زویا پیرزاد متولد سال 1331 در آبادان است. او ارمنی است. پیرزاد از مهمترین نویسندگان معاصر کشور است. وی چندین داستان کوتاه و رمان نوشته است و جوایز مهمی را هم از آن خود کرده است. جوایز مهمی، مثل: بهترین رمان سال پکا، بهترین رمان سال بنیاد هوشنگ گلشیری، کتاب سال وزارت ارشاد جمهوری اسلامی و لوح تقدیر جایزهی ادبی یلدا. پیرزاد تنها با رمان چراغها را من خاموش میکنم که موضوع بررسی کتاب هفتهی بنیتا است، سه جایزهی یاد شده را دریافت کرده است. زویا پیرزاد از معدود نویسندگان ایرانی است که تمامی آثارش به زبان فرانسه ترجمه شده است. پیش از این ما در مقالهای به نام 10 رمان برتر از نویسندگان زن ایرانی، به زویا پیرزاد پرداخته بودیم، که میتوانید در بنیتا بخوانید. با ما همراه باشید تا نگاهی به این رمان پر مخاطب داشته باشیم.
رمان چراغها را من خاموش میکنم، معروفترین اثر زویا پیرزاد است. این رمان داستان زندگی زنی ارمنی به نام «کلاریس» است، که از زبان خودش روایت میشود. فضای کلی داستان، آبادان پیش از انقلاب و ارمنیهای ساکن شهرک مسکونی کارکنان شرکت نفت را روایت میکند. کل ماجرا هم در محدودهی خانه کلاریس و محیطهای کمتعداد دیگری که او به آنها رفت و آمد دارد میگذرد و روایت اصلی هم به شرح زندگی روزمره و عادی کلاریس خانهدار اختصاص دارد که به واسطهی ورود همسایههای جدید، کمی تغییر شکل یافته؛ ولی همچنان یک زندگی روزمره و عادی یک زن خانهدار است. نکتهی جالب این داستان، تاثیر پذیری زویا پیرزاد از رمان «دفترچهی ممنوع» نوشتهی «آلبا دسس پدس» نویسندهی زن کوبایی-ایتالیایی است. پدس نیز داستان زن خانهداری را روایت میکند که در دام روزمرگیها و کنترل اطرافیان خود قرار گرفته است. اما با این حال داستان پیرزاد، نه تنها با داستان پدس، بلکه با تمام داستانهایی که در مورد روزمرگی زنان نوشته شده تفاوتهای بسیاری دارد.
کلاریس خانهدار است، ولی ذائقه و روش ذهنیاش چندان شبیهه به یک خانهدار کلاسیک نیست. رمان بازگو کنندهی تنهایی است، اما بیانش چندان خوشایند نیست و به محض به کلام آمدن در قالب یک رمان، آن را به شعار و بیانیه نزدیک میکند. اما این تنهایی، صرفا با روایت هر روزهی زندگی کلاریس و از بین جملات و سطرهایی که از بیان صریح این تنهایی پرهیز دارند و آن را نوعی خیانت به نقش خانوادگی و مسئولیت زنانه خود میدانند، به خواننده منتقل میشود. و خوبی این روند در رمان «چراغها» این است که اتفاقا روزها شبیه همدیگر نیستند. یعنی خلاف اغلب مواردی که کسالت ناشی از تکرار، با شبیهسازی دقیق روزها و لحظهها به هم ساخته میشود، اینجا، اتفاقاتی هم شکل میگیرند و کلاریس را هم درگیر خود میکنند، اما هم خود کلاریس و هم خواننده در ته وجودشان و پس از پایان هر روز، این را حس میکنند که ماجرا کامل نیست و نقصی در آن هست. همین تکرار عمقی و تنوع پوشالی، روزهاست که کلاریس را به سمتی میبرد که به سمت مسیر خیانت به شرایط فعلی کشیده شود. وضعیت کلاریس در این زندگی روزمره تبدیل به خوف و رجایی میشود که از یک سمت نقش و مسئولیت و اخلاق او را میکشد و از طرف دیگر دوست دارد «به اجبار» به سمتی برود که بر سر دو راهی انتخاب بین تعهد و تنوع قرار بگیرد.
یکی از نقاظ قوت رمان پیرزاد، پرداختن به بخشی ناب از وجود آدمهاست، که در آثار نویسندگان ایرانی به ندرت دیده میشود. همان حسها و رفتارهای متناقضی که در بالا به آنها اشاره شد. البته این رمان اشکالاتی نیز دارد؛ شاید مهمترینش ضعف مشترک اغلب کارهای ایرانی باشد که آن هم پایانبندی است. البته این بار پایانبندی با ذات رمان ناهمخوان نیست و حداقل در همهی ابعاد، در تضاد با کلیت داستان قرار نمیگیرد.
اشکالات دیگری هم وجود دارد. چیزهایی که لزومی ندارند، در داستان گفته می شوند. مثلا خاطرهی کلاریس از پدرش، که انگار دو سه باری یاد نویسنده افتاده و بعد هم کلا از یادش رفته. یا رفتار غریب دختربچه و مادربزرگ خانهی روبهرویی، که بلا تکلیف ول میشوند و از جایی در اواسط رمان به مسائل حل شده میپیوندند. در کل، رمان چراغها را من خاموش میکنم، رمان مهمی در آثار داستانی ایران محسوب میشود. نکتهی جالب دیگر در مورد این کتاب، مقایسهی آن با رمان غرور و تعصب نوشتهی جین آستین، از سوی منتقدی چون «جعفر مدرس صادقی» است که گفته: « چراغها را من خاموش میکنم شبیه به «غرور و تعصب» است، اگر سرخوشی و زندگی رمان آستین را از آن حذف کنند و به جایش واقعیت یک زندگی فرسایشی را بنشانند.»
رمان چراغها را من خاموش میکنم توسط نشر مرکز منتشر شده است. برای تهیه این کتاب میتوانید به فروشگاه نشر مرکز واقع در خیابان فاطمی،فاطمی خیابان باباطاهر پلاک 8 مراجعه کنید.
منبع: بنیتا