سرویس فرهنگی فردا؛ محمد صادق دهنادی: شاید در اوج درگیریهای بین کلیسای کاتولیک و دانشگاههای فلسفه و علوم طبیعی در سده های هفدهم تا بیستم کمتر کسی تصور میکرد که با تثبیت نسبیگرایی پسامدرن اندیشهی مادیبنیان تجدد بتواند به تعامل و قرائتی از دین دست یابد که کمترین تناقضی را با رویکردهای اثباتگرا و زمینی دانش و فلسفه داشته باشد.
در این قرائت دین نه تنها عاملی علیه عقلانیت تلقی نمیشود بلکه در کنار سایر میراث فرهنگی و سنتی دارای کارکرد اجتماعی،سرگرمی و حتی اقتصادی است.
پلورالیزم به شهروند جهانی نمیگوید که چه دینی داشته باش. چون مسئله شناخت دینی برای آن مسئله حقانیت دین نیست. بلکه اثری است که دین در پوشش دادن به خلاءهای معنوی دنیای نوین با خود دارد.
در این نگره، نیایش و ذکر برابر مراقبه، نماز برابر یوگا، روزه امساکی برای پالایش دستگاه گوارش و صدقه و زکات، راهی برای فرآوری احساسات و آرامش روانی است و بنابراین، مفید است.
نگرهی پستمدرن حتی با تفسیر هرمنوتیک متون مقدس و نماد فهمی از تاریخ، فهمی جامعهشناختی از دینها و پیامبرها ارائه مینماید که مطلقا دلیلی برای انتساب وحی و نبوت به آسمان نیست و در مجموع این نگره مشکلات تفاوت فهم پوزیتویستی از جهان با نگرش الهی به آنرا حل نموده است.
بیشک با درک شرایط امروز دین در جهان،میتوان فهمید که چرا قرآن کریم در حدود 1400 سال پیش درباره اهمیت ایمان به غیب برای فهم هدایت دین سخن میگوید (آیه 3 سوره بقره)
ایمان به پدیدهای که در پس ظاهر طبیعت و جریان حیات بتواند مقتدر و هوشمند به مدیریت تاریخ بپردازد و سرانجام روزگاران را رقم بزند.
شاید اگر قصهی غیبت ولیخدا تا این روزگار طول نمیکشید انسان اینقدر درباره پیوند فهم توحید و امامت آگاه نمیشد؛ چرا که امروزه پوستین بیجان دین در عصر سکولاریسم و در خدمت دهریگرایی بیش از هر زمانی بر حقیقت کفر پوشانده شده است.
دین اگر غیبی نداشته باشد و امامت اگر غیبتی، همه معارف دین تاریخوارههایی است که چون هفتسین و تسبیح چینی و هندی میتوان بسان کالایی قابل خرید و فروش و قابل تصاعد و تنازل است.
دین بدون غیبش از همان جایی میآید که خرافههای اساطیری پیرزنان و پیرمردان میآید و ارزشش بیش از ارزش افسانههای کهن بابانوروز و بابا نوئل نیست و امامت بدون غیبت الهیاش که قاطع حجتها و براهین باشد، جز یک رقابت تاریخی سیاسی نیست.
فهم غیب در ایمان دینی و غیبت در مفهوم امامت و نبوت، تفسیر به هم پیوسته آیاتی از قرآن است که برای فهم آن بشر لا اقل به هزار سال تجربه نیاز داشت.
زیرا اگر غیب الهیه دین نباشد و امامی زنده در پس روزگاران، از نبوت حراست نکند، نیروی بی انتهای خدا می شود انرژی کائنات و دین خدا نیز پوستین دجالانی خواهد شد که خودشان را تجلی اجبار تاریخ می دانند و بر اریکه قضا و قدر نشسته اند.
اعتقاد به غیب و غیبت تنها چیزی است که در اعصار ضلالت بشر نتوانست بر آن دست درازی کند تا برای فرجام جهان تجلی غیب حکیمانه حق یعنی امام غائب بماند و به فضیلت بقیه اللهی آب رفته از جوی ایمان بشر را به دریای بیکران حقایق الهی پیوند بزند.