خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: سفرنامه متفاوت عباسنادری با عنوان «عکس یادگاری با فرعون: یادداشت ها و برداشت های سفر مصر» چندی پیش توسط نشر قو منتشر شد و در کمتر از یکسال به چاپ دوم رسید. عباس نادری، نویسنده، شاعر و مترجم، هر چند مقالات و کتاب های متعددی در در حوزه روابط فرهنگی بین المللی و نیز شعر و نثر ادبی داشته، اما کتاب «عکس یادگاری با فرعون»، نخستین تجربه سفرنامه نویسی اوست. نثر نادری در این کتاب، ریتم خاص خود را دارد. اغلب تعابیر نویسنده عکس «یادگاری با فرعون»، کوتاه، گویا و تاثیرگذار است. آن چه در این کتاب حائز اهمیت است تلاش نویسنده برای ارائه اطلاعاتی درست به مخاطب است. در کنار این تلاش، نگاه شاعرانه و گاه طنز او نیز، به خواندنی تر شدن کتاب، کمکی شایان کرده است. درباره این کتاب با عباس نادری به گفتگو نشسته ایم.
بگذارید ابتدا از انگیزه سفر شما سوال کنم. مصر برای ایرانیهای بسیاری سرزمین اسرار است و شوق قدیمی شما برای این سفرهم در کتاب مشهود است اما فکر میکنم مخاطب این کتاب متوجه نمیشود که شما به چه ترتیبی خود را به این سرزمین رساندید و هدفتان از این دیدار چه بود؟
مانند بسیاری از دیگر مشتاقان سفر به این سرزمین کهن، آرزوی دوران نوجوانی من برای سفر به مصر، به لطف یک دوست که برای مدتی در آنجا سکونت داشت، و پس از مدتی پیگیری و انتظار، محقق شد. البته ناگفته نماند که گرفتن روادید مصر، سخت بود. اما خوشبختانه این فرصت برای من مهیا شد که به آن دیار سفر کنم. هدف از سفر، دیدن جاذبه های تاریخی و مذهبی مصر بود. هر چند، شوربختانه طول سفر کوتاه بود و فرصت دیدار از همه جاذبه های مصر، ممکن نشد. برای دیدن جاذبه های مصر، باید دست کم یک ماه وقت گذاشت.
این نخستین تجربه سفرنامه نویسی شماست اما با موارد مشابه کمی متفاوت است. مثلا شما بیشتر حس خود را روایت کردید تا جزئیات و مشاهداتتان را. پس بهتر است سوال کنم تحت چه شرایطی این یادداشتها و تصاویر ضبط شدند؟
دوست داشتم سفرنامهای متفاوت بنویسم البته نمیدانم چقدر موفق بودهام. در سفرنامه به نظر من پیش و بیش از هر چیز، درستی مطالبی که از یک سرزمین دیگر (که غالبا برای مخاطب ناشناخته است) ارائه میشود، اهمیت دارد. به نظرم انتقال حس، نقشی مهم در پیوند دادن مخاطب به روح سفر دارد. تلاش کردهام تا حد امکان، جزییات و مشاهدات خود را نیز در سفرنامه بگنجانم. ناگفته نگذارم که حجم مشاهدات و میزان یادداشتهای من از این سفر بیشتر است از آنچه که در کتاب منتشر شده است.
شاید در فرصتی دیگر، بتوان بقیه مطالب را نیز به دست چاپ سپرد. اغلب یادداشتهای من در کنار عکس هایی که گرفتهام، معنا می یابند. من نه به عنوان یک عکاس حرفهای، که بنا به دانش ناچیز خودم از عکاسی، از هر بازدید و حس و حالی که داشته ام، عکس گرفتم و علی رغم این که برای استفاده در کتاب، عکسهای بسیار بهتری میشد از جاهای دیگر استفاده کرد، هم ناشر محترم و هم من، بر این نکته متفق بودیم که عکس ها و حس و حال خودم از هر منظره و هر بازدید را منعکس کنم؛ چه این که بی تردید تصاویر از منظر حرفهای، نقص دارد اما قدر مسلم این است که روایتگرِ نگاه راوی کتاب هست. در خصوص نحوه ثبت و ضبط یادداشتهای سفر، با توجه به گستردگی جاهایی که در این سفر کوتاه دیدم، اغلب به نکته برداری در هنگام بازدید از هر مکان، اکتفا می کردم. در مرحله بعد، هر شب علی رغم خستگی زیاد، دست کم یک ساعت به اضافه کردن برخی نکات تکمیلی صرف میشد.
با اتمام سفر، مطالعات تکمیلی دیگرم، به غنای یادداشتها کمک کرد؛ چه این که پیش از سفر نیز ساعتهای مدیدی صرف دانستن درباره مصر و تاریخ آن شد. چنان که پیشتر اشاره کردم، با توجه به این که دادن اطلاعات درست به مخاطب برایم بیش و پیش از هر چیزی اهمیت داشت، تلاش کردم برای هر سطر نوشته، به ویژه آنجا که مطلب به تاریخ پهلو می زد، بعضا دهها صفحه مطالعه کنم. مثالی برایتان میزنم: برای نوشتن درباره شبه جزیره سینا، من علاوه بر مطالعه دست کم دویست صفحه مطلب در اینترنت، سه کتاب به زبان های فارسی، عربی و انگلیسی و دو مقاله به عربی را مطالعه کردم تا بتوانم از دانسته هایم برای شش صفحه در سفرنامه استفاده کنم. در آن شش صفحه البته حجم کامل مطالب به تاریخ تعلق ندارد بلکه لابه لای توصیف حس و حال و مشاهداتم، به تاریخ نقب زده ام. متواضعانه عرض کنم: در برخی سفرنامه ها، غلطهای فراوانی از نظر قضاوتها و ارجاعهای نادرست به خصوص ارجاع های تاریخی وجود دارد که ناشی از کم دقتی و سرسری گرفتن موضوع و یا در خوشبینانه ترین حالت، عدم فرصت کافی برای مرور و بازبینی یادداشت های اولیه است. البته شوربختانه باید گفت که بسیاری از این سفرنامهها اکنون به عنوان یک منبع دست اول، مورد ارجاع است.
کتاب از زاویه مردم شناسی اطلاعات قابل توجهی برای مخاطبان خودش دارد. طیفهای زیادی از آنها از جمله صوفیان مصر را توصیف میکند. شما مهمترین ویژگی این گروه فکری که در مصر هستند را چه دیدید؟
تلاش من، نشان دادن نوع نگاه مردم مصر بوده است؛ البته در حدی که میشد در یک سفر حدودا 10 روزه به آن نزدیک شد. اما با توجه به این که پیش از سفر، فراوان درباره مصر خوانده بودم، این ارتباط سهلتر شد. هر چند باید بگویم تا زمانی که به مصر سفر نکرده بودم، نمیتوانستم حس و حال و خونگرمی مردم مصر را تصور کنم. مردمی که همچون ما، بار تاریخ را بر دوش میکشند و در کنار دین مشترک، همین حس مشترک تاریخی، ما را به هم پیوند میدهد. من به کشورهای عربی زیادی سفر داشتهام. مصری ها اما دیگرگونه اند؛ ویژگی بارز مسلمانان مصر، محب اهل بیت (س) بودن آنان است.
در خصوص صوفیان این کشور باید عرض کنم: آنان نه تنها در مصر که در کل شمال آفریقا، گسترده اند و از نظر جامعه شناختی نیز مطالعات علمی زیادی در خصوص آنان در انجام شده است. صوفیان مصر در کنار سایر اقشار مردم، محب اهل بیت اند و به گرامیداشت مناسبت های مختلف اسلامی به ویژه موالید منسوبان پیامبر اکرم (ص) اهتمام دارند. مثلا شاید برایتان جالب باشد بدانید طریقت های صوفیه در مصر، حتی برای سالگرد هجرت پیامبر اکرم (ص) از مکه به مدینه نیز مراسمی خاص برپا می دارند. در قاهره، اغلب این مراسم در مسجد الحسین (ع) برپا می شود.
آقای نادری بخش قابل توجهی از مطالب این کتاب درباره متوفایان مقدس در میان شیعیان نیز هست. تجربه همزیستی مسالمت آمیز میان مسلمانان و مسیحیان و یهودیان در مصر میتواند برای مخاطب سفرنامه شما بسیار جذاب باشد که البته در این کتاب کم دربارهاش صحبت شده است. شما در این زمینه نکته تازهای برای گفتن دارید؟
مرقد تعداد زیادی از فرزندان و نوادگان پیامبر اکرم (ص) در مصر است. در کنار اکثریت مردم مصر که مسلمانند، یهودیان و مسیحیان نیز در مصر قدمتی دیرینه دارند و زیست مسالمت آمیز، بارزترین ویژگی آنان است. مسیحیان مصر به «قبطی» شهره اند. خیابان «ماری جرجیس» قاهره، بسیاری از بناهای تاریخی قبطیان مصر را در خود جای داده است. بارزترین شخصیت مسیحیان مصر، پطروس غالی دبیرکل اسبق سازمان ملل متحد بود که بهمن ماه سال 1394 در قاهره درگذشت. پدرش نیز در اوایل قرن بیستم، نخست وزیر مصر بود. یهودیان نیز قدمت زیادی در مصر دارند و در همین خیابان ماری جرجیس که عرض کردم، یک کنیسه قدیمی یهودیان، پشت یک مسجد بسیار مشهور واقع شده است. به این منطقه یعنی منطقه «قصر الشمع»، «مجمع الادیان» هم می گویند. درست مانند خیابان سی تیر در تهران. پیروان ادیان در مصر، طی قرون متمادی، راه های زیست مسالمت آمیز را آموختهاند. نکتهای را هم اضافه کنم: مسیحیان مصر، برخی اعیاد مانند عید فطر را حتی با نصب پارچه نوشته در مکان های محل برگزاری نماز عید و... به مسلمانان تبریک میگویند.
بسیار دیدم که در کتاب گفته شده مصریها از ایرانیها استقبال زیادی میکنند و تکریمشان میکنند. این تجربه برای شما چطور وصف شد و فکر میکنید علتش در چه بوده است؟
حتی یک بار هم به خاطر نمیآورم که به نقطه ای در مصر اعم از قاهره، اسکندریه، سوئز، شبه جزیره سینا و... رفته باشم و خونگرمی مصریها و لطفشان به عنوان یک ایرانی، شاملم نشده باشد. علت آن بیش و پیش از هر چیز، به نظرم محب اهل بیت (س) بودن مصریان است. این عامل مهم، در طول قرون متعدد، رشتههای مودتی دیرین میان ایران و مصر تنیده است. مصری ها به شدت پیگیر اخبار و تحولات ایران هستند.
بخش مهمی از کتاب به معرفی مکانهای مقدس مسلمانان در مصر پرداخته است. آداب زیارت در آنجا با آنچه ما در ایران داریم چقدر متفاوت است؟
تا جایی که من متوجه شدم، آداب زیارتشان تفاوت زیادی با ایران ندارد. اغلب، به ضریح دست میکشند و ذکر میگویند. اما خواندن زیارتنامه، مانند ایران مرسوم نیست و یا حداقل بروز و ظهور چندانی برای یک غیرمصری ندارد. در زیارتگاهها، اغلب بیتوته میکنند و ذکر میگویند. برگزاری جشنها و موالید ائمه و فرزندان و نوادگان پیامبر (ص) در مصر، بسیار مرسوم و نیز مفصل است. مثلا در یکی از زیارتگاهها در قاهره یعنی در زیارتگاه «سیده نفیسه» از نوادگان حضرت امام حسن (ع)، اطلاعیهای دیدم مبنی بر برگزاری یک هفته تمام جشن و شادمانی میلاد آن حضرت. ناگفته نگذارم مصریها، بسیار به حضرت «سیده نفیسه» اعتقاد دارند و معتقدند هر کس در مرقد او به صدق توسل جوید، حاجت خود را می گیرد. در مطلبی خواندم که مصریها، بیش از دو هزار مناسبت را با عناوین اعیاد، موالید مذهبی و بومی جشن میگیرند.
در ماه محرم هم هستیم. درباره ارادت مصریان به امام حسین(ع) و حضرت زینب (س) و باورهای آنها به این امام و نیز احیانا مراسمهای عزداریشان برای ایام شهادت نکتهای هست که علاوه بر متن کتاب بفرمایید؟
از زمان فاطمیان تا کنون برپایی مراسم مذهبی برای حضرت امام حسین (ع) فراز و نشیب های زیادی داشته است. در زمان فاطمیان، بازارها در روز عاشورا تعطیل میشد و دسته های عزاداری برای آن حضرت به راه می افتاد. شاید برایتان جالب باشد بدانید پیشتر، شیعیان غیرعرب در قاهره در حوالی زیارتگاه «رأس الحسین» سکنی میگزیدند. اینان در ایام محرم و به ویژه عاشورا، مکانی ویژه در زیارتگاه «رأس الحسین» داشتند و یکی از مداحان، برایشان به زبان فارسی، مرثیه سرایی میکرد. چون زمان سفرم به مصر مقارن با ایام محرم نبود، مشاهدهای از برگزاری مراسم عزاداری برای ایام شهادت حضرت امام حسین (ع) نداشته ام.
فکر میکنید یک مصری اگر به ایران سفر کند مثل شما شیفتگی و دل مشغولی برای نوشتن خواهد داشت و سوژه پیدا خواهد کرد؟
بدون تردید. ایران برای بسیاری از مردم مصر نیز کشوری است ویژه. در گفتگو با مردم مصر می توان به وضوح اشتیاقشان برای دانستن از ایران و سفر به کشورمان را دریافت.