ظرفیت های عظیم اسلام در حوزه های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و دیگر حوزه های علمی تاکنون به نحو شایسته ای مورد مطالعه قرار نگرفته اند. یکی از دلایل عمدۀ این موضوع، غلبۀ نگاه ایدئولوژیک و اعتقادی به مفاهیم اسلامی، بدون توجه به ظرفیت های انسانی و علمی آن هاست. این نگاه اگرچه در سطح خود، مهم و قابل تقدیر و ضروری است، اما محدود ساختن این مفاهیم در ابعاد مزبور، می تواند بشریت را از توانایی های معنایی نهفته در این مفاهیم محروم سازد و انسان ها را از این منبع بزرگ علمی دور نماید.
بسیاری از نوشته های موجود در زمینۀ مطالعات مربوط به احادیث، روایات و افعال معصومان (ع) نه تنها به رویکردهای و جنبه های ظاهری و سطحی و تاریخی آن ها اکتفا کرده اند، بلکه دارای رگه های عمیق عاطفی، احساسی و احیاناً اغراق آمیز هستند. این گونه رویکردها بیش از خدمت به اصل دین، نگاه سطحی و غیرآکادمیک را تعمیق می بخشند که در جهان کنونی از جایگاه نه چندان مطلوبی برخوردارند.
تعالیم شیعی که ریشه در سخنان و رفتار پیامبر اعظم(ص) و امامان معصوم (ع) دارد، بهترین منبع برای تبیین، تشریح و تعیین زمینه ها و حوزه های مربوط به مسائل انسانی و اجتماعی است که چنانچه مورد مطالعۀ دقیق قرار گیرند، قطعاً رهنمودها و نظریات آن ها نه فقط برای جامعۀ اسلامی، بلکه برای جامعۀ جهانی مفید، ضروری و قابل بهره برداری هستند.
حضرت امام صادق (ع) را از آن جهت «مؤسس مذهب» می خوانند که در دوران وی، شرایط خاصی مهیا گردید و آن امام معصوم (ع) فرصتی بیش از سایر امامان (ع) یافت تا سرمایه های عظیم نهفته در فرهنگ اسلامی را به جهانیان بشناساند و وارد ساحت های گوناگون علمی نماید. با چنین رویکرد آگاهانه، ساختار اسلام واقعی تبیین شد. در چنین عصری بود که بالندگی و عمق و وسعت مفاهیم و اندیشه ها و اعتقادات اسلامی ظاهر گردید. در حقیقت، تضارب افکار و مباحثات فلسفی، کلامی و اعتقادی، زمینه های رشد و پرورش مفاهیم و افکار بلند اسلامی را فراهم ساخت و این امام در آن دوران، پرچمدار اسلام راستین بود.
این مقاله در پی آن است که یافته های کلان و فرانظری مطرح شده توسط حضرت امام صادق (ع)، به ویژه در زمینه های اجتماعی را کشف نماید. بدیهی است که یافته های مزبور در قرآن کریم، احادیث پیامبر اکرم (ص) و سخنان و رفتارهای امامان معصومِ (ع) قبل و بعد از ایشان، ریشه دارد. با توجه به چنین دیدگاهی، بحث های مربوط به گفتمان اجتماعی آن حضرت شامل چند محور اساسی به شرح ذیل خواهد بود:
تبیین کلی نقاط محوری و مورد اتکای بحث؛
محورها و عناصر گفتمان های اجتماعی دینی در روایات امام صادق (ع)؛
نظریه های اجتماعی برساخته از روایات امام صادق (ع)؛
رویکردهای نشانه شناسی در گفتمان روایی امام صادق (ع).
قبل از ورود به بحث، مناسب است که نگاهی هرچند مختصر، به تاریخچۀ زندگانی حضرت امام صادق (ع) بیندازیم.
«حضرت جعفر بن محمد الصادق (ع) در اوایل نیمۀ دوم ربیع الاول یا آغاز رجب سال 83 (به روایت مفید و کلینی) و یا در سال 80 هجری قمری ولادت یافتند و در سال 149 هجری قمری، در 65 یا 68 سالگی برحسب اختلاف روایات وفات نمودند. 12 تا 15 سال از زندگی آن حضرت، با حیات مبارک جدشان حضرت امام زین العابدین (ع) و 19 سال نیز با حیات باسعادت والد ارجمندشان حضرت امام محمد باقر (ع) هم زمان بوده است. امام صادق (ع) به مدت 34سال امامت داشته اند که در این مدت، با هفت تن از حکومتگران اموی و عباسی هم عصر بوده اند» (کردستانی، 1382: 116 -115 ).
«در روزگار امام باقر، اندکی گشایش پدید آمد و سالیان 148-114 (دوران امامت امام صادق) عصر انتشار فقه آل محمد یا به تعبیر دیگر، روزگار تعلیم و تدریس فقه جعفری بود. در این سال ها، مدینه نیز چهرۀ دیگری یافته بود» (شهیدی: 60). «دانشمندان از هیچ یک از اهل بیت رسول خدا به مقدار آنچه که از ابوعبدالله روایت دارند، نقل نکرده اند و هیچ یک از آنان متعلمان و شاگردانی به اندازۀ شاگردان او نداشته اند و روایات هیچ یک از آنان برابر با روایت های رسیده از او نیست. اصحاب حدیث نام راویان از او را چهارهزار تن نوشته اند. نشانۀ آشکار امامت او خِرَدها را حیران می کند و زبان مخالفان را از طعن و شبهات، لال می سازد» (اربلی، 1381، ج2: 166). ذهبی از ابوحنیفه آورده است: «فقیه تر از جعفر بن محمد ندیدم» (ذهبی، 1956، ج1: 166).
در این بخش از مقاله، نقاط محوری و مورد اتکای بحث مطرح خواهند شد. آنچه که از این نقاط مورد نظر است، تبیین جایگاه امور فرانظری است که در کشف حوزه های اجتماعیِ دیدگاه ها، سخنان و اندیشه های امام صادق (ع) مورد استفاده قرار گرفته اند. بدیهی است این مسائل در موارد مختلف بحث، مورد استفاده قرار خواهند گرفت.
دیدگاه دینی به مسائل مربوط به انسان، برای تبیین و جهت دادن به حیات اجتماعی وی، بر دو پایۀ اساسی «نگاه نظری به واقعیت دنیوی» و «فرانظری به کل جهان» استوار است. در نگاه نظری به دنیا، دین بر اساس سلسله ای از اعتقادات، معاملات و اخلاقیات، دنیای برتر انسان را ترسیم می کند. بخشی از این دنیای برتر ساخته و پرداختۀ انسان است. بخش مزبور هرچند که ساختۀ انسان است، باید در حوزۀ نگاه دینی، به دنیا حرکت کند. این حوزه «حوزۀ مباح» حرکت انسان در حیات دنیوی است. حوزۀ مباح نیز همچون حوزه های دیگر دینی، دارای حدود و ثغوری است که کاملاً بر پایه های دینی تعریف شده است.
اسلام حوزه های حرکت انسانی را در پنج محورِ «حلال، مستحب، مباح، مکروه و حرام» تعریف کرده است. این حوزه ها تنها شامل مسائل دینی به معنای خاص نبوده، بلکه از یک معنای فراگیر و کلان برخوردارند که می تواند همۀ حیات انسانی را در برگیرد. بر هریک از حوزه های مزبور، قبح و حسن شرعی یا نوعی از وجوب، استحباب یا کراهت حاکم است که خود، مشروعیت اساسی آن را تعیین و تبیین می کند؛ بلکه این حوزه ها، در حقیقت، واقعیتِ خوبی و بدی، تطابق اساسی با خلقت، تعامل عقلانی با وجود و بالاخره، مراحل تکاملی انسان را میان واقعیت و تخیل، ترسیم می کند. بنابراین، حوزه های مزبور حتی در مورد آنان که اعتقادی به اصل دین ندارند، چنانچه مورد توجه عملی قرار گیرند، می توانند باعث نوعی از تکامل انسان در بخشی از حیات دنیوی او گردند.
با چنین نگاهی می توان گفت که اسلام در بسیاری از مفاهیم و دستورات عملی، علاوه بر ترسیم دقیق مفهوم و نوع و شیوۀ عمل، حوزه هایی را برای انسان تعیین می کند که می تواند در آن حوزه ها مفاهیم گوناگون مستقل را نیز بر پایۀ مفاهیم دینی، به طور مستقیم یا بر پایۀ عقل و برداشت های عقلانی، تولید، بازسازی و بازبینی نماید؛ چنان که این مفاهیم بتوانند در زمینه های مختلف، منشأ عمل باشند. این حوزه های اختیاری و مباح انسانی تا آنجا می توانند گسترش یابند که هیچ تعارضی عقلانی یا تشریعی با دین نداشته باشند.
مرز تعیین کننده میان این دو را می توان یکی از سخت ترین و پُرمناقشه ترین حوزه هایی دانست که تاکنون در مباحث دینی شکل گرفته اند. اصولاً، حوزۀ مباح یا حوزۀ اختیاری و آزاد انسان در شکل دادن به مفاهیم و اعمال مختلف، یکی از مسئله سازترین حوزه های انسانی است که در آن، می توان مشکلات اساسیِ میان ایمان و کفر را مطرح کرد؛ «ایمان» و «کفر»ی که بر پایۀ دین ترسیم شده و انسان به رغم آزادی تحرک، باید از مرزهای آن تبعیت کند.
مسئلۀ دیگری که در این حوزه باید مورد توجه قرار گیرد، نگاه نظری و فرانظری دین به مسائل مربوط به حیات انسانی است. دیدگاه های مفهومی و نظری ادیان آسمانی، از جمله اسلام محمدی (ص)، عمدتاً بر مبنای اعتقادات و دستورات عملی شکل گرفته است، اما در بسیاری موارد نیز نگاهی فرانظری به مسائل حیات دارند که نوعی از متاتئوری (Meta-theory) یا فرانظریه [1] بر آن حاکم است که فراتر از زمان و مکان حرکت می کند.
در اینجاست که علاوه بر اصل احکام و دستورهای فرازمانی و فرامکانی، دستورات دینی به معنای حرکت اصولی، می توانند با زمان ها و مکان های مختلف همخوانی داشته باشند. نگاه فرانظری نوعی از زمینه سازی برای درک، استنباط و یافتن دستورات لازم بر پایۀ اصول موجود را پدید می آورد.
به عنوان مثال، در مباحثی همانند اقتصاد، همان گونه که شهید صدر نیز تبیین کرده است، ما به دیدگاه اقتصادی اسلام و نه نظریۀ خاص زمینه ای، قائل هستیم. به عبارت دیگر، دیدگاه اقتصادی اسلام یک دیدگاه فرانظری یا متاتئوری است؛ هیچ گاه تابع یک نظریۀ خاص یا زمینۀ خاصی با تبیین مفاهیم ساختاری نبوده، بلکه حوزۀ تفکر و عمل را برای ترسیم فرایندهای مفهومی و عملیِ انسان تبیین کرده که بتواند بر مبنای مفاهیم و اعمال مُسلّم شرعی، به نظریه پردازی و ارائۀ راه حل های عملی بپردازد.
در بحث های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی نیز مسئله به همین شیوه ختم می شود. شاید بتوان گفت که دین به برخی از حوزه ها به لحاظ حساسیت بیشتر، بیش از حوزه های دیگر پرداخته است، اما در همۀ این حوزه ها، میان مفهوم، عمل و نظریۀ زمینه ای خاصّ دینی و میان مفهوم وسیع تر و فرانظری، تفاوتی اساسی قائل شده است.
بسیاری از توصیه ها و نصایح منسوب به معصومین (ع) بیش از تبیین یک امر شرعی خاص، یک مفهوم کلان و یک بحث فرانظری را مطرح می سازد که می تواند به عنوان یک خط کلی، برای عملیات بعدی مد نظر قرار گیرد.
حضرت امام صادق (ع) را بنیانگذار و رئیس مکتب تشیع می دانند (مغنیه، 1356: 7). این مسئله از این نظر اهمیت دارد که آن حضرت، بسیاری از حوزه های مفهومی را در ابعاد نظری خاص، نظری عام و فرانظری و نیز حوزه های عملی را چه در بُعد زمانی خاص، زمانی عام و فرازمانی به معنای عدم وابستگی به زمان خاص و بالاخره حوزه های اعتقادی را، چه در بُعد شیعی ناب، چه در بُعد تبیین عام اسلامی و چه در بُعد تعیین تحریف و تلاش برای پاسخ گویی شرعی و علمی به انحراف ها یا سؤال ها روشن و مورد بحث و بررسی قرار داده و زمینه های مختلف آن را برای جامعۀ اسلامی تبیین کرده است.
فرهنگ به معنای اعم آن، شامل همۀ گرایش ها، هنجارها، رفتارها، تولیدها، تاریخ و اَعمال انسان است.[2] با چنین نگاهی به فرهنگ، دین نیز بخشی هرچند وسیع از زندگی انسان را تشکیل می دهد. البته در اینجا باید تأکید کرد که ادیان آسمانی در وحی از جانب خداوند متعال ریشه دارند، اما ادیان زمینی ریشه در ذهن و فعل انسان دارند. فرهنگ دینی، شیوۀ تفکر و روش رفتار در فرهنگ انسانی را بر مبنای دین ترسیم می کند.
به عبارت دیگر، با یک نگاه همگرایانه میان انسان آسمانی، دین آسمانی و فرهنگ آسمانی، می توان به یک فرهنگ جامع دینی رسید که در فضای آن، انسان به طور عام، می تواند به زندگی شایسته ای دست یابد. در این فضای جامع فرهنگی، انسان ها همگی از نوعی شایستگی برخوردار هستند که درجۀ این شایستگی توسط جامعیت فرهنگی موجود تعیین می گردد. در فضای مزبور، توانایی های بالفعل و بالقوۀ انسان ها می توانند به شکل برابر و در شرایط متعادل، ظهور یافته و مورد ارزیابی قرار گیرند. در چنین شرایط فرهنگی، عدالت تکوینی همگام با عدالت تشریعی حرکت کرده و آزادی های انسان می توانند در حوزه های مختلف اختیاری، به ویژه در عرصه های مباح، با جهت گیری های مختلف، شکوفا شوند.
کشف «معنی» و «معنا»[3] مستلزم ایجاد تمایز میان برداشت های صریح و برداشت های ضمنی است. بیان دینی، الزاماً یک بیان صریح برای کاستن برداشت ها، تأویل ها و تفسیرهای مختلف نیست. گوناگونی تفاسیر، بدون توجه به تأویل های فردی، نشان دهندۀ حرکت بیانی میان معنی و معناست که خود، می تواند نوعی از تداخل «هم زمانی» (Synchronic) و «در زمانی» (Diachronic) و در سطح فراتر، «گفتمانی» (Discoursive) باشد. اما در سطح بسیار کلان، اگر قرآن کریم متنی با معنی و معانی گوناگون است و نیازمند تفسیر و کشف زمینه های روشن تر مصداقی است، تفسیر و تبیین آیات آن، الزاماً باید بیش از آنکه به حوزۀ «معنا» نزدیک باشد که نوعی سیالیت تفسیر و گستردگی برداشت و وقوع در تأویل های فردی را منعکس می کند، به حوزۀ «معنی» که نوعی از صراحت تام و روشنی برداشت را ترسیم می کند، نزدیک باشد.
به عبارت دیگر اگر تفکیکِ نشانه ای استیوارت هال (1382) را به عنوان شاخصی برای تمییز میان «معنی» و «معنا» بپذیریم، باید گفت که تفاسیر موجود برای متن مقدس دینی، میان سه لایۀ «هژمونیک»، «توافقی تعارضی» و «تعارضی» حرکت کرده و برداشت های متفاوت تولید می کند که در هر حال، مشروعیت آن به نزدیک بودن آن به مسلمات شرعی وابسته است. این سطح کلان یا سطح «فرانظری» بر بنیان های فلسفی هستی شناسی (Ontology)، معرفت شناسی (Epistemology)، سرشت بشری (Human Nature) و روش شناسی (Methodology) استوار است، اما از یک جهت، با توجه به رویکرد های مختلفِ نشأت گرفته از معنی های لفظی در فهم لغات و از سوی دیگر، بر اساس سیالیت حرکت نظری و عقلانی در برداشت های معقول و مشروع، می تواند گوناگونی گفتمانیِ مربوط به تفاسیر مختلف را تبیین نماید.
در سطح جزئی یا غیرکلان که نیازمند صراحت لفظی و تبیین مصداقی برای تفسیر و تحدید سطح کلان هستیم، سیالیت برداشت ها نسبت به واژه ها و گزاره ها باید به حداقل برسد و علاوه بر آن، تحدید «معنی» به معنای تبیین صراحتِ تام و گریز از فروافتادن در عرصه های تعارضات لفظی، کنایه ها، استعاره ها و کلمات مرادف ولی نه به طور کامل، هم پوشان، مهم ترین هدف، بلکه پایۀ بیان دینی می باشد. احادیث و روایات، به طور عام، در سطح دوم قرار دارند. معنای «هژمونیک» در این بیان دینی، نیازمند صراحت و عدم سیالیت است تا بتواند ابهام معنی، سیالیت معنایی، برداشت های ضمنی، تأویل های غیرعقلانی و برداشت های غیرشرعی را تبیین نماید.
بنا به چنین دیدگاهی است که می توان گفت نوعی از فرهنگ سازی دینی در سطوح «فرانظری» و «نظری» تنظیم کنندۀ بیان دینی است که راهنمایی انسان را در این جهان به عهده دارد. فرهنگ سازی دینی در محدودۀ این دو سطح به ساختن هویت دینی می پردازد و این هویت با ادغام دو سطح مزبور، پایاییِ اتصال آسمانی و ارتباط زمینی را برای انسان تأمین می کند. در اینجاست که گسترش لایۀ «هژمونیک» معنایی بر پایۀ استدلال هال، می تواند فرهنگ سازی را در سطح عمومی و اجتماعی تأمین نماید. احادیث و روایات دینی، از این جهت، از طریق به کارگیری سلطۀ معنایی صریح، تبیین روشن مفاهیم گوناگون و تعیین مصادیق روشنگر در کلیۀ زمینه ها، سازندۀ پایه های مستحکم فرهنگ دینی خواهند بود.
فرهنگ سازی، نیازمند ورود گستردۀ جامعه به حوزۀ معنی صریح و هژمونیک برای استقرار برداشت های روشن و خروج از تضادهای مفهومی و حرکت در سایۀ استحکام مصداقی است. از این جهت، نقش احادیث و روایات دینی در فرهنگ سازی روشن می گردد. اکثرِ آنچه که از معصومین (ع) به ما رسیده است، ساختِ فرهنگ دینی بر پایۀ روشنگری معنایی، صراحت لفظی، تعیین دقیق حوزۀ مصداقی و نهایتاً دوری از عرصه های ابهام و تردید و تشکیک در تبیین مفاهیم دینی و اجتماعی است. این حرکت در ساخت، تبیین و تفهیم مفاهیم دینی، توسط آنچه که از معصومین (ع) به ما رسیده است، مهم ترین دست آوردی است که حیات معنایی دین به آن وابسته است و بقا و پایایی هویت دینی اجتماعی به آن بستگی دارد.
یکی از مسائل مهم مطرح در حوزۀ مطالعات آکادمیک، تفکیک میان حوزه های مختلفِ «علم» (Science)، «دیسیپلین» (Discipline)، «روش» (Method) و «حوزۀ مطالعه» (Filed of Study) است. این تفکیک از آنجا اهمیت می یابد که با توجه به معنای مورد نظر برای هر مفهوم، می توان مرحلۀ موضوع مورد مطالعه را مشخص کرد. علم، نیازمند تبیین موضوع یا موضوع های مورد بحث، سؤال ها، فرضیه ها، نظریه ها و قوانینی است که دارای روایی و پایائیی مشخص باشند (بشیر، 1388). بدون تحقّق موارد مذکور، ابعاد علم نمی تواند روشن گردد.
بنابراین، علم، شناخت یا آگاهی ساده نبوده، بلکه به عکس، نیازمند تبیین دقیق مسائل مختلفی است که در سایۀ آن ها بتوان به یک مفهوم یا نظریه دست یافت. دیسیپلین، نوعی از اطلاعات یا شناخت منظم و منسجمی است که می تواند راهی برای تحصیل علم باشد. در این شیوه از بررسی، روابط و ماهیت ارتباطات در جهت تحقق یک نظم علمی مورد دقت قرار می گیرد. هدف در اینجا، بیش از رسیدن به نظریات و قوانین مربوطه، کشف نوعی از روابط علّی (Causal Relations) یا همبستگی (Correlation ) میان موضوعات مختلف است.
«روش» شیوه و راه رسیدن به یک هدف علمی است. این شیوه باید سیستماتیک، منظم، دارای آغاز و پایان و بالاخره، نتیجۀ قابل قبول بر مبنای به کارگیری آن روش باشد. «حوزۀ مطالعه» نیز زمینۀ گسترده ای از طرح یک موضوع یا موضوع های مرتبط با همدیگر است که در فرایند بررسی و مطالعه، نیازمند گزینش روش های مؤثر برای تحقق اهداف مورد نظر است. حوزۀ مطالعه به حوزه ای گفته می شود که هنوز یک نتیجۀ مسلم، از مطالعات صورت گرفته در مورد آن به وجود نیامده و حوزۀ مزبور نیازمند زمان بیشتر و موارد مطالعاتیِ مصداقی بیشتر برای رسیدن به یک جمع بندی علمی و نظریۀ مقبول باشد.
در مطالعۀ رویکردهای اجتماعی روایات امامان معصوم (ع)، با نوعی از حوزۀ مطالعاتی روبه رو می شویم. در برخی از این روایات، مفاهیم سه گانۀ دیگر (علم، دیسیپلین و روش) نیز به خوبی قابل شناسایی هستند، اما آنچه مسلم است اینکه روایات امامان معصوم (ع) بیشتر به یک حوزۀ مطالعاتی شباهت دارد که هنوز نه تنها مفاهیم آن به خوبی مورد بحث و بررسی قرار نگرفته اند، بلکه حتی شیوه ها و روش های لازم برای کشف معانی آن ها و نیز تبدیل آن ها به یک نظریۀ علمی، به طور دقیق مشخص نشده اند. در این رابطه، باید کارهای جدی و علمی صورت گیرد تا حوزه های مختلف مربوط به مطالعۀ روایات منسوب به امامان معصوم (ع)، کشف و تعیین شوند.
برای کشف و تحلیل رویکردهای اجتماعی در گفتمان روایی امام صادق (ع)، اصولاً باید به روایات مختلف جمع آوری شده مراجعه نمود. با توجه به اینکه کتاب «میزان الحکمه» هم از نظر جمع آوری روایات معتبر و هم از نظر شیوۀ جمع آوری و بالاخره، انتخاب روایات مختلف با طبقه بندی موضوعی، یکی از کتاب های معتبر است، به عنوان منبع اصلی، مورد استفادۀ این مقاله قرار گرفته است.
روش به کار گرفته شده در این مقاله، علاوه بر جمع آوری کلیۀ روایات مندرج در این کتاب از امام صادق (ع)، شامل گزینش روایات همسو با مطالعۀ مورد نظر، مقوله بندی آن ها در موضوع های مختلف، تعیین محورهای گفتمانی هر مقوله و نهایتاً، تحلیل گفتمانی آن ها برای کشف رویکرد اجتماعی مورد استفاده در آن ها بوده است. بدیهی است کار صورت گرفته در این مقاله نمی تواند منعکس کنندۀ همۀ رویکردها و یا جامعیت مطلقِ آنچه که توسط امام صادق (ع) در این روایات بیان شده است، باشد، اما امیدوارم نمونه ای قابل قبول در این زمینه تلقی گردد که حداقل، علاوه بر کشف رویکردهای مزبور، شیوه و روش جدیدی برای این نوع مطالعات است.
مهم ترین رویکردهای به دست آمده از مطالعۀ روایات مختلف مرتبط با موضوع این مقاله عبارت اند از: فرهنگ به مثابۀ دین یکی از مهم ترین جریان های اجتماعی در گفتمان روایی امام صادق (ع) و به طور کلی معصومین (ع)، پیوند دادن بسیاری از مسائل اجتماعی و فرهنگی به مسائل دینی است؛ به عبارت دیگر، ایجاد صبغۀ دینی در حوزۀ ثواب و عقاب برای بسیاری از رفتارهای اجتماعی و فرهنگی. در این زمینه، روایات زیادی وجود دارند که مثلاً ثواب «مسواک» کردن را مورد تأکید قرار داده یا نظافت را بخشی از ایمان می دانند.
این حرکت را می توان به عنوان جریان سازی «فرهنگ به مثابۀ دین» در بخش های مورد توافق فرهنگی و اجتماعی با اعتقادات اسلامی، یا دینی کردن فرهنگِ مورد تأیید در حوزۀ اسلامی دانست. از طرف دیگر، ایجاد صبغۀ دینی برای امور فرهنگی و اجتماعی با شیوۀ استحباب، ثواب، عقاب و کراهت، می تواند در هویت سازی فردی و فرهنگ سازی دینی تأثیر فراوان داشته باشد. به برخی روایات در این زمینه اشاره می شود:
امام صادق (ع): «هرکس یک نیاز از برادر مؤمن خود را برآورده سازد، خداوند عزّوجلّ در روز رستاخیز، صدهزار نیاز او را برمی آورد» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 312).
امام صادق (ع): «هر مؤمنی که به برادر مؤمن خود خوبی کند، به پیامبر خدا (ص) خوبی کرده است» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 314).
امام صادق (ع): «هرکس قبل و بعد از غذا دست هایش را بشوید، در اول و آخر آن غذا به او برکت داده می شود و تا زنده است، در نعمت به سر می برد و از بیماری جسمی در امان می ماند» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 707).
دین به مثابۀ فرهنگ یکی از مهم ترین مسائل مربوط به تنوع و کثرت مقولات مطرح شده در روایات معصومین (ع)، ایجاد فرهنگ دینی است. این فرهنگ نه تنها جنبۀ دینی دارد که حیات انسانی را نیز تحت الشعاع قرار می دهد. به عبارت دیگر، دین نه تنها برای ثواب و عقاب اُخروی مورد توجه قرار می گیرد، بلکه به عنوان یک فرهنگ اجتماعی در حیات انسان جریان می یابد. بسیاری از این روایات اگرچه ریشه در مسائل دینی دارند، اما آثار آن ها به شکل دنیوی و اجتماعی بازگو شده اند. فرهنگ سازی دینی یکی از مهم ترین محورهای مطرح شده در گفتمان روایی معصومین (ع) است. به چند روایت در این زمینه اشاره می شود:
امام صادق (ع): «در امر و نهی خدا هیچ گرفتگی و گشایشی صورت نمی گیرد؛ مگر از جانب خداوند عزّوجل، در آن آزمایش و قضایی است» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 2036)؛
امام صادق (ع): «خداوند سه نفر را بدون حسابرسی وارد بهشت می کند: پیشوای دادگر، تاجر راستگو و پیری که عمر خود را در طاعت خدا گذرانده باشد» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 2223)؛
امام صادق (ع): «خداوند تبارک و تعالی از کسی که با سوگند یاد کردن، کالای خود را به فروش رساند، نفرت دارد» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 2227)؛
امام صادق (ع): «هرکس به برادر دینی خود تهمت زند، حرمتی میان آن دو به جا نمی ماند» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 2261).
رفتار به مثابۀ هویت تأکید بر رفتارهای خاص دینی در بسیاری از موارد، به منزلۀ بازنمایی هویت، به ویژه هویت شیعی است. بسیاری از نظریات جدید فرهنگ و ارتباطات، هویت را بازتابی از رفتارهای خاص اجتماعی می دانند (Hecht et al ، 2005). در روایات امام صادق (ع) مواردی در این زمینه مشاهده می شود که رفتارهای شیعیان، به عنوان مثال، به مثابۀ هویت شیعی مورد تأکید قرار گرفته یا اینکه بسیاری از رفتارهای دینی به عنوان هویت اسلامی مطرح شده اند. به چند روایت در این زمینه اشاره می شود:
امام صادق (ع): «بر هر مسلمانی که نسبت به ما معرفت دارد، لازم است در هر شبانه روز، عمل خود را بررسی کند و حسابرس نفْس خویش باشد. اگر دید کار خوبی انجام داده است، به دنبال بیشتر از آن باشد و اگر دید کار بدی از او سر زده است، استغفار کند تا در روز رستاخیز، سرشکسته و رسوا نشود (محمدی ری شهری، 1385: روایت 4001 )؛
امام صادق (ع): «ای گروه شیعیان! شما منسوب به ما هستید. پس مایۀ زینت ما باشید و مایۀ زشتی (بدنامی ) ما نباشید» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 10128).
اخلاق به منزلۀ شیوۀ زندگی اجتماعی نهادینه شدن اخلاق و فضیلت در هر جامعه می تواند آن جامعه را به درجات بالای انسانی رهنمون سازد. اخلاق مزبور اگر بر مبنای دینی باشد، قطعاً انسان را بهتر، سریع تر و قاطع تر به هدف خواهد رساند. یکی از تأکیدهای مهم معصومین (ع) دعوت مردم به زندگی بر مبنای اخلاق و فضیلت است. این دعوت، یک دعوت عام است که شیوۀ زندگی بر مبنای آن تعریف می شود. «امام باقر (ع) و امام صادق (ع ) مردم را به زندگانی دعوت می کردند و مقصدشان تشکیل یک جامعۀ انسانی بود. غرض از جامعۀ انسانی، جامعه ای است که زنده و پویاست و افراد آن در خط هوا و هوس نیستند؛ کار و فعالیت آن ها در شیار قانون و آزادی شان اندیشیده و مشروط و مشروع است» (قائمی امیری، 1385).
مبانی اخلاق انسانی برای یک زندگی سالم، در روایات نقل شده از امام صادق (ع) فراوان آمده است. برخی از این مبانی عبارت اند از: راست گویی و صداقت با مردم، صراحت در لهجه و زبان، امانت داری، پیوند با خویشان، مهمان نوازی، پناه دادن به بی پناهان، توجه به همسایه، اطعام فقرا، خیانت نکردن به مردم، غش نکردن در معامله و بسیاری از مبانی اخلاقی دیگر که پایه های اجتماعی یک جامعۀ انسانی را تشکیل می دهد. امام صادق (ع) برای برجسته سازی اخلاق مزبور، به آثار عملی بسیاری از رفتارهای اجتماعی در این زمینه اشاره می فرماید. بازنمایی دلالت ها با بهره گیری از نشانه های مختلف، کاملاً در روایات امام (ع) دیده می شوند. با توجه به اینکه روایات متعددی ناظر به بحث های اخلاقی هستند، جهت طولانی نشدن مقاله، از ذکر روایات مختلف در این زمینه خودداری می شود.
جریان شناسی یکی از راه های شناخت تفکر حاکم بر یک حوزۀ مطالعاتی است. این حوزه، می تواند جامعه یا گفتمان موجود در آن باشد. در اینجا آنچه که مورد توجه است، جریان شناسی موجود در گفتمان روایی امام صادق (ع) در حوزۀ فرهنگی اجتماعی است. جریان های مختلف، از نیازهای اجتماعی و فرهنگی آن دوران از یک سو و ضرورت تبیین دیدگاه های مختلف در این زمینه برای عصرهای گوناگون از سوی دیگر حکایت می کند. بدیهی است در این زمینه، می توان نوعی از هم پوشانی در معنا و مفهوم روایات مشاهده نمود.
از طرف دیگر، می توان گفت که کشف جریان های مختلف در گفتمان روایی امام (ع)، به معنای احصای دقیق کلیۀ جریان های ممکن نبوده، بلکه تلاش شده تا آنجا که ممکن است، موارد مهم و قابل ارائه در این رابطه، جمع آوری و مطرح شوند. برای هر جریان فرهنگی اجتماعی نیز یک یا چند روایت نقل خواهد شد تا زمینۀ مورد نظر به روشنی بازگو شده باشد:
رفتار به مثابۀ بازنمایی هویت
امام صادق (ع): «شخصی سخنی بر لب جاری می کند و خداوند به یُمن آن، ایمان را در قلب شخصی دیگر ثبت می کند و در پی آن، هر دو را با هم می بخشد» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 2013)؛
امام صادق (ع): «ای گروه شیعیان! شما منسوب به ما هستید. پس مایۀ زینت ما باشید و مایۀ زشتی (بدنامی) ما نباشید» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 10128)؛
امام صادق (ع): «رحمت خدا بر آن بنده ای باد که ما را محبوب مردم گردانَد و منفور آنان نکند. هان! به خدا سوگند، اگر سخنان زیبای ما را روایت می کردند، ارجمندتر بودند و هیچ کس نمی توانست به آنان وصله ای بچسباند، اما یکی از آنان جمله ای [از ما] را می شنود و 10 جملۀ دیگر [از پیش خود] به آن اضافه می کند (محمدی ری شهری، 1385: روایت 10129).
ارتباطات غیرکلامی به مثابۀ شیوه تبلیغ امام صادق (ع): «مردم را به غیر از زبانتان به خوبی فرا خوانید. باید در شما کوشش، راستی و پارسایی ببینند» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 2021).
رابطۀ فرد و جامعه
امام صادق (ع): «دعای مؤمن در حقّ مؤمن، بلا را از او دور می کند و روزی اش را زیاد می گردانَد» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 5958)؛ امام صادق (ع) در رابطه با حقوق فرد و جامعه، هفت حق را به شرح ذیل مورد تأکید قرار می دهند: «(1) هرچه برای خود می پسندی، برای برادر ایمانی خود بخواه و هرچه را برای خود نمی پسندی، آن را برای او هم مپسند؛ (2) از خشم و غضب او دوری کنی و موجبات رضایت او را فراهم کنی و امر او را به خاطر ایمانش اطاعت کنی؛ (3) او را با جان و مال و زبان و دست و پایت کمک کنی؛ (4) تو باید دربارۀ برادر مؤمن خود، آیینۀ سرتاپانمای او باشی؛ (5) تو سیر نباشی در حالی که او گرسنه است و سیراب نباشی در حالی که او تشنه باشد و لباس های گوناگون نپوشی در حالی که او پوششی نداشته باشد؛ (6) اگر تو خدمتکاری داری و او ندارد، واجب است که او را به منزل برادر دینی خود بفرستی تا لباس های او را بشوید و غذایش را طبخ کند و فرش او را بگستراند؛ (7) هفتمین حق برادر مؤمن بر تو این است که سوگند او را بپذیری و دعوتش را اجابت کنی؛ اگر بیمار باشد، او را عیادت کنی و پس از مرگ، در تشییع جنازه اش شرکت کنی و اگر بدانی که او را حاجتی است، در برآوردن آن بکوشی و اگر این نکات را دربارۀ برادر مسلمانت رعایت نمایی، دوستی خود را به دوستی او و متقابلاً، دوستی او را به دوستی خود، محکم پیوند داده ای» (کمپانی، 1382: 348-34).
سیاست و حاکمیت به مثابه روش زندگی
امام صادق (ع): «هرکس زمام امری از امور مردم را به دست گیرد و عدالت پیشه کند و درِ خانۀ خود را به روی مردم بگشاید و شر نرسانَد و به امور مردم رسیدگی کند، بر خداوند عزّوجل است که در روز قیامت، او را از ترس و هراس ایمن گردانَد و به بهشتش بَرَد» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 22746)؛
امام صادق (ع): «سه چیز است که بر زمامدار واجب است دربارۀ خواص و عوام رعایت کند: پاداش نیکوکار را به نیکی دادن تا رغبت مردم به کارهای نیک، افزون شود؛ پوشاندن گناهان بدکار تا توبه کند و از گمراهی و انحراف خود برگردد و ایجاد الفت میان همۀ آنان، از طریق احسان و رعایت انصاف و داد» (محمدی ری شهری ، 1385: روایت 22769)؛
امام صادق (ع): «برای حکمرانان پسندیده نیست که در سه کار کوتاهی ورزند: حفظ مرزها، رسیدگی به مظالم و حقوق پایمال شدۀ مردم و انتخاب افراد شایسته برای کارهای خود (محمدی ری شهری، 1385: روایت 22770).
(به نگاه PDF شود.)
ظلم شناسی و عدل شناسی اجتماعی
امام باقر (ع)یا امام صادق (ع): «کسی که تقویت باطل را دینِ خدا داند، دین ندارد و کسی که اطاعت از ستمگر را جزء دین خدا داند، دین ندارد» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 6470)؛
امام صادق (ع): «کسی که خود را به ولایت (حاکمیت) پیشوای ستمگر غیرخدایی ملتزم کند، دین ندارد» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 6472).
معیارشناسی زندگی سالم و متعادل
امام صادق (ع): «هرگاه کار دنیایت آباد شد، به دینت بدگمان باش» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 6193)؛
امام صادق (ع) به پسر جُندب: «ای پسر جُندب! اگر دوست داری که همسایۀ خانۀ خداوند جلیل شوی و در فردوس، در جوار او سکنا گزینی، باید دنیا در نظرت خوار باشد» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 6181)؛
امام صادق (ع): «آیا دین، چیزی جز محبّت است؟» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 6532 ).
تقیه به مثابۀ مصونیت اجتماعی در زمان امام صادق (ع) تقیّۀ اجتماعی نیز ابعاد گسترده تری می یابد. با بررسی سیرۀ امام (ع) و یاران او، به موارد فراوانی از این نوع تقیّه برخورد می کنیم؛ از جمله، دربارۀ آن حضرت داستانی بیان شده است که: «آن حضرت هنگام شنیدن دشنام به علی ع از بعضی از مخالفان، خود را در پشت ستون مخفی کرده و پس از تمام شدن دشنام، به نزد آن مخالف آمده و به وی سلام کرده و با او مصافحه نمود» (مجلسی، 1412، ج 75: 411). روایات زیادی وجود دارد که امام صادق (ع) دستور تقیۀ اجتماعی را برای اصحاب و یاران خود صادر کرده اند که به برخی از آن ها اشاره می شود:
امام صادق (ع): «کَظمُ الغَیظِ عَنِ العَدوِّ فی دولاتِهِم تَقیَّةُ حزمٍ لمَن أخذَ بِها و تَحرَّزَ مِن التَّعرُّض لِلبلاءِ فی الدُّنیا» (= فرو بردن خشم از دشمن در زمان حکومت آن ها به جهت تقیّه، احتیاط است برای کسی که آن را عمل کند و دوری جُستن از بلا در دنیاست» (مجلسی، 1412، ج75: 399 )؛
امام صادق (ع): «إنّ مداراةُ أعداءِ اللّهِ مِن أفضَلِ صَدقَةِ المَرءِ عَلی نَفسِهِ و إخوانِه» (= مدارا با دشمنان خدا از برترین صدقه های انسان برای حفظ خود و برادرانش است» (همان)؛
امام صادق (ع) در روایتی مفصّل، در بیان تفاوت بین حکومت بنی امیه و امامت ائمه (ع) می فرماید: «إنّ إمارةَ بَنی اُمیَّةَ کانَت بالسَّیفِ و العَسفِ و الجَورِ و إنَّ إمامَتُنا بالرِّفقِ و التّألُّفِ و الوقارِ و التَّقیةِ و حُسن الخِلطةِ و الورعِ و الإجتهادِ فَرَغَبوا النّاسَ فی دینِکُم و فیما أنتُم فیهِ» (= حکومت بنی امیه با شمشیر، ظلم و جور سرپا بود، اما امامت ما با نرمی، الفت با همدیگر، وقار، تقیّه، خوش برخوردی، پرهیزکاری و اجتهاد همراه است. پس مردم را در دینتان و در آنچه شما برآنید (امامت و ولایت) تشویق کنید) (حرعاملی، 1367، ج5: 430)
اخلاق به مثابه تنظیم اجتماعی
الکافی به نقل از سلیمان بن خالد: «از امام صادق (ع) پرسیدم: من به مردی مالی سپردم و او انکار کرد و سوگند خورد که چیزی به او نداده ام. سپس مالی از او به دست من افتاد. آیا می توانم آن را به جای مالی که از من گرفت و انکارش کرد و سوگند خورد، بردارم؟ حضرت فرمود: اگر او خیانت کرد، تو خیانت مکن و کاری را که بر او خرده می گیری، خودت مرتکب نشو» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 5527 )؛
الخصال به نقل از ابوهارون نابینا: «امام صادق (ع) به من فرمود: ای ابی هارون! خداوند تبارک و تعالی با خود عهد کرده است که خائنی را همجوار خود نکند.» هارون می گوید: «عرض کردم: خائن کیست؟ فرمود: آنکه درهمی یا چیزی از مال دنیا را از مؤمنی دریغ دارد و پنهان کند» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 5533)؛
امام صادق (ع): «هریک از یاران ما که برادرش در مشکلی از او کمک بخواهد و وی با تمام توان خود، در کمک به او نکوشد، هرآینه به خدا و پیامبر او و مؤمنان خیانت کرده است» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 5534).
ایثار به مثابه استحکام جامعه
الکافی به نقل از اَبان بن تغلب: «[به امام صادق (ع)] گفتم: مرا از حقّ مؤمن بر مؤمن، آگاه فرما. فرمود: ابان! این موضوع را بگذار و از آن، بگذر! گفتم: نه، فدایت شوم. و به ایشان اصرار ورزیدم. پس فرمود: ای ابان! [از حقوق مؤمن بر مؤمن، این است که] دارایی ات را با او به دو نیم، قسمت کنی. سپس به من نگریست و چون حالت [اِعجاب]دست داده به مرا دید، فرمود: ای ابان! مگر نمی دانی که خداوند عزّوجل از ایثارگران یاد کرده است؟ گفتم: چرا، فدایت شوم. فرمود: هر گاه دارایی ات را با او قسمت کنی، هنوز ایثار نکرده ای؛ بلکه تو و او یکسانید. وقتی ایثار می کنی که از نیم دیگر هم به او بدهی!» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 1).
رابطۀ آسایش و آرامش فردی و اجتماعی
امام صادق (ع): «خوشی و آسایش در خشنودی و یقین است و غم و اندوه، در شک و ناخشنودی» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 7715 )؛
امام صادق (ع): «بالاترین آسایش، چشم امید برکندن از مردم است» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 7716).
ارتباطات میان فردی: شیوه ای برای تقویت ارتباطات اجتماعی
امام صادق (ع): «محبت ورزیدن نیکان به یکدیگر، پاداشی است برای نیکوکاران و مهرورزی بَدان به نیکان، فضیلتی است برای نیکان و دشمنی بَدان با نیکان، زیور نیکان است و دشمنی ورزیدن نیکان با بَدان، مایۀ خواری و رسوایی بَدان است» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 177 )؛
امام صادق (ع): «از نشانه های دین دوستی آدمی این است که برادرش را دوست داشته باشد» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 178 )؛
امام صادق (ع): «حارث اعور به امیرالمؤمنین عرض کرد: ای امیر مؤمنان! به خدا سوگند که دوستت می دارم. حضرت فرمود: ای حارث! اگر واقعاً مرا دوست داری، پس سعی کن با من مشاجره نکنی، مرا به بازی نگیری، برای خودنمایی با من بحث نکنی، با من شوخی نکنی و مرا از آنچه هستم، فروتر یا فراتر نبَری (محمدی ری شهری، 1385: روایت 182 )؛
امام صادق (ع): «برادران در میان خود، به سه چیز نیازمندند که اگر به کار بَندند، دوستی می پاید وگرنه، از یکدیگر جدا و دشمن هم می شوند. آن سه چیز این هاست: انصاف با یکدیگر، مهربانی با یکدیگر و حسد نبُردن به هم» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 185)؛
امام صادق (ع): «مؤمن برادر مؤمن است؛ همچون یک پیکر که هرگاه عضوی از آن به درد آید، دیگر اندام ها آن درد را حس می کنند؛ ارواح آن ها از یک روح است» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 162).
بحث های مختلفی که تاکنون در این مقاله آمده اند، زمینه ساز نظریه پردازی دربارۀ گفتمان های مختلف اجتماعی (Fairclongh، 1995) است که با الهام از سخنان و رفتار امام صادق (ع)، می توان به آن ها اشاره نمود.
در اینجا، نظریه پردازی ها در مورد گفتمان های مزبور، به عنوان مقدمه ای برای طراحی نظریات و الگوهای دقیق تر و عمیق تر دیده شده اند. بدیهی است این مقدمه می تواند مورد نقد قرار گیرد. آنچه در این زمینه حائز اهمیت است، طرح چارچوبی برای این نوع از نظریه پردازی ها، با الهام از روایات و گفتمان های مختلف معصومین (ع) است که به نظر می رسد از جنبه های گوناگون، می تواند بدیع، مفید و در رشد علوم اجتماعیِ اسلامی، تأثیرگذار باشد؛ لذا، محورهای ذیل را می توان دیدگاه های نظری با همان گرایش نظریه پردازی دانست و چاره ای نیست که آن ها را در این مرحله، از بررسی همان رویکردهای گفتمانی، از نوع «پارادایم های اجتماعی» بدانیم که می توان آن ها را در هر عصر، شناسایی نمود. این گفتمان ها، جریان های فکری و اجتماعی گوناگونی را در جامعۀ اسلامی به وجود آورده است که اگرچه از نظر ظاهری با همدیگر متفاوت اند، از ماهیت دینی واحدی برخوردارند.
این ماهیت، همان گونه که اشاره کردیم، بر محور «دال مرکزی» که در مفهوم کلیِ «اسلام» نهفته است، مبتنی است. بنابراین، با توجه به اینکه در این مرحله، دست یابی به نظریۀ نهایی، بر مبنای استقرای کامل روایات امام صادق (ع) و مقایسۀ هر روایت با قرآن، احادیث و روایات دیگر معصومین (ع) و نیز بررسی های مربوط به حوزه های عقلانی، امکان پذیر نیست، دستاوردهای
حاصل در این رابطه را می توان گفتمان هایی دانست که در زمینه های اجتماعی عمومی، شکل گرفته و مطرح شده اند. گفتمان های به وجود آمده، با عنوان کلی «گفتمان اجتماعی دینی» دارای سه محور اصلی گفتمانی هستند. علاوه بر این سه محور، گفتمان مزبور سه عنصر اصلی زمینه ای نیز دارد که گفتمان مزبور در آن زمینه شکل گرفته است.
محورهای گفتمان اجتماعی دینی
گفتمان های مزبور بر سه محور ذیل استوارند: روایت، زمینه و بازنمایی.
روایت: روایت، نوعی از تشریح زندگی است که در آن، انسان نقش اساسی دارد. در این داستان روایی، نه تنها خالق روایت حضور کامل دارد، بلکه در همۀ موارد، راوی داستان همراه با داستان نفس می کشد. متن روایت اگرچه توسط راوی مطرح می شود، اما در اینجا خالق روایت است که حضور تامّ خود را بر متن تحمیل می کند. راوی در چنین موقعیت روایی، تنها یک رابط و ناقل است، اما به رغم آن، صحت و سقم این روایت یا به عبارت دیگر، اعتبار آن، به همین راوی بستگی دارد. متن نیز با خالق اصلی، پیوند معنوی یافته است؛ لذا، روایت تنها تشریح یک مسئله، موضوع، حادثه یا رفتار نیست؛ بلکه فراتر از آن، تعیین یک خط مشی، یک استراتژی رفتاری و یک جریان فرهنگی دینی است.
ارزش این روایت با خالق آن است. معنویت خالق روایت، متن روایت را فراتر از معنای لفظی خود، به ساحت های مختلف معنایی می برَد که می توان همه را در مفهوم «اسلام» جمع دانست؛ لذا، روایت در اینجا به گفتمانی تبدیل می شود که با تفکر، قدرت و ایدئولوژی ارتباط دارد. تفکر، ریشه در عقل و عقلانیت دارد و قدرت، در نیروی معنوی و ولایی امام (ع)، و ایدئولوژی منعکس کنندۀ حوزۀ دینی است. با این شاخصۀ مهم، گفتمان مزبور به گفتمان دینی تبدیل شده است.
زمینه: همۀ روایات در یک زمینۀ خاص خلق می شوند. این زمینه نه تنها شرایط و موقعیت روایت و گفتمان آن را تبیین می کند، بلکه فراتر از آن، معنای آن را نیز شکل می دهد. زمینه در اینجا فراتر از تاریخ، زبان، فرهنگ، زمان و مکان، و به عبارتی، فراتاریخی، فرازبانی، فرافرهنگی، فرازمانی و فرامکانی است. از همین منظر است که بیشتر روایات نقل شده از امامان معصوم (ع) از یک معنای فراگفتمانی خاص برخوردارند و به یک فراگفتمانیِ عام در همۀ زمان ها و مکان ها تبدیل شده اند.
بازنمایی: شیوۀ بازنمایی روایی از روش های مختلف برجسته سازی (فرد، حادثه، رفتار)، تبیین موقعیتی (شرایط، وضعیت، اهمیت) و کُلیّت بیانی (فرازمانی، فرامکانی، فرامصداقی) برخوردار است. این شیوۀ طرح مسائل فرهنگی و اجتماعی، توانسته است که در آنِ واحد، از مرزهای محصور موقعیت های خاص عبور کرده و به فرامرزهای غیرمحصور زمانی و مکانی گام بگذارد. این ویژگی مهم، پیوند معنایی روایت ها را با بشریت، در عصرهای مختلف گسترش و تعمیق داده است.
عناصر گفتمان اجتماعی دینی: گفتمان اجتماعی دینی دارای عناصری اصلی است و بدون تحقق این عناصر، گفتمان مزبور شکل نمی گیرد؛ اگرچه همۀ این عناصر با یکدیگر هم تراز نیستند، اما برای شکل گیری گفتمان مزبور، باید با همدیگر باشند. این پیوستگیِ عناصر، ضرورت تحقق گفتمان است؛ نه به این معنا که آن عناصر مکمل وجودی همدیگرند.
عناصر مزبور عبارت اند از: «امام معصوم (ع)»، «راوی» و «مخاطب». حضور هر سه عنصر در استمرار گفتمان امام معصوم (ع)، حیاتی است. روایت، بدون امام معصوم (ع) وجود خارجی پیدا نمی کند؛ به عبارت دیگر، خالق اصلی روایت دینی، شخص معصوم (ع) است. از سوی دیگر، اگرچه امام معصوم (ع) خالق اصلی روایت است، اما بدون «راوی»، این روایت واقعیت تاریخی پیدا نمی کند. راوی از همین منظر است که باید مورد وثوق کامل باشد. به عبارت دیگر، «راوی» باید با شخصیت حقیقی امام (ع) از نظر ایمان اعتقادی، سطح علمی و التزام عملی به اسلام، سنخیت مناسبی داشته باشد. عنصر دیگر که در استمرار قطعی گفتمان مزبور تأثیر دارد، تعهد «مخاطبان» نسبت به پیروی و حفاظت علمی و عملی از گفتمان مذکور است. در تاریخ اسلامی بسیاری از گفتمان های مطرح شده، مثلاً در زمان امویان یا عباسیان، به لحاظ نداشتن یک یا چند عنصر اساسی از عناصر سه گانۀ مزبور، محکوم به مرگ و دچار وقفۀ تاریخی شده اند.
گسترۀ مخاطبان امام صادق (ع) تنها شامل شیعیان اثنی عشری نیست؛ بلکه بسیار فراتر از آن، بسیاری از پیروان مذاهب اسلامی را نیز در بر گرفته است. مخاطبان نیز در پذیرش، هضم و گسترش این گفتمان سهم اساسی دارند. این مخاطبان علاوه بر استفاده از همۀ روش های علمی و فقهی برای استناد به روایت، باید از قدرت عقلانیت بهره برداری کنند و از ضرورت استناد به روایت نیز اطمینان یابند تا بتوانند سهمی در گفتمان مزبور داشته باشند. بدون درک مداوم، همراه با موقعیت شناسی و درک شرایط واقعی برای تحقق مفهوم یک روایت توسط مخاطب، نمی توان به ادامه و استمرار عملی و حتی علمیِ به معنای فهم فردی یا اجتماعیِ روایت یقین پیدا کرد.
نظریه های اجتماعی برساخته از روایات منسوب به امام صادق (ع) را می توان حداقل به هشت نظریۀ مهم تقسیم کرد که در اینجا به اختصار، تشریح خواهند شد. بدیهی است این گونه تقسیم بندی ها نه بر سَبیل حصر و نه بر مبنای مرزبندی دقیق صورت گرفته اند و در بسیاری از موارد، به لحاظ گستردگی معنایی، هم پوشانی هایی میان آن ها دیده می شود.
نظریۀ گفتمان اجتماعی دینی:
مقصود اصلی از «گفتمان اجتماعی دینی»، رویکرد کلی امام (ع) در خلق یک گفتمان اجتماعی حول محور دین است. این گفتمان اجتماعی مرزهای واضحی میان خود و دیگر گفتمان های غیردینی به ویژه غیراسلامی دارد. اصولاً یکی از مهم ترین اقدامات امامان معصوم (ع) در طول تاریخ، جریان سازی اندیشه ای و گفتمان سازی اسلامی بوده است؛ طوری که این جریان بتواند هویت اجتماعی جامعه را بر محور ماهیت اسلامی شکل داده و ماندگار سازد. بسیاری از قیام ها، سکوت ها، اعتراضات، صلح ها، مناظره ها، مخالفت ها، درگیری ها و توافق ها به همین دلیل صورت گرفته و ادامۀ حیات ماهیتِ واقعی و ناب اسلام، در آن ها مهم ترین هدف بوده است. به برخی از این روایات در این زمینه اشاره می شود:
امام صادق (ع): «خداوند عزّوجل ایمان را به هفت بخش تقسیم کرده است: نیکوکاری، راستگویی، یقین، خشنودی، وفاداری، دانش و بُردباری» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 1442)؛
امام صادق (ع): «ملعون است، ملعون، کسی که بگوید ایمان، گفتار است بدون کردار» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 1371)؛
امام صادق (ع): «اگر بندگان، همه حق را توصیف کنند و به آن عمل نمایند، اما در دل هایشان به حق بودن آن اعتقاد نداشته باشند، سودی نبُرده اند» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 1372)؛
امام صادق (ع): «سه چیز محبّت می آورد: دینداری، فروتنی و بخشندگی» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 3211)؛
امام صادق (ع): «شادی در سه چیز است: در وفاداری و رعایت حقوق و ایستادگی در برابر سختی های زمانه» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 8634)؛
امام صادق (ع): «شش چیز در مؤمن نباشد: تنگنایی، تیره روزی (بی خِیری )، حسادت، لجبازی، دروغ و تجاوز» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 1492)؛
امام صادق (ع): «زن باید نسبت به شوهرِ سازگار خود، سه نکته را رعایت کند: حفظ کردن خود از هر گناه (آلودگی)، تا شوهرش در هر حالِ خوشایند یا ناخوشایند، در دل به او اطمینان داشته باشد و [دیگر ] مراقبت از او و زندگی اش، تا شوهرش در صورتی که لغزشی از وی سر زند، نسبت به وی عطوف و مهربان باشد و [سوم] اظهار عشق به او، با خوش زبانی و دلبری و سر و وضع مناسب و خوشایند در نظر او» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 8066).
نظریۀ جامعه شناسی فردی (تربیت فردی):
در گفتمان اسلامی، تربیت فردی یکی از مهم ترین گام ها برای تربیت اجتماعی تلقی می گردد. این تربیت، زمینه ساز تربیت اجتماعی است که می تواند هویت اسلامی را بازنمایی کند. نظریۀ جامعه شناسی فردی از دیدگاه امام صادق (ع) دارای چندین بُعد و ویژگی است که تنها به چند بُعد آن اشاره می شود:
غلبه بر نفس:
امام صادق (ع): «مؤمن، مغلوب فرْج و رسوای شکم خود نمی شود» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 1561 ).
پرهیز از ریاکاری:
امام صادق (ع): «از ریاکاری بپرهیز؛ زیرا هرکه برای غیرخدا کاری کند، خدا او را به همان کسی که برایش کار کرده است، وا گذارد» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 6991)؛ «بنده را چه زیان که هرگاه خدا او را بشناسد، مردم نشناسندش؟! هرکه برای چشم مردم کار کند، پاداشش به عهدۀ مردم است و هرکه برای خدا کار کند، پاداشش با خداست و بی گمان هرگونه ریا، شرک است» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 6992).
پرهیز از سعایت کردن:
امام صادق (ع) به نقل از از پدرانش (ع): «پیامبر خدا (ص) فرمود: بدترین مردم، مُثلِّث است. عرض شد: ای رسول خدا! «مثلِّث» کیست؟ حضرت فرمود: کسی که از برادر خود، نزد حاکم سعایت می کند و در نتیجه، هم خودش، هم برادرش و هم حاکم را به ورطۀ هلاکت می اندازد» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 9396).
دوری از ارتباط با سفیه:
امام صادق (ع): «با بی اعتنایی به سفیه و ندادن جواب او، با وی مقابله کن تا مردم جانب تو را بگیرند؛ زیرا کسی که جواب سفیه را بدهد و مقابله به مثل کند، هیزم روی آتش نهاده است» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 8839 ).
محاسبۀ نفس:
امام صادق (ع): «هرکس دو روزش یکنواخت باشد، مغبون است و هرکس فردایش بدتر از امروزش باشد، فریب خورده است و هرکس کاستی های خود را جست و جو نکند، پیوسته در کاستی مانَد و هرکس کاستی اش بپاید، مرگ برایش بهتر است» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 7621).
نظریۀ جامعه شناسی اجتماعی (هویت سازی):
نظریۀ جامعه شناسی اجتماعیِ برساخته از روایات امام صادق (ع)، دارای ابعاد و مفاهیم مختلفی است که مهم ترین آن، «هویت سازی» است. شاید هویت سازی اسلامی را بتوان اساسی ترین نظریۀ جامعه شناسی اجتماعی امام (ع) دانست. در این هویت سازی، ویژگی های جامعه اسلامی تعریف می شود و جامعه ترغیب می گردد که خود را به این هویت آشکار و دوباره معرفی سازد. به عبارت دیگر، این نظریه نه تنها بازتابی از ویژگی های خاصّ جامعۀ اسلامی است، بلکه در عین حال، شکستن ساخت های کهنه و غیراسلامی و ساختن ساخت های جدید اسلامی است. به برخی از این روایات در این زمینه اشاره می شود:
امام صادق (ع): «دوستداران ما کسانی اند که در برابر فرمان ما تسلیم بوده و از آثار ما پیروی و در همۀ امور به ما اقتدا کنند» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 528)؛
امام صادق (ع): «ما ریشۀ همۀ خوبی ها هستیم و هر نیکی، ثمرۀ شاخه های ماست. از جملۀ نیکی هاست: توحید، نماز، روزه ، فرو خوردن خشم، گذشت از بدی کننده، ترحّم به فقیر، رسیدگی به همسایه و اعتراف به فضل فضلا. دشمن ما [نیز ] ریشۀ همه بدی هاست و هر زشتی و بدکاری، ثمرۀ شاخه های اوست؛ از جمله: دروغ، بُخل، سخن چینی، بریدن از خویشاوندان، رباخواری، به ناروا خوردنِ مال یتیمان، تعدّی از حدودی که خدا دستور داده است، ارتکاب زشتی های آشکار و نهان، زنا، دزدی و هر زشتی دیگری از این دست. پس دروغ می گوید کسی که بگوید با ماست، ولی به شاخه های دشمن ما چنگ آویزد» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 848).
نظریۀ جامعه شناسی علمی (بسط علم اسلامی، افق سازی مذهبی، نظریه پردازی دینی):
یکی از ویژگی های مهم نظریۀ جامعه شناسی علمی امام صادق (ع) در مناظرات ایشان با افراد مختلف شکل گرفته است. این مناظرات در حقیقت، خط مشی کلی این نظریه و حدود و ثغور و ویژگی های آن را تعیین می کند. بیشترین خصوصیات مطرح شده در این نظریه، روش ها و اخلاق حاکم بر طرح مسائل علمی و مباحثات کلامی است که می توان از این شیوه ها و روش ها، نظریه های مختلفی را استخراج نمود. در این زمینه، می توان به سه ویژگی مهم دیگر نظریۀ جامعه شناسی علمی، یعنی «بسط علم اسلامی»، «افق سازی مذهبی» و «نظریه پردازی دینی» اشاره نمود. به برخی از این روایات در این زمینه اشاره می شود:
امام صادق (ع): «از اندرزهای لقمان به فرزندش این بود که: ... فرزندم! از روزها و شب ها و اوقات خود، بخشی را به تحصیل علم اختصاص بده؛ زیرا تو هرگز برای خود خُسران و ضایعه ای چون ترک علم نخواهی یافت» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 7634)؛
امام صادق (ع): «بهترین میراثی که پدران برای فرزندان می گذارند، ادب است، نه ثروت؛ زیرا که ثروت می رود و ادب می ماند» مسعده (راوی حدیث) می گوید: «مقصود حضرت از ادب، دانش است» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 345)؛
امام صادق (ع) در بخشی از مناظرۀ خود با یک زندیق، فرمود: «اگر بگویی خدا دو تاست، از این دو حالت بیرون نیست که یا هر دو از هر جهت، یکسان اند یا از تمام جهات، متفاوت اند. از آنجا که ما آفرینش را نظاممند می بینیم و فلک را در گردش و آمد و شد شب و روز و خورشید و ماه را مرتّب، درستیِ کار و تدبیر و هماهنگی امور، دلالت بر این دارد که مُدبّر، یکی است. وانگهی، اگر ادعا کنی خدا دو تاست، لازمه اش این است که فاصله ای میان آن ها باشد تا دو تا بودن آن ها صدق کند. در این صورت، آن فاصله، خود، خدای سومی است که همچون آن ها قدیم است و در نتیجه، اعتقاد به خدای سومی بر تو لازم می آید و اگر سه خدا ادّعا کنی، همان چیزی لازم می آید که در مورد اعتقاد به دو خدا گفتیم؛ یعنی باید میان آن ها، دو فاصله باشد که در این صورت، وجود پنج خدا لازم می آید و به این ترتیب، تعداد خدایان تا بی نهایت پیش می رود» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 12474).
نظریۀ جامعه شناسی سیاسی (امامت، هدایت، عدالت ):
نظریۀ جامعه شناسی سیاسی امام صادق (ع) دارای ابعاد بی شماری است که تنها به سه ویژگی آن یعنی «امامت»، «هدایت» و «عدالت» اشاره می شود. همان گونه که قبلاً نیز مورد اشاره قرار گرفته است، زبان حاکم بر روایات و سخنان امام (ع)، دارای یک بعد مهم سیاسی اجتماعی در بحران زدایی و ایجاد آرامش در جامعه است. این ویژگی در عصر امام (ع) از حساسیت مهمی برخوردار بود و توانست هویت اسلامی، به ویژه شیعی را از بحران ها و خطرات مهم محافظت نماید. ویژگی های دیگر نظریۀ جامعه شناسی سیاسی امام (ع)، «تأکید بر امامت حق»، «هدایت واقعی» و «عدالت در حاکمیت» بوده است که می توان گفت ساختار اصلی این نظریه را تشکیل می دهد. البته به لحاظ تنوع روایات در این زمینه، نمی توان به همۀ این ابعاد پرداخت و تنها به برخی از روایات در این رابطه اشاره می گردد:
امام صادق (ع): «بیشترین افسوس را در روز قیامت، کسی می خورَد که سخن از عدالت بگوید، اما خود با دیگران به عدالت رفتار نکند» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 4121)؛
امام صادق (ع): «نشانۀ ایمان راستین آن است که حقّ را هرچند به زیانت باشد، بر باطل، اگر چه سودَت رساند، ترجیح دهی» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 4268)؛
امام صادق (ع): «اگر بندگان، پیشوای ستمگر را که از جانب خدا نیست به زمامداری گیرند، خداوند کارهای شایسته ای را که انجام می دهند، نخواهد پذیرفت» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 860)؛
امام صادق (ع) فرمود: «زمین از همان گاه که پدید آمده از حجّتی دانا که هر حقّی را که مردم به دست فراموشی می سپارند، زنده کند، تهی نبوده است.» آنگاه، این آیه را تلاوت فرمود: «می خواهند با دهان های خود، نور خدا را خاموش کنند؛ حال آنکه خدا نور خود را کامل خواهد کرد؛ اگرچه کافران را ناخوش آید» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 870)؛
امام صادق (ع): «در زمین، همیشه حجّت هست؛ زیرا مردم را اصلاح نمی کند مگر حجّت و زمین را به سامان نمی آورد، مگر حجّت» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 886).
نظریۀ جامعه شناسی امنیتی (استراتژی تقیه، تاکتیک رازداری ):
محافظت از اسلام ناب محمدی و پیروان آن یکی از مهم ترین دغدغه های امامان معصوم (ع) و از جمله، امام صادق (ع) بوده است. یکی از شیوه های مهمی که به عنوان استراتژی صیانت و محافظت از این آیین و پیروان آن مطرح بوده است، «تقیه» و تاکتیک عمدۀ آن، «رازداری» است که مورد تأکید قرار گرفته است. این شیوه و روش امنیتی و محافظتی توانسته است این شجرۀ طیبۀ فکری و مردمی را از گزند آفات سیاسی، حکومتی، گروهی، درگیری های مذهبی و قومی محافظت نماید. نظریۀ جامعه شناسی امنیتی بر مبنای روایات امام صادق (ع)، نه تنها در مورد پیروان مکتب ولایت، بلکه فراتر از آن، برای محافظت از جامعۀ اسلامی در مقابل کفر و سرپیچی درون جامعۀ اسلامی و بیرون آن طراحی شده است. به برخی از روایات در این زمینه اشاره می گردد:
حسن بن زید بن علی، از امام صادق (ع)، از پدرش نقل می نماید: «رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم مکرّراً می فرمود: لَا ایمانَ لِمَن لَا تقیّةَ لَهُ (=کسی که تقیّه نکند، دارای ایمان نیست) و می فرمود: خدای تعالی فرموده (الاّ أن تتّقوا منهم تُقاةً)» (حرعاملی، 1367؛ وسائل الشیعه، کتاب امر به معروف، باب 24)؛
امام صادق (ع): «استعمال التّقیة لصیانة الإخوان فإن کان هو یحمی الخائف فهو من أشرفِ خِصالِ الکِرَامِ» (= عمل به تقیّه، برای حفظ برادران ایمانی است و اگر عمل مذکور، بیمناکی را از هراس رهانده و حفظ نماید، شریف ترین علائم کرم و بزرگواری است) (حرعاملی، 1367؛ وسائل الشیعه، کتاب امر به معروف، باب 28)؛
حضرت صادق (ع) از پدران بزرگوارش، از حضرت امیرمؤمنان (ع) نقل فرموده: «التقیّة دینی و دین أهل بیتی» (= تقیّه، دین من و دین اهل بیت من است) (مستدرک الوسائل، میرزا حاجی نوری، کتاب امر به معروف، باب 23، به نقل از محمدی ری شهری، 1385).
استراتژی تقیه به عنوان رویکرد اصلی نظریۀ جامعه شناسی امنیتی امام صادق (ع) را می توان به چندین بخش، تقسیم نمود که به آن ها اشاره می شود:
تقیۀ سیاسی
«ابوالعبّاس سفّاح برای او [امام صادق (ع)] لباس بارانی فرستاد که یک طرف آن سفید و طرف دیگر آن سیاه بود. امام (ع) آن را پوشید و فرمود: أمَا إنّی أَلبِسُهُ و أنا أعلمُ أنّهُ لِبَاسُ أهلِ النَّارِ» (= من آن را می پوشم در حالی که می دانم لباس اهل آتش است ) (حرعاملی، 1367، ج 3: 279). در روایت دیگری به همین مضمون، چنین وارد شده است که امام (ع) حتی آستر و پنبۀ لباس های خود را سیاه کرده بود (حرعاملی، 1367، ج 3: 280).
تقیۀ اجتماعی
«کظم الغیظِ عنِ العدُوّ فی دَولَاتِهِم تقیّةُ حزمٍ لِمَن أخذ بها و تحرّز مِنَ التّعرُّض لِلبَلَاءِ فی الدّنیا» (= فرو بردن خشم از دشمن در زمان حکومت آن ها از روی تقیّه، احتیاط است برای کسی که آن را عمل کند و دوری جستن از بلا در دنیا) (مجلسی، 1412، ج 75: 399 ).
تقیۀ فقهی
ابوبصیر از امام صادق (ع) در بارۀ جواز سجده بر گلیم می پرسد و امام (ع) جواب می دهد: «اذا کان فی تقیّةٍ فلا بأس به» (= اگر در حالت تقیّه باشد، اشکالی ندارد) (حرعاملی، 1367، ج5: 596).
تقیۀ کلامی
از امام صادق (ع) پرسیدند: «زده شدن گردن ها برای شما محبوب تر است. یا برائت از علی (ع)؟» حضرت فرمود: «رُخصَت (استفاده از تقیّه) برای من محبوب تر است» و آنگاه به آیۀ نازل شده در شأن عمّار استناد نمودند (حر عاملی، 1367، ج 11، ص 479، ح 12 ). در مورد رازداری نیز به برخی از رویات موجود اشاره می شود:
امام صادق (ع): «سینۀ تو، گنجایش بیشتری برای راز تو دارد» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 8594)؛
امام صادق (ع): «راز تو جزئی از خون توست؛ پس نباید که در رگ های غیر تو جریان یابد» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 8600 )؛
امام صادق (ع): «دوستت را از راز خود آگاه مکن؛ مگر بر رازی که اگر دشمن از آن آگاه شود، نتواند به تو زیانی رساند؛ زیرا دوست نیز ممکن است روزی دشمن شود» (محمدی ری شهری، میزان الحکمه، روایت 8601).
نظریۀ جامعه شناسی فرهنگی:
نظریۀ جامعه شناسی فرهنگی در حقیقت، تبیین کنندۀ رویکردهای فرهنگی است که عمدتاً می توان آن را به شکل کلی، در همۀ روایات امامان معصوم (ع)، از جمله امام صادق (ع)، مشاهده نمود، اما در اینجا تلاش شده ست که برخی از روایات که به شکل ویژه ای به مسائل فرهنگی خاص اشاره می کنند، آورده شوند. روایات ذیل به عنوان نمونه مورد اشاره قرار می گیرند:
امام صادق (ع): «من به سه کس ترحّم می کنم که شایستۀ مهربانی اند: عزیزی که به خواری افتاده و توانگری که نیازمند گشته و دانشمندی که خانواده اش و مردمانِ نادان، او را خفیف و بی قدر می شمارند» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 7186)؛
امام صادق (ع): «هرکس دوستی و دشمنی اش برای دین نباشد، دین ندارد» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 3353)؛
امام صادق (ع): «نشانۀ دیندوستیِ آدمی، دوست داشتن برادرانش می باشد» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 3354 )؛
امام صادق (ع): در بیان حقوق مؤمن بر مؤمن: «مهم ترینِ این حقوق آن است که برای او همان چیزی را دوست داشته باشی که برای خود دوست داری و بر او نپسندی آنچه را بر خود نمی پسندی» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 4324 ).
نظریۀ جامعه شناسی اقتصادی (حلال بودن روزی، رفاه اقتصادی جامعه، حقوق کارگر):
همان گونه که قبلاً نیز مورد تأکید قرار گرفت، اسلام به اقتصاد، «به عنوان یک اصل، نه زیربنا» (علیدوست خراسانی، 1379: 19-20) می نگرد و آن را به مثابۀ یک خط مشی اجتماعی برای رشد جامعه، مورد تأکید قرار می دهد.
از امامان معصوم (ع)، روایت های بسیاری دربارۀ مسائل اقتصادی وجود دارد که ابعاد مختلفی را در این رابطه مطرح می کنند. در بخشی از روایات منقول از امام صادق (ع)، به سه ویژگی مهم در این زمینه تأکید شده است که عبارت اند از: «حلال بودن روزی» به عنوان یک تلاش اقتصادیِ فردی، «رفاه اقتصادی جامعه» به مثابۀ یک رویکرد مهم برای رشد اجتماعی و «حقوق کارگر» به منزلۀ مهم ترین رکن اقتصادی جامعه. برخی از روایات در این زمینه مورد اشاره قرار می گیرند:
امام صادق (ع): «کسی که به خدا و روز واپسین ایمان دارد، نباید کارگری را به کار بگیرد، مگر آنکه او را از مبلغ مزدش مطلّع سازد» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 74)؛
الکافی به نقل از شعیب: «گروهی را اجیر کردیم که تا عصر در باغ ابو عبداللّه (امام صادق) کار کنند. همین که کارشان تمام شد، آن حضرت به معتّب فرمود: پیش از آنکه عرق آنان بخشکد، مُزدشان را بپرداز» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 78)؛ امام صادق (ع): «سه چیز است که همۀ مردم به آن نیازمندند: امنیت، عدالت، رفاه و فراوانی» (علیدوست خراسانی، 1379: 17)؛
امام صادق (ع): «هرکس دوست دارد دعایش مستجاب گردد، باید کسب و کار خود را پاک گرداند» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 5823).
گفتمان ها با دربر داشتن نشانه های مختلف، با معنی های صریح تحت اللفظی هژمونیک و معانی «فرا لفظی سیال»، با برداشت های ضمنی و محتوایی شکل گرفته و با توجه به موقعیت ها، شرایط، زمان ها و مکان های مختلف، معناهای گوناگون را بازتاب می دهند که این معناها، فرهنگ مسلط بر جامعه را منعکس می کنند. رویکردهای مختلف مورد استفاده از نشانه های موجود، می تواند گفتمان خاص را در سطوح مختلف معنایی مطرح نماید. این سطوح به نوع، فراگیری، سادگی یا سختی رمزگشایی، انجماد یا سیالیت معنایی و صراحت یا مبهم بودن نشانه های مورد استفاده بستگی دارد و می تواند برداشت های گوناگونی را در جامعه شکل دهد.
از روایات مختلف امام صادق (ع) می توان برخی از رویکردهای مورد استفاده در تحلیل های نشانه شناسی را کشف نمود که قطعاً چنانچه مورد مطالعۀ دقیق قرار گیرند، شیوه ها و نظریات بدیعی در این رابطه قابل دست یابی است. در این زمینه، به برخی از روایات که شیوه هایی از مفاهیمِ مورد استفاده در تحلیل های نشانه ای را به کار گرفته اند، اشاره می گردد:
استفاده از مفهوم جانشینی
واژه های «همنشینی» و «جانشینی» از مفاهیم مهم در روش های تحلیل نشانه شناسی است. در بسیاری از مناظرات امام صادق (ع)، مفاهیم مزبور، به ویژه مفهوم «جانشینی» برای القای معنای تعارض استفاده شده است و این مفهوم در اقناع یا حداقل ساکت کردن طرف مقابل تأثیرگذار بوده است. به برخی از این موارد اشاره می شود:
«امام صادق (ع) در یکی از مناظره ها به ابن ابی العوجاء فرمود: تو مخلوق هستی یا غیرمخلوق؟ عبدالکریم بن ابی العوجاء گفت: من غیرمخلوق هستم! امام (ع) فرمود: به من بگو اگر مخلوق بودی، چگونه وضعی داشتی؟ عبدالکریم مدّت درازی خاموش ماند و جوابی نداد و در حالی که با چوب مقابلش بازی می کرد، می گفت: دراز، پهن، گود، کوتاه، متحرّک، ساکن؛ همۀ این ها صفت مخلوق است. امام (ع) فرمود: اگر برای مخلوق صفاتی جز این ها نمی دانی، پس خودت را مخلوق بدان؛ زیرا که این صفات را در خودت می یابی» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 5170)؛
امام صادق (ع) در حدیث مفضّل فرمود: «آیا اندیشیده ای که اگر انسان از میان این ویژگی ها، فقط حافظه را کم داشت، حال و روزش چگونه بود و اگر موضوعات سودمند و زیانبار و گرفته ها و داده ها و دیده ها و شنیده های خود را در حافظه اش نگه نمی داشت، چه اختلالاتی در کارها و زندگی و تجربیاتش به وجود می آمد؟... اگر راهی را بارها و بارها می پیمود، باز آن را گم می کرد؛ اگر همۀ عمر درس می خواند، دانشی را به خاطر نمی سپرد، به دینی اعتقاد نمی یافت و از تجربه ای بهره مند نمی شد و نمی توانست از گذشته ها، کمترین عبرتی بگیرد؛ به طور کلی، سزاوار بود که از انسان بودن، یکسره خارج شود... بالاتر از نعمتِ حافظه برای انسان، نعمتِ فراموشی است؛ زیرا اگر فراموشی نبود، هیچ کس هیچ مصیبتی را از یاد نمی بُرد» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 4190).
برداشت تعارضی طبق نظریۀ «هال» در رمزگُذاری و رمزگشایی (هال، 1382)
متون مختلف را می توان با سه نوع برداشت، مورد رمزگشایی قرار داد: «برداشت های هژمونیک»، «برداشت های توافقی تعارضی» و «برداشت های تعارضی». در برداشت های تعارضی، به رغم وجود معنایی هژمونیک و حتی صریح، رمزگُشایی بر خلاف معنای مزبور صورت گرفته و نوعی از تعارض معنایی را منعکس می کند. به یکی از روایات به عنوان نمونه، در این زمینه اشاره می گردد:
امام صادق (ع): «گروهی می گویند که من امام آن ها هستم. به خدا قسم که من امام آن ها نیستم. خدا لعنتشان کند! هرچه من پرده پوشی می کنم، آنان پرده دَری می کنند. من می گویم: چنین و چنان؛ آنان می گویند: مقصودش فلان و بهمان است. من در حقیقت، امامِ کسی هستم که اطاعتم کند» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 10116 ).
دوری از ابهام
دوری از ابهام لفظی یا معنایی و تأکید بر صراحت و روشنی و به عبارتی، معنای هژمونیک قابل رمزگشایی، برای ایجاد ارتباط فعال و درک معنا مهم است و در فرهنگ سازی، یکی از عناصر اصلی به شمار می آید. برخی از روایات، از جمله روایات ذیل، چنین معنایی را بازگو می کنند:
امام صادق (ع): «هرگاه از یکی از شما سؤالی شد که پاسخش را نمی داند، بگوید: نمی دانم و نگوید: خدا داناتر است؛ زیرا با این جمله، در دل دوست خود شک و تردید می افکند، امّا هرگاه کسی که از او سؤال شده، بگوید: نمی دانم، پُرسنده به او بدگمان نمی شود» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 8261)؛
امام صادق (ع): «هرکس به هر سؤالی که از او می شود، پاسخ دهد، دیوانه است!» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 8263 ).
بلاغت بیان:
معنا و برهان استفاده از شیوه های بلیغ در بیان گفتمانی، در انتقال معنا و رمزگشایی حائز اهمیت است. بلاغت در اینجا تنها استفاده از کلمات خاص که نوعی از برتری لفظی را منعکس کند، نیست؛ بلکه فراتر از آن، آنچه در روایات امام (ع) در مورد بلاغت بیان شده است، عمدتاً ناظر بر قدرت معنایی و دلالت برهانی است که می تواند منعکس کنندۀ قدرت فرهنگی و ایدئولوژیک باشد. به روایات ذیل در این زمینه اشاره می شود:
امام صادق (ع): «بلاغت به [معنای] تندی زبان و پَرت وپلاگویی بسیار نیست؛ بلکه بلاغت، رساندن معنا و آوردن دلیل و برهانِ درست است» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 1986 )؛
امام صادق (ع): «بلاغت در سه چیز است: نزدیک شدن به معنای مورد نظر، دوری کردن از گفتار حَشو و زاید، رساندن معنای زیاد با عبارت کوتاه» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 1988).
شناخت زمان
شناخت زمان به ویژه در شکل «هم زمانی» و «در زمانیِ» آن و نیز فهم رابطۀ آن با موقعیت ها و شرایط مختلف، می تواند گفتمان و نشانه های مورد استفاده قرار گرفته در آن را از ویژگی های خاصی برخوردار نماید که در انتقال معنا، فرهنگ سازی و تأثیرگذاری اجتماعی مؤثر باشد. به یکی از روایات مهم در این زمینه اشاره می گردد: امام صادق (ع): «کسی که زمان خود را بشناسد، آماج اشتباهات قرار نگیرد» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 7824).
سکوت معنادار در برابر کلام بیهوده
شاید یکی از مهم ترین شیوه های اخلاقی مورد استفاده در بسیاری از روایات، تأکید بر حق گویی یا سکوت برای جلوگیری از وقوع در گناه یا افتادن در اشتباهات جدی است که می تواند باعث بدبختی انسان در دنیا و آخرت شود. سکوت معنادار در مقابل کلام بیهوده، نشانه ای از نوعی هوشیاری طبیعی است که گاهی بیش از داشتن عقانیت برای پاسخ گویی، ناشی از شناخت شرایط است. به روایت ذیل در این زمینه اشاره می شود:
امام صادق (ع): «پیامبر خدا (ص) خطاب به مردی که نزد ایشان آمد، فرمود: آیا تو را به کاری راهنمایی نکنم که بدان وسیله، خداوند تو را به بهشت بَرد؟ عرض کرد : چرا ای رسول خدا! حضرت فرمود: از آنچه خداوند به تو ارزانی داشته است، بخشش کن. عرض کرد: اگر خودم از کسی که بدو بخشش می کنم نیازمندتر بودم چه؟ حضرت فرمود: ستم دیده را یاری کن. عرض کرد: اگر خودم از کسی که یاری اش می کنم ناتوان تر بودم چه؟ فرمود: برای آدمِ نادان کارسازی کن ( یعنی او را راهنمایی کن). عرض کرد: اگر خودم از او نادان تر بودم چه؟ حضرت فرمود: زبانت را جز از خیر، ساکت نگه دار. آیا خوشحال نمی شوی که یکی از این خصلت ها در تو باشد و به بهشتت کشانَد؟» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 10956).
قدرت یعنی شایستگی
قدرت در اَشکال مختلف آن، اهمیت زیادی دارد. قدرت است که ساخت های مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و دینی را شکل می دهد. فوکو (اسمارت، 1385) قدرت را از حوزه های سنتی آن به ساحت های گفتمانی کشانْد که نوعی از قدرت نرم افزاری را تداعی می کند. گرامشی (اعتماد، 1383) قدرت را در شکل هژمونی گفتمانی تعریف می کند که این هژمونی می تواند در شکل حاکمیت سیاسی، حاکمیت فکری، حاکمیت فرهنگی و حاکمیت دینی تجلّی کند. آلتوسر (1387) ایدئولوژی را به مثابۀ روح گفتمان های مسلط در جامعه می داند که بدون آن نمی توان به معنای سوژه ها دست یافت؛ اگرچه، در بیان دیگر، می توان گفت که وی از «روح» نوعی از قدرت وجودی تصور می کند که بدون آن، «وجود» معنای خود را از دست می دهد. به عبارت دیگر، این ایدئولوژی است که اصل قدرت گفتمان را بازنمایی می کند و لذا «ستیزهای معناییِ» (Semiotic Conflicts) موجود در گفتمان های مختلف، در حقیقت قدرت های نهفته ایدئولوژی هاست که رو در روی یکدیگر قرار می گیرند و تلاش می کنند هژمونی خود را بر یکدیگر غلبه دهند.
بالاخره، جوزف نای (1387 ) قدرت نرم افزاری را به جای قدرت سخت افزاری مطرح می کند که این قدرت می تواند در قدرت فکری، دانایی، ایدئولوژی، گفتمان، فرهنگ، روش، تحلیل، هدایت جامعه، چگونگی رهبری، برداشت ها، تصمیم ها، عملکردها و... تجلی یابد.
در گفتمان اجتماعی امام صادق (ع)، مفهوم «قدرت» از ویژگی خاصی برخوردار است که تا اندازۀ زیادی با مفهوم نرم افزاری آن هم خوانی دارد. قدرت در این دیدگاه، نوعی از «شایستگی» تعریف شده است که نه تنها در دانایی و توانایی علمی و اندیشه ای نهفته است، بلکه در «پاکدامنی» و «دوری از گناه» مستتر است. در اینجا، نوعی از «قدرت پاک» حاکم است که می تواند هژمونی خود را از پاکی اندیشه و عمل بر جامعه اِعمال کند و قدرت واقعی را متجلی سازد. با این دیدگاه، به برخی از روایات مختلف نگاه می کنیم:
امام صادق (ع):»هرکس ادّعای امامت کند در حالی که شایستگی آن را ندارد، کافر است» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 985)؛
امام صادق (ع): «از جمله چیزهایی که به سبب آن، کسی مستحقّ امامت می شود، پاکدامنی و پاکی از گناهان و معاصی هلاکت باری است که آتش دوزخ را سزامَندِ [آدمی] می کند و دیگر، آگاهی روشن از تمام حلال ها و حرام هایی که مردم بدان ها نیاز دارند و سوم، دانستن خاص و عام و محکم و متشابه قرآن، نکته های دقیق علم قرآن و تأویل و تفسیرهای دور از دسترس ذهن و ناسخ و منسوخ آن» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 922)؛
امام صادق (ع): «امام را نشانه هایی است؛ باید داناترینِ مردم، قاضی ترینِ مردم، پرهیزگارترینِ مردم، بردبارترینِ مردم، دلیرترینِ مردم، بخشنده ترینِ مردم و عابدترینِ مردم باشد» (محمدی ری شهری، 1385: روایت 924 ).
مطالعات مربوط به رویکردهای اجتماعی امام صادق (ع) را می توان از رویات مختلف منسوب به ایشان استخراج نمود. این رویکردها را در کلیت اجتماعی آن، می توان به مثابۀ گفتمان هایی دانست که در جامعۀ اسلامی مطرح شده و اسلام محمدی(ص) را از گزند حوادث مصون نگه داشته است. در این گفتمان ها که محور اصلی آن اسلام است، می توان بسیاری از مفاهیم مربوط به «فرد»، «جامعه»، «اخلاق»، «رفتار»، «علم»، «عدالت»، «حاکمیت»، «هویت»، «فرهنگ» و «ارتباطات» را استنباط کرد که در اندیشۀ اسلامی ریشه دارد.
امام صادق (ع) با حرکت فرهنگ سازی اسلامی در سه محور (بسط علم اسلامی، افق سازی مذهبی، نظریه پردازی دینی) می کوشد نه تنها جامعۀ اسلامی را جامعه ای اندیشمند و علمی سازد، بلکه بشریت را با علم و اندیشه آشنا سازد. امام (ع) در حرکت سیاسی خود، به رغم رعایت تقیه که یک استراتژی مهم در رفتار سیاسی ایشان بود و به کارگیری تاکتیک رازداری در موارد مختلف، سه رویکرد مهم سیاسی را برای تثبیت اندیشۀ سیاسی اسلامی مورد تأکید قرار داد که می توان آن ها را در سه محور (امامت، هدایت، عدالت) متجلی دانست.
در رویکردهای اجتماعی امام صادق (ع)، می توان به اهمیت «فرد» و «جامعه» به عنوان عناصر مکمل همدیگر اشاره نمود. تربیت فردی بستری برای رشد اجتماعی تلقی می گردد. در عین حال، هویت اجتماعی اسلامی می تواند زمینه ساز بالندگی فردی و رشد دینی وی قرار گیرد. «غلبه بر نفس»، «پرهیز از ریاکاری»، «پرهیز از سعایت کردن»، «دوری از ارتباط با سفیه» و بالاخره، «محاسبۀ نفس»، تنها بخشی از اخلاق فردی است که با داشتن آن، جامعۀ سالم و متعادل اسلامی به وجود می آید.
رویکردهای اجتماعی استخراج شده از روایات منسوب به امام صادق (ع)، از نشانه های فراوانی برای طرح گفتمانی خود استفاده کرده است که می توان آن ها را به مثابۀ شیوه های علمی برای ایجاد جریان مسلط در جامعه اسلامی به حساب آورد. این رویکردها و نشانه های آن تنها بخشی از روح معنایی حاکم بر روایات مزبور است که تلاش شده است در این مقاله، استخراج و بازنمایی شود. بدیهی است با مطالعۀ دقیق همۀ روایات امام صادق (ع) و به طور دقیق تر، همۀ احادیث و روایات پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم (ع)، می توان به نقشۀ جامع گفتمان سیاسی اجتماعی فرهنگی اسلامی دست یافت.
منابع
آلتوسر، لویی (١٣٨٧). ایدئولوژی و سازوبرگ های ایدئولوژیک دولت. ترجمه روزبه صدرآرا. تهران: چشمه.
اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی بن ابی الفتح (1381ق. ). کشف الغمة فی معرفة الامة، مکتبة بنی هاشم.
اسمارت، بری (1385). میشل فوکو. ترجمه لیلا جوافشانی و حسن چاوشیان. تهران: اختران.
اعتماد، شاپور (1383 ). معادلات و تناقضات آنتونیو گرامشی، تهران: طرح نو.
بشیر، حسن (1388). واژه نامۀ روش پژوهش در علوم اجتماعی، تهران: دانشگاه امام صادق (ع).
حرعاملی، محمد بن حسن (1367). وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، عبدالرحیم ربانی شیرازی، تهران: اسلامیه.
ذهبی، شمس الدین (1956). تذکره الحفاظ، حیدرآباد: چاپ دار احیاء التراث العربی دارالمعارف عثمانی.
شهیدی، سیدجعفر (1377). زندگانی امام صادق جعفر بن محمد، چاپ اول، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
صدوق، محمّد بن علی بن بابویه (1387). خصال، مترجم: محمد باقر کمره ای، چاپ دوم، قم: انتشارات کتابچی.
علیدوست خراسانی، نورالله (1379). منابع مالی اهل بیت (علیهم السلام)، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
قائمی امیری، علی (1385). در مکتب احیاگر تشیع امام جعفر صادق (ع)، پیام مقدس.
کردستانی، سوران (1382) «مرجعیت و مقام شامخ حضرت جعفر بن محمد الصادق (ع) از دیدگاه ائمۀ مذاهب فقهی اهل سنت»، مجموعه مقالات همایش امام جعفر صادق (ع) و تجدید حیات اسلام، ویرایش دوم، مجمع جهانی اهل بیت (ع).
کلینی، محمد بن یعقوب (بی تا). کافی، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، چاپ چهارم، بیروت: دار صعب و دار التعارف.
کمپانی، فضل الله (1382). «حضرت صادق (ع)»، به نقل از: مجموعه مقالات همایش امام جعفر صادق (ع) و تجدید حیات اسلام، تنظیم و بررسی: هیئت علمی همایش، مرکز چاپ و نشر مجمع جهانی اهل بیت (ع).
مغنیة، محمدجواد (1356). مفاهیم انسانی از دیدگاه امام صادق (ع)، ترجمه: محمد رسول دریائی، تهران: انتشارات اسلامی.
مجلسی، محمد باقر بن مولی محمد تقی (1412ق)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار(علیهم السلام)، ترجمه ابوالحسن موسوی همدانی، تهران: دار الکتب الإسلامیة.
محمدی ری شهری، محمد (1385). میزان الحکمة، چاپ دوم، تهران: انتشارات دانشکده علوم حدیث.
نای، جوزف (1387). قدرت نرم، ترجمه: سید محسن روحانی و مهدی ذوالفقاری، با مقدمه دکتر اصغر افتخاری، تهران: دانشگاه امام صادق (ع) و پژوهشکدۀ مطالعات و تحقیقات بسیبج.
هال، استوارت (1382). «رمزگذاری و رمزگشایی»، مطالعات فرهنگی (مجموعه مقالات)، ترجمه: نیما ملک احمدی و شهریار وقفی پور، تهران: تلخون.
Fairclongh ، N. (1995 ). Critical Discourse Analysis. Longman: London.
Hecht ، Michael L. ، Warren ، Jennifer R. ، Jung، E. and Krieger، Janice L. (2005). "The Communication Theory of Identity: Development، Theoretical Perspective and Future Directions"، In: Gudykunst، William B. (2005 ) (ed. ) Theorizing Intercultural Communication، Sage Publications.
پی نوشت ها
[1] فرانظریه را در اینجا، می توان «جهان بینی خاص فلسفی» نیز دانست.
[2] واژۀ «فرهنگ» یک مفهوم سهل ممتنع است که تاکنون، تعریف های گوناگونی از آن ارائه شده است. تعدد تعریف ها نشان دهندۀ تنوع مصادیق این واژه و دیدگاه های گوناگونی است که از زوایای مختلف، این مفهوم را مورد تحلیل و بررسی قرار داده اند.
[3] «معنی» ناظر به تعریف صریح و تحت اللفظی است؛ در حالی که «معنا» ناظر به تعریف ضمنی و برداشت های فرامتنی است. این تفکیک از آن جهت صورت گرفته است که بتوان میان تعریف سطحی یا صریح و تعریف ضمنی لفظ، تفاوت قائل گردید.