با اینکه آنابل یک عروسک است، اما شباهتی به چاکی (شخصیت اصلی فیلمهای «بازی بچگانه») ندارد. او توسط ارواح شیطانی تسخیر نشده است، بلکه آنابل یک عروسک نفرینشدهی قدرتمند است که ارواح شیطانی را جذب خود میکند. نابود کردن او فایدهای نداشته و ممکن است مشکلاتی را ایجاد کند. تنها کاری که میتوان با وسیلهای مثل این عروسک کرد این است که او را درون قفسهای قفل شده نگه داشت.
همچنین بخوانید:
بررسی Godzilla: King of the Monsters
همهی اینها را در چند دقیقهی اول جدیدترین اثر مجموعه فیلمهای «احضار»، «آنابل به خانه میآید» میتوان فهمید. سازندگان فیلم با اینکار قصد دارند چارچوبهای داستان و چارچوبهای وحشت را تعیین کنند. آنها از ما میخواهند متوجه این قوانین بوده و در عوض قول میدهند خودشان نیز آنها را زیر پا نگذارند.
![آنابل به خانه میآید](/Upload/Public/Content/Images/1398/04/12/1821090269n.jpeg)
به همین خاطر، «آنابل به خانه میآید» که 26 ژوئن بر روی پرده رفت، فیلمی هوشمندانه و کنترل شده است که به طور قابل توجهی بینقص است. فیلم تلاش نمیکند شما را با صداهای بلند ترسانده و با احتمال قوی و قریبالوقوع دیدن چیز حالبهمزنی شما را وحشتزده کند. در عوض چند شخصیت را وارد موقعیتی ساده و در عین حال ترسناک کرده و سپس به طور کامل به این موقعیت میپردازد.
ورا فارمیگا و پاتریک ویلسون فیلم را در نقش لورین و اد وارن، در نقش دو دیوشناس واقعی به همین نامها، آغاز میکنند. فیلم در سال 1971 روایت شده و وارنها مشغول فعالیتهای همیشگیشان هستند. آنها آنابل را به خانهشان در کنتیکت میبرند تا دیگر تهدیدی برای کسی به حساب نیاید. هوا تاریک بوده و آنابل در صندلی عقب ماشین نشسته است. مه همه جا را فرا گرفته و اتفاقهای عجیبی در حال وقوع هستند.
![فیلم ترسناک آنابل به خانه می آید](/Upload/Public/Content/Images/1398/04/12/1821090347u.jpeg)
فارمیگا زمان زیادی را در «آنابل به خانه میآید» جلوی دوربین نیست، بیشتر فیلم وارنها بیرون از خانه هستند و پرستار کودکی (مدیسون آیسمن) از دخترشان جودی (مکینا گریس) مراقبت میکند.
کارگردان گری دابرمن (که در نوشتن فیلمنامه نیز مشارکت داشته است) چیزی که به نظر میرسد نیمهی اول یک فیلم دیگر باشد را با حال و هوا و حوادثی که شخصیتها را کمکم متوجه اتفاقاتی که در حال افتادن است میکند، ترکیب کرده است. او چیزی را میدانسته که به تازگی متوجه آن شدهام: وقتی مخاطب عصبی است، به همه چیز کاملا دقت میکند. مخاطب حواسش را جمع کرده و به همه چیز توجه میکند. در آخر مخاطب میداند کدام شخصیت پدرش را از دست داده و کدام یک از آنها مبتلا به آسم است. مخاطب متمرکز شده و جذب فیلم میشود، چرا که کارگردان کاری کرده که ما در هر لحظه انتظار داشته باشیم اتفاق هولناکی رخ دهد.
![آنابل به خانه می آید مکینا گریس](/Upload/Public/Content/Images/1398/04/12/1821090425n.jpeg)
در حقیقت دابرمن آنچنان اثر خوبی را با این شخصیتها روی پرده برده است که آرزو میکنیم کاش اتفاق بدی برای آنها نیفتد. همین جا تفاوت این فیلم با سایر فیلمهای ژانر وحشت مشخص میشود. در بقیهی فیلمها ما انتظار یک نمایش بینقص داشته و منتظر شروع صحنههای ترسناک و اکشن هستیم. اما در این فیلم آنقدر به شخصیتها علاقهمند میشویم که آرزو میکنیم کاش شب خوبی را پشت سر بگذارند. که البته این اتفاق نمیافتد.
«آنابل به خانه میآید» به ژانر وحشت احترام گذاشته و به مخاطب خودش احترام میگذارد، این موضوعی است که نباید آن را دستکم گرفت.
و حالا نظر سایر منتقدین در مورد این فیلم:
مایک لاساله منتقد سن فرانسیسکو کرونیکال نوشته است:
“طراحی صحنهی فیلم بسیار دقیق بوده و اتاق پر از وسایل شیطانی مختلف است. علاوه بر این بازیهای فیلم نیز فوقالعادهاند، به ویژه بازی گریس در نقش دختر وارنها بینظیر است. گریس که بیش از 12 سال ندارد، نقش جودی را به زیبایی جلوی دوربین برده است. جودی تمام مدت والدینش را تماشا کرده و بیشتر از خیلی از بزرگترها میداند. بهنظر میرسد به او گفته شده است که به طور دقیق رفتارهای فارمیگا و به ویژه حالت خاص او که در عین حال مصمم و قاطع بودن، در حال رویابافی به نظر میرسد را بررسی کند. در نتیجه بازی او در نقش دختر فارمیگا بسیار باورپذیر از آب درآمده است.”
مایکل فیلیپس منتقد شیکاگو تریبون نوشته است:
“به نظر من دلیل این که فیلم خوب از آب درآمده است بسیار ساده است. بازیگران زن فیلم همگی بسیار قوی هستند. شخصیت دنیلا یک شخصیت عزادار است که از سر استیصال به دنبال ارتباط گرفتن با پدر از دنیا رفتهاش است. دابرمن با این موضوع طوری برخورد کرده که همهی ما را درگیر خودش میکند: او راهی پیدا کرده تا مخاطب به این دخترها بیش از چند شخصیت حیاتی در داستان فیلم، اهمیت دهد. در مورد فارمیگا و ویلسون نیز باید گفت: چیزی در مورد ویلسون دیوشناس وجود دارد که مرا وادارد میکند از خودم بپرسم چه موقع اد میخواهد از شخصیت واقعی خودش به عنوان دستیار لوسیفر پردهبرداری کند. اما چیزی در مورد جاذبه و احساساتی بودن فارمیگا وجود دارد که با خودم میگویم اگر لورین به اد اعتماد دارد، پس حتما مشکلی وجود ندارد.”
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
155