: اگر قسمت پنجم فصل هشتم سریال «بازی تاج و تخت»، «ناقوسها»، را ندیدهاید ادامه این مطلب را نخوانید.
با وجودیکه تنها یک قسمت از این سریال باقی مانده است، همیشه این سوال وجود داشته است که «بازی تاج و تخت» با تمام شدن خود چه پرسشهایی را بیپاسخ خواهد گذاشت. از این نظر، «ناقوسها» — پنجمین قسمت فصل هشتم — پاسخی است برای تمام کسانی که دوست دارند این ترانهی یخ و آتش ادامه پیدا کند. “بیشتر از این میخواهید؟ مطمئن هستید که بیشتر از این میخواهید؟” با وجودیکه «بازی تاج و تخت» هرگز از کشت و کشتار شخصیتهایش ابایی نداشته است، آنچه که برای آخرین هفتهاش باقی گذاشته زمینهایی سوخته و مخروبه برای یک مشت شخصیت کلیدی است.
اولین وداع این قسمت بر روی یک صخره خارج از دراگوناستون روایت شد، که در آن واریس (با نقشآفرینی کانلث هیل)، مانند پیتر بیلیش پیش از او، در طرف اشتباهی از میدان پر کشاکش قدرت قرار گرفت.
![](/Upload/Public/Content/Images/1398/02/25/1736090823t.jpeg)
اجبار خفیفی در ماهیت دعا و نیایش دنریس برای اژدهای معروفش دراکاریس وجود دارد، چرا که نهایتا درک میکند مجازات کردن کسی که قدرت را غصب کرده است او را به زنده کردن میساندی نزدیک نمیکند. امیلیا کلارک آخرین بازیگر این سریال است که باید این وظیفه توخالی را به عهده بگیرد — کمک به داستان سریال برای حرکت پر شتاب به پایانی پوچگرایانه که اگر از اول هم مقدر نبود، حالا غیر قابل اجتناب به نظر میرسد.
حتی با قدرت اژدهای بزرگی که در اختیار دارد، کاستی به خصوصی در مورد دنریس در این لحظات تاریک «بازی تاج و تخت» احساس میشود.
نقد قسمت چهارم Game of Thrones: یک نبرد به پیش و دو قدم داستانی به عقب
این موضوع تقریبا به تمام شخصیتهای کلیدی این سریال در فصل آخر قابل تعمیم است، چرا که همهی آنها خود را مجبور به تبعیت از پیام بزرگتری میبیند که رفته رفته روشنتر میشود: برای آنکه این نبرد که هشت فصل طول کشیده است، برندهای مشخص داشته باشد تمام نقشههایی که هر کسی کشیده است باید بر باد هوا برود و تنها مسالهی مهم انگیزهی کسی است که سوار بر اژدهاست.
![](/Upload/Public/Content/Images/1398/02/25/1736090901m.png)
به عنوان آخرین اشتباه، دنریس صدای ناقوس داخل قلمرو پادشاهی که برای درخواست کمک به صدا در میآید را نادیده میگیرد. در عوض، هجمهی آتش اژدها را از آسمان بر سر آنها میباراند، و به خاطر انتقام خود، مسند قدرت هفت قلمرو پادشاهی را به سنگهای تکه تکه شده تبدیل کرد. جان (با بازی کیت هرینگتون)، آریا (با بازی میسی ویلیامز)، و تیریون (با بازی پیتر دینکلج) باقی ماندهاند و منتظر خواهند بود تا ببینند چه میشود، چون تمام آرزوهای آنها برای دوران پس از جنگ — به معنای واقعی کلمه — تبدیل به خاکستر شده است.
با وجودیکه «شب بلند» برجستهترین قسمتی از فصل هشتم شد که همهی آنرا تحسین میکردند، «ناقوسها» هم به لحاظ دستاوردهای فنی، و هم به لحاظ تاثیرگذاری و به جای آوردن مناسک جنگی که بخشی از طبیعت دنیای «بازی تاج و تخت» است، مورد تحسین همگان قرار گرفت.
![](/Upload/Public/Content/Images/1398/02/25/1736090948b.jpeg)
میگل ساپوچنیک که هر دو قسمت را کارگردانی کرده است، از مقایسههایی بصری بهره میبرد تا این حملهی هوایی به قلمروی پادشاهی را در زمینهی بزرگتری از نبرد به نمایش بگذارد. آریا با هیجان و استرس از میان شعلههای آتش که زبانه میکشند میدود، همانطور که بران در فصل قبلی در قسمت «قطار غارت» میدوید.
تفاوتهای کوچک، مانند حالتهای چهرهی دنی و تیریون در مکالمهی آغازینشان، است که نشان از خشم ملکه دارد، که مانند آتش زیر خاکستر، رفته رفته به نابودی دشمنانش نزدیک میشود. او نمیتواند همان انسان سابق باشد که به تسلیمشدگان رحم میکرد، چرا که دشمنان احتمالیاش را در آتش سوزانده تا از یک راز ویرانگر محافظت کند، به نظر میرسد معشوقش به مخالفت با او برخیزد، و آخرین خاطرهی بهترین دوست خود را در شعلههای آتش دیده است.
![](/Upload/Public/Content/Images/1398/02/25/1736100041q.jpeg)
چه مردم بیگناه شهر که زیر آتشی که بر سرشان بارید سوختند، چه افراد سزاوار مجازات مانند کیبرن که به کانون قدرت نزدیکتر هستند، مرگهایی که اتفاق میافتند برای نشان دادن این موضوع هستند که انتقامجویی میتواند تبدیل به ماشین تخریبی شود که هرکس و هر چیز در سر راهش را از بین ببرد. این همچنین حرکتی است در راستای پاسخ دادن به سوالی که حتی به خارج از گروه طرفداران «بازی تاج و تخت» هم سرایت کرده بود: “چه کسی در نهایت بر تخت آهنین خواهد نشست؟” در این قسمت برای اولین بار پس از مدتها تصمیم آگاهانهی سازندگان برای درگیر شدن با عواقب این سوال را میبینیم. اینجا قدرت چیزی نیست که به کسی عطا شود، و یا بتوان آنرا مانند شعبدهبازها از کلاه بیرون آورد. پس از هفتهها شنیدن بحث شخصیتها باهم دربارهی وضعیتی که در صورت به فرمانروایی رسیدن هر کس حاکم خواهد شد، یک جواب متقابل خونین را شاهد هستیم.
![](/Upload/Public/Content/Images/1398/02/25/1736100104o.jpeg)
باعث تاسف است که این قسمت بیشتر جبرانی بر فرصتهای از دست رفته است تا اینکه پایانی منطقی بر تمام نقشهها و برنامهها باشد. شاید نکتهی اصلی اغتشاش باشد. شاید تنها پایانی که برای «بازی تاج و تخت» میتوان تصور کرد، نمایشی از گوشتهای سوخته شده، صورتهای قیمه قیمه شده و دستهای بریده شده از ساعد باشد. شاید در این دو فصل اخیر تصمیمهای منطقی از طرف شخصیتهای انسانی اصلی کمرنگتر شده باشد، چون پیروزی در این جنگ به معنی جدا شدن از هزینهی پیروزی باشد. همهچیز به این سمت و سو میرفت، و دیوید بنیف و دی. بی. وایس منطقیترین نظریاتی که تا به اینجای فصل میتوانست مطرح شود را به نمایش گذاشتهاند.
با این وجود روشهای مورد استفاده قرار گرفته برای رسیدن به اینجا همگی از سرعت بخشیدن به وقایع بهره بردهاند.
![](/Upload/Public/Content/Images/1398/02/25/1736100198q.jpeg)
برای مثال آریا با دقت از خنجر دراگونگلس استفاده کرد، اژدها تبدیل به تنها ابزار برای برانگیختن جنگی وسیع میشود. دلیل آن یا توانایی ناگهانی ریگل در جاخالی دادن به چیزهایی که به طرفش پرتاب میشوند است، و یا خشم زنی که بر او سوار است، اما تمام آنچه نیاز بود تا مفهوم اژدها را از یک ناظر قدرتمند به یک برهمزنندهی بازی تغییر دهد، به سادگی یک دکمهی خاموش-روشن بود.
آنچه «ناقوسها» انجام داده است، ساختن نظم نوینی است که در آن تلاش برای زنده ماندن تنها عمل قهرمانانهای است که میتوان انجام داد. امید درخشش پادشاهی جدید برای کسی که بتواند قدرت را به دست بگیرد، به صورت آگاهانه کور شده است. با توجه به اینکه سانسا در این قسمت غایب بود (احتمالا اتفاقی نیست که او درست پیش از آنکه دنریس کنترل خود را از دست بدهد، فراخوانده شد)، احتمالا آخرین قسمت این سریال شانس دیگری به یک خانواده برای ادعای مالکیت بر تاج و تخت بدهد.
این مطلب برگرفته از نوشتهی استیو گرین در وبسایت ایندیوایر است.
![](/Upload/Public/Content/Images/1398/02/25/1736100260a.png)
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
159