بررسی سریال ممنوعه؛ قسمت هشتم

بعد از قسمت هشتم، روایت «ممنوعه» در حال پیچشی عجیبی است. حالا درست درجایی ایستاده‌ایم که نه انگیزه کاراکترها را میدانیم و نه حتی اینکه هرکدام در چه جبهه‌ای هستند. «ممنوعه» باعرضه سرنخ‌هایی در گوشه و کنار روایت کلی، خبر از بازی بزرگ‌تر و داستان غریبی می‌دهد که انتظارمان را می‌کشد که مهم‌ترین آن‌ها، اشاره‌ای است که سامی در گفتگو با پدرش به اینکه فرزند واقعی او نیست می‌کند. در کل، تاکنون، شخصیت تجنگی یکی از جذاب‌ترین شخصیت‌های «ممنوعه» بوده است و به‌جرئت می‌توان گفت، این سکانس رویارویی سامی و پدر، یکی از مهم‌ترین سکانس‌هایی است که تاکنون دیده‌ایم. تجنگی خونسرد در مقابل فرزندی قرار می‌گیرد که عقده‌ها و آرزوهای چندین سال را بر دوش می‌کشد و برای آخرین بار، به پدرش، پدری که دستور می‌دهد او را کتک بزنند تا دست از برکه بکشد، پدری که قبل‌تر، سامی را برای مقاصد خود به ازدواج ترانه درآورده است و پدری که تمام نگرانی‌اش ساخت امپراتوری‌اش است، فرصتی می‌دهد تا برای او پدری کند.
همین رویارویی هم منجر به آشنایی برکه و تجنگی، یا آن‌طور که تجنگی می‌گوید، ورود برکه به خانواده، می‌شود. رویارویی برکه و تجنگی هم جذابیت خاص خودش را دارد. تا آخرین لحظه، نمی‌توانید حدس بزنید انگیزه تجنگی از این دیدار چیست و حتی وقتی می‌گوید بدون سرمایه ترانه هم کارش را ادامه می‌دهد و برکه را استخدام می‌کند، باوجود خوشحالی برکه، نگاهی به چهره نگران و مغموم سامی کافی است تا بدانیم نباید به این راحتی به تجنگی و حرف‌هایش اعتماد کنیم و همیشه ممکن است نقشه‌ای بزرگ‌تر در سر داشته باشد.در پایان قسمت قبل، پروانه و رها را در کنار یکدیگر دیدیم، اما حالا به نظر می‌رسد که پروانه در ظاهر از نقشه رها پیروی می‌کند و احساسات عمیق‌تری به خسرو دارد. اگر کمی دقیق‌تر به رابطه خسرو، پروانه و رها نگاه کنیم، می‌توانیم ریشه‌هایی از روابط فعلی سامی، ترانه و برکه را پیدا کنیم. انگار رابطه عشقی خسرو در زندگی سامی تجلی پیداکرده است و این همان چیزی است که از ابتدا، به‌عنوان شعار اصلی «ممنوعه» مطرح شد؛ روابط آدم‌ها در سه نسل و بررسی آن به‌صورت هم‌زمان. سامی مانند خسرو، میان دو زن مانده است، یکی از گذشته و دیگری که نوید آینده‌ای جدید و شروعی دوباره می‌دهد. رها، در پی انتقام است، درست مثل ترانه و به نظر می‌رسد که پروانه از کنار خسرو بودن، در عین سادگی‌اش لذت می‌برد، همان‌طور که برکه در میان همه پیچیدگی‌های زندگی سامی که شبیه برزخی است، با او بودن را دوست دارد، چیزی که شاید در زندگی تجنگی هم بوده اما او با رؤیاهای بزرگش دست از آن برداشته است.
بااین‌حال، جالب‌ترین نکته‌ای که در روابط خسرو، رها و پروانه می‌بینیم، تقابل جنسیتی است؛ تقابل زنانگی و مردانگی. وقتی متوجه می‌شویم همه آنچه تاکنون فکر می‌کردیم ماجرای یک خیانت است، تبدیل به یک نقشه عجیب می‌شود، رها از مردانگی می‌گوید که خیانت با آن آمیخته‌شده است. نقشه رها و پروانه، هرچه که باشد و هر انگیزه‌ای پشت آن باشد، از یک بی‌اعتمادی درونی ریشه گرفته است و خسرو را در مرکز خود قرار داده است. از سوی دیگر، تقابل رها و پروانه، هنوز تمام نشده است. رها که خود نقشه آزمون همسرش یا حتی نابودی او را کشیده است، حالا در مقابل پروانه قرار دارد. زنی که یک‌بار مزه طلاق را کشیده و خودش هم مشاور طلاق است. پروانه، انگار زنی است که قدر خسرو و محبتش را می‌داند، سکانس آبگوشت خوردن این دو را به یاد بیاورید، هیچ بازیگری نمی‌تواند تا این حد خالصانه از هم‌نشینی و نزدیکی مخاطب از همه‌جا بی خبرش لذت ببرد. حتی وقتی رها از پروانه می‌پرسد که چقدر مانده تا به صیغه نامه برسند، ما به‌عنوان مخاطبی که در این‌یک مورد اطلاعات بیشتری از کاراکترها داریم، میدانیم که خسرو و پروانه این مرحله را گذرانده‌اند، چراکه در همان سکانس، خسرو می‌گوید که کار خلاف شرعی انجام نمی‌دهد و همچنین میدانیم، آن‌کسی که وارد خانه رها می‌شود و وسایل او را جابه‌جا می‌کند، پروانه است، گرچه خودش این موضوع را انکار می‌کند.
ترانه که هم حالا یکی از مهم‌ترین کاراکترهای «ممنوعه» محسوب می‌شود، هنوز انگیزه‌هایش برای بیننده به‌روشنی مشخص نیست و نمی‌دانیم او می‌خواهد به خاطر ترد شدن از طرف سامی و غرورش از سامی انتقام بگیرد، یا او را دوست دارد و می‌خواهد دوباره او را به دست بیاورد. با همه این‌ها، مشخص است که ترانه برای دانیال در این راه ارزشی قائل نیست و او را یک ساقی بی‌ارزش بیشتر نمی‌داند. استفاده ترانه از دانیال فقط برای رسیدن به اهدافش است و به نظر می‌رسد تاکنون به‌خوبی هم توانسته با قرار دادن دانیال در مقابل سامی به اهدافش برسد. یکی از مهم‌ترین اتفاقات قسمت هشتم هم از همین روبه‌رو شدن پیش‌بینی‌نشده سامی و دانیال سرچشمه می‌گیرد، اتفاقی که میدانیم افتاده است اما نمی‌دانیم دقیقاً چه بوده. وقتی دانیال نزد ترانه می‌آید و باحال و احوال نامساعد تهدید می‌کند که سامی را می‌کشد، می‌فهمیم که در ادامه سکانسی که با یک کات ناگهانی قطع‌شده است، اتفاق ناخوشایندی میان این دو افتاده و حالا فقط باید منتظر بمانیم تا بفهمیم، آیا از این به بعد، دانیال هم کاراکتر برجسته‌تری در مسیر روایت خواهد بود یا همچنان عنانش در دست ترانه می‌ماند.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان