ماهان شبکه ایرانیان

گفت‌وگو با محسن حکیم‌معانی

از گوشه‌گیری تا شانتاژ

محسن حکیم‌معانی درحالی که معتقد است اگر نویسنده یا شاعری گوشه‌گیر باشد و کمتر تن به گفت‌وگو دهد، ممکن است کاملا پنهان بماند، از برخی سوءاستفاده‌ها در روابط بین نویسندگان یا شاعران با رسانه‌ها می‌گوید.

از گوشه‌گیری تا شانتاژ

این داستان‌نویس در گفت‌وگو با ایسنا، درباره حفظ جایگاه نویسندگان توسط رسانه‌ها اظهار کرد: اگر رسالت رسانه را این‌گونه ببینیم که قرار است فارغ از هر دسته‌بندی، گرایش و نگاه ایدئولوژیک و صنفی‌ای، به جریان روز ادبیات بپردازد و فضای ادبی کشور را رصد کند تا ببیند چه اتفاقی دارد در آن می‌افتد، قاعدتا باید نویسنده‌های مختلف از همه سطح و کیفیتی در رسانه‌ها حضور داشته باشند، یعنی رسانه‌ها با آن‌ها گفت‌وگو کنند و آثارشان را معرفی و نقد کنند. اما واقعیت این است که نه در کشور ما و نه در هیچ جای دیگری این‌که چشم‌های بخش ادبیات رسانه در جامعه مترصد این باشد که در جامعه چه کاری در حال انجام و انتشار است، به طور مطلق اتفاق نمی‌افتد و شرایط دیگری مثل نگاه‌های سیاسی، ایدئولوژیکی، صنفی و... در گزینش و انتخاب نویسندگان و شاعران تاثیر دارد. در این میان اگر نویسنده یا شاعری گوشه‌گیر هم باشد و کمتر تن به گفت‌وگو دهد، ممکن است کاملا پنهان بماند و رسانه‌ها هم به سراغ او نروند.

او سپس در پاسخ به پرسش مطرح‌شده درباره وضعیت این روزهای صفحات ادبی رسانه‌ها گفت: پاسخ به این سوال هم خیلی سخت است و هم خیلی آسان. من و هم‌نسلان من صفحات روزنامه‌ها و مجلاتی را دیده‌ایم که خیلی عجیب و پربار بوده‌اند، صفحاتی که حتی می‌شد در عین روزنامه بودن‌شان، آن‌ها را بایگانی کرد، نگه داشت و مدت‌ها بعد به آن رجوع کرد. فارغ از جنبه خبری کار، نقد، تحلیل و نگاه ساختارمند و منتقدانه به ادبیات را در روزنامه در قالب مقاله، گفت‌وگو و یاداشت می‌دیدیم. اما سال‌هاست که دیگر آن‌گونه صفحات ادبی را نداریم. صفحات ادبی ما حداکثر شده است یک گپ کوتاه، یک ستون یا مطالبی کوتاه در مورد موضوعات مختلف و گزارش‌های بی‌دردسر. برای همین گفتم پاسخ به این سوال هم سخت است و هم آسان، چون در زمان چاپ همان نشریات هم بحث بر سر این بود که آیا جای نقدهای جدی در روزنامه هست یا نه، و این‌که آیا صفحات روزنامه‌ها نباید کار ژورنالیستی به معنای تحت‌اللفظی کلمه بکنند؟ آیا نباید به جای این‌که مستقیما نقد ادبی کنند، کار خبرسازی، خبردهی و حاشیه‌پردازی انجام دهند؟ این موارد آن سال‌ها هم مطرح بود و از بعضی جهات هم درست بود. آن‌چه حالا می‌بینیم شاید آن چیزی است که آن موقع‌ها مطلوب برخی از همین بحث‌ها بوده است.

حکیم‌معانی ادامه داد: اما با وضعیت فعلی نشریات، بعضی وقت‌ها که صفحات ادبی روزنامه‌ها را باز می‌کنیم، انگار واقعا هیچ چیز ندارند. این‌ را که فلان کتاب را فلان نشر منتشر کرد هزار جای دیگر هم می‌توان دید، که فقط هم در حد همین یک جمله است. آن‌چه نیاز من است، این است که آن اثر هنری چه حرفی برای گفتن دارد، این است که جایش باید در رسانه‌ها باشد و متاسفانه نیست. این‌که نویسنده پشت هر متنی که نوشته‌ است، چه نگاهی به جهان و ادبیات دارد باید در رسانه‌ها باشد اما پیدا نمی‌شود. هرچه هست ارتباط بین نویسندگان با رسانه‌ها تفاوت‌هایی کرده که این تفاوت به نفع ادبیات نبوده است. 

این نویسنده در ادامه به استفاده رسانه‌ها از چهره‌های شناخته‌شده برای بازدید و فروش بیشتر اشاره کرد و با اشاره به سوءاستفاده دوطرفه در روابط بین نویسنده و رسانه گفت: مسلما در ارتباط‌ها همیشه ارتباط سوءاستفاده هم هست. رسانه برای این‌که فروش خود را بالا ببرد، گفت‌وگو با فلان چهره کاملا شناخته‌شده را مهم تلقی و منتشر می‌کند و حتی شده که بارها و بارها دیده‌ایم خبر کم‌اهمیتی درباره یک چهره ادبی روی صفحه اول آمده و برجسته شده است. این سوء‌استفاده‌ای است که خیلی وقت‌ها رسانه‌ها از برخی نویسنده‌ها کرده‌اند. از طرفی هم بارها و بارها نویسندگانی به رسانه‌ پیشنهاد داده‌اند که با آن‌ها گفت‌وگو کند و می‌بینیم که مثلا یک نویسنده چون با یک خبرنگار دوست است، گفت‌وگوهای مختلفی با او گرفته شده و شانتاژهای بی‌مورد از این دست زیاد شده است. همه جای دنیا هم کم‌وبیش همین است. فقط شاید چون در ایران همیشه روابط است که حرف اول را می‌زند و نه مسائل دیگر، این قضیه خیلی بیشتر به چشم می‌آید.

محسن حکیم‌معانی که معتقد است خیلی‌وقت‌ها برای نویسندگانی که روزنامه‌نگار هستند، فاصله گرفتن از قالب روزنامه‌نگاری سخت می‌شود، بیان کرد: مثبت یا منفی بودن تاثیر نویسندگی بر کار روزنامه‌نگاری به عوامل زیادی بستگی دارد. در طول تاریخ ادبیات جهان، نویسندگان شناخته‌شده و مطرحی روزنامه‌نگار یا خبرنگار بوده‌اند و اتفاقا روزنامه‌نگاران خوبی هم بوده‌اند که از کار روزنامه‌نگاری‌شان در داستان‌های‌شان بهره گرفته‌اند و مواد خام داستان‌های‌شان را خیلی وقت‌ها از کار روزنامه‌نگاری تامین کرده‌اند و بعضی وقت‌ها هم  شیوه نگارش و نگاه‌شان به جهان را از خبرنگاری و روزنامه‌نگاری گرفته‌اند. از جهتی این مسئله برای شاعر و نویسنده می‌تواند خیلی هم مطلوب نباشد. ماده شعر و داستان، زبان و کلمه است درحالی که مرتب و منظم و از روی اجبار نوشتن در کار روزنامه‌نگاری باعث می‌شود که نویسنده یا شاعر یک قالب ثابت پیدا کند. خیلی وقت‌ها برای نویسندگانی که روزنامه‌نگار هم هستند، در نوشتن داستان فاصله گرفتن از قالب روزنامه‌نگاری سخت می‌شود و در نتیجه اتفاقی می‌افتد که به نفع روزنامه‌نگاری‌شان است یعنی زبان داستانی‌شان به نفع روزنامه‌نگاری عقب‌نشینی می‌کند و این اتفاق بدی است. در واقع واژه را که داستان‌نویس و شاعر باید خرج شعر و داستان کنند، خرج یک رویداد خبری می‌کنند و همین خودش مانع و مشکل است. زمانی که داستان‌نویس برای ترتیب دادن یک گزارش خبری باید بگذارد برای داستان نوشتنش باید خرج کند. گرچه همان‌طور که اشاره کردم این یک گزاره قطعی و ثابت نیست.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان