معرفی و بررسی فصل اول سریال The Widow

فیلم‌نامه نویسان هری Harry و جک ویلیامز Jack Williams، که به خاطر مجموعه‌ی تلویزیونی ترسناک «از دست رفته» The Missing شهرت دارند، با فیلم‌نامه‌ی خود اجازه‌ی شکوفا شدن استعدادهای کیت بکینسیل Kate Beckinsale را در سریال «بیوه» The Widow می‌دهند

فیلم‌نامه نویسان هری Harry و جک ویلیامز Jack Williams، که به خاطر مجموعه‌ی تلویزیونی ترسناک «از دست رفته» The Missing شهرت دارند، با فیلم‌نامه‌ی خود اجازه‌ی شکوفا شدن استعدادهای کیت بکینسیل Kate Beckinsale را در سریال «بیوه» The Widow می‌دهند. داشتن سیرهای داستانی متعدد کمی از جذابیت این سریال اسرارآمیز-ماجراجویانه کاسته است. داستان این سریال هشت قسمتی که در جمهوری دموکرات کنگو روایت می‌شود، با وجود آن‌که تلاش‌های فراوانی برای عمیق‌تر به تصویر کشیدن کنگو نسبت به آن‌چه تاکنون دیده‌ایم شده است، سیر داستانی این مجموعه روایت‌های مکرری از کلیشه‌ی ناجی سفیدپوست است.
با جرجیا ولز Georgia Wells (با نقش‌آفرینی بکینسیل Beckinsale) آشنا می‌شویم که یک تارک دنیاست و در بخش‌های دور از دسترسی کشور ولز در وضعیتی رقت‌انگیز زندگی می‌کند.

او همچنان در سوگواری شوهر از دست رفته‌اش ویل میسن Will Mason (با بازی متیو لنوز Matthew Le Nevez) است که سه سال پیش در یک انفجار هواپیما در کنگو جان خود را از دست داد. ردی از کلاه بیس‌بال نارنجی او در اخبار باعث می‌شود جرجیا ایمان پیدا کند که او هنوز زنده است، بنابراین یک سفر ماجراجویانه به قلب آفریقا را شروع می‌کند که در آن گرد و غبار از مهارت‌های نظامی قدیمی خود می‌گیرد.

همچنین بخوانید:
نقد فصل اول MY HERO ACADEMIA

نشانه‌های فیلم‌نامه‌نویسی قوی برادران ویلیامز Williams را می‌توان به وضوح دید: پیچ و تاب‌های داستانی مشابه «از دست رفته» The Missing، زاویه دیدهای چندگانه مشابه «دروغگو» Liar، و پرده برداشتن از انگیزه‌های افراد در سیر زمانی معکوس مشابه «رلیک» Rellik. لذت غیر قابل انکاری در تماشای جرجیا و ماجراجویی او برای ردیابی نشانه‌ها و دور زدن قانون برای رسیدن به شوهرش وجود دارد.

با وجودی‌که سیر‌های روایی کمی خسته‌کننده می‌شوند، اما غافل‌گیری‌ها و پایان‌های کنجکاو‌کننده‌ی بسیاری برای مجذوب نگه داشتن تماشاگر وجود دارد.

«بیوه» The Widow استفاده‌ی زیادی از فلش‌بک، و پس و پیش کردن داستان به میزان چند ماه یا حتی چند سال به دلخواه خود می‌کند. البته می‌توان به آن به چشم میان‌بری برای شخصیت‌پردازی نگاه کرد، به جای آن‌که فعالیت‌ها و اتفاقات منعکس‌کننده‌ی تضاد یا پیچیدگی باشند، نویسندگان از فلش‌بک‌ها به لحظات فاجعه‌بار برای ایجاد بینش نسبت به داستان در مخاطب استفاده می‌کنند.

بازی‌های تاثیرگذار عامل مهمی در جذابیت سریال هستند. بکینسیل بار دیگر اثبات می‌کند که می‌تواند نقش اصلی زن را به خوبی ایفا کند، و قابلیت برانگیختن احساسات را دارد بدون آن‌که زیاده‌روی کند، حتی وقتی که با اسلحه‌ی اتوماتیک به آدم بدها یورش می‌برد.

چارلز دنس Charles Dance و الکس کینگستون Alex Kingston عصبانیت طبیعی یک انسان معمولی را در شخصیت‌های خود گنجانده‌اند، و شلوم نیاندیکو Shalom Nyandiko تازه‌وارد بازی زیبا و طبیعی در نقش ادیجا Adidja جوان ارائه می‌دهد، یک دختر جوان اهل کنگو که مجبور است به شبه‌نظامیان ملحق شود.
هم ادیجا Adidja و هم امانوئل Emmanuel (با بازی جکی آیدو Jacky Ido) — مردی که در همان پرواز مرگ‌بار همسر خود را از دست داده بود — دلسوز‌ترین شخصیت‌های کنگویی سریال هستند. آن‌ها می‌خندند، عشق می‌ورزند، و تعدادی فلش‌بک به داستان گذشته‌ی آن‌ها اختصاص پیدا می‌کند.

آن‌ها نسخه‌های ظریف‌تر و با جزئیات‌تری از کاکاسیاه جادویی هستند — شخصیت سیاه‌پوست که ویژگی‌های مثبت را در قهرمان سفیدپوست پیدا کرده و پرورش می‌دهد — اما در نهایت همان کاربری را در داستان دارند.
در نهایت «بیوه» The Widow سفری برای رسیدن به آرامش است. داستان آن درباره‌ی کنگو نیست، بلکه درباره‌ی جرجیا است و بدی‌هایی که او در آنجا با آن‌ها مواجه می‌شود و باید اصلاح کند. بدین ترتیب هم او و هم تماشاگر می‌توانند از واقعیت‌های فجیع کنگو عبور کرده و همچنان رضایت انجام شدن کار به بهترین نحو را تجربه کنند.
این مطلب برگرفته از نوشته‌ی Hanh Nguyen در وب‌سایت IndieWire بود.

حال به بررسی نظر سایر منتقدین می‌پردازیم:

رابرت ررک Robert Rorke ؛ نیویورک پست New York Post

بکینسیل درنده‌خویی ظریفی به نقش جرجیا افزوده است، کسی که اعماق افکار مردم را می‌خواند و دروغ‌های آن‌ها را آشکار می‌کند. کینگستون Kingston که در چندین فصل سریال ER شبکه‌ی ان‌بی‌سی NBC پای ثابت بود، در نقش جودیت Judith مهربان بازی می‌کند، کسی که سعی دارد جرجیا را سر عقل بیاورد (و به او می‌گوید: “مردم همین‌جوری از سانحه‌ی سقوط هواپیما جان سالم به در نمی‌برند بدون آن‌که به کسی بگویند”).

تری ترونز Terry Terrones ؛ کلورادو اسپرینگز گزت Colorado Springs Gazette

در عصر طلایی تلویزیون که سالانه 400 سریال روی آنتن می‌رود، رویکرد سرد و آهسته‌ی این سریال برای شکل دادن به روابط کمی مشکل‌ساز است. مخاطب نباید نصف فصل منتظر بماند تا حسی نسبت به بازیگر نقش اصلی پیدا کند.«بیوه» The Widow سریالی است که باید برای لذت بردن از تماشای آن صبور بود. پس از دو قسمت اول، چیز زیادی باقی نمانده بود که هیجان‌انگیز باشد. اما وقتی در قسمت سوم همه‌چیز کم کم به یکدیگر متصل شد، به ادامه‌ی تماشای آن علاقه‌مندتر شدم.

رابرت لوید Robert Lloyd ؛ لس آنجلس تایمز Los Angeles Times

این سریال یک پازل سردرگم‌کننده و برنامه‌ای تلویزیونی است که با خوراکی‌های کافی باید پای آن بنیشینید — همین که یک قسمت تمام شد، دوست دارید بلافاصله قسمت بعد را تماشا کنید. اگر «بیوه» The Widow یک مشکل داشته باشد آن این است که داستان آن عمدتا درباره‌ی سفیدپوستان غربی (از جمله الکس کینگستون در نقش همکار شوهر جرجیا) است که به دنبال ماجراجویی در یک دنیای غیر غربی و میان انسان‌های غیر سفید‌پوست هستند. این سریال بسیار شلوغ‌تر و متنوع‌تر از آن است که بتوان آن‌را در دسته‌ی ناجی سفید‌پوست طبقه‌بندی کرد.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر