ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

گوهر

«الصَّبْرُ عِنْدَ الصَّدْمَةِ الْأُولی» صبر آن بود که به حال اوّل کند؛ یعنی چون سختی به وی رسد، به نفس و مال صبر کند نه آن که اندوهگین ایستد و آن چه تواند کردن از فریاد و هرزه بکند و خدای تعالی را بیازارد و چون آتشِ حدّتش فرو نشیند، گوید: من صابرم.
اصولا قرائت اموی دین، راه را برای بلهوسی و لودگی و بی بند و باری می گشاید . افرادی که می خواهند در این راه آزادی داشته باشند، نمی خواهند خود را کافر و بی دین معرفی کنند . اینان می خواهند هم مسلمان باشند و هم در شهوات خود آزادی داشته باشند و در این میدان چیزی کم نیاورند .
معلوم است که چون معاویه ملعون از موت امیرالمؤمنین علی علیه السلام خبر یافت، گفت بر عالمیانْ منقبتِ امیرالمؤمنین علی علیه السلام مخفی نیست و مردم می دانند که من بر وی ظلم کردم، طریقی اختیار باید که که من در افواه خلق نیفتم به بدی و تا روز قیامت، مردمْ لعنتِ من کنند، من این لعنت با علی اندازم
دکتری خود را از ژاپن گرفته و تازه به کشور بازگشته است، با تخصص مقاومت ساختمان در برابر زلزله، گفت: در بدو ورود به دانشگاه اوکیناوا فرغون را به دستم دادند که ماسه و سیمان بیار، آلماتور ببند، سیمان بریز، تازه وقتی هم قالب ترکید، استاد گفت: ترکیدن در آزمایشگاه بهتر از سر ساختمان است .
پایه اصلی شخصیت هر کسی از دیدگاه فروید، «او» یا نهاد است . «من » و «من برتر» از «او» منشعب می شوند
«من عرف نفسه فقد عرف ربه، ثم علیک من العلم بما لا یصح العمل الا به، و هو الاخلاص » (1) . «هر کس خود را بشناسد، پروردگار خود را می شناسد . بر تو است علم به چیزی که عمل بدون آن، صحیح نیست و آن اخلاص است » .
گفتیم برای این که رابطه دین و حق به خوبی معلوم گردد، نخست باید تعریف دقیق و جامعی از دین و حق ارائه دهیم; چرا که اگر مقصود ما از واژه دین و واژه حق گنگ و مبهم باشد، گفتگو درباره این که آیا حق، دینی یا دین، حق است؟ بی نتیجه و بیهوده خواهد بود.
تازه این را ما از نظر یک فکر نیمه مادی داریم می گوییم، یعنی از این نظر که صور عالم را فانی مطلق بدانیم و بگوییم حیات گیاهها که معدوم می شود واقعا معدوم شده است،حیات حیوانها که معدوم می شود واقعا نیست و معدوم شده است، و بالاتر از این راجع به حیات انسان است که حیات انسان وقتی معدوم می شود و انسان وقتی که می میرد، نیست ...
آملی آیا خلقت زن وآفرینش مرد از دو گوهر مستقل ودو مبدا قابلی جداگانه است تا هرکدام دارای آثار خاص ولوازم مخصوص باشد، مانند دو گوهر که از دو کان منحاز ظهور می کنند وجنس هرکدام غیر از جنس دیگری است
یا خلقت زن وآفرینش مرد از دو گوهر مستقل ودو مبدأ قابلی جداگانه است تا هرکدام دارای آثار خاص ولوازم مخصوص باشد، مانند دو گوهر که از دو کان منحاز ظهور می کنند وجنس هرکدام غیر از جنس دیگری است
پیشخوان