این نویسنده در گفتوگو با ایسنا، درباره ادبیات روشنفکری و ادبیات متعهد اظهار کرد: چه بخواهیم و چه نخواهیم ادبیات در ذات خود روشنفکری را دارد و کسی نمیتواند بگوید رویکردم به ادبیات است اما روشنفکر نیستم. نویسندهها به عنوان بخش روشنفکر جامعه رسالتی بر عهده دارند که افراد دیگر آن را ندارند و این میشود که افکارشان را در قالب ادبیات ارائه میدهند. در واقع روشنفکری یک نویسنده به رسالت ایشان در ادبیات برمیگردد. نویسنده به عنوان یک روشنفکر، با قلم خود همواره بر زوایای تاریک جامعه خود که از نقطه دید عموم مغفول مانده است نور میتاباند و اذهان را روشن میکند.
او سپس گفت: فکر میکنم روشنفکری از ادبیات منفک نیست و این در ذات ادبیات وجود دارد. اگر ادبیاتی روشنگر نباشد و نویسنده نوری بر زوایای تاریک افکار جامعه نتاباند، نتوانسته رسالت خود را انجام دهد.
والایی درباره ادبیات متعهد نیز بیان کرد: تعهد از جمله تعریفهایی است که بعدها بر ادبیات عارض شده اما روشنفکری جزء ذات ادبیات است. اگر تعهد را اینگونه تعریف کنیم که میخواهد به جامعه خدمت کند و بر آن تأثیر مثبت بگذارد، میتوان گفت ادبیات متعهد است. اما اگر بخواهیم منزلت و مقام ادبیات متعهد را پایین بیاوریم و آن را به یک اندیشه و گرایش خاص فکری منحصر کنیم، این در واقع محدود کردن ادبیات است. اینجاست که نمیتوان به آن ادبیات متعهد گفت زیرا این نوع ادبیات خودساخته است و به نوعی بدعت محسوب میشود.
او سپس خاطرنشان کرد: از طرفی ادبیات متعهد خود به نوعی روشنفکر است و در عمل رسالت روشنگری دارد؛ بنابراین ادبیات متعهد هم خود به یک معنی، ادبیات روشنفکری است. اما هرگاه همین ادبیات به یک گرایش خاص فکری تنزل پیدا کند، قطعا محدود و محصور میشود و این با ذات ادبیات همخوانی ندارد. چنین ادبیاتی در گذر زمان، به خودی خود افول میکند و راهی هم جز آنکه در انزوا قرار بگیرد نخواهد داشت.
نویسنده کتاب «عمود 1400» در ادامه بیان کرد: با این نگرش ادبیات متعهد و تعریفهای موازی اینچنینی از ادبیات، در حد مصرف روز هستند. این موضوع به اقتضای زمان مربوط است و به ذات ادبیات برنمیگردد. در ادبیات جهان هم از این نوع اتفاقها میافتد. بنابراین ما نمیتوانیم بگوییم کسی که برای ادبیات دفاع مقدس یا پایداری مینویسد ادیب نیست یا کسی که خارج از این مسیر، نخواهد آرمانهای انقلاب اسلامی را معرفی و اثر ادبی خلق کند، ادیب نیست. ذات ادبیات از این مسائل و از این خطکشیها به دور است.
او در ادامه افزود: ادبیات پایداری و دفاع مقدس در ماهیت خود ادبیات بوده و چیزی جدای آن نیست. شاید در مقاطعی بتوان گفت انشعابی از ادبیات است. انشعاب هم چیز جدیدی نیست و این نوع ادبیات اقتضای زمان را دارد. ممکن است 30 سال بعد گونههای دیگری از این نوع ادبیات نیز تعریف شوند. اینها هیچکدام نافی ادبیات روشنفکری و متعهد (به معنای وسیع کلمه) نیست و هرکدام جای خود را دارد. بنابراین هر نوع ادبیات دیگری که بیاید انشعابی از این ادبیات است و نمیتوانیم بگوییم این ادبیات جدید است و یا این ادبیات نیست. بنابراین بنده ادبیات پایداری و دفاع مقدس را جزء ادبیات میدانم. از طرف دیگر ادبیات روشنفکری را هم که التزامی به این موضوعات ندارد ادبیات میدانم. این میشود که باید گفت همه اینها ادبیات هستند و فقط این گرایشهاست که عارض بر ادبیات شده و آن را زماندار و محدود کرده است.
علیاکبر والایی اظهار کرد: جامعه ما به آشتی با ادبیات و کتاب نیاز دارد. نویسندهها باید تلاش کنند ادبیات - چه ادبیات متعهد چه ادبیات روشنفکری - برای مردم باشد و حرف مردم را بگوید. نویسندهها باید چنان آثار غنی و فاخری خلق کنند که مردم را به خواندن کتاب و مطالعه علاقهمند کنند. مشکل عمده مردم ما این است که هنوز لذت مطالعه و کتابخواندن را نچشیدهاند. باید به شکلهای مختلف مردم را با کتاب آشتی داد، و لذت خواندن ادبیات داستانی و رمان را به آنها چشاند تا هر طور شده از این مرحله عبور و از این کتابنخوانی و فقر مطالعاتی نجات پیدا کنیم. در راستای این هدف، وجود جریانهای ادبی و گوناگونی آنها اهمیت ندارد. در جامعهای هستیم که بحران مطالعه و کتابنخوانی ایجاد شده و بسیار هم مشهود است.
او همچنین درباره آخرین اثر خود گفت: کتاب «خلوت مدیر» در انتشارت بهنشر باز نشرشده است. من در این کتاب تلاش کردهام مردم را با کتاب آشتی بدهم و خوشبختانه حاصل کار هم خوب از آب درآمده است. من در این کتاب به هدفی که دنبال میکردم رسیدهام. تلاش کردهام هم مخاطب خاص ادبیات را که به نثر و ادبیت اثر توجه دارد، از مطالعه کتاب راضی کنم و هم مخاطب عام را که به دنبال داستان و ماجرا است. امیدوارم این اتفاق برای نویسندههای دیگر هم بیفتد و آنها ذائقه مخاطب را بشناسند و در گذر زمان با او راه بیایند و آثاری خلق کنند که مخاطبان را هر چه بیشتر به ادبیات داستانی راغبتر سازند.