![هفته جهانی ناشنوایان تبریک ندارد!](/Upload/Public/Content/Images/1397/07/08/1942470513r.jpeg)
چگونه میشود به مظلومترین و مغفولترین قشر جامعه تبریک گفت، در حالی که به حداقل حقوق خود حتی در مقایسه با سایر معلولیتها هم نرسیدهاند؟
به گزارش به نقل از ایرنا،ناشنوایان مظلومترین و مغفولترین قشر معلولان ایران هستند، این مهم را حتی میشود از آمار جمعیت ناشنوایان فهمید. سید مرتضی خاتمی، نماینده مجلس و عضو کمیسیون بهداشت و درمان در 13 اسفند 96 در گزارشی گفت که بیش از یک میلیون و دویست هزار نفر دچار اختلال شنوایی هستند و سالانه هفت هزار نفر به این جمعیت افزوده میشود. این در حالی است که دکتر نحوینژاد، معاون توانبخشی بهزیستی سوم مهرماه 97 در مصاحبه با ایرنا آمار ناشنوایان را تنها 245 هزار نفر عنوان کرد. با این وجود، چگونه میتوان باور کرد که ناشنوایان به حداقل حقوق خود حتی در مقایسه با دیگر معلولان رسیده باشند؟
با اینکه قانون حمایت از حقوق معلولان تازه به تصویب رسیده است، اما زبان اشاره که زبان مادری ناشنوایان است، در این قانون وجود نداشته و به رسمیت شناخته نشده است. وقتی زبان اشاره این قشر را به رسمیت نشناسند، چگونه میتوانند ادعا کنند که حداقل حقوق انسانی این افراد را رعایت کردهاند؟ چگونه میتوانند ادعا کنند که ناشنوایان به حداقل فرصتها دست یافتهاند؟
ناشنوایی معلولیت پنهان است و از نظر کارشناسان جزو پیچیدهترین و مشکلترین معلولیتهاست. بنابراین، لازم و ضروریست تا بیشتر به آن توجه شود، اما در کمال تاسف نه تنها توجهی به آن نمیشود، بلکه مورد تبعیض مضاعف نیز واقع شده است.
ناشنوایان از رسانه ملی محروم هستند و هیچکس پاسخگوی این محرومیت نیست. در مدارس استثنایی زبان مادری ناشنوایان تدریس نمیشود و آنان مجبورند زبان مادری خود را در آموزشگاههای آزاد با پرداخت هزینه سنگین که برای خیلی از خانوادهها نیز ممکن نیست یاد بگیرند!
در سازمانها، ارگانها، ادارات دولتی و خصوصی مراکز قضایی، مراکز درمانی، آموزشی، هنری، ورزشی و... هر جایی که شما فکرش را بکنید که کار هر انسانی به آنجا میافتد، رابط یا مترجم زبان اشاره وجود ندارد و ناشنوایان دچار مشکلات عدیدهای در مراجعه به آنها هستند.
در صورت وقوع تصادف یا حوادثی نظیر آتشسوزی، درگیری، اورژانس، نیاز به ماموران انتظامی و ... سامانهای جهت ناشنوایان وجود ندارد تا ارتباط برقرار کرده و مشکل خود را گزارش دهند.
سمعک و کاشت حلزون بسیار گران هستند و هرچند از آغاز سال 97 قرار بود کاشت حلزون برای کودکان زیر شش سال رایگان باشد، اما افرادی با سن بالاتر از این خدمات محروم هستند. نوبت دریافت سمعکهای بهزیستی طولانی است و بهدلیل ارزانی، کیفیت خوبی نداشته و گزارشهایی مبنیبر افت شنوایی افراد بر اثر استفاده از این سمعکها به گوش میرسد.
در بحث استخدام و اشتغال ناشنوایان هم مانند موارد بالا آماری از اشتغال و استخدام آنان وجود ندارد و بیکاری جزو اولین و مهمترین مشکلات و دغدغه ناشنوایان است.
دستورالعملی برای مراکز آموزشی عالی و مدارس برای برخورد و رفتار با ناشنوایان وجود ندارد یا به آن اعتنا نمیشود. اساتید نسبت به دانشجویان ناشنوا بی توجهاند، از دستگاه اف ام استفاده نمیکنند و دانشجویان مانند سایرین نمیتوانند بهره کامل را از کلاسهای آموزشی ببرند.
در بسیاری اماکن عمومی تابلوهای راهنمایی وجود ندارد و ناشنوایان سردرگم میشوند. سینماها برنامهای برای نمایش فیلم با زیرنویس یا زبان اشاره برای ناشنوایان ندارند.
ناشنوایان و سایر معلولان سهمی در کتابهای درسی و بیلبوردهای شهری جهت آگاهیرسانی و فرهنگسازی ندارند و مردم در مواجهه با معلولان بهویژه ناشنوایان نمیدانند چگونه ارتباط برقرار و رفتار کنند.
ناشنوایان همچون سایر اقشار جامعه مالیات پرداخت میکنند، ولی خدماتی در قبال آن دریافت نمیکنند.
حقوق تضیع شده این قشر خاموش بسیار است و نوشتن از آن دردی از آنان دوا نمیکند. باید مردم را نسبت به حقوق ناشنوایان آگاه کرد و از مردم و رسانهها خواست تا نسبت به آن حساس شوند، از مسئولان مطالبه کرده و پیگیر مطالبات باشند.
ضمن ادای احترام به استاد فقید باغچهبان و گرامیداشت هفته جهانی ناشنوایان، از عموم دغدغهمندان حقوق افراد دارای معلولیت تقاضا دارم تا نه فقط در طول این یک هفته و نه فقط با شعارهای خوب، که همیشه در فعالیتهای اجتماعی و در مواجهه با هر تریبونی، پیگیر مطالبات بهحق و قانونی و همچنین صدای فریاد حقخواهی ناشنوایان باشیم.