پیامبر (ص) فاصله گرفته است و در صورت اجرای قوانین و عدالت اسلامی، مخالفت های جدّی بروز خواهد کرد، ابتدا در برابر درخواست مردم برای پذیرفتن مقام خلافت، مقاومت نمود، اما اصرار مردم و مسئولیت خطیر رهبری، آن حضرت را مجبور به پذیرش خلافت نمود.

ایشان ماجرا را این گونه بیان می کنند: روز بیعت، فراوانی مردم چون یال های پرپشت کفتار بود. از هر طرف مرا احاطه کردند تا آنکه نزدیک بود حسن و حسین لگدمال گردند و ردای من از دو طرف پاره شد... سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود و یاران، حجّت را بر من تمام نمی کردند و اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش می ساختم (سید رضی، 1385 ش: 41).

به زودی گروه های مخالف امام شکل گرفتند و وارد عمل شدند. مخالفان علی (ع)  عمدتا در سه گروه دسته بندی می شوند. این دسته بندی به وسیلۀ رسول خدا (ص) انجام شده است. آن حضرت فرمود: «ای علی! پس از من با ناکثین، قاسطین و مارقین نبرد خواهی کرد» (ابن ابی الحدید، 1378 ق: 201/1). حضور برخی اشخاص که از جایگاه ویژه ای برخوردار بودند، یا سوابق درخشانی در پیشینۀ آنان وجود داشت، در بین گروه های مخالف حضرت و نیز حمایت مالی اشراف و به خصوص بنی امیه از مخالفان، چنان جوّی علیه امام (ع) ایجاد نمود که این خلیفۀ جدید که از مقام بی همتایی برخوردار بود، مظلومانه در تنهایی به سر برد و از هیچ ناحیه ای تا مدّت ها نیروی کمکی و یا سپاه برایش ارسال نشد. در این شرایط و در آستانۀ جنگ جمل یا سپاه ناکثین (پیمان شکنان)، سپاه کوفه تنها سپاهی بود که برای کمک به امام (ع) در میدان نبرد حاضر شد.

1- وجود روحیۀ جهاد در تعدادی از مردم کوفه

یکی از مهم ترین معضلاتی که حضرت علی (ع) در آغاز حکومت خود با آن مواجه بود، چیرگی روحیۀ زراندوزی و مقام پرستی برخی از خواص و افرادی بود که سابقۀ مصاحبت و همنشینی با پیامبر  (ص) و بعضا شرکت در جنگ ها در رکاب ایشان را داشتند. عامۀ مردم نیز به تبعیت از این افراد و فضای نامطلوب جامعه، به دنبال خواسته های دنیوی و معیشتی خود بودند، اما در کوفه صداهای دیگری نیز به گوش می رسید.

این مردم به سبب سال ها نبرد در میدان های جنگ، معمولا در برابر برخی انحرافات، با شدّت بیشتری برخورد می کردند؛ لذا با وجود سکوت برخی از ایالت ها در زمان خلیفۀ سوم، کوفیان بارها در برابر استانداران نالایق وی، اعتراض کردند، از جمله نسبت به ولید بن عقبه، برادر مادری خلیفۀ سوم که در زمان او مسئولیت کوفه را بر عهده گرفت. وی مرتکب تخلّفات متعدّدی شد، از جمله نماز صبح را در حال مستی چهار رکعت خواند و خلیفه به علّت اعتراض های مکرّر برخی از مردم کوفه، وی را عزل نمود. پس از ولید، سعید بن عاص اموی از جانب خلیفۀ سوم به عنوان امیر کوفه وارد آن شهر شد.

سعید ابتدا فرمان داد تا محراب و منبر را تطهیر کنند، او می گفت که ولید، نجس و پلید بوده است، اما مدّتی که از حکومت وی گذشت، کارهای ناپسندی از او مشاهده گردید و در بیت المال دخالت های خودسرانه کرد (مسعودی، 1409 ق: 346/2). او حتی به این امر بسنده نکرد و در جلسه ای که برخی از بزرگان کوفه در آن حضور داشتند، گفت: سواد کوفه باغ قریش است. مالک اشتر در پاسخ وی گفت: گمان می کنی سوادی که خدا آن را با زور شمشیر به ما داده است، مال تو و قوم توست؟ سعید در مکاتبه با خلیفه (سوم، نارضایتی خود را از این قبیل اشخاص اعلام نمود و به دستور خلیفه، این عدّه را که از چهره های درخشان شیعه و طرفداران علی (ع) بودند، به شام تبعید نمود. سرانجام در سال 34 ق مردم کوفه سعید بن عاص را از این شهر اخراج و به حکومت ابو موسی اشعری رضایت دادند (سیوطی، 1408 ق: 124).

2- فعالیت برخی از ارادتمندان امیر المؤمنین در کوفه

به طور کلّی بخش قابل توجیه از جمعیت کوفه را اعراب جنوبی تشکیل می دادند که تعدادی از آنها، آشکارا به اهل بیت (ع) گرایش داشتد. این علاقه بر اثر شناخت شخصی، و یا فعّالیت برخی از بزرگان و صحابۀ پیامبر (ص) به وجود آمده بود، چنان که پیش تر از مالک اشتر، حذیفۀ بن یمان و صعصعة بن صوحان نقل گردید؛ همچنین دیگر بزرگانی که این عقاید را داشتند، در کنار بی عدالتی موجود در جامعه، موجب فزونی ارادت به امام (ع) در این شهر شد.

این قبیل اشخاص، عموما به جهت سوابق درخشان در اسلام، مصاحبت با پیامبر (ص)، جهاد در راه خدا، داشتن صفات نیک و دوری از رذائل، در میان مردم و قوم خود از کلام نافذی برخوردار بودند. برخی از آنان که در بیان عقاید خود، شهامت داشتند، از این طریق، آگاهی لازم را به جامعه منتقل نمودند. در این باره می توان به اقدام هاشم بن عتبة بن ابی وقاص، معروف به هاشم مرقال اشاره کرد. وی پس از ملاحظۀ سستی ابو موسی اشعری در اخذ بیعت مردم کوفه با علی (ع) ، به نزد وی رفت و پس از سرزنش او گفت: مردم عثمان را کشتند و خاص و عام انصار با علی بیعت کرده اند. از آن می ترسی که اگر با علی بیعت کنی، عثمان از آن جهان بازآید و تو را ملامت کند؟ هاشم پس از این سخنان با دست راست، دست چپ خود را گرفت و گفت: دست چپ از آن من و دست راستم از آن امیر المؤمنین علی (ع) است. با او بیعت کردم و به خلافتش راضی شدم. پس از اینکه هاشم مرقال به این صورت بیعت کرد، برای ابو موسی عذری باقی نماند، برخاست و بیعت کرد و بعد از او بزرگان و معاریف کوفه نیز با علی (ع) بیعت کردند (ابن اعثم کوفی، 1411 ق: 438 /2).

انتخاب کوفه به عنوان مرکز خلافت اسلامی

امام (ع) پس از پایان جنگ جمل، دیگر به مدینه باز نگشت و برای نخستین بار، شهری به جز مدینه را به عنان مرکز خلافت اسلامی قرار داد. حضرت در سخنانی با مردم کوفه، با صراحت این انتخاب را به علّت درگیری های درون خلافت اسلامی و حمایت آنان از خود ذکر می کند.

1- گسترش مرزهای جغرافیایی جهان اسلام

با اینکه از رحلت پیامبر اعظم (ص)تا خلافت امام (ع) نزدیک به 25 سال می گذشت، اما در طول این مدّت، خلافت اسلامی از محدودۀ شبه جزیرۀ عربستان به طرف دو امپراتوری ساسانی و روم گسترش یافته بود. این امر اقتضا می کرد در خصوص مکان مرکز خلافت اسلام تغییراتی صورت گیرد. باوجوداین، به دلیل جایگاه و سابقۀ ارزشمند شهر مدینه به عنوان اوّلین شهر اسلامی و سپس مرکز حکومت پیامبر (ص) این ضرورت نادیده انگاشته شد. مدینه در شبه جزیرۀ عربستان می توانست نقش یک مرکز را ایفا نماید، اما پس از فتوحات اسلامی در جنوب غربی خلافت و با فاصله ای طولانی از این سرزمین ها قرار داشت؛ در مقابل، کوفه تقریبا در قلب جهان اسلام واقع شده بود.

2- حمایت اهل کوفه از امیر المؤمنین علی (ع)

با آغاز فتوحات اسلامی بسیاری از افراد دلاور و با نفوذ، از مدینه، مکه و دیگر مناطق شبه جزیره به مناطق جدید و خصوصا کوفه مهاجرت نمودند. اشخاصی که هنوز در مکه و مدینه اقامت داشتند، بعضا نظر مساعدی به امام نداشتند؛ به عنوان مثال بنی امیه که پس از خلیفۀ سوم در امور سیاسی و اقتصادی نفوذ بسیار یافتند، کاملا با وی مخالفت می کردند؛ زیرا علی (ع) در کنار پیامبر  (ص) بزرگان بنی امیه را که سردمداران کفر بودند، به قتل رسانده بود.

در جریان جنگ جمل، صفین و نهروان کمک چندانی از شبه جزیره برای امام ارسال نشد، بلکه بار اصلی بر عهدۀ مردم کوفه قرار داشت. تردیدی وجود ندارد که در کوفه نیز افراد مخالف و به خصوص بی تفاوت و فرصت طلب نیز حضور داشتند و آنها نیز فعّالیت خود را براساس شرایط و منافعشان تنظیم می کردند.

3- تغییر اوضاع و شکل گیری شرایط نوین

خلع معاویه از استانداری شام و سرپیچی او از دستور امیر المؤمنین (ع) موجب ایجاد شرایط جدیدی در درون خلافت اسلامی شد. فاصلۀ طولانی میان مدینه و شام باعث می شد تا عملا خلیفۀ اسلام به دور از مناطق وسیع جهان اسلام باشد و معاویه که بر شام تسلّط داشت، از این شرایط، بیشترین استفاده را می برد و دیگر مناطق را با زر و زور تسلیم خود می نمود.

مجموعۀ این عوامل، موجب شد تا امام، کوفه را به عنوان مرکز خلافت اسلامی برگزیند. متأسفانه در این شهر نیز افراد سودجو و عافیت طلب، پس از جنگ صفّین، اذهان بسیاری را مشوّش کردند و شبهات و ایرادات خود را آزادانه در جامعه انتشار دادند. در نتیجه، عصیان، سرپیچی و زمزمه های مخالفت در کوفه گسترش یافت. در این شرایط باز هم حمایت و پشتیبانی از امام (ع) عمدتا بر عهدۀ مردم کوفه بود و از این رو، حضرت آنها را از همۀ مسلمانان برتر و برگزیده تر می خواند  (ثقفی کوفی، 1355: 625/2).

فرصت ها و تهدیدها در کوفه

با اتّفاقاتی که در ماه های نخستین خلافت امیر المؤمنین به وقوع پیوست و در نهایت، منجر به جنگ جمل در بصره گردید، مردم کوفه با حمایت از خلیفه، شرایط نوینی برای خود در جهان اسلام به وجود آوردند. در این شهر با توجه به قابلیت هایی که بیان شد، از جمله وجود برخی از چهره های باتقوا و انقلابی در صورت دفع تهدیدها، می توانست نام کوفه به شکل گیری در تاریخ، ماندگار شود. در واقع، هر پژوهشگری که تاریخ اسلام در قرن اوّل هجری را معالعه می کند، نه فقط در دوران خلافت امیر المؤمنین علی (ع) ، بلکه در چندین واقعۀ بسیار مهم دیگر از قبیل قیام عاشورا، نهضت توّابین، قیام مختار ثقفی، شورش دیر جماجم و دیگر وقایع مشابه در می یابد که در تمام موارد مذکور، در وهلۀ نخست کوفیان با شور و اشتیاق خاصّی در صحنه حضور می یابند، به گونه ای که تصوّر می شد بهترین فرصت برای پیروزی نهضت فراهم آمده است، اما دیری نمی پایید که آن فرصت از دست می رفت و به تهدیدی برای نهضت بدل می شد.

بر این اساس، مجموعه ای از مدح و ذم ها که بعضا متضاد به نظر می آیند، در مورد اهل کوفه نقل شده است، حال آنکه برخی از آنان در شرایطی شایستۀ مدح و متقابلا تعدادی دیگر در موقعیت های دیگری سزاوار مذمت بوده اند. به بیان دیگر، مصادیق آنها با یکدیگر متفاوتند و تضادی وجود ندارد. از جمله علی (ع) در آغاز ورود به کوفه فرمود: آفرین بر تو ای کوفه! هوایت چه خوش و خاکت چه پربرکت است. کسی که از تو بیرون می رود، به سوی گناه می رود و هرکه بر تو وارد می شود، به سوی رحمت می آید (دینوری، 1409 ق: 189).

خلیفۀ دوم در مورد کوفیان گفت: «آنها نیزۀ خدا، ذخیرۀ ایمان و جمجمۀ اعراب هستند» (ابن سعد، 1957: 7/6). از سلمان فارسی در این مورد چنین نقل شده است: «کوفه گنبد و بارگاه اسلام است. روزی آید که همۀ مؤمنان در آن منزل گزینند یا هوای آن را در سر پرورند» (مسعودی، 1409 ق: 192/32). در مقابل، نکوهش های بسیاری نیز در این خصوص نقل شده است، حتی بی وفایی مردم کوفه چنان اشتهار یافت که از آن به عنوان ضرب المثل استفاده می شد، مانند«الکوفی لا یوفی»، یعنی اهل کوفه وفا ندارد یا مثل اهل کوفه بی پروا و زنهارخواه است (دهخدا، 1361: ذیل کوفی). علی (ع) مردم کوفه را به شتران بی سرپرستی تشبیه می کند که هرگاه از یک سو گرد هم آیند، از سوی دیگر پراکنده می شوند (مفید، 1387 ق: 135).

رشد تزلزل و خیانت در کوفه

امام س از پیروزی قاطع در جنگ جمل، از بصره به کوفه آمد و این شهر را مرکز خلافت خود قرار داد، اما علی رغم این موفّقیت، تنها کسانی که در باورهاشان نسبت به امام ثبات قدم داشتند، تا آخرین لحظه از وی حمایت نمودند. نیروهای مخالف و بی تفاوت به علل مختلف، از جمله عدالت امام، رعایت حقوق غیر اعراب به خصوص ایرانیان، و جلوگیری از ریخت و پاش در بیت المال، با طرح شبهات توسّط برخی کج فهمان و برخی عوامل دیگر به تدریج آشکارا در فعّالیت های ضد خلیفه حضور یافتند این فعالیت ها پس از جنگ صفّین شدّت یافت.

1- منفعت پرستی و فرصت طلبی

آنچه در جریان حکمیت در جنگ صفّین به شکل مخالفت صریح با امام (ع) تجلّی پیدا کرد، حادثه ای آنی نبود، بلکه جریان فکری ریشه داری بود که معاویه و همراهانش نیز از آن اطّلاع داشتند و حتی در تحقّق آن مساعدت کردند. معاویه به خوبی می دانست که برخی از رهبران قبایل و اشراف کوفه دیر یا زود در برابر عدالت علی (ع) در تمام امور، از جمله عدالت اقتصادی و اجتماعی موضع گیری خواهند نمود و براساس پایگاه قبیله ای خود، بخش های قابل توجهی از مردم کوفه از آنان حمایت بی چون وچرا خواهند کرد.

یکی از سردمداران این جریان در کوفه، اشعث بن قیس بود. وی از بزرگان یمن محسوب می شد که در اواخر حیات رسول اکرم (ص) مسلمان شد، اما پس از رحلت پیامبر (ص) مرتد گردید و به اسارت مسلمانان درآمد. امام پس از ورود به کوفه با آگاهی از بی تقوایی وی، او را عزل و خواهان رسیدگی به اموالش گردید. اشعث پس از دریافت نامۀ امام (ع) تصمیم داشت مانند برخی دیگر از اشراف عراق به نزد معاویه پناه گیرد، اما وجود املاک و بستگانش در عراق و مخالفت برخی از اطرافیان وی، موجب شد تا از این تصمیم منصرف و رهسپار کوفه شود. ظاهرا از این زمان به بعد، بین اشعث و معاویه مکاتبه برقرار گردید  (بلاذری، بی تا: 80/3).

اشعث در نبرد صفین ریاست قبیلۀ کِنده را بر عهده داشت. وقتی امام او را از قبایل یمنی برکنار کرد، موجب نخستین اختلاف در سپاه امام گردید که ماجرا با گماردن وی بر قسمت چپ سپاه عراق خاتمه یافت. زمانی که سپاه معاویه قرآن ها را بر نیزه ها آویختند، اشعث بن قیس با بی شرمی به امام گفت: «باید در پی مالک اشتر بفرستی تا از جنگ باز ایستد؛ در غیر این صورت، چنانکه عثمان را کشتیم، تو را نیز خواهیم کشت» (ابن اعثم کوفی، 1411 ق: 174 /3).

این شخص و دیگر همپالکی هایش به ظاهر در سپاه امام بودند، اما پس از اینکه منافع خود را در خطر دیدند، از هر فرصتی برای ضربه زدن به خلافت امام (ع) استفاده کردند. آنها همواره در کوفه علیه خلیفۀ اسلام تحریک می کردند، چنان که حکمیت و حتی داور را بر امام تحمیل نمودند.

2- عدم شناخت مقام ولایت و امامت

برخی از بزرگان و مشاهیر کوفه از قبیل عمار یاسر، مالک اشتر، حجر بن عدی، هاشم مرقال، عدی بن حاتم، خزیمة بن ثابت انصاری، صعصعة بن صوحان و امثالهم، علی (ع) را به عنان ولی خدا و وصی پیامبر (ص) باور داشتند و بسیاری از این افراد یا دوستانشان همچون مسیب بن نجبه، رشید هجری، میثم تمّار و کمیل بن زیاد براساس همین باور به دست بنی امیه به شهادت رسیدند، اما همراهی سایرین با امام براساس این اعتقاد نبود. آنان تا حدودی نسبت به جنبه هایی از فضایل امام و برتری آن حضرت نسبت به دیگران اطلاع داشتند، ولی حمایتشان از وی تا اندازه ای بود که مال و جانشان آسیب نبیند. در غیر این صورت، ترجیح می دادند به گونه ای دیگر عمل نمایند.

3- گروه گرایی

آنچه معمولا در بررسی کوفه در عصر امام علی (ع) مورد توجه پژوهشگران واقع نشده است، وجود گروه های متعدّد غیررسمی است که معمولا در قالب پوشش قبایل مختلف قرار داشتند و بعدها جریان خوارج نیز از داخل همین گروه ها شکل گرفت و چهرۀ خشن و معاند خود را در مقابل خلافت امام نمایان ساخت. نقطۀ مشترک این گروه ها، عدم شناخت مقام امامت و استناد به برداشت های شخصی خود از مسائل و وضعیت موجود بود. در این خصوص، شواهد متعدّدی وجود دارد که تنها به دو مورد آن اشاره می شود.

امیر المؤمنین پس از ارسال پیک، برای قانع کردن معاویه به اطاعت، و اطّلاع یافتن از پاسخ منفی وی آماده شدنش برای جنگ، فرمان داد که مردم را در مسجد حاضر کنند. پس از آن، بر فراز منبر رفته فرمود: فرستاده ای که به شام اعزام داشته ام، به من خبر داده است که معاویه با اهل شام به سرعت به سوی عراق می آید. نظر شما چیست و چه باید کرد؟ آیا حاضرید به مقابلۀ او بروید؟ در چنین شرایطی حد اقل انتظار این بود

که همانند اطاعت شامیان از معاویه، مردم کوفه امام را با آن سابقه و جایگاه درخشان، مورد حمایت قرار دهند، اما هر دسته و گروهی سخن خود را تکرار می کرد و بین آنان جرّ و بحث آغاز شد. امام درحالی که می فرمود: «انّا للّه و انّا الیه راجعون، خلافت را پسر هند جگرخوار برد، از منبر پایین آمد» (ابن ابی الحدید، 1378 ق: 95/4).

در هنگام اعزام نیروها به خارج از کوفه، برای جنگ با معاویه نیز عدّه ای از یاران عبد اللّه بن مسعود مانند عبیده سلمانی و ربیع بن خثیم همراه چهارصد تن از قاریان کوفه به حضور خلیفه رسیده گفتند: با اینکه به برتری شما معترف هستیم، در مورد این جنگ شک و تردید داریم. از آنجا که شما و مسلمانان به گروهی نیاز دارید که با مشرکان جنگ کنند، ما را -به جای عزیمت به جنگ با معاویه-برای نگهداری یکی از مرزهای مملکت اسلامی اعزام کن تا در آنجا جهاد کنیم  (دینوری، 1409 ق: 205).

امام نیز طبق درخواست آنان اقدام نمود.

4- عدالت اجتماعی

پس از رحلت پیامبر اعظم (ص) به تدریخ عدالت اقتصادی از میان مسلمانان رخت بربست و اشرافیتّ جدیدی شکل گرفت که به نوعی احیاءکنندۀ اشرافیت حکومت های شاهان بود. در جامعه نیز ظلم و اجحاف به اقوام غیرعرب، از جمله ایرانیان، امری عادّی قلمداد می گردید (ابن عبدربه، 1372 ق: 413/3).

امام نسبت به پارسیان  (ایرانیان ) که تعدادشان در کوفه به هزاران تن می رسید، با مهربانی رفتار نمود. بدیهی است که این برخورد محبت آمیز و بزرگوارانه برخی از اشراف و رهبران قبایل متعصّب را به شدّت خشمگین و آزرده سازد. آنها بارها به این رفتار حضرت اعتراض نمودند و برخی از آنان، امام را تهدید کرده می گفتند: اگر به موالی (ایرانیان) بیش ازاین رو نمایی و آنان را برکشی، به نزد معاویه خواهیم رفت  (ثقفی کوفی، 1355: 24 ).

در رأس این تعصّب جاهلی، اشراف کوفه قرار داشتند. اشعث بن قیس چهرۀ شاخص آنان در میان حاضران در مسجد کوفه، در مقابل آن حضرت ایستاد و گفت: این گروه سرخ پوستان (موالی) بر ما اعراب، در نزدیکی به تو غلبه کردند و مقرّبان تو شدند... آن حضرت در پاسخ ناراحت شده فرمود: «کیست که عذر مرا نزد این شکم گنده های بی خاصیت بخواهد... و مردمی هم آفتاب می خورند برای ذکر خدا، حال او مرا وامی دارد که دورشان کنم و از ستمکاران باشم (همان: 25). یعقوبی نیز در این خصوص می گوید: علی (ع) مردم را در عطا برابر نهاد و کسی را بر کسی دیگر برتری نداد و موالی را چنان عطا داد که عرب اصیل را، و در این باب با او سخن گفتند. پس درحالی که چوبی از زمین برداشت و آن را در میان دو انگشت خود نهاد، گفت، تمام قرآن را تلاوت کردم و برای فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحاق به اندازۀ این چوب برتری نیافتم (یعقوبی، 1373 ق: 82/2).

کوفه تجلّی گاه جاذبه و دافعۀ علی (ع)

معمولا انسان های نامدار که نقشی در تاریخ داشته اند، هم از همراهی گروهی برخوردار گشته و هم با مخالفت گروهی دیگر روبه رو شده اند. به گفتۀ مطهری، این افراد جاذبه و دافعه دارند. علی (ع) از مردانی است که هم جاذبه دارد و هم دافعه. جاذبه و دافعۀ او سخت نیرومند است. شاید در تمام قرون و اعصار، جاذبه و دافعه ای به نیرومندی جاذبه و دافعۀ علی (ع)  یافت نشود  (مطهری، 1366: 31).

نیازی نیست که در این پژوهش مانند آنچه در برخی کتاب ها از نبردهای امام و خیانت های کوفیان سخن به میان آمده است، وقایع مجددا تکرار شود. ازاین رو، با صرف نظر از بیان و یا تکرار حوادث تاریخی، می توان اوج محبت و نهایت دشمنی با امام را در کوفه مشاهده نمود. تحلیل این موضوع، کار بسیار دشواری نیست؛ زیرا کوفه همان گونه که بیان کردیم، دارای جمعیتی ناهمگون از گروه ها، اقوام و نژادهای مختلف بود و بیشتر از بیست سال از تشکیل آن نمی گذشت. در نتیجه، افراد با ایمان مشتاق شهادت برای جهاد فی سبیل اللّه در آنجا می زیستند و کسانی نیز بودند که جنگ با غیر مسلمانان برایشان تنها وسیله ای برای غارت و یا کسب غنائم بود.

رمز جاذبۀ امیر المؤمنین به پیوند ایشان با خدا باز می گردد. پیامبر اعظم (ص) دوست داشتن علی (ع) را ایمان می شمرد (صدوق، 1378 ق: 86/4)و می فرمود: «خوشا به حال کسی که تو را دوست بدارد و در دوستی راستین باشد» (ابن اثیر، بی تا: 23 /4)علی (ع) در اطاعت خداوند ذوب شده بود و اشخاصی که به حق اتّصال داشتند، وی را محبوب خود می دانستند. این گروه از کوفیان معتقد به ولایت علی (ع) بودند و به منافع شخصی و قومی اعتنایی نداشتند. آنها در ابتدای بیعت با ایشان، دو بار بیعت کردند: یک بار بیعت عمومی، همراه همۀ مردم و بار دیگر بیعت خاص، با این شرط که با دوستان او دوست و با دشمنانش دشمن باشند (طبری، 1408 ق: 696 /2) پیش تر به سخنان چند تن از این ایشان اشاره شد که به روشنی ارادت خاص خود را به امام ابراز داشتند.

امیر المؤمنین علی (ع) در توصیف علاقه مندان و دشمنان خود چنین می گوید: اگر با شمشیر بر بینی مردم با ایمان زنم که مرا دشمن گیرد، نگیرد و اگر همۀ جهان را بر منافق ریزم تا مرا دوست بدارد، وی نپذیرد و این بدان سبب است که قضا جاری گشت و بر زبان پیامبر گرامی گذشت که فرمود: ای علی! مؤمن تو را دشمن نگیرد و منافق دوستی تو را نپذیرد (اربلی، 1401 ق: 394 /1).

با وجود اینکه ظاهرا ناکثین و قاسطین در خارج کوفه رهبری می شدند، اما همان جریان ها در این شهر نیز وجود داشتند، لذا عدّه ای به ظاهر با امام بیعت کردند، اما به سبب منافع، در مقابل او ایستادند. از جانب دیگر، کسانی که به دنبال قدرت طلبی، حکومت و سیاست فرصت طلبانه بودند، به پیروی از قاسطین شام به دشمنی با امام برخاستند. همچنین مارقین یا گروه خوارج، به عنوان جاهلان عالم نما به وسیله ای برای تحقّق امیال اشراف تبدیل شدند. این نادان های مقدّس نما خطری بیش از دو گروه دیگر داشتند و شهادت امام نیز به دست یکی از آنان، ولی با هدایت و پشتیبانی اشراف و به خصوص اشعث بن قیس انجام پذیرفت.

نتیجه گیری

معمولا هرگاه سخن از اهل کوفه و علی (ع) یا اهل بیت پیامبر (ص)به میان می آید، تنها مطلبی که به اذهان خطور می کند، خیانت آنان است. این نگاه شاید از یک بعد درست به نظر آید، اما نباید از این نکته غافل بود که در مواردی متعدّدی تنها شهری که از آنجا صدای حمایت از اهل بیت (ع) به صورت گسترده و جدّی برخاسته بود، همین کوفه بود. وجود علایق گسترده و آشکار نسبت به علی (ع) پیش از خلافتش در کوفه، امری انکارناپذیر است. سخنان برخی از رهبران و بزرگان این گروه ها در هنگام بیعت با امام (ع) و پایداری بر این باورها، بیانگر نهایت صداقت آنان است.

در واقع، کوفه شهری بود که در زمان خلافت امام، تنها نزدیک به بیست سال از تأسیس آن می گذشت و مهاجرین از اقوام، ملل و نژادهای مختلف در آن سکونت داشتند. عدم وحدت فکری، قومی و نژادی در طول قرن اول هجری از مشخصه های بارز کوفه است که گاه در مدّتی کوتاه، منجر به بروز رفتارهای متناقض از سوی کسانی می شد که عمدتا جامعۀ بی طرف یا بدون آرمان کوفه بودند. آنان هرگاه شعارهایی به طرفداری از اهل بیت (ع)  در کوفه سر داده می شد، با آگاهی نبی از حقّانیت این خاندان، با انقلابیون همراهی می کردند، اما به مجرّد احساس خطر، ترجیح می دادند میدان مبارزه را ترک گویند.

مردم کوفه با توجه به آرمان های مختلف و وابستگهای قومی خود، به تنظیم روابط با امیر المؤمنین علی (ع) پرداختند. بالاترین فداکاری ها و متقابلا خیانت ها در طول مدّت خلافت آن حضرت، از آنان نمایان گشت. امام ضمن استفاده از توان نیروهای مؤثّر و مفید کوفه، سعی وافر نمود تا نیروهای میانه و حتی ناهمراه با خلافت را ارشاد نماید. اشرافیت کوفه با نارضایتی از عدالت اجتماعی و اقتصادی امام و با تحریک متعصّبان کج فهم، در نهایت، شهادت امام را موجب شدند؛ هرچند پس از آن و در اوج دیکتاتوری معاویه، باز هم برخی از کوفیان حقّانیت علی (ع) را فراموش نکردند.

منابع

ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبة اللّه 1378 ق. شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم، بیروت: دار الاحیاء الکتب العربیة.

ابن اثیر، عز الدین علی ابن محمد (بی تا)، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

ابن اعثم کوفی، حمد بن علی 1411 ق. الفتوح، بیروت: دار الاضواء.

ابن سعد، محمد بن سعد 1957- الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر.

ابن عبد ربه، احمد بن محمد 1372 ق. العقد الفرید، تحقیق محمد سعید عریان، القاهرة، مطبعة الاستقامة.

ابن فقیه همدانی، ابو بکر احمد بن ابراهیم. 302 ق. مختصر کتاب البلدان، هلند: لیدن.

ابو الفرج اصفهانی، علی بن الحسین (بی تا)، الاغانی، مصر: وزارة الثقافة و الارشاد القومی.

اربلی، ابو الحسن علی بن عیسی 1401 ق. کشف الغمة فی معرفة الائمة، بیروت: دار الکتب الاسلامی.

اصطخری، ابو اسحق ابراهیم بن محمد 1961- المسالک و الممالک، القاهرة.

بلاذری، ابو الحسن احمد بن یحیی (بی تا)، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بغداد: مکتبة المثنی.

بلاذری، ابو الحسن احمد بن یحیی 1350 ق. فتوح البلدان، القاهرة: مکتبة التجاریة الکبری.

ثقفیکوفی، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد 1355- الغارات: تهران: انجمن آثار ملی.

دهخدا، علی اکبر 1361- امثال و حکم، تهران: امیر کبیر.

دینوری، ابو حنیفة احمد بن داود 1409 ق. اخبار الطوال، قم: منشورات الشریف الرضی.

سید رضی، 1385- نهج البلاغه، ترجمۀ محمد دشتی، تهران: پیام عدالت.

سیوطی، جلال الدّین 1408 ق. تاریخ الخلفاء، بیروت: دار الکتب العلمیة. صدوق، محمد بن علی 1378 ق. عیون اخبار الرضا (ع)  ، قم: جهان.

طبری، محمد بن جریر 1408 ق. تاریخ طبری: تاریخ الامم و الملوک، بیروت: دار الکتب العلمیة.

ماسینیون، لوئی 1939- خطط الکوفة و شرح خریطتها، ترجمۀ تقی المصعبی، صیدا: مطبعة العرفان.

مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین 1409 ق. مروج الذهب و معادن الجوهر، قم: دار الهجرة.

مطهری، مرتضی 1366- جاذبه و دافعۀ علی (ع) ، تهران: صدرا.

مفید، ابو عبد اللّه محد بن نعمان 1387 ق. الارشاد، تهران: العلمیة الاسلامیة.

یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد اللّه 1376 ق. معجم البلدان، بیروت: دار صادر.

یعقوبی، احمد بن اسحاق 1373- تاریخ الیعقوبی، قم: منشورات الشریف الرضی.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان