ترس از مرگ، یکی از رایجترین نوع ترس در انسانهاست. ترس معقول از مرگ، یک راهکار مناسب است که باعث حفظ امنیت جانی ما میشود و ما را از خطرات دور میکند. ترس از مرگ یک پاسخ برای حفظ بقا است که باعث میشود در هنگام قرارگرفتن در موقعیتها یا انجام کارهای خطرناک، خطر مرگ را احساس کنیم. بهطور مثال ترس از مرگ باعث میشود هنگامیکه در نزدیکی لبهی صخرهها و پرتگاههای بلند قرار بگیریم به جلوتر حرکت نکنیم و یا هنگامیکه دریا طوفانی است در آن شنا نکنیم. اما ترس از مرگ همیشه سودمند نیست. این نوع ترس در چنین مواردی باعث میشود که در ذهن افراد بهصورت وسواسگونه رخنه کند و درحالیکه فرد در هیچگونه خطری نسبت به وقوع مرگ قرار ندارد، اما بهطور مداوم به آن فکر کند و از آن بترسد.
ترس وسواسی از مرگ باعث شده است که برخی از بزرگترین روانشناسان تاریخ به بررسی عوامل آن بپردازند. «زیگموند فروید» (Sigmund Freud) معتقد بود که ترس غیرمنطقی از مرگ ریشه در دوران کودکی فرد دارد که در آن کودک در مواجهه با اتفاقاتی غیرمعمول و متضاد نسبت به آگاهی دوران کودکیاش قرار گرفته است. بعدها روانشناسانی مانند «رولو می» (Rollo May) و «ویکتور فرانکل» (Viktor Frankl) پیوندی بین فقدان معنی و موفقیت در برخی از جنبههای زندگی با ترس از مرگ مشاهده کردند، مانند احساس عدم آمادگی برای مرگ یا جاهطلبیهای دستنیافتنی و بروز چنین احساساتی شدت اضطراب و ترس از مرگ را در افراد بیشتر میکرد.
«ارنست بکت» (Ernest Beckett)، انسانشناس معروف، معتقد بود که ترس از مرگ یک احساس بسیار قدرتمند و شدید است که در بین عموم مردم وجود دارد و این ترس هنگامیکه توسط خود افراد سرکوب شود، بهصورت رفتارهای مخرب یا ترسهای دیگری مانند ترس از ارتفاع و یا ترس از فضاهای بسته نمود پیدا میکند.
اگرچه در ابتدا ممکن است شدت ترس از مرگ ناچیز باشد، اما این نوع ترس میتواند زندگی روزمرهی ما را دچار اختلال کند. ما متوجه مسائلی میشویم که موجب تشدید ترسمان میشوند و بهجای تحقیق و بررسی علت دقیق این ترس، از مواجه با آن خودداری میکنیم تا هیچگونه وحشتی در ما ایجاد نشود. این موضوع بهمرور زمان ادامه پیدا میکند و باعث میشود ما از انجام بسیاری از کارهای روزانه اجتناب کنیم. بهعنوان مثال جک مرد 60 سالهی مجردی بود که بسیار دوست داشت که صاحب خانوادهی مستقلی باشد. جک آخر هر هفته، سگ خانگی خود را برای پیادهروی و قدمزدن طولانی همراه خود به بیرون میبرد. او برای آنکه مدت طولانیتری قدم بزند، از راهیکه کنار گورستان بود میگذشت. جک متوجه شد که آخر هفتهها سرشار از احساسات و افکار نگرانکننده درباره مرگ است و فهمید که احتمالا قدمزدن درکنار گورستان باعث ایجاد چنین احساساتی در او شدهاند. او از قدمزدن در کنار گورستان اجتناب کرد، اما تفکرات ناراحتکننده هنوز هم آخر هفتهها به سراغ او میآمدند. جک احتمال میدهد که قدمزدن به همراه سگش باعث ایجاد این ترس میشود و آن را هم کنار میگذارد. این نوع اجتناب روانی باعث میشود که جک حتی برای فرار از ترسش از رفتوآمد به مراسمهای ختم، گورستانها، اماکن مذهبی و حتی مراکز خریدی که در نزدیک این مکانها قرار دارند، خودداری کند.
سؤال اینجاست که ما چطور میتوانیم ترسمان را درمقابل مرگ کاهش دهیم و ذهنمان را درمقابل افکار مضر و غیرواقعی کنترل کنیم؟ با توجه به اینکه ترس از مرگ بسیار شایع است و متأسفانه هیچکسی قادر نیست از مرگ فرار کند چگونه میتوانیم از تأثیر این ترس بر زندگیمان جلوگیری کنیم؟
ما در اینجا برخی راهکارها را برای کاهش ترس از مرگ توضیح میدهیم.
1. درباره ترستان با دیگران صحبت کنید
یک ضربالمثل قدیمی وجود دارد که میگوید: «درمیانگذاشتن مشکلاتُ نیمی از آن را حل میکند».
درحالیکه بسیاری از اعضای خانواده و دوستان شما ممکن است از ترس و نگرانیهای شما آگاه نباشند، اما احتمالا متوجه تغییر رفتار شما شدهاند. در مورد ترستان با افرادی که به آنها اعتماد دارید گفتگو کنید. این موضوع اگرچه ممکن است کاملا ترس شما را از بین نبرد، اما گفتگو درباره ناراحتیها و ترسها میتواند نگرانی نزدیکان شما نسبت به تغییر رفتارهایتان را کاهش دهد و علاوهبرآن، زندگی شما را با ارزشتر میکند و باعث میشود تا از برخی افکار ناراحتکننده منحرف شوید.
«هنگامیکه ما با ترس از مرگ مواجه هستیم و قصد داریم زندگی پرمشغلهی خود را آرامتر کنیم، متوجه میشویم که روابط انسانی ما ارزشمند هستند و بخشی از پایههای زندگی را میسازند، دانستن این واقعیت به ما کمک میکند تا بفهمیم هدف واقعی مرگ این است که به ما یاد دهد چگونه زندگی کنیم». «مالی فریدنفلد»، در کتاب «حقایق ساده انسانی» گفته است: علاوهبر بیان ترستان درباره مرگ با نزدیکان و دوستان، ممکن است بخواهید درباره نگرانی و ترس خود با متخصصان و روان درمانگران نیز صحبت کنید تا بتوانید ترسهای خود را با عمق بیشتری مورد بررسی قرار دهید. متخصصان روانشناسی و رواندرمانگران تکنیکهایی برای بررسی ترس، احساسات و افکار شما دارند و میتوانند به شما آموزش دهند تا بهصورت برنامهریزیشده زندگی را قابلتحملتر کنید و مشکلات را درجای مناسب خود قرار دهید.
2. از تکنیکهای ذهن آگاهی استفاده کنید
در عموم موارد ترسها به همراه افکار وسواسگونه بهوجود میآیند و این افکار وسواسگونه میتوانند ترس شما را تشدید کنند. ایجاد یک وضعیت آرامشبخش که در آن بتوانید افکار وسواسگونه خود را مورد بررسی قرار دهید، اگرچه بهظاهر ممکن است ناراحتکننده بهنظر برسد، اما در بسیاری از مواقع مفید واقع میشود.
شما مقدار بسیار زیادی از انرژی خود را صرف فرار از افکاری میکنید که از بهوقوع پیوستن آنها میترسید، اما با استفاده از روشهای سادهی آرامسازی مانند تنفس عمیق و آرام، میتوانید یک فضای عاری از افکار بسازید و یا فضایی را ایجاد کنید تا افکار از ذهن شما عبور کنند، جاییکه افکار شما قدرت بسیار کمتری دارند و شما تنفستان را کنترل میکنید، بنابراین در موضعی آرامتر و قدرتمندتر قرار دارید.
برای انجام یکی از تکنیکهای آرامسازی میتوانید مراحل زیر را اجرا کنید:
- در محلی باشید که احساس راحتی کنید و حواستان توسط افراد مختلف یا تماسهای تلفنی پرت نشود.
- در وضعیت راحتی بنشینید و یا دراز بکشید و به مدت 4 ثانیه از بینی نفس بکشید؛ پس از آن به مدت 7 ثانیه تنفس خود را حبس کنید و در پایان به مدت 8 ثانیه هوا را ازطریق دهانتان خارج کنید.
- این نوع تنفس را حداقل ده بار پشت سر هم تکرار کنید. برای شمارش میتوانید از انگشتانتان استفاده کنید. هنگامیکه در سکوت تنفس میکنید، متوجه میشوید که تنفس کنترل شده چطور میتواند پاسخهای فیزیکی بدن شما را تحت تأثیر قرار دهد.
3. به طبیعت بازگردید و حواس خود را پرت کنید
هنگامیکه افکار ترسآلود، شما را سرکوب میکنند سعی کنید به لحظهای که هماکنون در آن زندگی میکنید، فکر کنید. امروزه این دیدگاه که زندگی در دنیای مصنوعی و مجازی باعث افزایش افسردگی و اضطرابشده طرفداران بیشتری پیدا کرده است. ما بهخاطر جدایی از طبیعت دچار سردرگمی شدهایم.
با استفاده از تکنیک آرامسازی که در بالا توضیح داده شد، جزئیات دقیق اشیا روزمرهای را که در اطرافتان میبینید، تصور کنید. از تصویر دقیق یک گل، یک برگ درخت، یک کریستال یا یک پر. بههیچوجه عجله نکنید و سعی کنید تمام تمرکز خود را روی این فعالیت قرار دهید. اگر یک گل را میبینید و یا تصور میکنید، تعداد گلبرگهای آن را بشمارید و نوع بافت و شکل آن را توصیف و تصور کنید.
این فعالیت نه تنها میتواند شما را به طبیعت نزدیک کند، بلکه میتواند باعث شود که بهعنوان یک عادت رفتاری، افکار وسواسگونه از ذهن شما دور شوند.
4. امروز را زندگی کنید
بسیاری از ما تغییر را دوست نداریم، بهویژه تغییراتی که فراتر از کنترل و خواستههای ما باشند. یکی از این تغییر افزایش سن است. بااینحال ما همیشه میتوانیم مانند یک فرد 21 ساله احساس کنیم، حتی اگر سنمان بالاتر باشد اما آیا چنین احساسی میتواند به ما کمک کند؟ برای یک لحظه فکر کنید و اتفاقاتی که زندگی ممکن است برای شما به ارمغان بیاورد را بپذیرید. تا آنجاییکه میتوانید بهجای آنکه نگران اتفاقاتی باشید که ممکن است فردا برای شما اتفاق بیفتد، از لحظهای که در آن قرار دارید لذت ببرید.
«شما زمانیکه رشد میکنید و سنتان بیشتر میشود، بیشتر یاد میگیرید. اگر شما همچنان مانند 22 سالگی نادان و خام باشید همیشه هم 22 ساله خواهید ماند. پیری و سالخوردگی تنها پوسیدگی و رو بهزوالرفتن نیست. سالخوردگی باعث آگاهی و رشد میشود. این موضوع بسیار با ارزشتر از آنچیزی است که فکرش را میکنید، شما آگاه میشوید که خواهید مرد و بهخاطر آگاهی از این موضوع، بهتر زندگی خواهید کرد». «میج آلبوم»، «سهشنبهها با موری»
دربارهی تفکرات خودکشی به هوش باشید
این مقاله در زمینه افکار وسواسی مرتبط با مرگ و ترس از مرگ نوشته شده است. درصورتیکه شما تفکراتی مربوط به خودکشی دارید باید سریعا این موضوع را با نزدیکان خود درمیان بگذارید و هرچه سریعتر به متخصصان و رواندرمانگران مراجعه کنید.
برگرفته از: counselling-directory.org.uk