ماهان شبکه ایرانیان

حس ششم چیست و آیا دلیل علمی برای اثبات این حس وجود دارد؟

حس ششم دیگر کلمه‌ نامانوس و عجیبی در محافل نیست. دیگر این روزها همه از این لفظ استفاده می‌کنند و اغلب در دنیای سینما و بازی‌های ویدیویی نیز از المانی به نام حس ششم برای خلق یک قصه جذاب بهره‌برداری می‌شود

حس ششم چیست و آیا دلیل علمی برای اثبات این حس وجود دارد؟

حس ششم دیگر کلمه‌ نامانوس و عجیبی در محافل نیست. دیگر این روزها همه از این لفظ استفاده می‌کنند و اغلب در دنیای سینما و بازی‌های ویدیویی نیز از المانی به نام حس ششم برای خلق یک قصه جذاب بهره‌برداری می‌شود. ولی کمتر کسی دنبال این موضوع رفته آیا حس ششم از جنبه علمی توجیهی دارد یا خیر. در این یادداشت به سراغ این موضوع بحث‌برانگیز رفتیم تا بلکه اطلاعاتی هر چند کم از حس ششم به دست بیاوریم.

حواس بشر به پنج دسته تقسیم می‌شود: بینایی، شنوایی، لامسه، بویایی و چشایی. این حواس را تحت عنوان حواس پنج‌گانه می‌شناسیم. احساساتی که اگر حتی یک مورد دچار نقصان شود، سلامتی‌مان ممکن است به خطر بیفتد. در کنار حواس پنج‌گانه، موارد دیگری نیز وجود دارد که سازمان علوم ملی امریکا آنها را در رده «شبه علوم» (Pseudoscience) طبقه‌بندی می‌کند.

 حس ششم

شاید بپرسید شبه علم یا سودوساینس به چه معناست

شبه علم تعریف می‌شود به باورها و اعتقاداتی که هنوز به روش علمی و آزمایشگاهی به اثبات نرسیده‌اند. علم می‌گوید چیزی را باید قبول کنیم که در درجه اول آن را با حواس پنج‌گانه خود حس کنیم. پس هر آنچه که از لحاظ علمی به ثبت نرسیده، به عنوان شبه علم می‌دانیم.

سودوساینس یا همان «شبه علم» یکی از دغدغه‌های پژوهشگران و دانشمندان در کشورهای پیشرفته است. محقق باید با برخی از باورهای حاکم بر علوم مختلف بجنگد. یا اینکه در نهایت مجبور می‌شود برخی از این باورها را قبول کند. سودوساینس صرفا محدود به علوم پزشکی نیست و می‌تواند سایر علوم را نیز درگیر کند. تعارض‌های بین مقالات علمی و مفاهیم موجود در سودوساینس، همیشه یکی از بخش‌های جذاب در مباحثه‌های مختلف است. سازمان علوم ملی امریکا حواس غیرحسی نظیر مفهوم «حس ششم» را جزو شبه علوم طبقه‌بندی می‌کند.

حس ششم

ماجرا اینجاست ایده حس ششم از یونان باستان شروع شد

قبل از اینکه نهادها و سازمان‌های مختلف به تحقیق درباره حس ششم بپردازند، در زمان‌های دور فردی فیلسوف در یونان باستان روی این مسئله فکر کرد. او کسی نبود جز ارسطو؛ فردی که جزو شاگردان مورد علاقه افلاطون محسوب می‌شد و ایده‌های افلاطون را با تغییرات اساسی به خورد مریدانش می‌داد. ارسطو اعتقاد داشت حواس بشر را نباید فقط به پنج حس محدود کرد. حواس دیگری نیز در انسان وجود دارد که شاید هر فردی به همین راحتی توان درکش را نداشته باشد. صرفا چون با اندام‌های دریافت کننده حواس پنج‌گانه خود نمی‌توانیم آن حس را تجربه کنیم، دلیلی ندارد به ضرس قاطع بگوییم وجود ندارد.

ارسطو به عنوان فیلسوفی که همیشه دوست داشت مسائل پیرامونش را تحلیل کند، سعی داشته تا خارج از چارچوب ذهنی هر انسان معمولی دیگر به تفکر بپردازد. به عنوان مثال او اعتقاد داشت همه چیز از آب، آتش، هوا و خاک آفریده شده. ولی پس از مدتی اعتقاد پیدا کرد عنصر پنجمی نیز به نام «اثیر» وجود دارد که اجرام آسمانی از آن خلق شده است.

البته با اینکه ارسطو به شدت درگیر نشر مباحث متافیزیکی بود، خیلی از مفاهیم وی بر پایه و اساس اشتباهی منتشر شد. به عنوان مثال او تا پایان عمرش اعتقاد داشت اقیانوس هند یک دریاچه است. به همین خاطر مخالفین ارسطو اعتقاد دارند او دست‌پرورده‌ افلاطون است و سخنان استادش را با تحریف برای بقیه تعریف کرده. ولی با قبول اینکه مفهوم «حس ششم» از دیرباز تا به امروز وجود داشته، باز برمی‌گردیم به خانه اول. آیا اثباتی برای حس ششم وجود دارد؟

حس ششم

حس ششم، قدرتی برای درک ماورالطبیعه؟

این باور وجود دارد حس ششم، یک توانایی برای درک ماورالطبیعه است. حال احتمال دارد ماورالطبیعه صرفا به یک بعد دیگر محدود شده یا حتی جهان‌های دیگری را در بر بگیرد. این حدس و احتمال وجود دارد انسان با به کارگیری حس ششم قادر خواهد بود دنیای نادیده‌ها را درک کند. روشن‌بینی و پیشگویی نام‌های دیگری است که از گذشته تا به امروز به حس ششم نسبت داده شده و معلوم نیست پیشگوها بر اساس چه علم و منطقی، خبر از آینده انسان‌ها می‌دهند.

برخی نیز اعتقاد دارند حس ششم صرفا برای درک ارواح، فرشتگان و شیاطین در وجودمان قرار گرفته. این دسته از افراد سعی دارند تا این قابلیت ابهام‌برانگیز را به مذهب و توجیه‌های دینی نسبت دهند. آنها معتقدند با تزکیه روح، فرار از اجتماعات انسانی و تغذیه گیاهی می‌توان در درازمدت چشم بصیرت خود را فعال کنند. با فرض پذیرش ارتباط حس ششم با خداشناسی، طبیعتا باید این قضیه را نیز قبول کنیم که احتمالا عارفان دینی فارغ از نوع مذهب‌شان، ممکن است از توانایی‌های ماورایی نظیر حس ششم بهره می‌برند.

حس ششم

حس ششم حتی در دین اسلام نیز دیده می‌شود

روایتی از امام باقر (ع) نقل شده که وقتی انسان می‌خوابد، روحش به آسمان رفته و با ارواح دیگر در ارتباط است (بحار الأنوار، ج‏58، ص32). با فرضِ قبولِ اعتبار این روایت، امامان معصوم به صورت غیر مستقیم اعتقاد دارند دنیاهای دیگری نیز وجود دارد. کماکان اینکه در حال حاضر پژوهشگران غربی، تئوری‌های مختلفی برای اثبات جهان‌های چندگانه را بررسی می‌کنند. به همین خاطر از دید دین اسلام، گویا ما به عنوان اشرف مخلوقات حواس دیگری نیز داریم که به صورت بالقوه در وجودمان نهادینه شده. اینکه انبیا، ائمه و اولیا قادر بودند پیشگویی‌های دقیقی نسبت به رویدادهای آینده داشته باشند، به ارتباط آنها با ماورا بر‌می‌گردد. احتمالا آنها به واسطه حس ششم قادر بودند ماورای این دنیا را درک کنند؛ ماورا و بُعد دیگری که ارسطو به آن اعتقاد داشته. دنیای ماورا در زبان اسلام، به عوالم تجرد شناخته می‌شود. دقت کنید که لفظ «عوالم»، جمعِ واژه‌ «عالم» به معنای جهان است. آیا با منطق ارسطویی می‌توانیم نتیجه بگیریم اگر «جهان‌های» دیگری در کیهان وجود دارد، پس ما هم از «حواس» حسی بیشتری بهره می‌بریم و خودمان خبر نداریم؟

حس ششم

علم تا به امروز برای اثبات حس ششم به کجا رسیده؟

هنوز دلیل این موضوع مشخص نشده چرا خانم‌ها تجارب بیشتری نسبت به حس ششم گزارش کرده‌اند. در طول تاریخ، گزارش‌های زیادی وجود دارد که افراد مختلف باور داشتند آینده را می‌بینند یا حتی با فرشته‌ها، اجنه و شیاطین در ارتباط هستند. معمولا آخر کار این دسته از افراد به تیمارستان ختم می‌شد. چرا که در بیماری اسکیزوفرنی (چندشخصیتی) به وضوح تغییر رفتار بیمار به گونه‌ای است که فکر می‌کنیم بیمار با ماورالطبیعه در ارتباط است. بیماران اغلب از قدرت‌های ویژه خودشان نظیر حس ششم صحبت می‌کنند. ولی شاید بپرسید از کجا معلوم در حال حاضر علم پزشکی اشتباه نمی‌کند و آنها واقعا «بیمار» نباشند؟

طی یک پژوهش مروری، میزان ابتلای افراد مقیم در کشورهای مختلف به اسکیزوفرنی بررسی شد. محققین در نهایت به این نتیجه رسیدند افزایش قابل توجه جمعیت و پیری در جامعه، احتمال ابتلا به اسکیزوفرنی به خصوص در کشورهای نه چندان قدرتمند از لحاظ اقتصادی را افزایش می‌دهد.

حس ششم

در کتاب طب داخلی هریسون، در فصل مربوط به حافظه اینگونه بیان می‌شود حس ششم در ارگانی درون مغز باید وجود داشته باشد. در این کتاب معتبر پزشکی، این ارگان حسی تحت عنوان مرکز فرا تطبیقی (SMC) نامیده می‌شود. این ارگان حسی از نورون‌ها (یا گروهی از نورون‌ها) تشکیل شده که فرآیند پردازش حافظه را در درون مغز انجام می‌دهد. مرکز فرا تطبیقی به اندام‌های دریافت‌کننده حواس پنح‌گانه یعنی چشم، گوش، بینی، زبان و پوست وابسته نیست و عملکردی کاملا جدا نسبت به این اندام‌ها باید داشته باشد.

آگاهی و درک ما از دنیای اطرافمان به واسطه اندام‌های حسی است که نام بردیم. پیام عصبی از همان مسیرهای عصبی که داده‌ها وارد مغز شده، معمولا از چند مسیر مشخص نیز خارج می‌شود. نورون‌ها در این بخش از کتاب هریسون به دو دسته نورون‌های آزاد و منجمد تقسیم می‌شوند. سلول‌های عصبی آزاد دخلی به فرآیند درک یا دانش نسبت به یک موجود ندارد. از آن سو، نورون‌های منجمد به صورت فعال در پردازش حافظه دخالت دارند. این دسته از یاخته‌های عصبی ممکن است فعال یا غیرفعال باشند.

حس ششم

مغز تشکیل شده از لوب‌های مختلف که پیام‌های مشخصی را ارسال یا دریافت می‌کند. این لوب‌های مغزی، به نوعی ایستگاهی برای پردازش پیام‌های حواس پنج‌گانه است. حال تصور کنید نورون‌های منجمد داده‌هایی را دریافت می‌کنند. سوال بحث‌برانگیز اینجاست محرک این داده‌ها چیست (یا کیست) و چرا این حس در افراد تفاوت دارد. به عنوان مثال شما تصویری از یک موجود یا یک فرد را جلو روی خود می‌بینید که دوست‌تان به هیچ عنوان متوجه‌اش نمی‌شود. یا شما صدایی را می‌شنوید که هیچ فرد دیگری توان شنیدنش را ندارد. محرکه‌های این رویدادها چه چیزهایی هستند؟

پروفسور کینگ وای یائو در طی پژوهشی، سلول‌های گانگلیونی شبکیه موش‌ها را بررسی کرد. او یک درصد از سلول‌ها را حاوی ملانوپسین گزارش می‌کند. رنگ‌دانه‌ای که به سلول‌ها اجازه می‌دهد نور را همانند سلول‌های استوانه‌ای یا مخروطیِ موجود در بافت چشم جذب کنند. ماجرا اینجاست این سلول‌های گانگلیونی حساس به نور، وظیفه درک بینایی را بر عهده ندارند. یعنی برای درک آنچه در دنیای واقعی می‌بینیم تاثیرگذار نیستند. با این حال پیام‌های به دست آمده از این سلول‌های گانگلیونی باید به نقاطی از مغز فرستاده شود. یائو اعتقاد دارد سیگنال حاصل از سلول‌های گانگلیونی باید روی ساعت بیولوژیکی بدن تاثیرگذار باشد.

حس ششم

ولی علم مدرن، تعریف دیگری برای حس ششم در نظر گرفته

دکتر هِیسِلتاین، نویسنده  وب‌سایت معتبر «روان‌شناسی امروز»، برای حس ششم تعریف دیگری در نظر گرفت. او اعتقاد داشت پدیده آموزش ضمنی (Implicit Learning) همان حس ششم است که از آن حرف می‌زنیم. برای درک آموزش ضمنی فرض کنید در اتاق خواب خودتان، پشت سیستم کامپیوترتان مشغول به کار هستید. پدرتان راس ساعت 3 بعد از ظهر از سر کار به خانه می‌رسد و در را باز می‌کند. سپس به سمت اتاق شما روانه می‌شود تا حالتان را بپرسد. ناخودآگاه‌تان سعی می‌کند این الگوی رفتاری را با تمام محرکه‌هایش حفظ کند. در دفعات بعد، همزمان با شنیدن صدای باز شدن درِ خانه قادر خواهید بود موقعیت لحظه به لحظه پدرتان را در بیرون از اتاق‌تان «درک» کنید و همزمان با ورودش به اتاق، شما از جایتان بلند می‌شوید تا سلام کنید. این پدیده، آموزش ضمنی است که هِیسِلتاین از آن صحبت می‌کند. وی همچنین توضیح می‌دهد ما قادر هستیم بین حالات واقعی و تصنعی چهره افراد مختلف نیز تفاوت قائل شویم. چرا که برای هر رفتار واقعی، یک الگوی استاندارد در گوشه ذهنمان حک شده است.

حس ششم

و اما آخرین درک از حس ششم برمی‌گردد به یک ماجرای قدیمی که همه با آن آشنا هستیم. درک مغناطیسی (Magnetoreception) قابلیتی است که حیوانات مختلف نظیر سگ و سایر پرندگان برای بقای خود به راحتی از آن استفاده می‌کنند. محققین اعتقاد دارند انسان هم می‌تواند مثل حیوانات از این قدرت استفاده کند ولی چگونه؟ به چه طریقی؟ جو کِرشِوینک، ژئوفیزیست مطرح امریکایی روی نمونه‌های انسانی به تحقیق پرداخته و اعتقاد دارد این توانایی در انسان‌ها نیز وجود دارد.

این دانشمند برای جلوگیری از تاثیر متغیرهای مداخله‌گر، یک قفس فارادی طراحی کرد و سوژه‌های خود را درون این قفس قرار داد. سپس یک میدان مغناطیسی راه انداخت تا به عنوان محرکه، مغزِ سوژه‌ها را نسبت به میدان مغناطیسی تحریک کند. این میدان متحرک بر اساس میدان مغناطیسی زمین طراحی شد. بنا بر ادعای محقق، دستگاه ثبت کننده امواج مغزی یا همان انسفالوگراف (EEG) به یکباره کاهش امواج آلفا را به ثبت رساند. کاهش این نوع موج در مغز این مفهوم را می‌رساند که فرد در حال خوابیدن است. این سرنخ فعلا دلیلی برای اثبات حس ششم نیست. کِرشِوینک صرفا توانسته ثابت کند میدان مغناطیسی زمین روی مغز ما اثراتی دارد که از آن بی‌اطلاعیم.

در هر صورت حس ششم از گذشته تا به امروز جزو اسرارهای آفرینش‌ بشر محسوب می‌شود. از دانشمندان حوزه علوم پزشکی گرفته تا فیلسوف‌های مختلف، همگی در تلاش هستند تا به نوعی حواس پنج‌گانه را در انسان به تعداد بیشتری ارتقا دهند. فارغ از دیدگاه‌های مذهبی آیا فکر می‌کنید علوم مدرن در دنیای حال حاضر قادر است حس ششم را به جهان ثابت کند؟

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان