خلاصه داستان پس از زندگی:
این مجموعه به کارگردانی ریکی جرویز ساخته شده که در آن نقش مردی را بازی میکند که همسرش را از دست داده و تصمیم میگیرد هر کاری که دوست دارد بکند و هر چیزی که میخواهد بگوید و به عواقب آن کوچکترین توجهی نکند، تا دنیا را با کمدی تاریک خود مجازات کند.
همچنین بخوانید:
فصل سوم اتفاقات عجیب Stranger Things؛ مهم ترین فصل این سریال
هیچکسی نمیتواند مانند ریکی جرویز بقیه را تخریب کند. او قربانیهایش را با چشمان ریز کرده سوالپیچ میکند. این کمدین توانا زخمزبانهای ظریفی را در لفافهی کنایههایی لطیف به سمت دیگران پرتاب میکند. با وجودیکه این بیرحمی هوشمندانه نقش محوری در «پس از زندگی» After Life دارد، این مجموعهی درام-کمدی شش قسمتی — که توسط جرویز خلق شده و خودش هم در آن نقشآفرینی میکند — به طور غیرمنتظرهای تکاندهنده است، و یادآوری شیرینی از لحظات دلپذیر مشهورترین اثر او، «اداره»، است.
نویسنده ی روزنامه، تونی (با بازی جرویز)، پس از مرگ همسرش لیزا (با بازی کری گادلیمن) به خاطر سرطان مملو از خشم و اندوه از روند زندگی عادی خود خارج میشود. او که یونیفورم سوگواری، یعنی تیشرتهای گل و گشاد و شلوار گرمکن، به تن کرده است تمام تعاملات خود را با گستاخی و نیش و کنایه، و همچنین تهدیدهای مکرر به خودکشی پیش میبرد. (تنها دلیلی که او هنوز زندگی خود را تمام نکرده سگش است. او به سگش میگوید: “اگر میتوانستی در قوطی کنسرو را خودت باز کنی، من الان مرده بودم.”)
تونی اوقاتی که مست نمیکند، و یا ویدیوهای قدیمی پر از شادی و خنده با همسرش لیزا را تماشا نمیکند، معمولا در حال شکنجهی همکارانش در تمبری گزت — از جمله رئیس بینهایت صبورش مت (با بازی تام بسدن) که برادر لیزا هم هست، و عکاس شلختهی روزنامه لنی (با بازی تونی وی) — با کنایهها و بدبینیهای زجرآور است.
تونی برای معرفی خود به گزارشگر جدید و با انگیزه، سندی (با بازی مندیپ دیلون) میگوید “طاعون بشریت. ما انگلهایی تهوعآور، خودبرتربین و خودخواه هستیم و جهان بدون ما جای بهتری خواهد بود.”
البته زمانی بود که تونی یک عوضی افتضاح نبود — و طبیعی است که نیروهایی به کمک هم آیند تا او بتواند انگیزهاش برای ادامهی زندگی را بازیابی کند. جرویز یک مسیر قابل پیشبینی برای شخصیتش ترسیم کرده است، اما تحول تونی در طول شش قسمت مجموعهی «پس از زندگی» با این وجود همچنان تکاندهنده و دلنشین است. او در قبرستان با یک بیوهی مسنتر (با بازی پنلوپه ویلتون از «دانتون ابی» که پر از ترکیب خشم و شوخطبعی است) آشنا میشود که شروع به تغییر دیدگاه او از جهان میکند و با خرد روشنگرانهای که او دارد احساسش را کم کم از خشم به پذیرفتن تغییر میدهد. از طرف دیگر اِما (با بازی اشلی جنسن، بازیگر نقش مقابل جرویز از «اضافهها») لطافت بسیار کمتری دارد.
او یک پرستار است که از پدر سالخوردهی تونی مراقبت میکند. او زیر بار رفتار غیرانسانی تونی نمیرود — “تو مثل یک ترول توییتر شدهای. چون تو اندوه داری، همه را باید ناراحت کنی” — که او را تبدیل به شخصیتی دوستداشتنی میکند.
با وجودیکه او همواره پوشش خبری گزت را مسخره میکند — “برای من سخت است سر کاری بروم که در آن وظیفهام معمولا مصاحبه کردن با لولهکشی است که یک سیبزمینی پرورش داده که شبیه لیونل ریچی است.” — تونی نمیتواند انگیزهی سندی برای کار را از بین ببرد. در عوض، او با نظر دادن دربارهی همکاران عجیب و غریبش، و تاکید روی لایههای چربی روی گردن لنی (تونی تاکید میکند که او “مانند یک سگ پاگ” است)، سندی را سرگرم و علاقهمند میکند.
جرویز همیشه کنجکاوی دیرباورانه اما دوستداشتنی به مردم داشته است. او استعداد خاصی در پروراندن شخصیتهایی به شدت دمدمی، و در عین حال قابل همذاتپنداری به عنوان یک انسان دارد. برخی از خندهدارترین لحظات «پس از زندگی» شامل مکالمات تونی با مردم شهر برای گزت است — مثلا زنی که با شیر سینهی خود پودینگ برنج درست میکند، و یا زوجی که برای خنده و تفریح بچهی خود را به شکل هیتلر در میآورند.
این لحظات خندهدار بسیار ضروری هستند، مخصوصا در چند قسمت اول که تونی برای غلبه بر درد خود به مواد مخدر رو میآورد. برخی اوقات این صحنهها بیش از حد کامجویانه میشوند — مانند وقتی که تونی به ناخودآگاهش میرود و آهنگ «در میان بازوانم» از نیک کیو نواخته میشود — اما «پس از زندگی» همیشه لذتها را در نظر دارد. پیروزی ناگزیر قهرمان ناراحت ما پس از اینکه کاری حقیقتا سزاوار سرزنش انجام میدهد، اتفاق میافتد.
جرویز که نویسندگی و کارگردانی تمام قسمتها را به عهده داشته است، پایانی را رقم میزند که کاملا قابل پیشبینی، اما بسیار راضیکننده است. در زمانی که بسیاری از مجموعههای تلویزیونی به پیچیدگیهای مصنوعی خود افتخار میکنند، «پس از زندگی» ساده، بسیار سرگرمکننده و یادآور این است که چقدر ساده میتوان مهربانی را انتخاب کرد.
این مطلب برگرفته از نوشتهی کریستن بالدوین در وبسایت اینترتینمنت ویکلی است.
حال به بررسی نظر سایر منتقدین میپردازیم:
مایکل استار Michael Starr ؛ نیویورک پست New York Post
«پس از زندگی» با سرعتی ملالآور پیش میرود، و جرقهی خاصی در سیر روایت داستان آن به چشم نمیخورد. آفرین و تبریک به جرویز برای تلاشی که به خرج داده است تا مجموعهای خلق کند که تفاوتی مضمونی با کارهای تلویزیونی قبلی او دارد، اما تمام قطعات این پازل با همدیگر چفت نمیشوند.
کارولین فرمک Caroline Framke ؛ ورایتی Variety
مجموعه «پس از زندگی» می خواهد این ایده را مطرح کند که سوگواری بدون کنترل چقدر میتواند روح و روان فرد را از بین ببرد، اما این پیام در لابلای رفتارهای ناپسند و خشن از سوی تونی گم میشود. نقطهی عطف جایی رخ میدهد که کسی قدم پیش میگذارد و به تونی رک میگوید که چقدر رفتارش آزاردهنده است.
مارک ای. پریگارد Mark A. Perigard ؛ بوستون هرالد Boston Herald
«پس از زندگی» مانند یک پروژهی شخصی است که نیاز بوده انجام شود. میتوانید با چند نفر بنشینید و دربارهی اینکه چقدر تونی شگفتانگیز هست صحبت کنید، اما زود خسته خواهید شد چون یک حرف را بارها و بارها تکرار خواهید کرد. در نهایت «پس از زندگی» دقیقا همانطور تمام میشود که انتظارش را دارید.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
351