به این ترتیب روشن میشود دوران تعیین و تصویب بودجههای دولتی و کمک به باشگاهها از محل اموال عمومی درحال به سر رسیدن است. این البته فرجام قابل پیشبینی فوتبال حرفهای در همه جای جهان است که دیر یا زود باید شامل حال فوتبال ایران هم میشد، اما حالا مهدی تاج میگوید سقف زمانی یک سالونیمه برای اجرای آن در نظر گرفته شده است که میتواند این فرآیند را تسریع کند. بدیهی است که در فوتبال مدرن امروز بهعنوان یک صنعت پولساز، چیزی به اسم اعانه گرفتن از دولت و مردم موضوعیت ندارد و تازه خود این رشته ورزشی باید بهعنوان مولد ثروت در خدمت نظام اقتصادی و فرهنگی جامعه باشد. بنابراین طبیعتا یک روز باید از دوره باشگاهداری مجموعههای صنعتی، نظامی و شبهخصوصی عبور کنیم و به نقطهای برسیم که باشگاهها از خود فوتبال پول در بیاورند، اما رسیدن به آن نقطه، چگونه محقق خواهد شد؟
وقتی رئیس اسم «حقپخش» را نمیآورد!
جالب است که مهدی تاج به درستی از لزوم خودکفایی اقتصادی باشگاهها حرف میزند، اما قادر نیست روی آنتن زنده سیما از کلیدواژه تحقق این مهم یعنی «حقپخش تلویزیونی» نام ببرد! همه اهل فن میدانند که در صورت اعاده حقپخش، بخش زیادی از مشکلات مالی و اقتصادی باشگاهها حل میشود، اما تلویزیون سالهاست مقابل مطالبه بحق فوتبال در این مورد ایستادگی کرده و حالا کار را به جایی رسانده که حتی رئیس فدراسیون هم جرات نمیکند اسمی از این رکن اساسی به میان بیاورد. با این همه، در فرآیند استقلال و حرفهای شدن فوتبال ایران که حالا بازوهای بینالمللی را هم یاور خود میبیند، پرداخت حقپخش تلویزیونی نیز ناگزیر بهنظر میرسد. فراموش نکنیم فشار فیفا بهعنوان مرجع جهانی فوتبال باعث آغاز حضور غیرگزینشی زنان در استادیومهای ایران شد؛ آنچه در نگاه اول با توجه به موانع عرفی و سنتی، بسیار دور از دسترس به نظر میرسید. باز یادمان نرود فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا حساسیتهای مشابهی روی حقپخش تلویزیونی هم دارند و از راه دور، رسیدن فوتبال ایران به این امتیاز قانونی را نیز رصد میکنند. به این ترتیب دیر یا زود تلویزیون ناچار خواهد شد حداقل بخشی از پول فوتبال را بدهد، اما چقدر بهتر بود اگر صداوسیما بهعنوان یک موسسه فرهنگی با داعیه اخلاقمداری، پیش از فشارهای بینالمللی راضی به پرداخت این حق میشد؛ هزینهای مقرون به صرفه برای کالایی که مخاطبان پرشمار دارد و از رهگذر آگهیهای بازرگانی، سود سرشاری را هم نصیب سازمان میکند.
لیگ خلوت، اما حرفهای
نزدیک به دو دهه از حرفهای شدن فوتبال ایران میگذرد، اما هنوز رگههای درشت آماتوری در آن توی ذوق میزند. درحالحاضر عمده باشگاههای حاضر در دسته برتر زیانده هستند و اساسا چیزی بهعنوان تراز کردن دخل و خرج وجود خارجی ندارد. در این شرایط طبیعی است که باشگاهها باید کمک بیرونی بگیرند و این همان چیزی است که رئیس فدراسیون فوتبال میگوید با فشار AFC به همین زودیها بساطش برچیده خواهد شد. در آن صورت است که خیلی از تیمها دیگر قادر به ادامه حیات در این سطح نخواهند بود. به هر حال چه حقپخش را بدهند و چه ندهند، اقتصاد باشگاهها با محوریت تعداد هوادار و مخاطب تنظیم میشود؛ بنابراین سخت است فرض کنیم فلان باشگاه صنعتی که بعد از چند دهه فعالیت مستمر و پرهزینه در مسابقات معمولی خانگیاش هنوز حتی هزار هوادار ثابت هم ندارد، بتواند به خودکفایی برسد و به حضورش در لیگ برتر ادامه بدهد. اگر فدراسیون در این زمینه مصمم باشد و بدون سندسازی و زیرمیزی دنبال خودکفا کردن باشگاهها برود، ممکن است به زودی لیگ برتر ایران با حضور 8، 10 یا 12 تیم برگزار شود؛ اتفاقی عجیب، اما ارزنده در مسیر حرفهای شدن فوتبال کشور.