این مترجم در گفتوگو با ایسنا درباره وضعیت ترجمه آثار ادبی فارسی به زبانهای دیگر اظهار کرد: من صلاحیت اظهار نظر در اینباره را ندارم اما یکی، دو مورد از این موارد را دیدهام که توسط مترجمهای خارجی ترجمه شده بود و اصلا خوب نبود مثلا «بوف کور» صادق هدایت توسط یک مترجم فرانسوی ترجمه شده بود اما تا آنجایی که من توانستم آن را با نمونه اصلی کتاب مقایسه کنم، دیدم که اصلا رساننده آنچه هدایت میخواست بگوید، نبود. چون در این آثار جنبههای بومی و محلی بارز است. البته شاید هم چون من ایرانی هستم از آن ترجمه خوشم نیامده است.
او افزود: شاید من هم وقتی کتابی از یک نویسنده انگلیسی یا آمریکایی ترجمه کرده باشم، یک انگلیسی زبان که فارسی بداند از آن خوشش نیاید، چون او چیزهایی را میفهمد که چون من در آن کشور و آن فرهنگ زندگی نکردهام نمیتوانم بفهمم، اینها چیزهایی است که خیلی مهم است و مترجمانی که دست به ترجمه آثار میزنند متاسفانه اغلب در آن فرهنگ زندگی نکردهاند، مگر آنکه مترجم در هر دو فرهنگ زندگی کرده باشد و با آنها آشنا باشد تا بتواند روح متن را خیلی خوب درک کند.
رستگار همچنین با بیان اینکه نتایج جوایز ادبی و فهرست آثار پرفروش کشورها در انتخاب کتاب برای ترجمه اصلا برایش معیار نبوده گفت: هرگز دنبال این چیزها نبودهام، فقط یک اثر تحقیقی به زبان انگلیسی را که در سال 2000 جنجال آفرید و خیلی پرفروش شد ترجمه کردم، چون کتابی تحقیقی بود و مورد توجه من قرار گرفت، آن را خواندم و خیلی هم خوشم آمد و ترجمهاش کردم، این تنها موردی بود که من یک کتاب پرفروش را ترجمه کردم.
او در توضیح بیشتر بیان کرد: برای ترجمه آثار ادبی، نتایج جوایز ادبی و فهرست آثار پرفروش کشورها را معیار نمیدانم و علتش هم این است که اینها بیشتر جنبه بازاری دارند و ملاک توجه به اینها فروش و تیراژ است اما هیچ کدام برای من ملاک و معیار نیستند. حتی اگر اثری تالیفی از خودم پرفروش شود این را دلیل بر محتوای بالای کتاب نمیدانم. فرقی نمیکند که کتاب برای چه کسی باشد، باید محتوای کتاب را خواند و بعد دربارهاش قضاوت کرد. تیراژ یا فروش کتاب و جایزه معیار نیست چون مسائل مختلفی در آنها دخالت دارد.
این مترجم به محتوایی که در فضای مجازی درباره کتابها تولید میشود اشاره کرد و درباره وضعیت تغییر ذائقه مخاطبان ادبیات ترجمه گفت: آنچه در سطح فضای مجازی و سایتها میبینم، خیلی امیدوارکننده نیست. راجعبه آثار مختلف ترجمهشده مطالبی مینویسند که خیلی در آنها محتوا دیده نمیشود، بیشتر در حاشیهاند تا محتوا.
اصغر رستگار سپس در پاسخ به پزسشی درباره ترجمه مجدد بیان کرد: این سوال را سالهاست که مرتب میپرسند، من تعجب میکنم چون حالا دیگر مردم از طرق مختلف در جریان مسائل خارج از کشور هستند و این را میدانند که در زبان انگلیسی هم برخی آثار بارها ترجمه مجدد میشود. در خارج از کشور این مسئله چیز عجیبی نیست اما نمیدانم چرا این مسئله در اینجا اینقدر عجیب و مهم است و اینقدر این سوال تکرار میشود.
مترجم کتاب «در انتظار گودو» در توضیح درباره کتابهای ترجمه مجددی که کپی کارهای قبلی هستند گفت: اینجا جنبه کلاشی زیاد است. در کشورهای دیگر اگر ناشر معتبر باشد اصلا اجازه کپی کردن ترجمه را نمیدهد اما اینجا یکی از ناشران کتابی را به من نشان داد و گفت که چند صفحه اول کتاب را طوری تغییر میدهند که به نظر خواننده برسد با نسخههای دیگر فرق دارد اما باقی صفحههای کپی است و این طور که ناشران میگویند این کپیکاری خیلی هم زیاد شده است حتی من مقالهای دراینباره خواندم که نمونههایی را هم آورده بود و توضیح میداد که جملهها را طوری تغییر میدهند که همان مفهوم را برساند بعد هم از جایی به بعد حوصلهشان سر میرود و مثل بقیه نسخههای ترجمه شده است. همانند دیگر چیزها جنبه بازاری شدن آثار ادبی هم زیاد است.
رستگار در پایان گفت که ترجمه جدیدی از کتاب «برادران کارامازوف» توسط او به پایان رسیده و تا نمایشگاه کتاب پیش رو منتشر میشود.