این شاعر در گفتوگو با ایسنا، درباره وضعیت برگزاری نشستهای انجمنهای ادبی اظهار کرد: این روزها انجمنهای ادبی مثل سابق خروجی مناسبی ندارند، مطابق با تعریف هنر نیستند و بیشتر بازارهایی به وجود آمده که از درون این بازارها کالایی که بیرون میآید، کالای بایستهای برای تفکر هنرمندانه و رشد هنر معاصرمان نیست. بهنظر میرسد همه مفاهیم مقدس و ارجمند هنر و ادبیات به هم ریخته و به یک مرور و بازیابی مجدد از تعریف هنر نیاز است تا بتوانیم به طور بایسته، چنانکه شان هنر ایجاب میکند، پاسخگوی واژهای باشیم که با تقدس درآمیخته و قداستش را از تفکر و نگاه مردم میگیرد.
او با بیان اینکه متاسفانه هنر امروز ما بیش از اینکه هنر مردمی باشد، دولتی است، گفت: این روزها انجمنهای ادبی نمایندگان مردم نیستند؛ نمایندگان دولتها و طرز تفکر آنها هستند چون تفکرشان را بر اساس منویات مردم شکل نمیدهند. انجمنهای ما در حال از دست دادن هنجارها و رفتارهای مردمیشان هستند و علتش هم این است که در حال حاضر انجمنها جشنوارهای و مسابقهای عمل میکنند و در جشنوارهها فعالیتشان معناپذیر میشود. این روزها کمتر میبینیم انجمنی برای مردم تاسیس شود و نگاهش به افق ضرورتها و نیازهای جامعه و مردم باشد.
باقری همچنین درباره برگزاری نشستهای انجمنهای ادبی در کافهها بیان کرد: ما قبل از انقلاب هم این پدیده را داشتیم، معمولا شاعران و روشنفکران آنجا جمع میشدند و راجعبه مسائل مربوط به هنر و اجتماع با هم حرف میزدند. در اروپا هم چنین چیزی وجود داشته است. در اروپا کافههایی بودند که هنرمندان در آنها جمع میشدند و بیانیه هنری صادر میکردند، تفکرشان را اشاعه میدادند و ارتباطاتی را رقم میزدند که در اختیار مفهوم مقدس هنر بود. شاید هم ما متاثر از این نگاه، نشستهای کافهای قبل از انقلاب را شکل دادیم، هرچه بود محصولی به دنبال داشت.
شاعر «سنگ و سرنا» با اشاره به کاهش سطح مطالعه شاعران اظهار کرد: امروز دیگر ادبیات ما مبتنی بر اندیشه نیست و بیشتر در سطح جریان دارد تا در عمق. ادبیاتی که در سطح جریان داشته باشد در سطح هم از بین میرود. در واقع ما به نوعی ادبیات بساطی نزدیک میشویم که این ادبیات بساطی نمیتواند ارتباطاتش را ژرفاندیشانه تعریف کند. بهنظر من ادبیات ما دچار آسیبهایی شده که معلول تفکر امروز است. جامعه فعلی شتابزده و توامان با دلواپسیها و اضطرابهای غیرمعمول است. این دلواپسیها از یک طرف هنرمندان ما را سردرگم و از طرف دیگر تاثیرپذیریشان را کمرنگ میکند. باید چارهای اندیشید برای این انجمنها که یکشبه از تفکرهای مختلف سر درمیآورند و در درازمدت هم فراموش میشوند.
او درحالی که معتقد است اغلب نهادهای ذیربط انجمنهای ادبی با سیاستگذاری خودشان و برای یک تفکر خاص کار فرهنگی میکنند، بیان کرد: آنها ضرورتها و نیازهای جامعه را نمیسنجند و آن را احساس نمیکنند. بهنظر میآید هیچکدام برای تعمیم و گسترش مفهوم مقدس هنر فعالیت نمیکنند؛ هر کدام منویاتی از آن خود و از آن نهادشان دارند.
عباس باقری با اشاره به اینکه با نوعی جامعه رها و آسیبپذیر روبهرو هستیم گفت که شعر، هنر و ادبیات این جامعه به جای اینکه ما را وادار به تفکر کند، سعی میکند ما را متاثر از شرایط خاص خود کند.
او افزود: علتش هم این است که هر نهادی تعریف ویژهای از جامعه دارد و این تعریفهای ویژه باعث شده که دستههای فکری چندگونه که گاه هیچکدامشان کمکی به هنر و ادبیات معاصر نمیکنند، ایجاد شود و این نگاهی سطحی، مجرد و انتزاعی است و نمیتواند پاسخگوی منویات جامعه امروز ما باشد.
این شاعر با ابرار نگرانی از اینکه ادبیات، هنر و فرهنگ به جای اینکه ارباب باشند درحال تاثیرپذیری هستند، گفت: ادبیات و هنر ما تابعی از متغیر جشنوارهها و دستورها هستند. کسانی در راس هنر و ادبیات جایگاه تعیین میکنند که شاید هنر و ادبیاتشان نزدیک به هنر و ادبیات بساطی است، بساط پهن میکنند و از صداوسیما و تریبونها هم استفاده میکنند. در این نوع نگاه و ادبیات بساطی شهرستانها و استانهای دیگر دیده نمیشوند. فقط چند نفری هستند که در مرکز جمع شدهاند و روزی 10 جا سرک میکشند و برنامه اجرا میکنند، شب هم خسته به خانه میروند، بدون اینکه با مردم ارتباطی داشته باشند. در واقع بر اساس منویات و ضرورتهای روز هنر و شعرشان را تعمیم میدهند و بعد متاسفانه وجه مشترکشان با مردم را فراموش میکنند.
باقری با یادآوری این جمله که «بدترین ظلم، از ظلم به کلمات آغاز میشود»، ادامه داد: ما داریم به کلمات که جایگاه مقدسی دارند ظلم میکنیم. خواهش من این است که نگذاریم هنر و ادبیات معاصر ما که روزهای زیبایی را همسو با مردم بوده فراموش شود. نگذاریم که همه ما استحاله بشویم و شاعر و هنرمند ما مجالی برای اندیشه نداشته باشد. اگرچه هنرمند در انفعالش هم فعال و تاثیرگذار است اما متاسفانه انفعالی بهوجود آمده که مقطعی و اثرگذار است. باید بگذاریم جامعه و هنرمند خودش انتخاب کند. اگر میخواهیم از شاعر و هنرمندانمان حمایت کنیم، این حمایت نباید بر اساس جشنوارهها و تریبونها باشد بلکه باید بر اساس نیاز جامعه باشد. در حال حاضر دیگر برای استانها اهمیتی قائل نیستند. ادبیات ما از لغات مهجور و دور از ضرورت و نگاه مردم پر شده است. من خواهش میکنم هنر و ادبیات را با مردم آشتی بدهیم. خسته شدیم از بس صداوسیما یک نوع تفکر را تبلیغ کرده است، بگذاریم هنرمند و شاعر خودش انتخاب کند. برای شبهای شعر مردمی جایگاه قائل شویم. اقلا در سال یکی از تریبونها را به شعر و هنر مردمی اختصاص دهیم. این همه جشنواره هنرمند را خسته کرده و ذهنش را ضعیف و ناتوان میکند. بگذاریم مردم از ضرورتها دریافت زیباتری داشته باشند و دریافتشان آمیخته با مفاهیم مقدس شعر، هنر و ادبیات باشد.