ابتدا لازم به یادآوری است که بر اساس اظهار نظر بعضی از شارحان نهج البلاغه از جمله ابن ابی الحدید ، امیرمؤمنان (ع) این خطبه را در سال 36 هجری در مدینه وقتیکه مردم را، برای جنگ با شورشیان بصره (ناکثین) آماده می کرد ایراد فرمود و محورهای مباحث خطبه در موارد زیر خلاصه می شود :
1- بیان ویژگیها و خصوصیات انسانهای گمراه جهت روشنگری به توده مردم تا از آنان فاصله بگیرند
2- توضیح این مطلب که بعضاً انسانهای غافل و گمراه وقتی بیدار می شوند ، که کار از کار گذشته و به قول معروف پلهای پشت سر همه خراب شده اند و دیگر راه بازگشتی وجود ندارد
3- بیان ویژگیها و خصوصیات انسانهای بصیر و بینا در برخورد با حوادث ، اتفاقات و درک حقایق
4- در نهایت بیان صفات چهارپایان ، درندگان و انسانهای دنیاپرست و مؤمنان بیدار در یک مقایسه کوتاه
انگیزه های انتخاب خطبه :
موضوعات و شرایط بوجود آورنده مباحث مطرح شده در این خطبه از جهات مختلف با وضعیّت و شرایط جامعه ما همخوانی دارد لذا به نظر رسید مطرح کردن آن در جمع اساتید بزرگوار که به قول مقام معظم رهبری مدظله فرماندهان جبهه علم و دانش هستند ضروری باشد:
1- جنگ جمل یک جنگ داخلی بوده و عده ای از مسلمانان که سوابق خوبی هم در مبارزات اسلامی داشتند این جنگ را علیه امیرمؤمنان (ع) راه انداختند
2- عاملان جنگ جمل کسانی بودند که ابتدا با امیرمؤمنان (ع) بیعت نموده لکن بعداً پیمان شکنی کردند لذا امام (ع) آنان را ناکثین نامگذاری فرمودند
3- جهل و نادانی (عدم بصیرت) بسیاری از پیروان ناکثین نقش اساسی در بوجود آمدن جنگ جمل داشت
4- انگیزه های پیمان شکنان جنگ جمل جهت تحلیل و بررسی، از موضوعات مهم در مسائل سیاسی و اجتماعی جوامع اسلامی می باشد از قبیل:هواپرستی ، دنیا پرستی ، کینه توزی ، حسادت، ساده لوحی ، ثروت اندوزی و مقام پرستی
ناکثین چه کسانی بودند ؟
قبل از بررسی محتوای خطبه لازم است ولو بصورت اجمال، شناختی از ویژگیها و خصوصیات شخصیتی پیمان شکنان داشته باشیم همه آنان را می توان در دو گروه اصلی دسته بندی کرد:
الف: گروه اول:
کسانی بودند که پرچم مبارزه علیه امیرمؤمنان(ع) را برافراشتند و عبارت بودند از:
1- عایشهدختر ابوبکر و همسر رسولخدا (ص)، که یک زن باهوش و مورد احترام در جامعه اسلامی بود و نسبت به امیرمؤمنان (ع) از کینه دیرینه برخوردار بود
2- طلحةبن عبید اللهاز پیشتازان در صدر اسلام و از بزرگان صحابه رسولخدا (ص) بود
3- زبیر بن عوّام پسر عمه رسولخدا (ص) و امیرمؤمنان (ع) و از یاران سرشناس و شجاع پیامبر (ص) بود و در تمامی جنگهای او شرکت داشت و چندین بار مجروح شد
4- عبدالله بن زبیر که در سال اول هجری بدنیا آمد و نوه ابوبکر بود و او در انحراف پدرش از مسیر حق نقش اساسی داشت لذا امیرمؤمنان (ع) می فرماید:
ما زالَ الزُّبَیْرُ رَجُلاً مِنّا اَهْلَ الْبَیْتِ حَتّی نَشَأَ اِبْنُهُ الْمَشْئُومُ عَبْدُاللهِ(1)
زبیر همیشه از ما اهل بیت (ع) بود تا زمانیکه فرزند نامبارکش عبدالله بزرگ شد
5- مروان بن حکم:
مروان یک چهره مرموز ، فتنه انگیز و فرصت طلبی بود که تمایل زیادی به ایجاد فتنه و درگیری داشت مروان از خاندان اموی و پسر عموی عثمان بود که در مکه یا طائف متولد شد
لیکن چون پیامبر خدا (ص) پدر او حَکَم بن ابی العاص را به طائف تبعید کرده بود او نیز به همراه پدرش در طائف بود لذا پیامبر خدا (ص) را ندید و علت تبعید حَکَم، به طائف نگاه کردن او به داخل خانه پیامبر (ص) و یا به سخره گرفتن اعمال و رفتار ایشان بود. پیامبر (ص) یکبار حَکَم را نفرین کرده و فرمود: وای بر امت من از دست نسل این مرد(2)
ب: گروه دوم :
کسانی بودند که با سکوت و همراهی نکردن با امیرمؤمنان (ع) در واقع به جبهه ناکثین کمک کردند چون اینان شخصیتهای برجسته ، سابقه دار و مورد توجه و احترام جامعه اسلامی بودند که اگر در جبهه امیرمؤمنان (ع) قرار می گرفتند شاید سرنوشت جنگ عوض می شد و اینان عبارتند از:
1- سعد بن ابی وقّاص :
او صحابه رسولخدا (ص) و اولین کسی بود که در راه خدا تیر انداخت معروف به فارِسُ الاسلام بود و در 17 سالگی مسلمان شد و در جنگ بدر حضور داشت شهرت او بخاطر پیروزی بر سپاه ایران و فتح عراق و تصرف پایتخت ساسانی است
وی شهر کوفه را بنا کرد و از سوی عمر به حکومت آن شهر گماشته شد و در خلافت عثمان نیز مدتی والی آن شهر بود در اواخر عمربه مدینه رفت و نابینا گردید و در همین شهر درگذشت(3)
2- اسامةبن زید بن حارثه:
از صحابه رسولخدا (ص) و مورد علاقه ، محبت و محل اعتماد آن حضرت بود. پیامبر (ص) او را در سن 18 سالگی فرمانده سپاهی کرد که بزرگان صحابه افراد آن سپاه بودند که به جنگ با رومیان اعزام فرمود ولی افراد سپاه تمرد کردند و این جنگ تا به دوران خلافت ابوبکر به تأخیر افتاد و پس از 40 روز با پیروزی و به اسارت گرفتن عده ای از رومیان بازگشت
وی در جنگهای امیرمؤمنان (ع) شرکت نکرد و لذا چون سهم خویش را از بیت المال از آن حضرت مطالبه نمود فرمود: این اموال مخصوص مجاهدان است من خودم املاکی در مدینه دارم هر چه خواستی از آنها بردار(4)
3- عبدالله بن عمر بن خطّاب:
وی سه سال پس از بعثت در مکه متولد شد و گفته شده قبل از پدرش اسلام آورده و او قبل از پدر خود به مدینه هجرت کرده و در جنگ بَدر و اُحُد خود را برای جنگ عرضه داشت ولی پیامبر (ص) اجازه نفرمود وی در جنگ خندق در شمار مجاهدان بود و در سال 73 یا 74 هـ .ق در سن 84 سالگی در مکه از دنیا رفت و برای تحلیل شخصیت او مطالب جالبی در زندگی وی وجود داردکه چند نمونه را یادآوری می کنیم:
الف:عبدالله با یزید بیعت کرد و کار خود را چنین توجیه می نمود که اگر این کار درستی بوده چه بهتر وگرنه صبر می کنم تا اوضاع تغییر کند.
ب :وقتی مردم مدینه علیه یزید قیام کردند و بیعت او را شکستند عبدالله بن عمر فرزندان خود را جمع کرد و گفت: ما بر اساس بیعت خدا و رسول او با یزید بیعت کردیم
و از پیامبر (ص) شنیدم فرمود:
روز قیامت پرچمی افراشته گردد و گروهی زیر آن گرد آیند و سپس اعلام می شود اینان جفاکارانند و بزرگترین جفای آنان پس از شرک به خدا نقض بیعت است مبادا یکی از شما بیعت خود را بشکند که میان من و او شمشیر حکم خواهد کرد(5)
ج :ابن عبد البر در کتاب اِسْتیعاب و زِرِکْلی در کتاب الاعلام و دیگران نقل کرده اند که عبدالله بن عمر همیشه می گفت: در تمام عمرم بیش از هرچیز بر این افسوس می خورم که چرا با علی (ع) در جنگهایش با سرکشان و طاغیان زمانش شرکت ننمودم(6)
4- محمد بن مَسْلَمة بن خالد :
صحابی رسولخدا (ص) و از انصار مدینه بود و در غزوات بدر و احد و سایر جنگها به جز تبوک حضور داشت و گفته شده یکبار از سوی رسولخدا (ص) در یکی از سفرهای آن حضرت عامل مدینه گردید. وی پس از قتل عثمان خانه نشینی اختیار نمود و در سال 46 .ق در مدینه از دنیا رفت
وی در جنگهای جمل و صفین شرکت نکرد و خود را کنار کشید(7)
توضیح :
مرحوم شیخ مفید در کتاب الجمل به نقل از ابومُخْنَف ( لوط بن یحیی الازدی ) در کتاب خودش که در زمینه جنگ بصره نوشته نقل می کند:
امیرمؤمنان (ع) وقتی عدم شرکت سعد بن وقاص ، محمد بن مَسْلمة، اُسامة بن زید و عبدالله بن عمر را در جنگ جمل شنید بدنبال آنان فرستاد وقتی حاضر شدند امام (ع) خطاب به آنان فرمود:
قَدْ بَلَغَنِی عَنْکُمْ هَناتٌ (خصال سوء) کَرِهْتُها وَ اَنَا لا اُکْرِهُکُمْ عَلَی الْمَسیرِ مَعِی ، اَلَسْتُمْ عَلی بَیْعَتِی ؟ قالُو: بَلی
قالَ : فَمَا الَّذِی یُقْعِدُکُمْ عَنْ صُحْبَتِی؟
هرکدام یک یک به امام (ع) پاسخ دادند:
سعد بن وقّاص گفت:
اِنّی اَکْرَهُ الْخُرُوجَ فِی هَذَا الْحَرْبِ لِئَلاّ اُصیبَ مُؤْمِناً فَاِنْ اَعْطَیْتَنِی سَیفاً یَعْرِفُ الْمُؤْمِنَ مِنَ الْکافِرِ قاتَلْتُ مَعَکَ !
زید بن اُسامة گفت:
اَنْتَ اَعَزُّ الْخَلْقِ عَلَیَّ وَ لکِنّی عاهَدْتُ اللهَ اَنْ لا اُقاتِلَ اَهْلَ لا اِلهَ اِلاَّ الله
عبد الله بن عمر گفت:
لَسْتُ اَعْرِفُ فِی هَذَا الْحَرْبِ شَیْئاً اَسْئَلُکَ اَلاّ تَحْمِلَنِی عَلی ما لا اَعْرِفُ(8)
متن خطبه :
وَ هُوَ فِی مُهْلَةٍ مِنَ اللهِ
او (انسان گمراه) در این چند روزی که خدا مهلت داده
1- یَهْوِی مَعَ الْغافِلینَ
پیوسته با غافلان بسوی سقوط می رود
2- وَ یَغْدُو مَعَ الْمُذْنِبینَ
و همه روز با گنهکاران به سر می برد
3- بَلا سَبیلٍ قاصِدٍ
بی آنکه در طریقی گام نهد که او را به حق رساند
4- وَ لا اِمامٍ قائِدٍ
و یا پیشوایی برگزیند که راهنمای او باشد
پی نوشت ها :
(1)نهج البلاغه / حکمت 453
(2) اسدالغابة فی معرفة الصحابة/ ابن اثیر ج 2 ص 49
(3) الاعلام / زرکلی ج 3 ص 87 و المنجد ص 355
(4) سیر اعلام النبلاء / ذهبی ج 2 ص 496 و دایرة المعارف جامع اسلامی / دشتی ج 2 ص 140
(5) قاموس الرجال / تستری ج 6 ص 538 و الطبقات الکبری/ ابن سعد ج 4 ص 389
(6) بحار الانوار / مجلسی ج 44 ص 34
(7) الاعلام / زرکلی ج 7 ص 97 و دایرة المعارف جامع اسلامی / دشتی ج 9 ص 180
(8) مصنفات / الشیخ المفید ج 1 ص 95-96
منبع:شورای سیاست گذاری ائمه جمعه
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت :j133719