ماهان شبکه ایرانیان

نگاه روشن و حکیمانه امیرمؤمنان به قرآن‏

۱- قرآن داراى آیات محکم و متشابه است. ۲- منحرفان براى فتنه گرى در کارند و از متشابهات قرآن براى به کرسى نشاندن مکتب باطل خود سوء استفاده مى کنند

نگاه روشن و حکیمانه امیرمؤمنان به قرآن‏   

 

1- قرآن داراى آیات محکم و متشابه است. 2- منحرفان براى فتنه گرى در کارند و از متشابهات قرآن براى به کرسى نشاندن مکتب باطل خود سوء استفاده مى کنند. 3- مقصود حقیقى آیات متشابه را خدا مى داند. 4- دارندگان دانش استوار به همه قرآن چه محکم و چه متشابه ایمان واقعى دارند و در این زمینه نسبت به دیگران داراى امتیازند. 5- جز خردمندان و صاحبان مغز از قرآن پند و عبرت نمى گیرند.

 

پیش از آن که پنج موضوع بالا در حدّ ممکن توضیح داده شود لازم دانستم بیان امیرمؤمنان (ع) را در رابطه با قرآن که حاوى چه حقایقى است از نهج البلاغه نقل کنم تا روشن شود فهم آیات قرآن و برگرداندن متشابه آن به محکمات، و یافتن مقاصد اصلى متشابهات کار هر کسى نیست، ایمانى قوى و یقینى رفیع، و قلبى پاک و روحى با صفا و درونى پر نور لازم است تا با کمک آنها بتوان به محکمات که داراى معانى روشن و واضحى هستند و نوعاً در ارتباط با مسائل فقهى، مسئولیت هاى فردى، خانوادگى و اجتماعى و داستان حیات با برکت پیامبران و محاسن و محامد اخلاقى و بیان زشتى هاى نفسى، و بیان عمل صالح و امور خیر و نیک است راه علمى و عملى پیدا کرد و به متشابهات ایمان حاصل نمود و مقاصد آنها را با توجه به محکمات فهمید، و چنانچه اعتقادى باشد به آن معتقد شد و در صورت لزوم عمل کردن به آن مقاصد به چرخه عمل قدم گذاشت.

امیرمؤمنان (ع) از قرآن به عنوان ودیعه نبوت یاد مى کند و مى فرماید همان گونه که پیامبران حقایق الهیه را پس از خود در میان امت ها به ودیعت گذاشتند پیامبر هم قرآن را در میان شما پس از خود به ودیعت نهاد، زیرا پیامبران امت ها را بدون راه روشن و نشانه پابرجا سرگردان و رها نگذاشتند.

 

این ودیعه:

«کِتابَ رَبِّکُمْ فِیکُمْ مُبَیِّنا حَلالَهُ وَ حَرامَهُ وَ فَرائِضَهُ وَ فَضائِلَهُ وَ ناسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ، وَ رُخَصَهُ وَ عَزائِمَهُ، وَ خاصَّهُ وَ عامَّهُ، وَ عِبَرَهُ وَ امْثالَهُ، وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ، وَ مَحْکَمَهُ وَ مُتَشابِهَهُ .....»

این قرآن ودیعه پروردگارتان در میان شماست که حلال و حرامش، واجب و مستحبش، ناسخ و منسوخش، امور آزاد و غیر آزادش، خاص و عامش، پندها و مثال هایش، مطلق و مقیدش و محکم و متشابهش را بیان کرد. «11»

 

آیات محکم

محکمات آیاتى هستند که داراى معناى روشن و واضح اند و کسى نمى تواند از آن آیات به نفع عقاید و مکتب خود سوء استفاده کند و از آنها برداشت نادرست نماید، تا برداشت نادرست را مؤید اندیشه و مکتب خود قرار دهد و جمعى را دچار کفر و ضلالت و فتنه نماید.

البته فهم محکمات در صورتى میسّر است که انسان واجد شرایط لازمى که در سطور گذشته ذکر شد باشد.

قرآن چون به زبان عربى نازل شده فهم آیاتش نیازمند به علومى مانند صرف و نحو، معانى و بیان، معرفت به لغات، اصول، فقه، علم تفسیر و حکمت خالص اسلامى است.

نمونه اى از آیات محکمات را براى خوانندگان بزرگوار مى آورم:

الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمِیثاقَ وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ.

وَ الَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ: «2»

خردمندان آنان هستند که به عهد خدا [که قرآن و نبوت و امامت است ] پیوسته وفا مى کنند، و پیمان شکنى ندارند. و آنچه را خدا به پیوند به آن فرمان داده که عبارت از صله رحم است مى پیوندند و از عظمت و جلال پروردگارشان همواره در هراسند و از محاسبه سخت و دشوار قیامت بیم دارند. و براى به دست آوردن خوشنودى پروردگارشان در برابر گناهان و هنگام اداى مسئولیت و در حوادث شکیبائى مى ورزند، و نماز را برپا داشتند و از آنچه روزى آنان نمودیم در نهان و آشکار انفاق کردند و همواره با نیکى بدى را بر طرف مى نمایند، اینانند که فرجام نیک آن سراى ویژه آنان است.

وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى حِمْلِها لا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْ ءٌ وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَکَّى فَإِنَّما یَتَزَکَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ: «3»

و هیچ سنگینى بارى از بار گناه دیگرى را بر نمیدارد، و اگر سنگین بارى دعوت کند که از بار گناهش بردارند، چیزى از آن برداشته نمى شود، گرچه دعوت شونده از نزدیکان و خویشان باشد، تو فقط کسانى را بیم مى دهى که از پروردگارشان در نهان مى ترسند و نماز برپا مى دارند و هر کس از آلودگى ها پاک شود به سود خود پاک مى شود و بازگشت فقط به سوى خداست.

وَ اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَیْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها کَذلِکَ النُّشُورُ: «4»

خداست که بادها را فرستاد تا ابرى را برانگیزند پس ما آن ابر را به سوى سرزمین مرده راندیم و زمین را پس از مردگى اش به وسیله آن ابر باران زا زنده کردیم زنده شدن مردگان هم در قیامت به همین صورت است.

إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِیرِ: «5»

بى تردید موجود شریر گمراه کننده دشمن شماست، پس او را دشمن خود بگیرید او گروهش را فقط به این خاطر دعوت به فسق و فجور مى کند که اهل آتش سوزان شوند.

محکمات ریشه و اساس هستند و دیگر آیات که مفهومشان مبهم و تشخیص مقصود آنها مشکل است به آنها برگردانده مى شوند تا معنا و مفهوم واقعى شان درک شود.

اکثر مردم مى توانند از محکمات قرآن با شرایط لازم استفاده کنند، و اگر به تزکیه کامل باطن موفق شوند، و به طهارت معنوى دست یابند، و قلبشان رصدگاه حقایق گردد، وبه مقامات عالیه انسانى و اخلاق الهى برسند، و مطلع نور ملکوتى شوند لیاقت پیدا مى کنند که از آیات و قرآن استفاده کنند.

روى این حساب از آیات متشابه بدون برگرداندشان به محکمات که آنهم کار هر کسى نیست نمى توان بهره مند شد، و آنها را دستاویز عقاید و افکار خود قرار داد.

 

آیات متشابه

آیات متشابه یعنى آیاتى که غیر متخصص را از نظر معنا و مفهوم به اشتباه مى اندازد، و معنائى را از آن برداشت مى کند که آیه در جهت آن معنا از جانب حضرت حق نازل نشده است.

آیات متشابه آیاتى است که در ابتداى امر معنا و مصداق و مدلولش براى خواننده یا شنونده واضح و معلوم نیست و با دیگر معانى و مصادیق اشتباه مى شود.

از جمله آیات متشابه به این آیه شریفه است:

یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ: «6»

دست خدا بالاى همه دست هاست.

غیر متخصص و انسان فتنه جو، و جاهل به محکمات قرآن، هنگامى که کلمه ید را در این آیه مى خواند یا از قارى مى شنود به معناى دست مادى و طبیعى مى گیرد و نهایتاَ به جسمیت حق قائل مى شود و از دایره تسبیح و تنزیه خدا و حقیقت توحید خارج مى شود و احتمالًا در برابر اسلام ناب مکتب ساز شده و حزبى خاص در برابر دین خدا تشکیل مى دهد و بسیارى را به ضلالت و گمراهى و کفر مى کشاند.

اگر این آیه شریفه به آیه محکم سوره شورى برگردانده شود که مى فرماید:

لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ: «7»

هیچ چیزى مانند و مثل او نیست، معلوم مى شود که لغت ید کنایه از قدرت است و معناى آیه با برگرداندنش به آیه محکم به این صورت مى شود قدرت خدا فوق اینان است، اینان هستند که هرگز از دسترس قدرت حق بیرون نیستند، و راه فرارى از مجازات و عذاب خدا در دنیا و آخرت ندارند.

آیاتى چون دو آیه زیر:

الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى .

وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ.

به ظاهر صراحت دارد که خداوند بر تخت هم چون تخت حاکمان قرار دارد.

در ابتداى امر براى خواننده و شنونده معناى روشنى از آن فهمیده نمى شود و او را نسبت به معانى و مصادیق مختلفى به تردید و اشتباه مى اندازد و اگر به آیه محکمى چون لیس کمثله شیئ بر گردانده نشود او را گمراه کرده و به خدائى معتقد مى شود که زائیده فکر خود اوست، با برگرداندن دو آیه که از آیات متشابه است به آیه محکم معنا این مى شود که حضرت حق بر ظاهر و باطن هستى تسلط و حکومت دارد، و چیزى از عرصه قدرت و سلطه او خارج نیست.

 

منحرفان فتنه گر

آنان که قلبشان از حق و حقیقت و صراط مستقیم الهى منحرف است، انحرافشان اقتضا مى کند که آیاتى را که موافق انحرافى قلبى خود مى بینند انتخاب کرده بر افکار و عقاید و چه بسا بر اعمالشان منطبق کنند و به خواسته خود تأویل نمایند و زمینه فتنه را که همان ضلالت و کفر است فراهم آورند و جمعى را با خود همراه ساخته و خسارت هاى غیر قابل جبرانى ببار آورند.

اینان به عنوان افراد روشن فکر جایز مى دانند که از آیات خدا قرائت هاى گوناگون داشته باشند و آنچه را بدون دیدن تخصص و رجوع به آیات محکم یا رجوع به روایات متقن از آیات برداشت مى کنند آراء و مکتب خود را به آن تحمیل نموده و اعلام نمایند مقصود از آیه این رأى و فکر و اعتقاد من است!!

و با همین قرائت هاى گوناگون است که در کنار اسلام مکتب هاى گوناگون و عقاید عجیب و غریب و روش هاى باطل به وجود آمد و در آینده همه به وجود مى آید و گروه گروه به چاه گمراهى افتاده و نهایتاً سر از دوزخ در مى آوردند.

اینان حتى بر اثر شدت گمراهى، به خود اجازه مى دهند که محکمات را براى عوام تأویل نموده و برابر و مطابق افکار و عقاید خودشان دهند و آنان را به سوى خود جلب نموده دچار گمراهى کنند.

اگر تاریخ پر از فساد و آلودگى بهائیت در ایران، و وهابیت در عربستان و قادیانى را در هند بخوانید که پایه گذار هر سه مکتب انگلیس درنده تر از گرگ بوده و براى ایجاد تفرقه میان مسلمانان و به ضعف و زبونى کشیدن امت اسلام جهت نابودى اسلام ناب و غارت ثروت مسلمانان این سه مکتب را به وجود آورد، مى بینید که سردمداران هر سه مدرسه استعمارى از آیات متشابه قرآن بدون توجه به محکمات مایه گرفتند و گروهى را که به ظاهر مسلمان بودند به خود جلب نموده و در ایران و هند و عربستان با کمک ارباب استعمارگر خود چه جنایت ها و خیانت ها و فسادها و فتنه ها که به جامعه اسلامى تحمیل نکردند!!

آرى:

فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ.

شما اگر به نوشته هاى بهائیت و وهابیت و قادیانى مراجعه کنید مى بینید که هر سه مکتب از آیات قرآن و کتاب الهى هم چون معاویه پلید در جنگ صفین سوء استفاده کرده و آیات را به نفع مطامع شیطانى خود جهت داده و کفر و فتنه را گسترش، و زمینه انواع مفاسد و جاسوسى ها را به نفع اربابان کافر خود فراهم آورده اند، و شگفت این که مسلمانان واقعى را مسلمان نمى دانند، و خود را به عنوان آراستگان به حق بر جوامع تحمیل مى کنند.

اسناد موجود نشان مى هد که وهابیت همکار آمریکا و پشتوانه ى اسرائیل، و قادیانى غلام حلقه بگوش انگلیس و بهائیت یار و مددکار صهیونیست و دولت غاصب اسرائیل است، من اگر این صفحات اجازه مى داد بخشى از آن اسناد را مى آوردم تا معلوم شود این سه توله گرگ استعمار چه جنایاتى به اسلام و مسلمین نموده اند.

شما کافى است کتاب هائى که مبلغان توبه کرده بهائیت امثال عبدالحسین آیتى، و صبحى و دیگر از بازگشته هاى از بهائیت و نوشته هاى علمائى از وهابیت و قادیانى که به توفیق حق هدایت یافتند بخوانید تا معلوم شود این غلامان شیاطین از آیات کتاب حق چه سوء استفاده هائى براى اثبات مرام باطل خود نموده اند.

فرائد میرزا ابوالفضل گلپایگانى که مهم ترین نوشته دینى بهائیت است از تأویل آیات محکم و متشابه بر اثبات و تحمیل بهائیت بر جامعه موج مى زند، و انسان با همه وجود شگفت زده مى شود که قلب منحرف چه مى کند و چه خیانتى به حقایق مى نماید، و چه جنایتى نسبت به بشریت مرتکب مى گردد، و چه فسادى که بر اثر پیروى از هواى نفس از خود بروز نمى دهد؟!

 

دانش تأویل نزد خداست

وجود مقدسى که قرآن را براى هدایت ناس نازل کرده، و آیات آن را به محکم و متشابه تقسیم نموده معنا و مصداق آیات متشابه را مى داند، و تاویل کتاب ویژه اوست، و حضرت او همه معانى و مفاهیم آیات را از افق قلب مقدس پیامبر طلوع داده و دانش تاویل آیات را اهل بیت از آن حضرت به ارث برده اند، چنان که آیات قرآن مى گوید جز خدا کسى غیب نمى داند ولى در پاره اى از آیات مى گوید مگر این که دانش غیب را براى فرستاده ام رضایت دهم.

عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ: «8»

خدا داناى به غیب است و هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمى کند مگر پیامبرانى را که براى آگاه شدن به غیب انتخاب کرده است.

یا درباره ى شفاعت مى گوید: شفاعت فقط مخصوص خداست و احدى را حق شفاعت نیست مگر آن را که خداوند اذن شفاعت دهد:

قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: «9»

بگو همه شفاعت ویژه ى خداست، فرمانروائى آسمانها و زمین فقط در دست قدرت اوست.

یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ: «10»

در آن روز شفاعت شفیعى سود ندهد مگر آن که خداى رحمان به او اذن شفاعت دهد.

این که علم به تاویل آیات ویژه ى خدا و راسخون در علم است بنابراین اساس است که «واو» راسخون در علم حرف عطف حساب شود و راسخون در علم عطف بر و ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ باشد، چنانکه در روایتى از حضرت باقر (ع) نقل شده که آن حضرت واو را واو عاطفه گرفته اند:

حضرت در تفسیر آیه مى فرماید:

«یعنى تاویل القرآن کله الا الله و الراسخون فى العلم:» «11»

احدى همه تاویل قرآن را جز خدا و راسخون در علم نمى دانند.

راسخون در علم بنا بر روایات فراوان و معتبرى که در کتاب هاى حدیث مانند کتاب شریف کافى و بحار و ..... نقل شده امامان از اهل بیت علیهم السلام هستند.

از حضرت صادق (ع) روایت شده:

«نحن الراسخون فى العلم و نحن نعلم تاویله:» «12

راسخون در علم ما هستیم و ما تاویل آیات قران را مى دانیم.

 

راسخون در علم

راسخون در علم داراى مقامات عالیه عقلى و روحى هستند و از معرفت و آگاهى ثابت برخوردارند، و داراى درجات کاملى از ایمان و یقین به حقایق مى باشند.

از رسول خدا درباره ى راسخون در علم سئوال شد حضرت آنان را به اوصاف زیر معرفى کردند:

«من برّت یمینه و صدق لسانه و استقام قلبه و من عطف بطنه و فرجه فذلک من الراسخین فى العلم:» «13»

وفا کنندگان به سوگند، صادقان در گفتار، آراستگان به استقامت قلب، دارندگان عفت شکم و شهوت از راسخان در علم مى باشند.

آنان به خاطر این که از معرفت و ایمان کاملى برخوردار هستند همه آیات محکم و متشابه را از خدا دانسته و به آنها ایمان دارند، و ایمان خود را نسبت به همه آیات کتاب اظهار مى کنند و به دنبال تحمیل رأى و فکر خود به آیات قرآن به ویژه به آیات متشابه نیستند و ایمان آنان نشانه ى روحیه تسلیم آنان در برابر حضرت حق است.

و چون هر دو بخش آیات محکم و متشابه را جلوه ربوبیت خدا مى دانند کلّ من عند ربنا هر دو دسته را مؤثر در تربیت و رشد دانسته چون به حقیقت آیه متشابه توجه کنند و با برگرداندن آن به محکم مقصود را دریابند چنانچه کارآئى اعتقادى داشته باشد بر آن اعتقاد مى ورزند و اگر کارآئى عملى داشته باشد به آن عمل مى کنند.

اگر واو در آیه شریفه واو مستأنفه باشد باید گفت علم تاویل فقط ویژه ى خداست و در متشابهات حقایقى وجود دارد که قابل کشف نیست و نزول اینگونه آیات کاربرد امتحانى از جانب حق نسبت به مردم دارد، این مردم هستند که برخى از آنان به خاطر انحراف قلبشان از هدایت الهیه براى تقویت کفر و گسترش مکتب ضد حق از آیات متشابه پیروى مى کنند و در این زمینه به شدت فتنه گرى دارند و نهایتاً در برابر امتحان به شکست سختى دچار مى شوند، ولى راسخون در علم فقط به آیات محکم و متشابه ایمان ورزیده از محکمات در عقاید و اعمال و اخلاق پیروى مى کنند و نسبت به متشابهات سکوت کرده به آنها عنوان آیات حق ایمان و یقین اظهار مى دارند و از عهده امتحان برآمده خود را برگزیده خدا مى کنند و از پاداش عظیم حق بخاطر ایمانشان به متشابهات و سکوتشان نسبت به این آیات بهره مند مى شوند.

 

خردمندان

خردمندان کسانى هستند که از چنین ایمان و ادبى در برابر آیات محکم و متشابه برخوردارند و دنبال این هستند که از محکمات درس عملى گرفته و نسبت به متشابهات سکوت نموده فقط اظهار ایمان کنند بنابراین راسخون در علم و اولوالالباب دو عنوان براى یک طایفه است.

امیرمؤمنان در خطبه معروف به اشباح درباره ى این طایفه با عظمت مى فرماید:

«وَ اعْلَمْ انَّ الرَّاسِخِینَ فِى الْعِلْمِ هُمُ الَّذِینَ اءَغْنَاهُمْ عَنِ اقْتِحَامِ السُّدَدِ الْمَضْرُوبَةِ دُونَ الْغُیُوبِ الْإِقْرَارُ بِجُمْلَةِ ما جَهِلُوا تَفْسِیرَهُ مِنَ الْغَیْبِ الْمَحْجُوبِ فَمَدَحَ اللَّهُ تَعالى اعْتِرَافَهُمْ بِالْعَجْزِ عَنْ تَنَاوُلِ مَا لَمْ یُحِیطُوا بِهِ عِلْما وَ سَمَّى تَرْکَهُمُ التَّعَمُّقَ فِیمَا لَمْ یُکَلِّفْهُمُ الْبَحْثَ عَنْ کُنْهِهِ رُسُوخا فَاقْتَصِرْ عَلَى ذَلِکَ وَ لَا تُقَدِّرْ عَظَمَةَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ عَلَى قَدْرِ عَقْلِکَ فَتَکُونَ مِنَ الْهَالِکِینَ:» «144»

اى پرسش کننده بدان که استواران در دانش آنان هستند که خداوند آنان را با اقرار به کل آنچه از آنان پنهان است و تفسیرش براى آنان روشن نیست از ورود در ابواب و سراپرده هاى اسرار پنهانى بى نیاز فرموده و اعترافشان را به ناتوانى از رسیدن به آنچه که دانش آنان به آن احاطه ندارد ستوده، و ترک تعمق آنان را در چیزى که بحث از حقیقت آن را فرمان نداده استوارى در علم نامیده پس اى سؤال کننده به همان اندازه که خداوند دانستن آن را مجاز دانسته اکتفا کن و عظمت خداوندى را با تراوزى عقلت اندازه گیرى مکن که از گروه هلاک شوندگان خواهى شد.

در رابطه به آیاتى که کلمه عصیان، لغت غوى، و زلت را به انبیا نسبت داده و نشان دهنده این است که این گونه آیات از متشابهات است حضرت رضا (ع) مى فرماید:

«اتق الله و لا تنسب الى انبیاء الله الفواحش و لا تتاول کتاب الله برأیک فان الله عزوجل قد قال: و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فى العلم:» «15»

تقواى الهى را رعایت کرده و خدا را ناظر بر خود بدان و به پیامبران خدا نسبت گناه مده و کتاب خدا را به رأى خود تاویل مکن که خدا فرموده تاویل آیات را جز خدا و راسخون در علم نمى دانند.

 

پیوست ها:

 

______________________________

(1)- نهج البلاغه خطبه اول.

(2)- رعد 22- 20.

(3)- فاطر 18.

(4)- فاطر 9.

(5)- فاطر 6.

(6)- فتح 10.

(7)- شورى 11.

(8)- جن 26- 27.

(9)- زمر 44.

(10)- طه 109.

(11)- برهان ج 1 ص 271. تفسیر عیاشى، ج 1، ص 164؟؟؟؟؟

(12)- کافى ج 1 ص 213. نورالثقلین، ج 1، ص 316

(13)- الدر المنثور ج 2 ص 151.

(14)- نهج البلاغه خطبه 90.

(15)- عیون اخبار الرضا ج 1 ص 192- بحار ج 11 ص 72.

 

 

مطالب فوق برگرفته شده از:

کتاب   : تفسیر حکیم جلد هفتم

نوشته  : استاد انصاریان



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان