به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، پنجمین نشست «یکشنبههای کتابخانه ملی»، روز یکشنبه 27 آبان، در تالار نسخ خطی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران با حضور چهرههایی چون احمد سمیعی گیلانی، سیدعلی آل داود، سیدصادق سجادی، ناصرالدین پروین، ناهید بنی اقبال، محمدرضا نوراللهیان، علی رواقی، اکبر ثبوت، نجفقلی حبیبی، نورالله مرادی و ولیالله محرابی برگزار شد.
در این مراسم قاسم انصاری درباره توفیق سبحانی اظهار کرد: میخواستم راجع به کارهای آقای سبحانی حرف بزنم ولی در محضر بزرگان کار مشکلی است، به همین خاطر درباره اخلاق و محسنات آقای توفیق سبحانی سخن میگویم. من بیش از نیم قرن است که به ایشان ارادت دارم و رفاقت دارم. سبحانی در دوستی خیلی ثابتقدم و باگذشت است. یادم هست زمانی که خبر فوت یکی از همکلاسیهایش، نورالدین مقصودی، را شنید با من تماس گرفت و گفت میخواهم در تشییع جنازه او حضور داشته باشم. برف سنگینی آمده بود و بلیت هواپیما هم نبود ولی آقای سبحانی با مکافات هر طوری بود دو بلیت از دو مسافر خرید و ما راهی تبریز شدیم و در تشییع جنازه شرکت کردیم. یادم هست او خیلی متاثر بود که یکی از همکالاسیهای خود را از دست داده است. اصولا سبحانی به غم خوری دوستان مشهور است.
او افزود: توفیق سبحانی اگر در شادی رفقا شرکت میکند در غمها و گرفتاری های آنها نیز قطعا حضور دارد و هر کاری از دستش بربیاید انجام میدهد. او نسبت به استادنش همیشه علاقمند و قدردان بود و هر کدام از کتابهایش را به یکی از اساتید خود تقدیم کرده است. همچنین اعتقادات مذهبی بسیار محکمی دارد ولی به هیچ وجه اهل ریا و تظاهر نیست.
انصاری سپس با اشاره به کتاب «مناقب العارفین» افلاکی گفت: این کتاب به فارسی خیلی روان نوشته شده و شرح حال ارزندهای هم در آن آمده که مختصر و مفید است. اغلاط چاپی منابع نیز برطرف شده است. به طور کلی کارهای علمی توفیق سبحانی خیلی اخلاقی و عاطفی است؛ مثلا کتاب مجموعه مقالاتشان را «برگهای بادآورده» نامگذاری کرده که دوستی این نام ر ابه او پیشنهاد داده و آقای سبحانی هم در مقدمه از آن دوست تشکر کرده است. یکی دیگر از کارهای زیبایی که انجام داده این است که در یکی از سفرهایشان به هند به مقالهای از استادی هندی برخوردهاند که تلاش داشته شمس را هندی بداند. ایشان هم مقالهای نوشتهاند و به آن استاد هندی متذکر شدهاند که لطف کنید اجازه دهید شمس تبریزی باقی بماند.
او در ادامه بیان کرد: همایشی در تبریز برگزار میشد که آقایان موحد، محقق و سبحانی آن را برگزار میکردند. من گفتم آقای محقق مثل مولانا خراسانی هستند و آقایان موحد و سبحانی مثل شمس، تبریزی. حالا یک خراسانی و تبریزی دارند یک خراسانی و تبریزی دیگر را معرفی میکنند. ایشان یک مثنوی دارد که اداره ارشاد چاپ کرده و تورق آن نشان میدهد که چقدر زحمت کشیده است. یک روز من را ساعت چهار صبح بیدار کرد که بلند شو میخواهم جای خوبی ببرمت. پیاده راه افتاد و من هم دنبالش. مصداق آن بیت رشتهای بر گردنم افکنده دوست/ میبرد آنجا که خاطرخواه اوست. چند باری هم از نفس افتادم تا بالاخره رسیدیم به جایی که یک نسخه خطی نگهداری میکردند و آن را دیدیم. دکتر سبحانی اما کارش را نه به رخ مصححین بعدی کشید نه گله کرد که چرا از او و کارش ذکر خیری نشده است. گذشت خیلی مهم است. من خودم اگر ببینم جملهای از من نقل شده و دیگران بدون ذکر نام من آن را به کار بردهاند به شدت ناراحت میشوم. دکتر سبحانی 130 نسخه را خواند و بعد مثنوی را تصحیح کرد و این کم لطفی ست که دیگران از ایشان نامی نبرند.
انصاری خاطرنشان کرد: سبحانی مدیرگروه دانشگاه پیام نور بود، آن زمان ادبیات فارسی 150 واحد بود. او گاهی پای پیاده میرفت تا استادی را ببیند و از او بخواهد که در این زمینه تالیف کند. کتابهایی که در اختیار دانشگاه هم قرار گرفت و آنقدر خوب بود که بارها درخارج تجدید چاپ شد. دکتر سبحانی همچنین چند کتاب در حوزه ادبیات ترجمه کرده که یک رمان هم در این میان به چشم میخورد. ایشان مرد خیلی ذوقیست و اگر ببیند اثر میتواند به درد مردم بخورد حتما آن را تالیف یا ترجمه میکند.
انصاری همچنین گفت: در روزهایی که زندهیاد دکتر مرتضوی خانهنشین بود دکتر سبحانی جزو معدود کسانی بود که در خانه مرتضوی به رویش باز بود. او هم روزهای سختی را میگذراند. خانهنشین بود و دیگر از آن احترام برخوردار نبود. خدا بیامرزدش، رئیس دانشگاه تبریز بود و تالیفات ارزندهای داشت. اغلب حافظپژوهی را بعد از دکتر مرتضوی شروع کردند و دکتر سبحانی در تمام آن روزهای سخت در کنارش بود.
در ادامه این جلسه «توفیق سبحانی» که شنبه 26 آبان، هشتاد ساله شد برای دوستداران خود گفت: از کتابخانه ملی بسیار ممنونم و همچنین از دوست گرامیام آقای انصاری مطالبی را شنیدم که خودم فراموش کرده بودم. او مرا به عرش برد و حالا به فرش آمدن کار دشواری است. باید از دوستان زیادی یاد بکنم. جناب محقق، استاد بلخاری و یادی میکنم از افرادی که مرا به این شاهراه هدایت کردند. یکی عمویم بود عبدالعلی هاشمی که مردی خوشخط و شاعر بود. همچنین معلمم در تبریز سنجر باتمانقلیچ و البته استاد محجوب و آریانپور.
او همچنین گفت: آقای انصاری یادی از استاد مرتضوی کردند. دیدن او خیلی ساده نبود ولی به من اذن دخول داده بود. یک بار به من گفت دلم میخواهد آقای سمیعی گیلانی را ببینم. از آن طرف هم استاد سمیعی اظهار علاقه کردند که دکتر مرتضوی را ببینند. من هم پیشنهاد دادم که به خانه او برویم. استاد مرتضوی وقتی ما را دید پیشانی استاد سمیعی را بوسید. به منزلشان رفتیم و باب درددل باز شد. استاد سمیعی به ایشان گفت حیف است که در این خانه به روی جوانان بسته باشد و استاد مرتضوی گفت آقای سبحانی شاهد است که در این کلبه توفانزده به روی دوستان هیچ وقت بسته نبوده است. آخر سر که میخواستیم بیاییم دکتر مرتضوی بیتی از حافظ خواند: طراز پیرهن زرکشم مبین چون شمع/ که سوزهاست نهانی میان پیرهنم. یادم هست وقتی از خانه بیرون آمدیم هر دو در سکوت چند کیلومتری پیادهروی کردیم و با این که آقای سمیعی انسان محکمیست من دیدم که گوشه چشمهایشان پر از اشک شده است. خدا آن مرد بزرگ را بیامرزد.
در ادامه مراسم حسن انوشه درباره اسماعیل کهرم اظهار کرد: من با دکتر کهرم در درون جنگل آشنا شدم. علتش این است که ایشان جنگلشناس هستند و من جنگلنشین. همان جا دیدم که انسان بسیار فرهیخته و در کار خود داناست. بعدها که دوباره دیدار میسر شد متوجه شدم که او همچنان بر همان سادگی و پاکی است که دفعه اول در اودیده بودم. در تلویزیون گهگاه میدیدم که درباره طبیعت و جانوران صحبت میکند. او به معنای واقعی نگران محیط زیست است و یکی از کسانی است که از نابودی شدن دماوند با ساختوسازهای غیرقانونی جلوگیری کرد.
این استاد ادبیات ادامه داد: اسماعیل کهرم بسیار ایراندوست است و هر کجا میرود دغدغه حفظ ایران را دارد. ایشان تمام ایران را دیده و یک بار شنیدهام که دو تن از محیطبانان که با دزدهای چوب جنگل درگیر شده و یکی از سارقان چوب را کشته بود به مدد همت او از قصاص نجات پیدا کردند. دکتر کهرم به سختی دیه را جور کرد و این دو محیطبان را از قصاص رهانید. آقای کهرم باید 50 سال زودتر به دنیا میآمد تا جلوی ویرانی طبیعت ایران را بگیرند.
و بعد، «اسماعیل کهرم» با حاضران سخن گفت. او از پرنده محبوب خود، چکاوک آسمانی نام برد و گفت: این پرنده که حتی حمدالله مستوفی نیز از آن نام میبرد، وقتی به پرواز درمی آید، 60 بار در ثانیه بال میزند تا خود را در هوا ثابت نگه دارد. او در یک ربع، حدود 100 هزار نغمه میخواند. هدف او این است که صدایش به گوش پرنده ماده برسد. زیرا تنها پرندههای نر هستند که می خوانند و اعلام میکنند که خانواده ندارند، قلمرو دارند، سالم هستند و دنبال زوج میگردند. آنها از اوایل اسفندماه از نواحی جنوب ایران حرکت میکنند تا به بالا میرسند. اگر مادهای پیدا شد، باهم درجا بال میزنند و پایین میآیند و زیر سنگی یا بوتهای پنهان میشوند اما تا دو روز جفت گیری نمیکنند. سپس، پرنده ماده، 4 تا 7 تخم میگذارد و پس از 9 روز جوجه میشود. جوجهها هم پس از 9 روز، آماده پرواز میشوند.
او ادامه داد: این جوجهها نیاز به طبیعت دارند برای پرواز اما انسانها با ساخت جاده، ساختمان، فرودگاه و گسترش شهرها به جنایت علیه حیات زدهاند. ولی آنها هم حق حیات دارند چون اگر وجودشان لازم نبود، اساسا به وجود نمیآمدند. هریک از موجودات نفعی دارند و کار شکاربان یا محیطبان حفظ آنهاست. همه موجودات عضوی از سلسله تارعنکبوتگونه حیات است و حتی انسان هم توسط مرگ شکار میشود و باید که این سلسله را حفظ کرد.
کهرم سپس بیان کرد: در انگلیس، در یکی از پارکهای ملی، یکی از استادان محیط زیست، وقتی دید یکی از دانشجویان چیزی از روی زمین برداشت تذکر داد و گفت: ما حق نداریم آنچه در طبیعت و ازجمله پارک ملی هست را به خواست خودمان حذف کنیم. اما ما در ایران، در پارک ملی خجیر، 21 بولدوزر را به جان طبیعت میاندازیم و یا در حوالی دریاچه پریشان، از سرگرم بودن مردم به عزاداری محرم سوءاستفاده میکنند.
این فعال محیط زیست از محیطبانانِ شهید هم یاد کرد و گفت: 123 تن تا به امروز شهید شدهاند؛ کسانی که همه عاشق ایران بودند اما با گلوله بی خردی از میان رفتند. آنان که عمر خود را صرف حفظ محیط زیست صرف کرددن و میکنند. وقتی رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در دولت فعلی میگوید «نباید مساله مهم و اساسی آب را قربانی یوزپلنگ کنیم»، باید چه گفت. اینها همه دلمردگی میآورد.
او همچنین درباره وضعیت نشر کشور و اینکه چرا کتاب تازهای منتشر نمیکند، بیان کرد: چند سال پیش یک کتاب درباره حیات وحش ایران در انگلیس نوشتم که هم اکنون در سایت آمازون به فروش میرسد و حقالتالیف مرا هرروز واریز میکند اما در ایران، از من با داشتن یک کتاب برنده جایزه کتاب سال، ناشر میخواهد تا هزینه چاپ اول را پرداخت کنم.
در ادامه، محمدعلی همایون کاتوزیان در پیام ویدئویی خود گفت: از اینکه قدم رنجه کردید تا تولد بنده را یادآوری کنید، بسیار سپاسگزارم. در وهله اول باید از کتابخانه ملی ایران سپاسگزار بود که امکان این گردهمایی را فراهم کردند. ولی همین که چنین جمع فرهیختهای برای این منظور در یک مرکز مهم علم و دانش و فرهنگ و ادب گرد آمده است، اسباب افتخار است. به قول سعدی: «ما که باشیم که اندیشه ما نیز کنند». بنده که قدرت و مقامی ندارم پس لابد این لطف و مهربانی به پاس دهها سالی است که برای شناخت تاریخ و فرهنگ و جامعه ایران کوشیدهام . من پیوسته ایران، مردم ایران و بهروزی آنان را در خاطر داشتم و از این رو زندگانی خود را برای شناخت آنها وقف کردم و بضاعات مزجات ناشی از آن را نیز در طبق اخلاص نهادم. شاید بدانید که من بیشتر عمر خود را در خارج از ایران گذراندم اما می توانم صادقانه و صمیمانه بگویم که در این مدت روزی نبوده که از یاد وطنم غافل بوده باشم. نظریات من درباره تاریخ، جامعهشناسی تاریخی و اقتصاد سیاسی ایران همه گواه این مدعاست و همچنین است کتابهایی که درباره سعدی شیرازی، صادق هدایت و محمدعلی جمالزاده تالیف کرده و پژوهشهای گوناگونی که درباره انقلاب مشروطه و سیر شاعران عصر آزادی انجام دادم . عرض دیگری ندارم جز اینکه بگویم به قول صائب تبریزی: «بس که دارم انفعال از بی وجودیهای خویش/ آب گردم چون کسی از خاک بردارد مرا».
سپس، فرهاد طاهری نکاتی را درباره این استاد مطرح کرد: کاتوزیان متولد 26 آبان 1321 در تهران، دیپلم خود را در دبیرستان البرز گرفت. یک سال در دانشگاه تهران درس خواند و سپس برای تحصیل در رشته اقتصاد راهی انگلیس شد. در سال 1346 از دانشگاه بیرمنگام لیسانس، در 1347 از دانشگاه لندن فوق لیسانس و در 1363 از دانشگاه کانتربری دکتری گرفت و از 1347 تا 1365 در انگلیس، ایران، کانادا و آمریکا استاد اقتصاد بوده است. او سالهاست پژوهشگر در کالج سنت آنتونی و عضو علمی موسسه شرقشناسی دانشگاه آکسفورد است و 26 کتاب به زبان فارسی و 11 کتاب هم به زبان انگلیسی از او منتشر شده است.
او در ادامه درباره آخرین کتاب کاتوزیان گفت: «خلیل ملکی؛ چهره انسانی سوسیالیسم ایرانی» (Khalil Maleki: The Human Face of Iranian Socialism) در سال 2018 در لندن و در 297 صفحه چاپ شده است. این کتاب که به محمد توکلی طرقی اهدا شده است، پس از پیشگفتار، فصولی با عناوین دوران خلیل ملکی، خلیل ملکی و پنجاه و سه نفر، حزب توده، منازعات قدرت و ناسیونالیسم نفت، حزب زحمتکشان مردم ایران، نیروی سوم، کودتای 1953 و پس از آن، منازعات قدرت طی سال های 1960 تا 1963 و ملکی: واپسین مرحله دارد.
این پژوهشگر تاریخ معاصر در ادامه سه ویژگی شخصیت کاتوزیان را برشمرد و گفت: او مسلط به زبان انگلیسی است و در کنار فخرالدین عظیمی، میتوانند مکنونات و ذهنیت ایرانی را در تاریخ و مسائل اجتماعی ایران به رویت غربیان برسانند، به ویژه در موضوع مصدق و نهضت ملی. نکته دوم اینکه شیوه تاریخنگاری او مبتنی بر اعتدال و خردورزی و گزارش دقیق و بدون تعصب و جانبداری کورکورانه از مسائل تاریخ ایران است و این درست خلاف عباس میلانی است که تاریخ را با داستانپردازی و جهتگیریهای ناسنجیده و دون شان مورخ گاه به قلم میآورد. این اعتدال و خردورزی و قضاوتهای مبتنی بر حقیقت و مستندات در آثار کاتوزیان، در دو فصل حذف شده(فصل های 13 و 14 کتاب ایرانیان، دوران باستان تا دوران معاصر: انقلاب اسلامی، ایران پس از آیتالله خمینی) کاملا مشهود است.
او ادامه داد: دلبستگی و تعلق خاطر دکتر کاتوزیان به سه شخصیت تاثیرگذار تاریخ معاصر ایران: صادق هدایت، دکتر محمد مصدق و خلیل ملکی نیز مهم است. هدایت روشنفکری است که تمام آثارش در مخالفت با جهل و تحجر و تعصب بود، مصدق که یک عمر برای تحقق آزادی و مبارزه با استعمار و استبداد کوشید و نالید و ملکی که در جایگاه یک مبارز سیاسی، به صداقت در سیاست و فداکاری نامبردار بود. در یک کلام، دکتر کاتوزیان کوشیده است تا در آثارش، مخالفت با جهل و خرافه و تعصب، سرگذشت تحقق آزادی و تصاویری از سیاستمداران پایبند شرافت و صداقت را در تاریخ ایران را به بهترین نحو ممکن به تصویر کشیده است و این همت، بسیار سزاوار تحسین است.
در پایان، علی میرانصاری، ضمن ابلاغ سلام و سپاس گرم کاتوزیان جهت برپایی این نشست گفت:
نه تنها در آکسفورد که در انگلیس، دکتر کاتوزیان محور ایرانشناسی است. در دانشگاه آکسفورد در کالج سنت آنتونی و وادام، استادان متخصص تاریخ کهن ایران یا ادبیات کلاسیک ایران حضور دارند و او تنها کسی است که بیشترین اشراف را بر تاریخ و ادبیات معاصر ایران دارد و خیلیها برای مشاوره گرفتن نزد او میآیند و حتی او سوپروایزر دانشجویان بسیاری است.
او افزود: آرا و اندیشههای او در ادبیات معاصر و تاریخ معاصر ایران البته جای بحث و مناقشه بسیار دارد و لازم است تا مورد توجه اهل فکر قرار گیرد.