کیهان فرهنگی مطلب «مرغی پرید از قفس آشنایی ها» را به یاد مرحوم «عماد خراسانی در شماره 210 به قلم رضا گرجی زاد درج کرد درپی آن نامه ای با دو تذکر مشفقانه به دفتر مجله رسید . عین نامه در اختیار نویسنده گرامی گذاشته و توضیح زیر دریافت شد .
اینک با تشکر فراوان، هردوان را بدون هیچ دخل و تصرفی در معرض دید عزیزان خواننده می گذاریم .
مؤسسه محترم کیهان فرهنگی - دفتر کیهان فرهنگی
احتراما باستحضار میرساند د صفحات 38تا 41 شماره 210 مورخ فروردین 83 آن ماهنامه، گزیده ای از دیوان 800صفحه ای مرحوم عماد خراسانی انتخاب و درج شده . نهایت در نقل مطالب جابجایی رخ داده است . نظر به اینکه مرحوم عماد در قید حیات نیستند تا چگونگی آن را یادآوری شوند، لازم می دانم مراتب را به شرح زیر به اطلاع برسانم:
در صفحات 646، 647، 648 دیوان عماد، شاعر تحت عنوان (نیاز) ملاقات خود را با عالم ربانی مرحوم آیت الله حاج آقا محمد فیاض; (از اولین استادان دانشگاه تهران) با زبان شعر، شرح داده و به دنبال آن (در انتهای صفحه 648) مطالبی درخصوص چگونگی این ملاقات، با زبان نثر بیان داشته «... عده ای چون پروانه گرد شمع وجودش جمع و از روح فیاض او به نور و نوائی رسیده اند منهم که بزرگترین آرزویم زیارت چنین نازنینانی است، به لطف دوستی رخصت گرفتم و دو سه بار سعادت درک محضرش نصیبم شد ...»
توضیح می دهد: 1 - در مجله کیهان فرهنگی، به جای اشعار فوق تحت عنوان (نیاز) اشعار دیگری تحت عنوان (ای دل) نگاشته شده که ارتباطی با مطالب فوق ندارد .
2 - در دیوان مرحوم عماد (صفحه 648) آنجا که شاعر، شرح ملاقات خود را با مرحوم آیت الله حاج آقا محمد قیاض (با زبان نثر) بیان می کند، چون این مطالب بدنبال اشعار ایشان (تحت عنوان نیاز) نگاشته شده، عنوانی برای آن گذاشته نشده، ولی در کیهان فرهنگی در عنوان آن نگاشته اند (در سوگ بهار) که آن هم ارتباطی با مطالب فوق ندارد .
خواهشمند است بفرمائید اصلاح کنند .
تصویر صفحات 646 - 647 - 648 دیوان عماد پیوست است .
نیاز
ما بدرگاه تو با بخت سیاه آمده ایم
شکر و صد شکر زبیراهه براه آمده ایم
نه پی سیم و زر و ملک و سپاه آمده ایم
نه پی تخت و نه دنبال کلاه آمده ایم
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
×××
آری این دامگه حادثه ام کشت زغم
ز انیسان غنایم ز ندیمان ندم
هیچ با خصم نکرده است کس اینگونه ستم
که من ای دوست بخود کرده ام از رنج و الم
رهرو منزل عشقیم و زسرحد عدم
تا به اقلیم وجود اینهمه راه آمده ایم
×××
دلکی چون و چرائی است مرا غمخور و زشت
نه به مسجد بود سوده نه در دیر و کنشت
ای بسا صیف شتا گشت و یکی دانه نکشت
نسخه ای بهر دوا هیچ طبیبش ننوشت
سبزه ی خط تو دیدیم و زبستان بهشت
به طلبکاری این مهر گیاه آمده ایم
×××
آن یکی عمر کند در سر فردوس برین
وان دگر گرم چک و سفته و دکان و زمین
آرزوئی است مرا خوشتر از آن برتر از این
نکند همتم این بازی طفلان تمکین
با چنین گنج که شد خازن آن روح امین
به گدایی به در خانه ی شاه آمده ایم
×××
کیست لیکن شه ما؟ بنده ی مخصوص خداست
بی نیاز این شه ما را ازعلم و طبل و لواست
پای تاسر همه صدق است و صفا، مهر و وفاست
کوه حلم است نه بازیچه بیداد وهواست
لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست؟
که در این بحر کرم غرق گناه آمده ایم
×××
ای خوش آن دل که در آن بارگهش باشد بار
ای خوش آن سرکه فتد درقدمی همچو غبار
ورنه بی دوست چه باشد دل و جان را مقدار
غم و رنج کهنی دارم و دردی دشوار
آبرو می رود ای ابر خطاپوش ببار
که به دیوان عمل نامه سیاه آمده ایم
×××
ای که گویند شود حاجت خلق از تو روا
ای بسا درد که فیض نفست کرد، دوا
به عنایت نظری بر من افتاده زپا
سخت دیرآمده ام همتی ای فرهها
حافظ این خرقه پشمینه بینداز که ما
از پل قافله با آتش و آه آمده ایم
چندسال پیش شنیدم درتهران، بزرگی است که به قول ملای روم از طبیبان الهی است و عده ای چون پروانه به گرد شمع وجودش جمع و از روح فیاض او به نور و نوایی رسیده اند . من هم که بزرگترین آرزویم زیارت چنین نازنینانی است به لطف دوستی رخصت گرفتم و دوسه بار سعادت درک محضرش نصیبم شد . مردی سلیم النفس، پرمهر، گشاده رو و فروتن دیدم که با وجود کهولت و این که سال ها بود بینایی دیدگانش را ترک گفته بود، خرم و راضی و شاد می نمود . اما متاسفانه من بهره و نصیبی نیافتم و مشکلاتم حل نشد و البته این حرمان را حمل بر بی سعادتی خود می کنم لاغیر که گفت:
گناه بخن من است این ...
بار صبح آدینه ای که برای بار دوم می خواستم به آن محل صفا بروم، دیدم مطلع این غزل خواجه را با خود زمزمه می کنم، پس درهمان وقت و باشتابی که داشتم آن را تضمین کردم، بردم و خواندم و مورد توجه مراد و مریدان قرارگرفت و بسیاری از آن دوستان آن را نوشتند .
اشاره است به اشعارخون نخست عنوان (نیاز)
ء از نویسنده نامه، جهت یادآوری جابجایی یک شعر و توضیح درباره آن، متشکرم . شعر از دیوان مرحوم عماد خراسانی (چاپ اخیر) گرفته شده است و توضیح درانتهای شعری آمده، که موقعیت و نوع ارتباط آن ها با یکدیگر مشخص نیست . خلاف آن که معمولا توضیح در ابتدا می آید و روشن هم آورده می شود .
این که حضرت عالی می فرمایید، پیرامون دیدار شاعر «با عالم ربانی مرحوم آیت الله حاج محمد فیاض » این نام نه در شعر و نه در علت سرایش آمده است مگر به تلویح لذا مخاطبان ناآشنا با این ارتباط نمی توانند پیوند را بدین صورت مشخص بیابند، مگر کسانی که آشنایی نزدیک دارند یا به واسطه ای شنیده اند . امیدوارم که تذکر شما برای بنده و دیگران مفید باشد .
اما توضیح یکم در نامه تان هیچ ارتباطی با شعر «نیاز» مورد نظر ندارد، بلکه «ای دل » مستقل است و به سبب معروفیت آن انتخاب شده تا تداعی گر خاطره ای باشد برای آنان که همراه با موسیقی و صدای خواننده درگذشته آن را شنیده و زمزمه کرده اند و همچنان این شعر زنده و پرطپش است .