برترینها: اگر اخبار سیاسی را دنبال کرده باشید حتماً در جریان هستید که رابرت موگابه، یکی از شناختهشدهترین چهرههای سیاسی زیمبابوه در سن 95 سالگی درگذشت. این چهره سیاسی که بسیاری وی را دیکتاتور میدانند و خودش معتقد بود ماموریتی آسمانی برای اداره زیمبابوه دارد، شخصیت مطرحی در میان چهرههای سیاسی قاره آفریقا بهحساب میآمد و مرگ او بهانهای شد تا در ادامه با هم نگاهی به زندگی و فعالیتهای سیاسی رابرت موگابه داشته باشیم.
موگابه که بود؟
«رابرت گابریل موگابه» (Robert Gabriel Mugabe)، در بیستویکم ماه فوریه سال 1924 در «کوتاما» (Kutama)، واقع در «رودزیای جنوبی» (Southern Rhodesia) که امروز این منطقه را زیمبابوه مینامیم بدنیا آمد. او در طول عمر طولانی خود به دستاوردهای مهم سیاسی در قاره آفریقا رسید و در سال 1980 نخستوزیر این کشور شد و از سال 1987 تا 2017 سکان ریاستجمهوری زیمبابوه را در اختیار داشت تا اینکه در نهایت در سال 2017 مجبور به استعفا شد.
موگابه در سال 1963 جنبش مقاومت «اتحاد ملی آفریقایی زیمبابوه-جبهه میهنپرستانه» (ZANU) را تشکیل داد و با این جنبش بر علیه استعمار انگلستان قیام کرد و پس از غلبه بر نیروهای استعمارگر در سال 1980 نخستوزیر زیمبابوه شد و تا هفت سال بعد نیز توانست این سمت را در اختیار داشته باشد. پس از این مدت نیز بهرغم رایگیریهای بحثبرانگیز همچنان سکان قدرت زیمبابوه را از آن خود کرد تا اینکه در نهایت در سن 93 سالگی، عطای قدرت را به لقایش بخشید و از سیاست کناره گرفت.
اوایل زندگی و تحصیلات موگابه
موگابه دقیقاً چند ماه پس از اینکه «رودزیای جنوبی» تحت استعمار انگلستان درآمده بود بهدنیا آمد، استعمار زندگی موگابه و همولایتیهایش را تحت تأثیر گذاشت و با محدودیتهای مختلفی برای زندگی و تحصیل روبرو شد. زمانی که موگابه هنوز طفلی بیش نبود پدر او که نجاری میکرد برای کار به جنوب آفریقا رفت و بهطرز مرموزی ناپدید شد و دیگر هرگز خبری از او به گوش نرسید. در نتیجه مادر موگابه که معلم بود چارهای نداشت بهغیر از اینکه یکهوتنها موگابه و سه فرزند دیگرش را بزرگ کند.
اینگونه بود که موگابه از همان دوران کودکی مجبور شد تا کارهای منزل و مزرعه را انجام دهد، او گاوداری میکرد و از هر راهی که میتوانست نانی به خانه میآورد. در آن زمان کودکان «رودزیای جنوبی» درس و مشق درستوحسابی نمیخواندند، اما موگابه خوششانسی آورد و در مدرسهای مذهبی که مدیریت این مدرسه را فردی با نام «پدر اُوهیا» (Father O'Hea)، بر عهده داشت مشغول به تحصیل شد. در طول این دوران «پدر اوهیا» تأثیر زیادی روی موگابه گذاشت و به او آموزش داد که باید رفتاری برابر با تمام افراد داشته باشد و حق هر کسی است که تحصیل کند و از تواناییهایش بهره بگیرد.
موگابه در همان کودکی ثابت کرد که فرزند مستعد و درسخوانی است و معلمهای وی به او لقب «بچه زرنگ» داده بودند. مدتها بعد ارزشهای اخلاقی که «پدر اوهیا» به موگابه منتقل کرد بود در او جوانه زد و موگابه به تعلیم علاقه نشان داد و سعی کرد این آموزشها را به دیگر دانشآموزان منتقل کند. او چیزی حدود 9 سال در مدرسههای «رودزیای جنوبی» آموزش میداد و در همان زمان بهصورت مخفیانه درس میخواند. او در نهایت وارد «دانشگاه فورت هِر» (Univercity of Forst Hare)، در آفریقای جنوبی شد و در سال 1951 از این دانشگاه با مدرک لیسانس تاریخ هنر فارغالتحصیل گردید.
پس از اتمام تحصیلات، موگابه دوباره به زادگاهاش بازگشت تا تعلیم و تربیت کودکان این منطقه را ادامه دهد. او همچنان به تحصیل خود ادامه داد و توانست در سال 1953 بوسیله آموزش از راه دور لیسانس معلمی دریافت کند.
در سال 1955 موگابه به «رودزیای شمالی» (Northern Rhodesia)، رفت و بهمدت چهار سال در «دانشگاه آموزشی چالیمبانا» (Chalimbana Training College) مشغول به تحصیل شد، در این بازهزمانی او همزمان در دورههای مجازی دانشگاه لندن نیز شرکت میکرد تا لیسانس اقتصاد بگیرد. در نهایت نیز موگابه به «غنا» مهاجرت کرد و لیسانس اقتصاد خود را در سال 1958 گرفت. موگابه مدتی نیز در «دانشگاه تربیت معلم سنتماری» (St. Mary's Teacher Training College)، مشغول بهتحصیل شد و در همان زمان با همسر اولش «سالی هیفران» (Sally Hayfron) آشنا شد و این آشنایی موجبات ازدواج موگابه و سالی را در سال 1961 در «غنا» فراهم کرد.
در آن زمان موگابه به لحاظ باورهای سیاسی از طرفداران «مارکسیست» (Marxist) بهحساب میآمد و از اهداف دولت «غنا» برای ایجاد بستر مناسب جهت آموزش طبقههای پایین این کشور پشتیبانی میکرد.
حضور موگابه در دنیای سیاست
در سال 1960، موگابه به زادگاهش بازگشت و برنامه داشت تا در حین ترک این منطقه نامزدش را به مادرش معرفی کند. اما اوضاع آنگونه که موگابه ترتیب داده بود پیش نرفت چرا که بهمحض رسیدن به زادگاهش متوجه تغییرات اساسی در «رودزیای جنوبی» شد. دولت استعماری جدید، هزاران خانواده سیاه را از کارهایشان کنار گذاشته بود و جمعیت سفیدپوستان در این منطقه به حد انفجار رسیده بود. دولت استعماری حاکم به سیاهپوستان اجازه فعالیت در امور سیاسی را نمیداد و این رویکردها تظاهرات و آشوبهای خونینی را در منطقه بهدنبال داشت.
موگابه نیز که از ظلم و استبداد بهتنگ آمده بود در جولای سال 1960 در گردهمایی اعتراضآمیزی که حدود 7 هزار نفر حضور داشتند شرکت کرد. در این گردهمایی که با هدف اعتراض به دستگیری رهبران مخالفین تشکیل شده بود، موگابه از تجربههایی که در «غنا» بدست آورده بود گفت و برای مردم بازگو کرد که چگونه «غنا» با کمک ایدههای مارکسیستی با موفقیت به استقلال رسیده است.
چند هفته نگذشت که موگابه رسماً بهعنوان منشی حزب ملی دموکرات انتخالب گردید. او با توجه به الگوهایی که از «غنا» برداشت کرده بود سریعاً جوخهای از جوانان را برای سخنپراکنی در خصوص گسترش دستاوردهای سیاهان در قارهآفریقا به قسمتهای مختلف «رودزیا» روانه کرد. یک سال بعد دولت وقت، فعالیت حزب ملی دموکرات را غیرقانونی اعلام کرد، اما هواداران این حزب جنبشی را تشکیل دادند که در نوع خود اولین باری بود که در «رودزیا» چنین جنبشی تشکیل میشد.
این جنبش با نام «اتحاد مردم آفریقایی زیمبابوه» (Zimbabwe African People's Union) نام گرفت و به سرعت چیزی حدود 450 هزار نفر عضو پیدا کرد. رهبر این اتحاد «جاشوآ نِمکو» (Joshua Nkomo) نام داشت و با حضور در سازمان ملل از بریتانیا درخواست کرد تا قوانینی که در خصوص «رودزیا» وضع کرده بود را لغو نماید و قسمت زیادی از قوانین گذشته را نیز اصلاح کند.
از این ماجرا مدتی گذشت، اما چیزی تغییر نکرد و موگابه و دیگر اعضای بلندمرتبه مخالفین از کُندی رفتار «جاشوآ نمکو» در پیگیری مطالبات مردم «رودزیا» خسته شدند. در نتیجه در آوریل سال 1961 موگابه رسما اعلام کرد که به فکر راهآنداختن جنگهای چریکی است. موگابه در صحبتهای خود مدعی شد که به هر قیمتی که باشد کشورش را از بیگانگان پس خواهد گرفت.
شکلگیری اتحادیه ملی آفریقایی زیمبابوه-جبهه میهنی (ZANU)
در سال 1963 موگابه و دیگر طرفداران «نمکو» جنبش مقاومتی جدیدی را در تانزانیا با نام «اتحادیه ملی آفریقایی زیمبابوه-جبهه میهنی» تاسیس کردند، اواخر همان سال مامورین پلیس موگابه را در جنوب «رودزیا» دستگیر و روانه زندان «هوآوا «(Hwahwa Prison) کردند. موگابه چیزی حدود یک دهه در حبس بود و در طول این مدت او را به زندانهای مختلفی فرستادند. او در همین زمان از داخل زندان عملیاتهای چریکی را برای آزادسازی «رودزیای جنوبی» از استعمار انگلیس ترتیب میداد.
در سال 1974، نخستوزیر «یان اسمیت» (Ian Smith)، که هنوز به استعمار بریتانیا وفادار بود اجازه داد تا موگابه زندان را ترک کند تا در کنفرانسی در «لوساکا» (Lusaka)، حضور یابد. اما موگابه از این فرصت برای فرار استفاده کرد و از مرز «رودزیای جنوبی» گریخت. او در این مسیر مبارزین چریکی را نیز دورهم جمع کرد و با کمک این مبارزین در دهه 1970 از هر فرصتی برای شورش علیه نیروهای استعمارگر استفاده میکرد. در اواخر دهه 1970 شرایط اقتصادی زیمبابوه از همیشه خرابتر شده بود. در همین بین «اسمیت» تلاش بیحاصلی برای توافق با موگابه انجام داد و انگلیسیها قول دادند تا بیشتر قوانین که بر علیه سیاهان وضع کرده بودند را تغییر دهند و تحریمهای سازمان ملل برداشته شود.
در نهایت نیز در سال 1980 «رودزینای جنوبی» از استعمار انگلیس آزاد شد و به جمهوری مستقل زیمبابوه تغییر نام داد. این جمهوری تحت بیرق حزب «اتحادیه ملی آفریقایی زیمبابوه-جبهه میهنی» فعالیت میکرد و موگابه و «نمکو» در انتخاباتی برای احراز سمت نخستوزیری رقابت کردند و موگابه به پیروزی رسید. در سال 1981 میان حزب ««اتحادیه ملی آفریقایی زیمبابوه-جبهه میهنی» و «اتحادیه مردم زیمبابوه آفریقا» (Zapu) اختلاف افتاد و نبردی میان این دو حزب در گرفت.
مناقشات ادامه پیدا کرد. در سال 1985 موگابه دوباره نخستوزیر شد، اما مشکلات میان احزاب هنوز هم دنبال داشت. دستآخر در سال 1987 گروی از مبلغان مذهبی به طرز بیرحمانهای توسط هواداران موگابه به قتل رسیدند و این قضیه باعث شد تا «نمکو» و موگابه از مواضع خود کوتاه بیایند و پس از برقراری صلح میان این دو حزب به فکر پیشرفت اقتصادی زیمبابوه باشند.
موگابه و ریاستجمهوری زیمبابوه
چند هفته از توافق میان موگابه و «نمکو» نگذشته بود که موگابه بهعنوان ریاستجمهور زیمبابوه انتخاب شد. او «نمکو» را به عنوان یکی از وزرای ارشد خود انتخاب کرد و پس از اینکه سکان ریاستجمهوری زیمبابوه را در اختیار گرفت، اعلام کرد که با تمام قوا برای پیشرفت اقتصاد این کشور تلاش خواهد کرد. در نتیجه در سال 1989 موگابه برنامهای پنج ساله را با رویکرد بهینهسازی کشاورزی برای بهبود اقتصاد زیمبابوه معرفی کرد. در پایان سال 1994 و پس از انتهای برنامه 5 ساله اقتصادی موگابه، وضعیت اقتصادی زیمبابوه در حوزههای کشاورزی، صنعت و معدن پیشرفتهایی را شاهد بود. در این بین موگابه توانسته بود برای سیاهان درمانگاهها و مدرسههای زیادی نیز تاسیس کند.
در همین زمان ««سالی هیفران»، همسر موگابه از دنیا رفت و شرایط برای ازدواج موگابه و معشوقهاش «گریس مورافو»، (Grace Marufu) فراهم شد. در سال 1996 موگابه که پیش از آن به عنوان قهرمان زیمبابوه شناخته میشد بهدلیل تصمیمهای نادرست از جانب مردم به شخصی غیرمحبوب تبدیل شد و ناآرامیهایی را در زیمبابوه بهدنبال داشت. تورم بسیار زیاد مردم را به خیابانها کشاند و افزایش دستمزدهای دولتمردان، بهانهای برای نارضایتی عموم مردم نسبت به کابینه موگابه را بهدنبال داشت.
اعتراضها ادامه پیدا کرد تا اینکه در سال 1998 دیگر کشورها نیز در قبال سیاستهای موگابه موضع گرفتند. بهرغم تمام این نارضایتیها موگابه در سال 2002 برنده انتخابات ریاستجمهوری زیمبابوه شد. ناگفته نماند که به ادعای بسیاری، موگابه در این انتخابات تقلب کرده بود. اتحادیه اروپا نیز تحریمهایی را برعلیه زیمبابوه وضع کرد و وضعیت اقتصادی این کشور در شرایط بسیار بدی قرار گرفت. بیکاری، شیوع ایدز، خشکسالی و بدهیهای خارجی مردم زیمبابوه را بیشتر از همیشه تحت فشار قرار داده بود. اما بهرغم تمام این مشکلات موگابه اصرار داشت که در کرسی قدرت باقی بماند و با خشونت و فساد، توانست در انتخابات 2005 مجلس زیمبابوه نیز رأی بیاورد.
موگابه حاضر به واگذاری قدرت نبود
در ماه مارس سال 2008 و زمانی که «مورگای چانگیرای» (Morgan Tsvangirai)، رهبر «جنبش تغییرات دموکراتیک» در انتخابات برنده شد، موگابه حاضر به تسلیم قدرت نبود و درخواست داشت تا آرا دوباره شمرده شود. این ماجرا به برگزاری انتخابات دیگری در ماه ژوئن ختم شد. در همین بین هواداران «جنبش تغییرات دموکراتیک» از جانب طرفداران موگابه مورد حمله قرار گرفتند و بسیاری از این افراد کشته شدند. موگابه نیز اعلام کرد تا زمانی که زنده است حاضر نخواهد بود قدرت را به «مورگای چانگیرای» واگذار کند. در نهایت «چانگیرای» به این نتیجه رسید که در هر حالت قدرت موگابه باعث تغییر آرا به نفع او خواهد بود و به این نتیجه رسید که از مواضع خود عقبنشینی کند.
واگذارنکردن قدرت از جانب موگابه درگیریهای دیگری را به دنبال داشت و در این اعتراضها چیزی حدود 85 نفر از هواداران «چانگیرای» کشته شدند. کار به جایی رسید که در سپتامبر سال 2008، موگابه و «چانگیرای» به این نتیجه رسیدند که قدرت را میان یکدیگر تقسیم کنند. اما از آنجایی که موگابه هنوز هم تشنه قدرت بود، حاضر نشد تا اختیار قسمتهای مهم دولت را به «چانگیرای» واگذار کند. در نتیجه سمتهای کلیدی مانند رهبری نیروهای نظامی و انتخاب وزرا در اختیار «چانگیرای» قرار داشت.
در پایان سال 2010 موگابه اقدام دیگری برای افزایش قدرتاش انجام داد و بدون مشورت با «چانگیرای» فرماندارانی را بهصورت موقت انتخاب کرد. در همین بین خبر رسید که موگابه سرطان پروستات دارد و احتمال کودتای نظامی پس از مرگ او مطرح شد. از طرف دیگر نگرانیهایی نیز از احتمال وقوع جنگداخلی پس از مرگ موگابه به میان آمد.
موگابه و انتخابات 2013 زیمبابوه
در تاریخ دهم دسامبر سال 2011، در کنفرانس ملی که در «بولاویو» (Bulawayo) برگزار شده بود، موگابه رسما از عزم خود برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری سال 2012 زیمبابوه خبر داد. این انتخابات به تعویق افتاد و مخالفین و هواداران موگابه به توافق رسیدند تا قانوناساسی جدیدی را طرحریزی کنند. مردم زیمبابوه در ماه مارس سال 2013 به خیابانها ریختند تا از تغییرات جدید در قانوناساسی این کشور پشتیبانی نمایند و این قانوناساسی جدید در نهایت با برگزاری همهپرسی به تصویب رسید. موگابه تأکید داشت که هرگز اجازه نمیدهد دولتهای غربی در انتخابات این کشور نظارت داشته باشند و بههمین دلیل نیز صحبتهایی از اعمال نفوذ موگابه در همهپرسی مطرح شد.
ناآرامیها ادامه پیدا کرد تا اینکه موگابه در ماه مارس 2013 برای شرکت در گردهمایی انتخاب «پاپ فرانسیس» (Pop Francis)، که بهتازگی پاپ جدید شناخته شده بود به رم مسافرت کرد و در این مراسم به خبرنگاران گفت که علاقه زیادی دارد پاپ از زیمبابوه ملاقات کند.
در نهایت انتخابات برگزار شد و موگابه توانست 61 درصد از آرا را از آن خود کند، درحالیکه «چانگیرای»، تنها 34 درصد رأی آورده بود. بههمین دلیل «چانگیرای» به نتیجه انتخابات اعتراض کرد و مدعی شد که این همهپرسی، بیانگر نظر مردم زیمبابوه نیست.
تصاحب نظامی قدرت و استعفا
زیمبابوه بهرغم برگزاری انتخابات باز هم روی خوش ندید و در چهاردهم نوامبر تانکها در میدان اصلی شهر «هراره»، (Harare)، پایتخت زیمبابوه صف کشیدند و یک سخنگوی نظامی در تلویزیون از بازداشت جنایتکاران خبر داد. این سخنگو در صحبتهای خود تأکید کرد که خبری از کودتا در میان نیست و بهمردم اطمینان خاطر داد که موگابه و خانوادهاش در مکانی امن حضور دارند. از قرار معلوم موگابه در خانهاش تحت بازداشت خانگی قرار گرفته بود و عکسهایی از او در روزنامهها منتشر شد که در خانهاش بههمراه نیروهای نظامی قرار دارد.
در هفدهم نوامبر، موگابه در جمع فارغالتحصیلان دانشگاه حاضر شد. عدهای بر این باور بودند که حضور موگابه در میان مردم، تنها پوششی برای اختلافهای سیاسی بود. موگابه در ابتدا از همکاری با طرح خلعیدِ صلحآمیز او از قدرت سرباز زد، او قرار بود در برنامهای تلویزیونی که در تاریخ 19 نوامبر پخش میشد از تصمیم خود برای بازنشستگی خبر دهد، اما در پخش این برنامه تلویزیونی اشارهای به بازنشستگی نکرد و اصرار داشت که همچنان قدرت را در اختیار خواهد داشت.
ماجرا ادامه داشت تا اینکه در نهایت در 22 نوامبر، موگابهای نامهای منتشر کرد و در این نامه از استعفای خود خبر داد، وی مدعی شد که استعفا میدهد تا فرآیند انتقال قدرت بدون هیچ درگیری انجام شود.
اینگونه بود که موگابه پس از 37 سال بدست داشتن سکان قدرت در زیمبابوه، رئیسجمهوری این کشور را کنار گذاشت و مردم زیمبابوه با شنیدن خبر استعفای موگابه به خیابانها ریختند و پایکوبی کردند. جالب است بدانید در آن زمان موگابه 93 سال سن داشت و پیرترین رئیسجمهور دنیا شناخته میشد.
مرگ موگابه
رابرت گابریل موگابه سرانجام در ششم سپتامبر 2019 در بیمارستان «گِلِنایگِلز» (Gleneagles Hospital)، درگذشت. او چندین ماه در این بیمارستان بستری بود، اما دلیل بیماری وی هرگز برملا نشد.
منبع: biography