آسیب شناسی تربیتی مهدویّت، مصداق بحث کلی آسیب شناسی تربیت دینی است. از آن جا که وجـود و ظهور امام مهدی (عـج)، از جـمله ی اعتقادات اسلامی و شیعی است، لوازم تربیتی معینی بر آن مترتب است. بنابراین، مهدویّت، تنها مسأله ای اعتقادی نیست، بلکه از بعد تربیتی نیز برخوردار است. و به همراه خود، تحولات هـیجانی، عـاطفی و عملی معینی را ایجاد می کند که افراد سعی در آماده سازی خود برای یاری حضرت دارند. از این رو هنگامی که جریان تربیت دینی، مشتمل بر بعد تربیتی مهدویّت، شکل می گیرد، امکان ظهور آسیب ها هم فراهم است زیرا در جریان تربیت دینی، باید با فـهمی کـه از دیـن کسب می کند، به عمل روی آورد در طیّ این مسیر بدفهمی ها ایجاد می شود.
بنابراین، آسیب شناسی تـربیتی مـهدویّت، تلاشی برای بازشناسی این گونه لغزش های فکری و عملی در بعد تربیتی مهدویّت است.
از طرفی آسـیب شناسی تربیتی مهدویّت، زیر مجموعه آسیب شناسی تربیت دینی و اسـلامی است. به ایـن تـرتیب، رابـطه ی آسیب شناسی تربیت دینی با آسیب شناسی تربیتی مهدویّت، رابطه ی کلی و جزئی خـواهد بود و آن چه به طور کلی در مورد نخست صادق است، به نحو جزئی و مصداقی، در مورد دوم نیز صـادق خـواهد بـود.
آسیب شناسی تربیت مهدوی در هفت محور بدان پرداخته می شود که در هر محوری دو جنبه آسیب زای مقابل هم و همچنین راه صحیح در هر محوری معرفی می شود:
محور اول: آسیب حصاربندی در مقابل حصارشکنی؛ راه صحیح: مرزشناسی
آسیب حصار بندی: در حصاربندی، خط مشی تـربیت دیـنی افراد، دور نگاه داشتن آنان از بدی و نادرستی است. این روش، توان مقاومت را در آنان تحلیل می برد.حصار بندی در عرصه مهدویت نیز بدین صورت است که تـصور و برداشتی ایستا از مهدویّت و انتظار مهدی (عج ) وجود دارد. و پیروان حق تا زمان ظهور، باید بریده و برکنار از پیروان باطل، در انتظاری انفعالی سعی در مصون نگه داشتن خود دارند. و این موجب افزایش آسیب پذیری فرد از طریق دور نگاه داشتن وی از مواجهه است. اما این آسیب زایی، خود، از کژفهمی نسبت به مهدویّت نشأت یافته است. چون در روایات مسأله ی مهدویّت، نه در قرنطینه، بلکه در فضای باز، یعنی در عرصه ی مواجهه و چالش میان حق و باطل ترسیم شده است.
آسیب حصار شکنی: حصارشکنی و قراردادن افراد در معرض مواجهه بـا جـریان های مختلف فکری و عملی، بدون فراهم آوردن قـدرت تحلیل و مقاومت در آنان نـیز مـنشأ آسیب زایی است. در نتیجه حصار شکنی و برداشتن مرزها در عرصه مهدویت، التقاطهای ناهم خوان میان اندیشه های حق و باطل بروز می کند و کسانی معتقد شوند ((مهدی)) اسم خاصی برای فرد معینی نیست، بلکه نمادی کلی بـرای اشـاره بـه چیرگی نهایی حق و عدالت بر باطل و بیدادگری است و مصداق این نـماد مـی تواند هر کسی باشد.
راه صحیح؛ مرزشناسی: یعنی در جریان طبیعی زندگی، در مواجهه بـا بـدی ها و نـادرستی ها، توانایی تبیین و تـفکیک مـیان خوبی و بدی یا درسـتی و نـادرستی را به صورت مدلّل در افراد فراهم آورد و زمینه ی مهار گرایش های آنان به بـدی و نـادرستی را مهیا کرد. مرزشناسی با قبول ارتباط، از حصاربندی متفاوت می گردد و با ردّ التقاط، از حصارشکنی متمایز مـی شود. لازمه مرزشناسی این است که فـرد در مـتن موقعیت ها قرار داشته بـاشد و بـا بازشناسی مرزهای راستی از ناراستی و درستی از نادرستی، راه خود را بیابد.
محور دوم: آسیب کـمال گرایی در مقابل سهل انگاری؛ راه صحیح: سهل گیری
آسیب کمال گرایی: کمال گرایی یعنی اینکه آرمان های بسیار والای دینی را از افراد تحت تربیت طـلب می کنند، بدون آن که توان و طاقت واقعی آن ها را چون معیار حرکت به سمت ایـن آرمان ها در نظر بگیرند.
. حال با توجه به رسالت سخت و سترگ حضرت مهدی (ع) در تحقق عدالت جهانی و زدودن ظلم که در روایات مختلف بدان اشاره شده، یاوران حضرت باید دارای صفات برجسته ای باشند. حال در عرصه تربیتی اگر مربیان، بدون توجه به وسـع فـهمی و عملی افراد، آنان را از همان ابتدا به فـتح ایـن قـله ی عظیم فرابخوانند. آسیب این گونه کمال گرایی، بـه صـورت اعراض کلی فرد از مقصد و مقصود آشکار می گردد و فـرد را از اصـل حرکت منصرف می سازد.
آسیب سهل انگاری: مراد از سهل انگاری، بی اعتنایی به آرمان های بلند، و عدم جدیت لازم در طی مسیر است. در سهل انگاری، مسأله ی مهدویّت در منظومه ی تربیت دینی، به کنج تغافل یا غفلت می افتد و هـیچ نـقشی برای آن در جریان تربیت دینی در نظر گـرفته نـمی شود.و مردم به طور کلی از حضرت غافل می شوند.
راه صحیح؛ سهل گیری: در این روش با وجود توجه به نقطه کمال، وسع فرد نادیده گرفته نمی شود و در عین حال که در آن، سهولت در کار است، غفلت در میان نیست. تفاوت سهل گیری با کمال گرایی این است که کمال برای فرد، در حد وسع وی در نظر گرفته می شود و تفاوت آن با سهل انگاری این است که در سهل گیری، در هر حال، چشم به سوی آرمان ها دارند و حرکت پیشرونده را می خواهند
محور سوم. آسیب گسست در مقابل دنباله روی؛راه صحیح: هدایت
آسیب گسست: گسست میان نسل پیشین و نسل بعدی هنگامی رخ مـی دهد کـه نسل پیشین، به گونه ای از سنت گرایی متحجرانه روی آورد که مانع هم سخنی و هم فکری میان آنها و نسل بعدی گردد.
این آسیب در مسأله مهدویت نیز می تواند رخ دهد. هنگامی که مباحث و مطالب مربوط به مـهدویت، بـه زبـانی مهجور مطرح گردد یا با مسائل و مباحثی که نسل جدید با آنـها درگـیر اسـت، ارتباط نیابد، گسست رخ می نماید. گاه نسل پیشین، در طرح مسأله مهدویت با نسل نو، بـر جـنبه هایی فـرعی و جانبی از آن تأکید می کنند یا آن را در قالب نمادهایی عرضه می کنند که نسل نو چندان ارتباطی مـیان آنـها و مسائل زمان خویش نمی یابد. بروز گسست، نسل پیشین را بـر آن مـی دارد کـه به دنباله روی روی آورد، چنانکه دنباله روی در شـکل نـهایی خـود، نسل پیشین را چنان به بی معنایی دچار می سازد که ممکن است به رها کردن نسل بعدی و گسست رضا دهد.
آسب دنباله روی: تسلیم شدن نسل پیشین به خواست ها و بلکه هوس های نسل بعدی موجب استحاله تربیت در اثر رفتار انفعالی نسل پیشین و محروم شدن نسل جدید از آرمان ها و محدود شدن آن ها در حد امیال و آرای رایجشان است. دنباله روی در عرصه مهدویت، به دو شکل می تواند آشـکار شـود: نـخست، سخن نگفتن از آن، به سبب این که به ذائقه نسل جدید، خوش نـمی آید. دوم، سـخن گفتن از آن، اما به گونه ای که به الگوهای رایج حکومتی و سیاسی، فروکاسته شود. به طور مثال، اگـر امـروزه، دمکراسی، شکل مطلوبی از حکومت محسوب می شود، کسانی بکوشند حکومت مهدی (ع) را برحسب آن، مـورد فـهم و تفسیر قرار دهند. در این مورد، ممکن اسـت بـرخی از روایـات نیز مستند قرار گیرد، مانند این کـه از قـول پیامبر (ص) در باره آن حضرت نقل شده است: «مهدی با یاران خود مشورت می کند»
راه صحیح؛ هـدایت: در هـدایت،هدایت گر به زبان مخاطب خود و در حد اندیشه او سخن می گوید ومـخاطب خود را به سوی حقایق راهنمایی می کند یعنی هـم بـاید بـه زبان و متناسب بـا انـدیشه مخاطبان خود سخن بگوید و هم از پیروی اهواء آنان دوری می گزیند. در مهدویت نیز، باید هم تناسب و هماهنگی آن را با ذهن و زبان نسل جدید بازشناسی شود و هم از تقلیل آن به امیال و آراء رایج نسل جدید خود داری شود.
محور چهارم. آسیب ها: مریدپروری و تکروی؛ سلامت: امـامت
آسیب مرید پروری: مرید پروری یعنی این که در جریان تربیت دینی، افراد چـنان تـربیت شوند که مربی را به چـشم مـراد خویش ببینند، به این معنا که وی را ورای سؤال قرار دهند و او را چنان بنگرند که گویی منشأ اولیه حق است. این شأن تنها از آن خداست و جز او هـر کـه باشد، نه منشأ اولیـه حـق است و نه در ورای سؤال قرار دارد. مریدپروری، به منزله یکی از قطب های آسیب در تربیت دینی، صـورت محرَّف امامت است. هر گاه افراد، امامان را چنان بستایند که گویی آنان، مـنشأ اولیه حق و حقیقت اند، ایـن چـهره محرَّف آشکار می گردد. این گونه افراد، به سبب همین تعبیر نادرستی که از امامت دارند، و آن را به یکی از لغزشگاه های آسیب زای تربیت دینی تبدیل می کنند. افراط گـری آنان در این است که امام را از حد خویش، فراتر می برند و او را به مقام و منزلت الوهی برمی کشند.
آسیب تک روی: تک روی یعنی نفی هرگونه اقتدا به دیگران، به منزله پیشرو، و خود، گونه ای از آنارشیسم دینی است. تک روی نیز آسیب زاست زیرا افـراد را در حـد خودشان محدود می گرداند و آنها را از مزایای وجودی دیگران محروم می سازد. تکروی در جریان تربیت دینی، در دو صورت رخ مـی دهد: نـخست با نفی امامت و دوم با پذیرش و در عین حال، تعمیم امامت. در حالت نخست، نیاز به امامت، بعد از پیـامبر اکـرم (ص) نفی می گردد و چنین تصور می شود که هدایت پیامبر(ص) به مردم ارزانی شـده و هـر کس بخواهد می تواند در طریق هدایت راه بسپارد و در ایـن مـسیر، نـیازی به راهبر و امام نیست. به طور مـثال، در روایـتی از قول امام علی(ع) خطاب به ((حذیفه یمانی)) آمده است که در نتیجه شدت فتنه ها مردم چنین معتقد خواهند شد که حجت از مـیان رفـته و امامت باطل شده است. در حالت دوم، امامت بـه صـراحت نفی نمی شود، اما اختصاص آن به امامان معصوم(ع)، نفی می شود، به گونه ای که هـر کـس می تواند امام خویش باشد.در حالی که در روایات مهدویت، انتقاد صورت پذیرفته است. امامت، مشروط به شروطی است که مهم ترین آن، این است که امام، آلوده به ظلم نباشد.
حـالت سـلامت؛ امامت: امامت، نه با مریدپروری سازگار است و نه با تک روی. ناسازگاری آن با تک روی آشکار است، اما ناسازگاری آن بـا مریدپروری نیز از آنجا ناشی می گردد که امام در مفهوم اسلامی کلمه، مـنشأ اولیـه حـق نیست بلکه ملازم با حق است و نه تنها خود را در ورای سؤال نمی بیند، بلکه از سؤال استقبال می کند و در پی آن، ملازمت خـود را بـا حق آشکار می سازد. در حالت سلامت. تربیت دینی، مـستلزم قـبول امامت است. حضرت مهدی (عج( نیز یکی از جمله امامان شیعه است.
محور پنجم. آسیب ها: قشری گری و عقل گرایی؛ سلامت: عقل ورزی
آسیب قشری گری: منظور از قشری گری، جمود بر ظواهر متون دینی، در مقام فهم، و ظـواهر مناسک شریعت، در مقام عمل، است. توقف انسان در قشر دین، فرد را از دین بی بهره و دیگران را در دام بدفهمی گرفتار می سازد. و بستری برای رشد کج فهمی و انحراف و بـدعت می شود مانند فتنه خوارج در عصر امام علی(ع). بـه هـنگام ظـهور مهدی (ع)، سخنان او و احکام دینی که او مطرح می سازد، در نظر مردم، جـدید و ناشناخته است. چنانکه در روایاتی آمده است که عده ای علیه قائم(ع) می شورند و کتاب خدا را علیه او تأویل مـی کنند و بـر اساس آن با او می جنگند.»
آسیب عقل گرایی: مراد از عقل گرایی آن است که کسی بخواهد عقل را صافی همه چیز بگرداند، به نحوی که درستی هر معرفت یا فایده هر عـملی که توسط عقل علمی یا فلسفی، به اثبات قطعی و مسلّم نرسد، پذیرفتنی نخواهد بود. با توجه به توان محدود عقل در فهم حقایق، عقل گرایی، فرد را از حقایق بسیاری محروم و از نتایج آنها بی بهره خواهد ساخت. از قـضا یـکی از دلایلی که برای غیبت امام زمان (ع) ذکـر شـده، آشـکار شدن بن بست های عقل گرایی در مفهوم افراطی آن است. بـه عـبارت دیگر، غیبت، فرصتی است برای این که انسان های کره خاکی، هر چه در تـوان عـقلی خویش دارند، در جستجوی سعادت بـکار زنـند. هنگامی کـه آنـان، بـن بست های عقل گرایی را آزمودند، گوش شنواتری برای شـنیدن پیـام غیبی مهدی (ع) خواهند داشت.
حالت سلامت؛ عقل ورزی: تفاوت عقل ورزی با قشری گری مشخص است، اما تفاوت آن با عقل گرایی در آن است کـه عـقل ورزی، مستلزم اثبات علمی و فلسفی امور نیست، بلکه گاه با گمان نیز به پیش می رود. انسان ها برخی از معرفتها و اعمال را به کمک گمان های عاقلانه، در دسترس خود قرار می دهند.
عقل ورزی، بـاور بـه توانایی عقل در دریافتن حقایق عمیق اسـت، بدون آن که محدود بودن تـوانایی آن انـکار شود. عقل گرایی، نوعی مطلق گرایی در عـرصه عـقل است که پذیرفتنی نیست. اما عقل ورزی، مطلوب تربیت دینی است زیرا دین، آدمـی را بـه حقایق ژرفی فراخوانده است کـه بـا عـقل ورزی قابل حصول اسـت. فـهم مسأله مهدویت، خود از جـمله امـوری است که مستلزم بذل فهم و باریک بینی بوده است؛ به ویژه که شیعه، در مـطرح نـمودن مسأله مهدویت، تحت فشارهای سیاسی حـاکمان زمـان قرار داشـته و در ایـن خـصوص، ناگزیر بوده به رمـز سخن بگوید. از این رو، در خصوص مهدویت نیز دعوت به ژرف اندیشی و باریک بینی صورت پذیرفته است.
محور شـشم. آسـیب ها: خرافه پردازی و راززدایی؛ سلامت: حق باوری.
آسیب خرافه پردازی: خرافه پردازی هنگامی در تربیت دینی، آشکار می گردد که حقایق ماورای طبیعی دین، دستخوش عـوام زدگی گـردد. آسیب زایی خرافه پردازی، نه تـنها از آن جـهت است که این حقایق، تحریف می گردد، بلکه همچنین از آن رو است که در افراد تحت تربیت، بلاهت را دامن می زند. غیبت امام زمان (ع)، بستر مناسبی برای خرافه پردازی سوداگران است که نمونه اش در برخی ادعاهای رویت و ارتباط با حضرت قابل مشاهده است.
آسیب راززدایی: راززدایی نیز از جمله آسیب هایی است که در کمین تربیت دینی قـرار دارد.چون دین و معارف دینی را در حد طبیعت، به زیر می کشد و عملاً مقصود عمده ای را که تربیت دینی، به عهده داشته، نقض می کند و آن پرکشیدن آدمی از خاک به سوی خدا بـوده اسـت. خسته شدن از خرافه پردازی، کار را بـه راززدایی می کشاند، راز زدایی در آخرین حد خود، جهان را کوچک و عبث مـی گرداند و زمـینه را بـرای خرافه پردازی آماده می کند. مواجهه راز زدایانه با مهدویت را می توان در مقدمه معروف ابن خلدون ملاحظه نمود. ابن خلدون به خاطر داتشتن مذهب مالکی نم یتوانست اخبار مهدویت را بی اعتبار بداند برای همین کوشیده است بر اساس دیدگاه فلسفی خود در باب جامعه بشری، مهدویت را تفسیر کند. از نظر وی، عصبیت، اساس حـکومت و نـظام اجـتماعی بشری را می سازد و بر این اسـاس، مـی گوید چـون عصبیّت فاطمی و به طور کلی، عصبیت قریش، از میان رفته، ظهور مهدی (ع) از خاندان فاطمه (ع) و به پاداشتن حکومتی مقتدر و جهانی ممکن نیست. از ایـن رو، ویـ بـه این تفسیر روی می آورد که مراد از ظهور مهدی، پیـدایش حـکومتی مبتنی بر اتحاد قبائل سادات اطراف مدینه و حجاز است.
در نتیجه این راز زدایی آثار تربیتی و تحول بـخش آن در زندگی فردی و اجتماعی نیز فرصت بروز نمی یابد. و هـمه آثار تربیتی فردی، اجتماعی و تاریخی این عقیده قدرتمند و الهام بخش را زایل مـی سازد.
حالت سلامت؛ حق باوری: تربیت دینی، آدمی را به حق باوری سوق می دهد. حق، نه خـرافه اسـت و نه از هرگونه رازآمیزی به دور است. در حق باوری برخلاف خرافه پردازی، تنها پذیرش حقایق یا اندیشه های مسلم دینی مورد نظر است؛ همچنین چون بسیاری از حقایق دینی و از جمله مهدویت، رازآمیز اسـت. لذا پذیرفتن آنها لازمه تربیت دینی است. اموری همچون مساله غیبت طولانی مدت با وجود برشمردن برخی حکمت ها برای آن، باز هم حکمت اساسی آن ناآشکار است و از جمله اسرار الهی محسوب شده اسـت
محور هـفتم. آسـیب انحصارگرایی در مقابل کـثرت گرایی؛ سـلامت: حـقیقت گرایی مرتبتی
آسیب انحصار گرایی: یعنی ادعای این که تـمامی حـقیقت، در نزد دین واحدی قرار دارد و ادیان دیـگر، هـیچ بـهره ای از حـقیقت نـبرده اند. در حالی که دین اسلام، بـا ایـن که آخرین و کامل ترین دین الهی است، اما پیامبر اکرم (ص) با فراخواندن اهل کتاب برای اتفاق نـظر در حـقایق الهـی مشترک میان اسلام و ادیان پیشین، انحصارگرایی را بـه دیـده قـبول نـنگریست. انـحصارگرایی امکان گفتگو میان ادیان را نفی می کند و از این طریق، مانع بسط هدایت می گردد. ظهور انحصارگرایی در عرصه مهدویت به این معناست که اعتقاد به حکومت عدل مهدی (ع)، موجب تحریم هر حکومتی پیش از آن گردد. طبق این اعتقاد، پیش از حکومت مهدی(ع)، هیچ کس حق حکومت ندارد. حتی در این مورد، با تفسیری اشتباه آمیز، به برخی از روایات مربوط به مهدویت نـیز اسـتناد شده اسـت. پیامد عملیِ چنین فهمی، عدم تلاش برای برقراری حکومت عادلانه، پیش از ظهور امام مهدی(ع) و تمکین نسبت به هر گونه حکومت جورپیشه خواهد بود.
آسیب کثرت گرایی: به این معناست که ادعا شود، ادیان مختلف، به یک اندازه از حقیقت برخوردارند و هیچ یک، ترجیحی به دیگری ندارد. این دیدگاه با قبول کمال بیشتر ادیان و شرایع متأخر ناسازگار است و نـوعی بـی تفاوتی نسبت به انتخاب راه بهتر را به بار می آورد. در حالی که انحصارگرایی در عرصه مهدویت، به تحریم هر حکومتی مـنجر مـی شود، کثرت گرایی، به تجویز هر حکومتی ختم خواهد شد. آسیب زایی چنین موضعی در تربیت سیاسی، آشکار است.
راه صحیح؛ حقیقت گرایی مرتبتی: به این معنا که حقیقت می تواند به درجات مختلف در نزد ادیان و شرایع مختلف وجـود داشـته باشد. بر این اساس، ممکن است دینی از دین دیگر کامل تر باشد و حقیقت بیشتری را در خود جلوه گر بسازد. نتیجه این دیدگاه امکان گفتگو مـیان ادیـان و تامین انگیزه حـقیقت جویی بـرای یافتن بیشترین میزان حقیقت در افراد است اما حقیقت گرایی مرتبتی در عرصه مهدویت، به این معناست که مـهدی (ع) و حـکومت وی، مثل اعلای عدالت است و پیش از او، هر حکومتی، به هر میزان به این مثل اعلی نزدیک باشد و عادلانه تر باشد، به همان میزان از مقبولیت و مشروعیت بـرخوردار اسـت.