«علی» در حالی که در مترویی که همیشه با آن سرکار میرود ایستاده و در فشار جمعیت تقریبا له شده است، به همان موسیقی همیشگی و قدیمی گوش میکند و سعی دارد از همسفرانِ آشنایش با چهرههای عبوس و دهنهای بد بو دوری کند. امروز چهارشنبه است یا پنجشنبه؟ امروز صبح چه جلسهای دارد؟ یادش نمیآید و برایش هم فرقی ندارد. روزها همه شبیه هم شدهاند، یک چرخهی بیپایان. چطور شد که برنامه زندگیاش، اینچنین شد؟ این برنامهای نیست که او برای خودش درنظر داشته.
در اصل او هیچ وقت برای مسیر شغلیاش برنامهی خاصی نداشته است؛ فقط به گونهای امیدوار بوده که همه چیز خوب پیش برود. او همیشه به سختی سعی میکند وظایفش را به بهترین شکل انجام دهد، اما کجای کارش اشتباه بوده است؟ «علی» اجازه داده شغلش بر زندگیاش تسلط داشته باشد و خودش را نیز مدیریت کند. اما هنوز هم برای اینکه کنترل را دوباره به دست بگیرد و مسیرش را پیدا کند، دیر نیست.
اگر شما هم از جملهی افرادی هستید که مانند علی، از جایگاه شغلیتان راضی نبوده و مشتاق تغییر هستید اما راهی به جلو پیدا نمیکنید، ناامید نشوید. در این مقاله، ما قصد داریم یک قدم به عقب برداریم تا موقعیت فعلی شما را ارزیابی کرده و یک استراتژی برای حرکت به جلو انتخاب کنیم. همچنین چند توصیهی عملی هم برایتان داریم تا مطمئن شویم که اقدامات شما در «اینجا و در زمان حال» کمک میکنند تا به اهداف بلندمدت خود برسید.
مسیر شغلی خود را مدیریت کنید
مدیریت مسیر شغلی به این معناست که مطمئن شوید جایگاه شغلی که دارید هم رضایت فعلیتان را برآورده میکند و هم اهداف بلندمدتتان را در برمیگیرد. این اتفاقی نیست که فقط یک بار در زندگی بیفتد، بلکه فرایندی است که در تمام طول زندگیتان ادامه دارد. بنابراین قبل از اینکه مشکلی پیش بیاید و بعد به فکر راه چاره بیفتید، باید دست به کار شوید. آن وقت بهترین شانس ممکن برای مشخص کردن اهداف و مسیر مناسب را دارید.
به درون خود نگاه کنید
فکر میکنید چقدر بر سرنوشتتان کنترل دارید؟ اگر جوابتان هیچ است، پس به احتمال زیاد در دریای زندگی سرگردان هستید و منتظرید بالاخره روزی کشتیتان به گل بنشیند، این میتواند بسیار خطرناک و ترسناک باشد.
ممکن است فکر کنید که وظیفهی بعدیتان این است که اهداف واقعیتان را پیدا کنید، خصوصا اگر مدتی است که سردرگم هستید. اما فکر کردن به آینده ممکن است ترسناک به نظر برسد: انواع بیمها و امیدها به ذهن شما هجوم میآورند و اجازه نمیدهند از زاویهی درستی به موضوع نگاه کنید. بهتر است در مرحلهی بعدی چیزهای بیشتری دربارهی خودتان یاد بگیرید.
تمام این تمرینها برای این است که بیطرف و منطقی قضاوت کنید، تا بتوانید کسی باشید که بیشتر از همه خودتان را میشناسد. قرار نیست خودتان را سرزنش کنید! پس بهترینِِ خود را کشف کنید و از یادداشت کردن نقاط مثبتتان شروع کنید. فایدهی این کار این است که به شما ثابت میکند همین حالا هم نقاط قوتی دارید. سپس، به سبک تفکر و نوع شخصیتتان نگاهی بیندازید. ممکن است در آنها نشانههایی از اینکه چرا از موقعیت کنونی راضی نیستید و چه چیزهایی میتوانند برایتان مناسب باشند، پیدا کنید.
در آخر ماتریس SWOT با رویکرد شغلی، ابزاری ساده ولی موثر است که به شما این امکان را میدهد فراتر از نقاط قوت و ضعفتان، به فرصتها و تهدیدهایی که در درون و محیط بیرونتان وجود دارند، نگاهی بیندازید. بعد از اینکه مطمئن شدید نقاط قوتتان در کجا قرار گرفتهاند، میتوانید برای استفادهی بهینه از آنها برنامه ریزی کنید. همچنین، اگر نقاط ضعف خود را بشناسید، میتوانید تصمیم بگیرید کدام قسمتها نیاز به بهتر شدن دارند. این میتواند شروع یک ماجراجویی در توسعه فردی و تغییر به جهت مثبت باشد.
رویاپردازی و برنامهریزی
یافتن مسیر شغلی به آسانی تطبیق یک شغل به یک نقطهی قوت نیست. گاهی تواناییها و نقاط قوتمان با چیزهایی که به ما انگیزه میدهند تطابق ندارند. ممکن است درک این موضوع برای افراد دیگر مشکل باشد. به هر حال اگر ما در یک زمینه توانایی داریم، چرا نباید بخواهیم آن کار را به عنوان شغلمان انجام دهیم؟ اما فقط این شما هستید که میدانید آیا ایفای یک نقش برایتان کسلکننده یا معذب کننده است یا نه. در این راه لنگرهای مسیر شغلیِ شِین (Schein) کمکتان می کند تا دلیل کسل کننده بودن نقشتان را متوجه شوید. در این لنگرگاههای مسیر شغلی، فاکتورهایی مانند اختیارعمل و استقلال، امنیت و ثبات، خلاقیت در کارآفرینی و میزان از خود گذشتگی برای رسیدن به هدف، بررسی میشوند.
شک نکنید ارزشهایتان نیز میتواند با نیروی خارقالعادهای شما را به سمت بعضی مشاغل بکشانند یا از آنها دور کنند. بنابراین به تمام چیزهایی که دربارهی خودتان کشف کردهاید بادقت و سختگیرانه نگاه کنید و به خودتان اجازه دهید تا در مورد فرصتهای تازه رویاپردازی کنید و بعد از آن اهداف قابل لمس تعیین کنید. برخلاف افرادی که برای سال جدید تصمیماتی میگیرند، بدون اینکه هیچ برنامهای برای رسیدن به آنها و امیدی به موفقیت داشته باشند، رفتار و برنامه ریزی کنید. ممکن است برای حرکت به جلو بیش از حد مشتاق باشید، ولی باید با برنامهریزی واقعگرایانه، بهترین شانس را به خود برای رسیدن به اهدافتان بدهید. برای خودتان ماموریت و چشم انداز تعریف کنید و آنها را همواره در ذهنتان داشته باشید، تا همیشه در سختیها و دشواریهایی که در طول مسیر با آنها مواجه میشوید، بتوانید تمرکز کرده و با انگیزه بمانید.
ابتکار به خرج دهید
رویاها میتوانند برای ما الهامبخش باشند تا جسور و خلاق باشیم، به همین دلیل است که میخواهیم آنها را پرورش دهیم. اما ممکن است باعث شوند که از موقعیت فعلیمان راضی نباشیم. بنابراین، اکنون اولویت شما این است که تمایلتان به تغییرِ مثبت را هدایت کرده و از چشمانداز جدید و بزرگتر خود برای تغییر جایگاهی که در حال حاضر در آن قرار دارید استفاده کنید. این میتواند سکوی پرتابی برای آیندهی بهتری باشد که برای خود در نظر گرفتهاید.
بعد از تمامی تحقیقات و تفکر، حالا باید خیلی بهتر بدانید از شغلتان چه میخواهید و چه چیزی برای ارائه دارید. بنابراین ابتکار عمل را به دست گرفته و با استفاده از یافتن مهارت در شغلتان وظیفهای که در حال حاضر بر عهده دارید را بهگونهای تغییر دهید که راضیتان کند.
به خاطر داشته باشید که هدف رسیدن به یک راه حل بُردبُرد برای خود، تیم و شرکتتان است، و نه شکافی خودخواهانه که در نهایت باعث نابودی کسبوکار شود. پس مراقب باشید که مسئولیتهای اصلیتان را فراموش نکنید و همیشه مراقب تاثیرات گستردهتری که تغییرات شما بر روی همکارانتان دارند باشید، اما در عین حال کنشگرا و جسور باشید. در آخر، اینکه به چه شکل با وظایفتان برخورد کنید، به اندازهی کارهایی که انجام میدهید بر روی سطح رضایت شغلی شما تاثیر دارد.
همینطور که شغلتان برایتان جالبتر میشود و انرژی بیشتری برای پیشرفت خود و وظایف شغلیتان میگذارید، ممکن است به سادگی تعادل در زندگی را فراموش کنید. اما در چنین مواقع پُر چالشی، رابطهها، رژیم غذایی، خواب و داشتن سرگرمی مناسب از همیشه اهمیت بیشتری پیدا میکنند. آنها باعث میشوند همانطور که به سمت هدفتان پیش میروید، سالمتر و خوشحالتر شده و بهرهوری بالاتری داشته باشید.
توجه و حمایت دیگران را جلب و به جلو حرکت کنید
شما حالا واقعا دارید به سمت جلو حرکت میکنید، اما این مهم است که دیگران نیز دستاوردهای شما را بشناسند. اگر این اتفاق نیفتد، احتمالا زمانی که نوبت به ترفیع و پاداش میرسد، عقب میمانید. مراقب باشید تا از استراتژیهای مناسب و حرفهای برای مورد توجه بودن و دیده شدن استفاده کنید. سپس، همینطور که جایگاه و ارزش شما برای شرکت بالاتر میرود و بیشتر در معرض توجه قرار میگیرید، زمان آن فرا میرسد تا دربارهی افزایش حقوق و دیگر مزایا نیز صحبت کنید.
برای اینکه موفقیتتان ادامه پیدا کند، باید همواره در «بازی نفر اول» باشید. باید زمان بگذارید و تلاش کنید تا در زمینهی کاریتان تبدیل به دانای کل شوید (فردی که همه برای کمک یا اطلاعات به او مراجعه میکنند)، اما در عین حال باید حواستان به اتفاقهایی که در خارج از قلمروتان میافتد نیز باشد. به طور اخص اینکه بدانید مهارتهای نوظهوری که برای آیندهی شغلیتان مفید هستند کدامند؟
گوش به زنگ فرصتهای پیشرفت باشید، مثلا ممکن است به خاطر اینکه موقعیتتان را تقویت کردهاید خبرهایی راجع به مشاغل جدید در سازمان بشنوید. اما تصور نکنید که قرار است یکی از این مشاغل به دست شما بیفتد. صبور باشید و با تلاش و کوشش به تحقیقات ادامه دهید و با کارِ سخت انگیزهتان را بالا نگه دارید. باید خودتان را برای یک بازی طولانی مدت آماده کنید.
وقتی به هدف برسید، چه میکنید؟
چگونه میفهمید که دیگر کافی است؟ چه زمانی به هدف رسیدهاید؟ ممکن است متوجه شوید هدفی که در ابتدا به نظرتان خیلی دور میآمد، حالا در دسترستان قرار گرفته است. پس عجله کنید و هدف دیگری برای خود تعیین کنید! هرگز اجازه ندهید دوباره بیهدف و سرگردان شوید.
این بدین معنی نیست که همیشه باید مشتاق یک جایگاه بالاتر، جسورانهتر یا پر درآمدتر باشید. ممکن است دیدگاهتان به مرور زمان تغییر کند و هدف بعدیتان جایگاهی با مسئولیت بیشتر و یا تاثیرگذاری وسیعتر به جامعه مربوط شود، تا بدینگونه بتوانید از دیگر جنبههای زندگی که برایتان مهم هست، نیز لذت ببرید. اساسیترین هدف این است که نباید مثل «علی» در آن قطار، سردرگم و ناراحت از اینکه ممکن است چه اتفاقی بیفتد گیر کنید. پس کنترل را به دست بگیرید!